اخباروگزارشات کارگری6و7فروردین 1394

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

اخباروگزارشات کارگری6و7فروردین 1394

– پیام سال نو سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

– سرپیام پیام سندیکای شماره 36 اسفند ماه 1393

– زیروبم زندگی در خانه ۳۵متری یک خانواده کارگری در خیابان قصرالدشت

حقوقم به برج نرسیده تمام می‌شود

– کاهش32.1 و 30 درصدی ارزش ریال در سال های 2013 و 2014

– ریزش چاه موجب مرگ یک کارگر شد

– تعداد جان باختگان حادثه تصادف سرویس حامل کارگران فصلی درپارسیان به 2نفررسید!

پیام سال نو سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

کارگران، فعالان و تشکل های کارگری!

در حالی به استقبال بهار میرویم که بیکاری، تورم و پرداخت نشدن بسیاری از دستمزدهای ناچیز که به گفته مسئولان دستمزدهای زیر خط فقر هستند گریبان اکثریت کارگران ایران را گرفته است. باز هم چون سال های گذشته وعده هایی از سوی مسئولان به عموم مردم و کارگران و زحمتکشان داده میشود “که در سال جدید خبری از گرانی نیست و تورم مهار خواهد شد”. این در حالی است که ما شاهدیم  در پایان سال 93 بخش های زیادی از کارگران حتی مبالغ ناچیز عیدی خود را دریافت نکرده اند و همچنان دستمزدهای معوقه از یک ماه تا دو ماه و سه ماه و بیشتر از سوی کارفرمایان پرداخته نشده است.

ما کارگران شرکت نیشکر هفت تپه با تبریک سال نو امید آن را داریم که همگی در سال جدید، شاهد کسب مطالبات بیشتری توسط کارگران در ایران و جهان باشیم. ما بدینوسیله از تمام کارگران و فعالان کارگری و تشکل های جنبش کارگری میخواهیم در سال جدید بیش از پیش برای رفع مشکلات و ناعدالتی های موجود و تنها وتنها با اتکا به نیروی کارگری خود و با اتحاد و همبستگی در راه ایجاد و یا تقویت تشکل های مستقل خودمان بکوشیم تا بتوانیم به یک زندگی همراه با آسایش و رفاه برای عموم مردم جامعه دست بیابیم.

به امید همبستگی و پایداری هرچه بیبشتر و به امید تلاش بیشتر برای آزادی کارگران و فعالان کارگری زندانی

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

دوم فروردین سال نود و چهار خورشیدی

سرپیام پیام سندیکای شماره 36 اسفند ماه 1393

باز هفت سین سرور

 ماهی و تنگ بلور

 سکه و سبزه و آب

 نرگس و عطر گلاب

 باز هم شادی عید

آرزوهای سپید

باز لیلای بهار

باز مجنونی بید

 باز گل مست غرور

باز باران بهار

 باز اسفند و گلاب

باز شیدایی ناب

 خنده و شوق و امید

باز نوروزسعید

 فرا رسیدن هنگام شادمانی های عید باستانی  ایرانی و سنت دیرین نوروز بر یکایک هم میهنان ، زحمتکشان ، هم زبانان و خوبانی که چشمانتان را به خواندن و دیدن این نوشتار رنجه فرمودید شاد باش عرض می کنیم. در سال پیش رو آرزومندیم رویای اتحاد زحمتکشان برای دستیابی به جامعه ای انسانی جامه عمل پوشد تا هیچ مرد و زن زحمت کش کارگر، پرستار وآموزگار در هیچ گوشه ای از دنیا پنجه در پنجه فقر نیافکند…کودکی در گوشه خیابان نمیرد ، کارگری در سفر کاری جان نبازد ، معلمی به دست شاگردانش کشته نشود، دکل بانی بالای دکل نسوزد و…

دوستان کارگر ! دستمزد هایی که امسال برایمان در نظر گرفته شد به اندازه پول تو جیبی یک روزه آقایان وآقازاده ها هم نیست. چگونه فکر می کنند که ما می توانیم با این دستمزد اندک زندگی کنیم؟  فقط از مغزهایی این فکرها ترواش می کند که انسان را نه انسان بلکه ابزاری برای تولید می بینند.

ثروتی که از ما در پرونده های گوناگون پیدا و پنهان به یغما برده می شود به راستی اگربه نسبتی مساوی بین فرد فرد کارگران تقسیم میشد چه میزان در کاهش فقر،تبعیض، فحشا ،جرایم و ایجاد امنیت می توانست مفید باشد؟ و چه اندازه عاقلانه می نمود اگر به جای آنکه چندین برابر مزد کارگران برای سرکوبی به چماق داران و زندانبانان پرداخت شود، به موقع و به اندازه ، به خود کارگر بپردازند.

