جلال ایجادی
امضای تفاهم نامه اتمی ایران و غرب در تاریخ 2 مارس 2015 یک رویداد مثبت است. برخی می گویند این تفاهم نامه بزیان منافع ملی ایران بوده و دست خارجیان را در امور داخلی مربوط به صنعت و تحقیق باز ساخته است. من پیشنهاد می کنم به صورت دیگری این توافقنامه را نگاه کنیم. اگر سیاست اتمی بخاطر خطرات و زیانهای بیشمار آن در ایران و جهان نادرست است پس هر رویدادی که در این سیاست وقفه و تزلزل و کندی بوجود آورد مثبت است.
بیائیم فعالیت اتمی نظامی را از زاویه صلح جهانی و از زاویه حقوق بشری مورد مخالفت قرار دهیم و بیائیم فعالیت تولید انرژی اتمی را از نظر تکنولوژیکی کهنه و پرمخاطره برای زندگی انسانی و محیط زیست مورد انتقاد و رد قراردهیم؛ در این صورت هر رویدادی که در این برنامه اتمی مانع تراشی کرده و سستی بوجود آورد، مثبت است. البته در این تفاهمنامه نسبت به تعهدات دو جانبه و حسن نیت دو طرف می توان شک داشت و بازی ها و نیرنگ ها و تناسب قوا در دو جبهه دیپلوماتیک می تواند این توافق را به تنگنا بیاندازد، بخصوص اینکه جمهوری اسلامی در پی بمب اتمی شیعه بوده و عقب نشینی بمعنای فراموشی این هدف و پایان شگردهای مخفی توسعه اتمی نیست. با توجه به آنچه بیان شد جنبه های گوناگون این توافق را نگاه کنیم:
یکم، در مدت بیش از چهل سال، حکومت پهلوی و سپس جمهوری اسلامی سرمایه های کلانی را در برنامه اتمی مصرف کردند و با تخمینی از هزینه ها می توان گفت این برنامه اتمی صد ها میلیارد دلار را بلعید. مبلغی بزرگ که مانع سرمایه گذاری های اساسی دیگر در کشور شد. آبادی روستاها، ساماندهی اقتصاد، حفاظت از محیط زیست، کیفیت آموزش برای کودکان و نوجوانان، طرح های واقعی برای اشتغال بیکاران، توسعه بهداشت و مسکن، توسعه انرژی های پاک و غیره فراموش شد تا برنامه اتمی فربه شود. روشن است که این تفاهم، پایان هزینه های بیهوده نیست، بلکه شاید زیر کنترل و فشار، آهنگ افزایش سرسام آور بودجه اتمی را محدود کند.
دوم، این برنامه اتمی که دارای هدف نظامی و هژمونی طلبانه برای طبقه آخوند شیعه و سرداران سپاهی است پیوسته در جستجوی سیراب کردن اهداف نظامی و سیاسی و امیال این طبقه در ایران و منطقه بوده است. محدود شدن برنامه اتمی و فشار بین المللی برای حذف جنبه نظامی آن، عاملی برای محار زدن به این سیاست است. البته بازی حکومت اسلامی و شگرد ها و کلک های اسلامی هرگز پایان نخواهد داشت ولی این تفاهم کند کننده است. آخوندیسم جاه طلب و متمایل به سلطه طلبی و توسعه طلبی است و بارها از زمان انقلاب تا امروز شعار «جهاد» و «نابودی اسرائیل» و «راه کربلا» را شنیده ایم. این شعارها هم فانتاسم و رویای جهانگشائی اولیگارشی شیعه است و هم بیان یک تمایل مشخص استیلاگرائی ایدئولوژی شیعه بشمار می آید. به این ترتیب شاید این توافق عمومی سرآغازی اجباری در راستای کم دامنه نمودن برنامه اتمی باشد.
سوم، همیشه جمهوری اسلامی شگردهای تبلیغاتی متعددی داشته و برای فریفتن مردم دشمن تراشی خیالی و بحران سازی های حرفه ای نموده است و پیوسته خواسته نشان دهد که حرف رهبری این حکومت مستبد و فاسد یکی است. خمینی به جنگ ادامه تا به کربلا برود ولی بالاخره جام زهر را نوشید. خمینی و خامنه ای تصمیم گرفتند که سلاح هسته ای داشته باشند، ولی بالاخره زیر فشار بین المللی ناچار به عقب نشینی شدند. ایران برخلاف تبلیغات خود، این تفاهم اخیر را پذیرفت و در عمل عمده خواست کشورهای «پنج + یک» را قبول کرد و به آنها قول داد تا بخش مهم صنایع و تحقیقات اتمی نظامی خود را زیر بازرسی جهانی قرار دهد. استراتژی دروغ همیشه کارساز نیست و آخوند وقیح رسواتر گردید. استراتژی عریان تبلیغاتی علیه غرب و قدرقدرتی حکومت به بن بست رسید و بقول یکی از آخوندها «استخاره» شد و برای مذاکرات و رسیدن به توافق خوب آمد.
