ایران عزیز در « روز ملی خلیج فارس» و همزمان با تحولات ایران ستیزانه ی دشمنان منطقه ای، یکپارچه در شور و شعف اتحاد و یکپارچگی ملی است؛ ایرانی که درطول تاریخی کهن ، وجب به وجب خاک و دریاهای آن چونان ناموس ملی، جولانگاه فداکاری فرزندان پاک نهاد تاریخ این سرزمین بوده است، از بزرگترین دریاچه ی جهان درشمال تا سومین خلیج بزرگ جهان درجنوب.
با تامل درتاریخ مستند خلیج فارس،درمی یابیم که در آن نکته های ارزشمند و قابل تاملی نهفته است که متاسفانه به عمد و یا به سهو ، دراستنادات تاریخی رسانه های ایرانی و حتی دستگاه دیپلماسی مورد توجه و بهره گیری لازم و کافی واقع نشده است. در منابع تاریخی آمده که در حالی که حاکمیت بلاانقطاع ایران بر کرانه های جنوبی خلیج فارس تا سال هجدهم میلادی به طور مستمر ادامه داشته ، در اواسط قرن هجدهم، با حمله ی قبایل صحرانشین از جمله قبایل «آل ثانی»، «آل مکتوم» و «آل نهیان» و اعراب «حواله» ، کرانه های ایرانی جنوب خلیج فارس مورد تاخت وتاز وغارت قرار گرفت. پس از درگذشت کریم خان زند در سال ۱۷۸۳ ، اعراب طایفه ی «عتبی» و قبایل«الصباح» با سوءاستفاده از فرصت پیش آمده بر کرانه های جنوب خلیج فارس مسلط شدند و با راهزنی و دزدی دریایی از کشتی های تجاری ایرانی و بین المللی ، روزگار می گذراندند. اینگونه بود که از قرن ۱۸ تا ۱۹ ، کرانه های جنوبی خلیج فارس و برای مثال، امارات متحد عربی امروزین با نام «سواحل دزدان دریایی» یا «سواحل قراصنه» ، و در اسناد و نقشه های معتبر و غیرقابل انکار بین المللی با نام «Pirate Coast » شناخته می شدند.
پس از این دوران، به دلیل ضعف سران قاجار، این قبایل، به انحای گوناگون، سعی در گسترش نفوذ و اقتدار خود کرده اند و برای دورساختن ایرانی تباران منطقه از ایران، حتی از ابراز سرسپردگی به استعمار هم دریغ نکردند. بریتانیا هم برای حفظ امنیت ناوگان دریایی خود در کمپانی هند شرقی و خلیج فارس، درصدد مصالحه با این دزدان برآمد. اینگونه بود که شیوخ عرب خلیج فارس درسال ۱۸۶۱ پیمان دوستانهای با دولت انگلستان بستند و به موجب آن ، به موارد خفت بار و نوکرصفتانه ی زیر متعهد شدند:
نخست : تعهد به خودداری از ادامه ی تجارت برده
دوم : تعهد به خودداری از جنگ و دزدی دریایی
سوم : تعهد به واگذاری ارجاع موارد شکایت تجاوزات دیگران به حکمیت و قضاوت انگلیسیها
چهارم : تعهد به سکونت و تجارت آزادانه ی انگلیسیها در قلمرو مناطق اشغالی آنها
پنجم : کسب تصویب نامه، اجازه و رضایت انگلستان در هرگونه قرارداد و عهدنامهای با دولت های دیگر و عدم اجازه به هر کشور دیگری که بخواهد در خاک آنان نمایندگی سیاسی و کنسولگری و مخزن سوخت تأسیس کند.
ششم : اختصاص انحصاری رهن و فروش و پیشکش و یا عنوان های دیگر فقط به انگلستان ، به نحوی که هیچ کشور دیگری حق نداشته باشد از این امر منتفع شود.
نکته ی قابل توجه این که همه ی مواد قراردادهای بسته شده میان این قبیله ها در جنوب خلیج فارس تا سال ۱۹۷۱ که انگلستان تصمیم گرفت، از خلیج فارس خارج شود، پابرجای مانده و به مرحله ی اجرا درمیآمد. دولت بریتانیا که قبلا نام «سواحل دزدان دریایی » را به «امارات متصالحه» تغییر داده بود، قصد داشت پیش از خروج از خلیج فارس، بخش های قطر و بحرین را هم به همراه « امارات متصالحه » در قالب کشور تازه ساز «امارات متحد عربی» جای دهد ؛ که با مخالفت شدید و تهدید دولت ایران مواجه ، و درنهایت مجبور شد امارات را با اتحاد ۷ شیخ نشین ، بدون حضور قطر و بحرین به وجود آورد.
فرجام سخن این که ، در پاسخ ادعاهای تکراری امارات متحد عربی ، دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی میتواند، از طریق یاد آوری تاریخ منطقه و گذشته ی خجالت آور شیوخ اماراتی و حقوق تاریخی ایران در جزایر و کرانههای شمال و جنوب خلیج فارس و به ویژه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، با ادعای مالکیت ایران بر استان جلفاوه (امارات کنونی)، جزیره ی ایرانی «آریایی» یا «سیربو نعیر» و جزیره ی نفتخیز «زرکوه»، ادعاهای امارات متحد عربی را خنثی کند.
- میر مهرداد سنجری ، استاد دانشگاه
برگرفته از : روزنامه ی قانون ، شماره ی ۵۰۶ ، دهم اردیبهشت ۱۳۹۴ . ( با ویرایش )
http://ghanoondaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=515&pageno=