 ارزنده تر آن که نوابغ اقتصادی ایران به بیان ساده و با راست گویی برآوردی حقیقی از حجم پول درگردش واعتبار واقعی صندوق دولت داشته باشند و رقم درست خط فقر راستین را به عرضتان برسانند تا بدانیم تورم و خط فقر با چه نسبتی رشد می کنند. درسال 93 حوادث شغلی ، اخراج و زندان و عقب افتادن حقوق کارگران نسبت به سال گذشته رشدی سرسام آور داشت. اجرای فرامین صندوق بین المللی پول و سرمایه داری جهانی ،جز این نخواهد بود.

امسال می خواهیم نه تنها با شما کارگران ، بلکه با آقای حسن روحانی از جانب شما گفتگویی داشته باشیم.

 آقای روحانی ، برای ما کارگران امکان نداشت برایتان یک به یک پیام بفرستیم و می دانیم برای بسیاری ازمعلمان، پرستاران و رانندگان و معدنچیان هم این ممکن نمی شد،  پس ازاین راه به شما می گوییم:

تا ما دیده ایم ، پست ریاست جمهوری همانند صندلی اتوبوس است که پس از چندی در ایستگاهی باید آن را ترک کرد.هر رییس جمهوری که بیاید چندی بر این صندلی و آن  ساختمان راهبری می کند و می رود و همه رفتگان ریاست جمهوری بی هیچ استثنا به عدم مدیریت صحیح و حیف و میل  و…. متهم شده اند. شوربختانه عملکرد روسای جمهور در کشورمان تاکنون چنین بوده است.

آقای روحانی شما به خوبی می دانید ریاست جمهوری و ریاست دولت می تواند دروازه حکومت بر قلبها باشد آنجا که هر ایرانی با دل و زبان به خدمات شما گواهی دهد چه باک از تهمت؟ مقامی چند روزه شما را خوش تر می آید یا حکومتی چون ، امیرکبیر، ماندلا و گاندی بر قلبهای یک ملت؟ مطمئن باشید افکار عمومی یعنی مردم ، کارگران، معلمان و پرستاران در کنار رانندگان ، کارمندان و معدنچیان به مدد رسانه های جمعی شاهد و ناظر کارکردهای شما هستند و می فهمند….می پرسیم که پرسش جرم نیست…

آیا خورد و خوراک و پوشش خانواده شما و آقای وزیرکار با خانواده یک کارگر و یا روستایی و یا خانواده ای در محله شوش تهران زندگی می کند یکسان است ؟ آیا نباید خانواده هایمان از مزایایی که شما استفاده می کنید ، استفاده کنند؟ و فرزندان ما، مدارسی همچون مدارس فرزندان شما داشته باشند؟ آموزه های دینی سالهاست به ما آموخته اند که چگونه مدیران جامعه کیسه نان به دوش در دل تاریکی به مدد فقرا می رفتند و در سطحی همانند فقیرترین مردم کشور خود روزگار می گذراندند. شما چطور؟ آیا ین آموزه های دینی را شنیده اید و عمل می کنید؟  برای ما روشن کنید که چرا یک کارگر ایران خودرو و یا راننده اتوبوس  باید با دستمزدی این چنین روزگار بگذراند ولی مدیران این شرکت ها با ثروت تولید شده همین کارگر در نوروز در دبی و ترکیه و اروپا خوش بگذرانند؟ آیا این ، آن عدلی است که در قانون اساسی نوشته شده است؟ آقای روحانی ما نمی دانیم نوروز را شما و آقای ربیعی در کجا خواهید گذارانید اما پس از نوروز آماری بگیرید از مقصد سفر نوروزی وزیران، استانداران ، وکلای مجلس ، مدیران کل ، که نوروز کجا بودند و چه هزینه ای برای روزهای نوروز کرده اند؟ و این هزینه ها چند برابر دستمزد ماهانه یک کارگر است.

در روزهای نوروز به این فکر کنید که چه تعداد کارگر با سیاست های شما بیکار شده اند، چه تعداد ماه هاست حقوق عقب افتاده اشان را نگرفته اند و چگونه شرمنده خانواده هایشان سر سفره هفت سین می نشینند ؟ آیا عدالت این است؟ فکر کنید چرا فاصله طبقاتی پس از 36 سال این چنین زیاد شده است؟ آیا ما به وظایف مان عمل ننمودیم و از امنیت ملی مان دفاع نکردیم؟ فرزندانمان را به جنگ نفرستادیم؟ یا شما در این 36 سال به عوض تقسیم قدرت و ثروت با مردم عمل نکردید که چنین فاصله طبقاتی زیاد شد؟ می دانیم در سال آینده بازهم گرانی و بیکاری بر خانواده های ما از طریق سیاست های شما افزایش خواهد یافت و فعالان سندیکایی و اجتماعی را تحت فشار خواهید گذاشت. اما آنچه وظیفه انسانی ماست دفاع از حقوق کارگریمان است که همانا امنیت ملی ماست.