چهارم، فشارهای دیپلماتیک و سیاسی جهانی، ویرانگری بخش های اقتصادی داخلی و نیز تحریم های اقتصادی جهانی تنگناهای بسیاری در ایران بوجود آورد. نارضایتی صنعتگران، تولیدکنندگان داخلی، فرارمغزها، مهاجرت جوانان و دانشجویان، افزایش مداوم بیکاری، محدویت شدید ارزهای ناشی از فروش نفت، و نیز خواست مصلحت گرایان و تکنوکرات های اسلامی، نظام ولایت فقیه را مجبور به قبول تفاهم نمود. سیاست حکومت ولایت فقیه تغییر می کند زیرا اجبارهای جهانی سنگین است. رژیم به پول احتیاج دارد تا بودجه خود را تنظیم کند. منطق شیعیان حاکم این است که اگر اتم در بن بست است، پس برای بقای خود، باید برای بوروکراسی و هزینه های رایج کشوری پول داشت و قوای سرکوب را پیوسته آماده نگه داشت و در خاورمیانه به تروریست ها و گروههای بنیادگرای شیعه کمک نظامی و مالی رساند و مبارزه رقابتی را علیه عربستان و سنی ها بشکل دیگری ادامه داد.
پنجم، سی و پنج سال دروغ و سانسور و نبود شفافیت در عرصه اتمی، مانع از آن شد که مخالفان بتوانند از طریق رسانه های کشوری نظر خود را به جامعه برسانند و مانع از آن شد تا بخش های آگاه شهری تردیدها و مخالفت های خود را بیان کنند و در جامعه تبادل فکری صورت گیرد. بنابر این جمهوری اسلامی به کلاه گذاری بر سرجامعه و کلاهبرداری ادامه داد. در تمام دنیا سیاست های اتمی فاقد شفافیت بوده و تسلط تکنوکراتها و شبکه های نفوذ، مانع از بحث باز و دمکراتیک می گردد. در ایران نظام ولایت فقیهی جز دروغ و جعلسازی در این زمینه کاردیگری نکرد و کسانی را که خواهان آزادی و دمکراسی بودند را شکنجه و اعدام کرد و کسانی را که می گفتند «غنی سازی حق مسلم ماست» در رسانه دولتی و راهپیمائی های فرمایشی برجسته نمود و توده ناآگاه و خرافی را پشت سرخود بسیج نمود.
ششم، سی و پنج سال خشونت و دروغ اتمی و سی و پنج سال هدر دادن پول و ثروت این مملکت توسط باندهای فاسد و تبهکار جمهوری اسلامی، سی و پنج سال جدال جناح های اصولگرا و اصلاح طلب و تکنوکرات برای تقسیم قدرت و توافق همه آنها برای ادامه سیاست خانمانسوز اتمی و سکوت مرگبار، سی و پنج سال همسوئی بسیاری از نواندیشان دینی در مورد پرونده اتمی و نشاندادن این برنامه خطرناک و ناسالم بعنوان برنامه بازتاب دهنده منافع و مصالح ملی فراجناحی، سی و پنج سال سکوت و یا حمایت در قبال فعالیت اتمی از جانب طیف بزرگی از مذهبی ها و چپ ها و ملی گراها و جمهوری خواهان و باصطلاح «مرزبندی با اسرائیل» و بالاخره پس از سی و پنج سال تلاش در فریب جامعه ایران و جامعه بین المللی، مذاکرات منجر به پذیرش اغلب خواستهای امریکا و اروپا از جانب «دولت روحانی و ظریف» می گردد. طی این سالها یک اقلیت بسیار کوچک از شخصیت های سیاسی و فرهنگی و اکولوژیستی پیوسته علیه برنامه اتمی مبارزه نمود، ولی متاسفانه اکثریت جامعه و نخبگان، فریفته ایدئولوژی اتم بوده و می باشد و این فریفتگی خود را با ناسیونالیسم کور شیعه گرا همبستر و هم رنگ می بیند. ما با آسیب عمیق ایدئولوژیکی و روانی و رفتاری مواجه می باشیم.
هفتم، در جهان امروز بیش از 30000 بمب اتم در دست 9 کشور وجود دارد و حکومت اسلامی میخواست دهمین کشور باشد. تمام تلاش جامعه جهانی صلح طلب باید در راستای خلع سلاح عمومی اتمی باشد. نیروگاههای اتمی تولید انرژی در جهان با هزینه بسیار سنگین بوده، با خطرات تکنولوژیکی متعدد همراه می باشد و زباله های اتمی ناشی از سوخت راکتورها جز خطر مهلک برای زندگی انسانها و محیط زیست نتیجه دیگری ندارد. اقتصاد پویا و مدرن و مسئول در زمینه اجتماعی و اکولوژیکی احتیاج به بمب و راکتور اتمی ندارد. تلاش ما باید در جهت کاهش جدی انرژی فسیلی و توقف انرژی اتمی باشد و تمام شیوه های علمی و فنی جدید و تکنولوژی نوین در جهت انرژی های پاک و تجدید شونده تشویق شوند. برنامه جمهوری اسلامی در زمینه انرژی فسیلی به چپاول درآمدهای نفتی خلاصه میشود و در زمینه اتمی به نابودی ثروتهای ملی و فساد محدود می گردد.
جلال ایجادی، جامعه شناس
8/4/2015 پاریس