محمد حسین یحیایی
منطقه خاورمیانه پر تنش ترین و شاید هم سرنوشت سازترین دوران سیاسی خود را می گذراند، مبارزه بین سنت و مدرنیته، استبداد و آزادی، خرافات و عقل گرایی به نقطه حساس و تعیین کننده ای رسیده است، که در آینده نزدیک می تواند، رژیم های مستبد خرافی و خرافی پرور منطقه را به چالش بطلبد و آنها را در سرازیری سقوط و نابودی قرار دهد. هر چند آنان به ثروت های باآورده خود می بالند و تکیه می کنند.
درآمد های هنگفت نفتی در چند دهه گذشته چهره و بافت سنتی منطقه را به هم زده، از یک سو زمینه رشد سریع اقتصادی بویژه ساخت و ساز، گسترش بازار مصرف، جلب شرکت های خارجی را فراهم کرده و از سوی دیگر به تقویت بنیه نظامی، امنیتی رژیم های ارتجاعی منطقه یاری رسانده تا بتوانند سنت های دیرینه خود را با کاربرد زور و اختناق حفظ کنند. انقلاب 1357 مردم به تنگ آمده از استبداد در ایران دگرگونی های ژرفی در منطقه بوجود آورد و نشان داد که اگر رژیم های استبدادی همسو با رشد اقتصادی و اجتماعی با تغییر ساختاری رژیم خود به سوی آزادی و دمکراسی مخالفت کنند با تضاد فزاینده اجتماعی روبرو شده، نخست با بن بست و سپس با نابودی و سرنگونی روبرو خواهند شد. بنابرین شوک نخست در منطقه با انقلاب مردمی ایران پدید آمد ولی با تثبیت ارتجاع و رژیم ولایت بر پایه های شیعه گری در آن، مسیر دیگری به خود گرفت که از همان ابتدا با مخالفت شدید طایفه آل سعود در عربستان و برخی کشور ها و شیخ نشین های منطقه روبرو شد.
در جنگ 8 ساله بین ایران و عراق، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشور های منطقه از صدام حمایت کردند ولی با حمله صدام به کویت و تهدید عربستان، از ا یالات متحده و دیگران خواستند که به یاری آنان بشتابند و آنان را از دست صدام نجات دهند، ایالات متحده و دیگران هم که سودای سود و نفت در سر داشتند، فرصت را غنیمت شمردند و برای ماندن در منطقه به مدت طولانی به آن لشگر کشیدند. در مدت کوتاهی صدام سرنگون شد، ساختار سیاسی و اجتماعی بهم ریخت و در نهایت رژیمی که قادر به اداره کشور نیست و نزدیکی هایی هم به جمهوری اسلامی ایران دارد در عراق شکل گرفت. عربستان نگران از این پیشآمد، که موقعیت آن را در منطقه متزلزل می کرد و به فکر مقابله با آن افتاد تا مانع از گسترش هلال شیعه در منطقه شود، در این میان حادثه دیگری به نام بهار عربی منطقه را لرزاند و خواب راحت را از چشمان رهبران مرتجع منطقه بویژه عربستان سعودی و دیگران ربود.
بهار عربی از کشور فقیر تونس که با خود سوزی جوان زحمتکش و تهیدستی آغاز شده بود در مدت کوتاهی با ابعاد بزرگتری در منطقه و شمال آفریقا ادامه یافت و رهبران مستبد را یکی بعد از دیگری سرنگون کرد ولی جایگزینی که بتواند خواسته های مردم را اجرایی و دمکراسی را گسترش دهد، پیدا نکرد. از آن رو همچنان آشوب، شورش های قبیله ای ، طایفه ای، کشتار بی رحمانه و جنگ دینی و مذهبی که گاهی با خواسته های کشور های قدرتمند همسویی دارد، در منطقه حاکم است. سرعت رخداد ها، گاهی به قدری پر شتاب است که کنترل آن از سوی کشور های منطقه با رژیم های استبدادی، ارتجاعی که گاهی خود را نماینده خدا در روی زمین می نامند( رژیم ولایت فقیه در ایران و عربستان سعودی) متصور نیست، از آن رو با نگرانی و ترس از آینده خود، تلاش می ورزند تا بحران را از مرز های خود دور کنند. در این میان بازی دوگانه ایالات متحده و شرکاء در منطقه به نگرانی و هراس هر دو رژیم ولایت و سعودی می افزاید. زیرا ایالات متحده در عراق و برخی از مناطق دیگر با جمهوری اسلامی همکاری می کند و در رابطه با یمن به حوثی ها و ایران اطلاعات می دهد ولی همزمان از بمباران یمن از سوی ائتلاف به رهبری عربستان سعودی هم حمایت می کند.
