بهرام رحمانی
دقایقی پیش مسابقه تیم فوتبال ملی ایران و سوئد در استکهلم، در هوای نسبتا سرد با حضور دهها هزار تماشاچی، با پیروزی تیم سوئد به پایان رسید. من شخصا این بازی پر هیجان را از طریق تلویزیون تماشا کردم. حالت دوگانه داشتم، یعنی به نه برد و نه باخت این بازی، سمپاتی نداشتم، بلکه بیشتر به عواقب سیاسی آن فکر میکردم. و بیش از همه افسوس میخوردم که چرا این بازی اجتماعی و مردمی مورد سوءاستفاده حکومتها و گرایشات ناسیونالیستی و فاشیستی قرار گیرد تا ما مخافین حکومت اسلامی مجبور شویم به جای استقبال از بازی فوتبال، وقت گران بهای خود را صرف افشای جنایتهای بیشمار حکومت اسلامی کنیم؟! یعنی به جای این که از تماشای بازی فوتبال لذت ببریم به فکر خنثی کردن عوامفریبیها و سوءاستفادههای سیاسی حکومت جهل و جنایت اسلامی باشیم. در عین حال هر تیمی برد و یا باخت در عین حال، لطمهای به همبستگی و دوستی مردم کشورها نزند و به رقابتهای ناسالم و راسیستی سیاسی و خصومت ملی منجر نگردد.
به باور من، اگر تیم ایران میبرد سه گرایش از آن بهرهبرداری سیاسی میکردند و در خیابانهای استکهلم راه میافتادند: نخست طرفداران حکومت اسلامی با پرچم سه رنگ الله؛ دوم طرفداران احیای حکومت سرنگون شده پهلوی با پرچم سه رنگ شیر و شمشیر خود و نهایت اصلاحطلبان و سبزهای اسلامی حکومت اسلامی و لیبرالها و جمهوریخواهان رنگارنگ طرفدار اصلاحطلبان حکومت اسلامی، که همگی در یک مسیر و جهت مشترکی حرکت میکنند و آن هم تحولات در چهارچوب حکومت اسلامی و نه در سرنگونی کلیت آن.
اما از یک بابت خوشحال شدم که تیم فوتبال سوئد برد. چرا که انواع و اقسام احساسات ارتجاعی و غیرانسانی مذهبی، ناسیونالیستی و نژادپرستی در خیابانهای استکهلم و شهرهای دیگر سوئد راه نیفتادند.
در عین حال برای قوتبال ایران و و هر کشور دیگر، ورزشکاران مستقل و انساندوست، احترام خاصی قائلام؛ به خصوص واقعا اگر ورزش در جایگاه خودش قرار بگیرد و مورد سوءاستفاده هیچ حکومتی و حزبی و ایدئولوژیای قرار نگیرد و جذاب و عامل همبستگی انسانی باشد.
نهایتا نتیجه مسابقات تیمهای ملی ایران و سوئد، سه به یک به نفع تیم ملی فوتبال سوئد تمام شد. اما هنوز چند مسئله در این مورد قابل بحث و تعمق است. نخست این که چرا دولت سوئد، در مورد این مسابقه با حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی ایران توافق کرد؟ دوم این که سلطنتطلبان، نشان دادند که کاری به کار آزادی و برابری و عدالت در ایران ندارند، بلکه آنها برای احیای سلطنت سرنگونشده در ایران، با پرچم شیر و شمشیر تلاش میکنند.
در حالی که گرایشات سرنگونیطلب چپ و آزادیخواه و برابریطلب و عدالتجو و به طور کلی کمونیستها، در کوتاه مدت برای آزادی همه زندانیان سیاسی، لغو هرگونه شکنجه و اعدام، لغو آپارتاید جنسی و سرکوب سیتماتیک زنان، رعایت حقوق کودکان و برقراری آزادیهای فردی و جمعی و در درازمدت در راستای تحقق یک جامعه انسانی بدون تبعیض و نابرابری و استثمار مباره میکنند. بنابراین، آن ها نه دعوایی بر سر پرچم سه رنگ حکومت اسلامی با آرم الله و پرچم دوره پهلوی با شمشیر و شیر دارند و نه از هماکنون و پیشاپیش برای مردم ایران پرچم «ملی» تعیین میکنند. مردم پرچم کشوری خود را با آرای عمومی خود، تعیین میکنند نه با تحمیل یک سازمان و یک حزب. بنابراین، تا سرنگونی حکومت اسلامی ایران توسط مردم و تعیین پرچم رسمی جامعه ایران توسط مردم پیروز و انقلابی، پرچم ما باید آزادی و برابری، عدالت اجتماعی، رعایت حقوق کودک، برابری زن و مرد و آزادی بیان بی حد و حصر و اندیشه و تشکل باشد.
نهایتا تا آن جا که به مسابقه فوتبال تیم ملی ایرن و سوئد در استکهلم برمیگردد، در حالی که قبل از این عنوان شده بود نزدیک به بیست و پنج هزار تماشاگر ایرانی بلیت این دیدار را خریداری کردهاند، اما تا یک ساعت قبل از شروع بازی بیش از 10 هزار ایرانی وارد ورزشگاه شده بودند.
سازمانهای سیاسی کمونیست نیز در بیرون ورزشگاه با شعارهایی چون سرنگون باد حکومت اسلامی ایران، زده باد آزادی و برابری، زندانی سیاسی ازاد باید گردد، ممنوعیت ورود زنان با استادیومها لغو باید گردد و..، تظاهرات کردند که با همراهی و استقبال بسیاری از ایرانیانهای مقیم سوئد و سوئدیها روبهرو شدند.
در پایان مسابقه، تلویزیون کانال 4 سوئد، اعتراضات مخالفین را نشان داد و از جمله تاکید کرد که به گقت که مخالفین حکومت اسلامی، خواهان لغو ممنوعیت ورود زنان ایران به استادبومهای ورزشی در ایران شدند.
بی تردید، بسیاری از بازیکنان تیم فوتبال ایران، ناراحتند که چرا باید آنها به هر کشوری مانند سوئد میروند به جای این که با تشویق و حمایت شهروندان خود در این کشورها روبهرو شوند رفت و آمدشان تحت تدابیر امنیتی حکومت و در خفا صورت میگیرد. بیتردید دلیل این مسئله را نیز باید در سیاستهای غیرانسانی و جنایتکارانه حکومت اسلامی جستوجو میکنند.
خلاصه این که با تلاش نیروهای انساندوست و مساواتطلب و کمونیست در بیرون و در مقابل استادیوم، گزارشگر تلویزیون سوئد هم مجبور شد بر خلاف خواستهای حکومت اسلامی و اصلاحطلبان و فرصتطلبان، به خصوص به آپارتاید جنسی حکومت اسلامی ایران بپردارد و به ضرر این گرایشات تمام گردد!
سهشنبه یازدهم فرودین 1394 – سی و یکم مارس 2015