نوشتۀ أیمن الصفدی، ترجمۀ حماد شیبانی*
جائی برای مقایسۀ اخلاقی میان مداخله گران در بحران سوریه وجود ندارد. همۀ کشورهائی که سوریه را به صحنۀ سازماندهی و حل تناقضات خویش تبدیل کرده اند ، در این باتلاق گرفتار شده اند. آمریکا، فرانسه، ترکیه، قطر، ایران، روسیه و دیگرانی که به سوریه چشم طمع دوخته اند و در پی برآورده کردن امیال توسعه طلبانۀ خود به آن دست درازی می کنند ،
همگی در این سقوط اخلاقی با هم برابرند. نقطۀ اشتراک این کشورها بی توجهی آنها به رنجها ومشقتهای مردم سوریه است. مردمی که جامعۀ بین الملل یکجا در کشتار و آواره کردن آنها سهیم است. موضع گیریهای همۀ دولتها در مورد سوریه مطلقاً منفعت طلبانه است. و درست از این دیدگاه باید به مداخلۀ نظامی مستقیم روسیه در این کشور نگاه کرد. هیچ تفاوتی میان این مداخله، از منظر اخلاقی و هدفهای پشت آن، با دخالتهای کشورهای منتقد لشکرکشی روسیه وجود ندارد.
آمریکا دخالتش را در ضربه زدن به “داعش” تعریف کرد، چرا که آنرا خطری برای خود و منافعش در عراق به حساب می آورد و وقتی بشار اسد از “خطوط قرمز شمیمیائی” اوباما عبور کرد، هدف آمریکا به نابود کردن سلاحها و انبارهای شیمیائی این کشور محدود شد، چون این سلاحها و این انبارها تحدیدهای محتملی برای اسرائیل بشمار می آمد. برنامۀ آموزش نظامی مخالفان “معتدل” اسد هم به مضحکه ای آشکار تبدیل شد.
در تمام طول پنج سال جنگ و ویرانی در سوریه بالاترین کار آمریکا تبلیغات پر سر و صدائی بود نه چندان بی شباهت به رجزخوانیها وتبلیغات کلامی به سبک و سیاق “حزب بعث”سوریه.
اروپا تنها زمانی در رابطه با دخالت در این بحران به “توافق” دست یافت که امواج پناهندگان و فوجهای آوارگان دامنش را گرفت.
دولت آنکارا کشور و مرزها را محل تدارک و گذرگاه سربازان داعش قرار داد. عربستان و قطر “جبهۀ نصرت” و دیگر باندهای “القاعده” را با این امید مسلح کردند که نوک نیزۀ نفوذ آنان در دوران بعد از اسد باشند. در این زمینه، اردوغان هم وقتی در چارچوب جبران شکست انتخاباتی خود، شعله ور ساختن مجدد جنگ علیه کردها را تدارک می دید، مشارکت در جبهۀ جنگ علیه “داعش” را وسیله ای برای سرکوب کردها و در رأس آنها حزب کارگران کردستان قرار داد.
از دیگر سو، ایران از نخستین روزهای شروع جنگ داخلی در سوریه، در کنار دولت و ارتش این کشور قرار گرفت و با پول و اسلحه به تقویت سلطۀ شوم اسد پرداخت و به حمایت از دخالت حزب الله از طریق خطوط پشتیبانی مستعمراتی خود “سوریۀ اسد” دست زد.
مسکو از همان آغاز بحران در سوریه، سیاست پشتیبانی تمام عیار از اسد را در دفاع از حضور نظامی خود در منطقه به پیش می برد. این سیاست از افزایش روز به روز کمکهای تسلیحاتی مورد نیاز ارتش سوریه، تا دخالت مستقیم نظامی پیشرفت کرده است. دخالتهای مسکو در پی بالا رفتن ابعاد خسارات وارده به ارتش سوریه و وخیمتر شدن اوضاع آن در اثر تقویت و رشد گروههای تروریستی اسلامی، که عملا می تواند تهدیدی جدی برای روسیه باشد، هر روز ابعاد وسیعتری به خود می گیرد.