عربستان سعودی که با هرگونه تغییر و تحولی در درون کشور خود به شدت برخورد می کند و هیچگونه آزادی فردی و اجتماعی را جایز نمی داند و آن را گاهی مخالفت با خدا و سنت اسلامی می پندارد، هم اکنون با خرید میلیاردی از مدرن ترین سلاح های جهان به فکر نجات رئیس جمهور مستعفی و فراری یمن افتاده است تا مانع از پیشروی حوثی ها به نزدیکی مرز های خود شود. در این راستا گروهی از کشور ها و شیخ های منطقه را هم همراه خود کرده است، آنچه مسلم است،آنها نیز از خیزش مردمی در درون کشور های خود نگرانند، از آن رو در ائتلاف با عربستان سعودی در حمله به یمن شرکت می کنند و گرنه نگران مردم کشور های عربی و رهبران آنها نیستند، در گذشته از سقوط قذافی در لیبی، بن علی در تونس، مبارک در مصر، علی عبداله صالح در یمن و… حمایت کرده و هم اکنون نیز با رژیم اسد در سوریه مبارزه می کنند تا سرنگونش سازند.
عربستان سعی می کند، رخداد های منطقه را به جنگ مذهبی بین شیعه و سنی تقلیل دهد، تا واقعیت و خواست مردم را که رهایی از دست استبداد و ارتجاع است مخدوش سازد. در یمن نیروهایی در مخالفت با عبد ربه منصور رئیس جمهوری فراری به میدان مبارزه آمده اند که گاهی از گروه های غیر مذهبی و یا سنی مذهب هستند و با بمباران ائتلاف ارتجاع به رهبری سعودی ها مخالفند.
یمن کشور فقیر منطقه، با شرایط بسیار حساس استراتژیک است. تنگه باب المندب دریای سرخ را به خلیج عدن پیوند می دهد، بخش مهمی از نفت مصرفی جهان از آن عبور می کند. از آن رو با افزایش و نیاز روزافزون جهان به نفت بر اهمیت آن افزوده شده و رخداد های اخیر، کشور های نفت خیز بویژه عربستان را به شدت نگران کرده است و این نگرانی همچنان ادامه دارد، تا جائیکه عربستان و شرکاء با استفاده از منابع مالی خود می خواهند دوستان جدیدی در منطقه و کشور های اسلامی با مطرح کردن پیشروی های ایران و گسترش شیعه گری پیدا کنند. در این راستا با آغاز حمله هوایی به یمن، کشور های عضو اتحادیه عرب در شرم الشیخ مصر جمع شدند تا تشکیل یک نیروی نظامی مشترک را اعلام دارند. نبیل عربی دبیر کل اتحادیه عرب در حمایت از این نیروی نظامی مشترک و حملات هوایی ائتلاف گفت: حملات ائتلاف با رهبری عربستان سعودی علیه حوثی ها تا تسلیم آنان ادامه خواهد یافت، این گفتار نشانگر نگرانی و طولانی شدن جنگ در منطقه است.
آنچه مسلم است، رژیم های عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران نگران از خیزش عمومی مردم به ستوه آمده در درون کشور های خود هستند و تلاش می ورزند، به بحران سازی ادامه دهند و آن را خارج از مرز های خود به شیوه و شکل های گوناگون مدیریت کنند، افکار عمومی را در درون، متوجه رخداد های خارج سازند تا بتوانند به بهانه های واهی و دروغین با هرگونه جنبش و خیزش های مردمی مبارزه و مخالفت قهرآمیز کنند. هر دو رژیم با اختلافات بینشی و مذهبی، مشترکات فراوانی دارند. هیچکدام پایگاه مردمی در کشور خود ندارند، با هرگونه سازماندهی بویژه کارگری و سندیکایی، زنان، اقوام با مذاهب و باور های گوناگون به شدت مخالفت و مبارزه می کنند. در هردو کشور کارگران بویژه کارگران مهاجر از هیچگونه حق و حقوقی برخوردار نیستند. در عربستان سعودی می توان گفت، هنوز نظام برده داری ادامه دارد. هر ساله صد کارگر بنگلادشی، فیلیپینی، مصری و… جان خود را در ساخت و ساز ها از دست می دهند. هر دو کشور از ورود توده ها به صحنه که قابل پیش بینی و مدیریت هم نیست وحشت دارند، ولی بر خلاف خواست آنها، در هر دو کشور رشد اجتماعی، فرهنگی، همبستگی بین توده های تهیدست و محروم بویژه طرفداران مدرنیته در قالب یک فرآیند تاریخی به پیش می تازد تا انسان را به استقلال فکری و رهایی از قوانین ارتجاعی و استبداد برساند. هرچند هر دو رژیم برای حفظ و گسترش موقعیت خود، در ظاهر در دو جبهه مخالف مبارزه می کنند ولی هدف مشترکی دارند و آن حفظ رژیم خود با هر ترفندی است، هرچند پایداری آنها برای مدت طولانی متصور نیست، زیرا در نهایت با بن بست و تضاد های همه جانبه روبرو خواهند شد…
محمد حسین یحیایی
MHYAHYAI@YAHOO.SE