دراین چشم انداز دهشتناک و نومیدکننده که بحران سوریه همچنان در حال تعمیق و گسترش است، دخالت روسیه جز در خدمت طولانیتر شدن جنگ و در نتیجه تشدید زیان و خسارت برای مردم سوریه نخواهد بود. در این میان واشنگتن – به رغم رجزخوانیها – در پی مقابله با دخالت مسکو نیسست فقط ممکن است به این بهانه، سوریه را هرچه بیشتر غرق ابزار جنگی ویرانگر، برای “مقابله” با آن کند. و این یعنی کشتار و ویرانی هرچه بیشتر.
با این همه از نظر نباید دور داشت که تعمیق بحران در شرایطی که احتمال رو درروئی آمریکا و روسیه بیشتر شود، ممکن است قدرتهای بزرگ را دوباره به جستجوی “مصالحه” و راه حل سیاسی سوق دهد. راه حلی که باز هم بر فراز مصالح مردم سوریه و صرفاً در پاسخ به منافع دول درگیر در منازعۀ جاری در این کشور پیش کشیده خواهد شد.
هیچ راهی جز راه حل سیاسی برای بحران سوریه وجود ندارد
کار جنگ در سوریه با دخالتهای نظامی پایان نمی پذیرد. این حقیقتی است که مصالحۀ سیاسی بر مبنای آن شکل خواهد گرفت، و این مصالحه بر مبانی زیر استوار است:
1ـ توافق بر سر یک مرحلۀ انتقالی که اسد در آن جایی ندارد اما دستگاه حکومت سوریه در آن میتواند مشارکت داشته باشد
2ـ ایجاد ابزارهای بین المللی جهت تضمین مرحلۀ انتقالی و تالی آن یعنی برپائی یک دولت مدنی که تمامی حقوق شهروندی را برای اجزای تشکیل دهندۀ جامعۀ سوریه به رسمیت شناسد و محترم بدارد.
3ـ توقف کامل هرگونه امدادرسانی مالی و تسلیحاتی به کلیۀ طرفهای درگیر.
4ـ تدارک و پیشبرد جنگ تمام عیار واقعی علیه “داعش” و سایر سازمانهای تروریستی.
5ـ ترسیم نقشۀ راه همه جانبه برای بازسازی سوریه و فراهم ساختن شرایط جهت بازگرداندن آوارگان و پناهندگان سوریه ای
چنین راه حلی، چه بسا، منافع دول درگیر در جنگ سوریه ، در صورتی که ارادۀ کنار آمدن با یکدیگر را داشته باشند، تأمین کند. اما این گزینه به یک راه حل عادلانه برای مردم سوریه منجر نمی شود و در نتیجه بشار اسد به خاطر جنایتهائی که مرتکب شده مجازات نخواهد شد. با اینهمه در شرایط جهانی کنونی، که مشکل آن عدالت نیست، گزینه ای ممکن بشمار می رود. اولویت عاجل باید متوقف کردن سیل خون در سوریه و جلوگیری از پیچیده تر شدن بحران در خاورمیانه و در جهان باشد
حوادث جاری سوریه ، تداوم چرخۀ خشونت خونین و بقای بحران را برای سالهای سال به یک خطر جدی تبدیل کرده است. منطقۀ خاورمیانه عربی توان تحمل “سومالیا”ی دیگری بنام سوریه را در دل خود ندارد. لذا دولتهای عربی اگر واقعا خواستار آینده ای فارغ از ویرانی ، عقب ماندگی و تروریزم هستند باید فورا دست به کار اقداماتی شوند که طی آن مسکو، واشنگتن و اروپا را به یافتن یک راه حل واقعی فرا بخوانند.
*تشدید بحران سوریه با دخالت مستقیم روسیه، اپوزیسیون ترقیخواه سوریه را بار دیگر در برابر این سئوال بزرگ قرار داده است: “چه باید کرد؟”. ترجمۀ این مطلب تنها برای انعکاس این دغدغه هاست. / با انگیزۀ خاصی صورت نگرفته است، جز انعکاس این دغدغه ها.