ما بازهم اعتصاب، تجمع خواهیم کرد و بازهم مامورین امنیتی شما چه در محل کار و چه در خانه به سراغمان خواهند آمد. باکی نیست.

بنگرید که امروز قضاوت مردمی بین عملکرد میرزا آقاخان نوری و امیر کبیر-  دکتر محمد مصدق و شاه چگونه فرق می گذارد . تاریخ خواهد نوشت که هرکدام از ما چگونه به وظایف خود عمل کردیم و بی تردید نوادگان شما در پیش نوادگان مردم ایران سربلند نخواهند بود.

تحریریه پیام سندیکا

زیروبم زندگی در خانه ۳۵متری یک خانواده کارگری در خیابان قصرالدشت

حقوقم به برج نرسیده تمام می‌شود

می‌گوید که با خانواده ۴نفره‌ام، کمِ‌کمِ باید در ماه ۳میلیون و نیم (تومان) درآمد داشته باشم، شاید بتوانم مثل بقیه زندگی کنم. من «صورتم را با سیلی سرخ می‌کنم» از جاهای دیگر زندگی‌ام کم می‌کنم و از هزینه‌های ضروری می‌زنم تا بتوانم شرایط قابل تحملی در خانه‌ام به‌وجود آورم. حدود یک‌میلیون و هفتصد و هشتصد هزار تومان کمبود دارم. من از لباسم دارم می‌زنم، از دارویی بچه‌هایم که تجویز پزشک است و توان خریدش را ندارم، می‌زنم، از گوشت و شیر و میوه حتی می‌زنم… من هیچ رفاهی ندارم، حتی یک مسافرت نمی‌توانم با همسر و بچه‌هایم بروم! سینما رفتن که رفاه نیست! گاهی آن را هم نمی‌توانیم برویم. من ۲سال یک‌بار هم مسافرت نمی‌روم

«همیشه دوست داشتم

ساعت‌ها در ارتفاعی بالا‌تر از شهر بایستم

و در انبوه ساختمان‌ها

دنبال خانه کسی بگردم

که دوستش دارم…

برای همین کارگر شدم! *»

می‌گذرم از تراکم دستفروش‌ها و هیاهوی انباشته در پیاده‌روهای شهر. در میانه اسفند ۱۳۹۳ به دیدن سعید مختاری‌اصل، کارگر شهرداری می‌روم. کسی که «پیش از به‌دنیا آمدن هم کارگر بود*» پدرش کارگر خیاطی بود، خودش هم از کودکی در کارگاه پدر کار می‌کرد! کارگری که در خانه محقر ۳۵متری اجاره‌ای در خیابان قصرالدشت، منتظر است تا درباره زندگی کارگری، دستمزد، مخارج و البته آرزو‌هایش برای خانواده با او به گفت‌و‌گو بنشینم.

برخلاف بیشتر کارگران، او از قانون کار سر درمی‌آورد و حقوق خود را می‌شناسد. کتابچه قانون کار روی میز کوچکش این را می‌گوید اما این آگاهی در زندگی‌اش نمود ندارد. خانه تنگ و کوچکش برای ۴نفر جای کمی است. اتاق پذیرایی و آشپزخانه اپن نقلی البته با مبلمان سبکی، تنگتر هم شده است. اتاقی مربع‌شکل پر از کتاب‌ها و لباس‌های روی هم ریخته، با ۲ صندلی کوچک جایی برای گفت‌وگو است. صندلی کودک را خودش می‌نشیند، صندلی بزرگ‌تر را من! همسر و دختربچه آقای مختاری در خانه‌اند، پسرش اما دیر‌تر به خانه می‌آید «از کتابخانه برمی‌گردد، پشت کنکور است».

او رویاهای برآورده نشده کم ندارد. آرزو می‌کند، روزی بتواند بچه‌هایش را در مدرسه‌ای ثبت‌نام کند که بتوانند خوب تحصیل کنند و مثل او کارگر نشوند! می‌گوید: جلوی پسرم شرمنده شدم که نتوانستم در کلاس‌های کنکور ثبت ‌نامش کنم. دلم می‌خواست خانه‌ای داشتم که ۴نفر اعضای خانواده با کمبود اتاق مواجه نباشند و شب آرام بخوابند. او می‌گوید: همسرم هیچ ‌وقت نتوانسته لباس‌های موردعلاقه‌اش را بپوشد، البته او همیشه مراعات حال من را می‌کند اما من نمی‌توانم برایش کاری بکنم.

او دستش «به شاخه هیچ آرزویی نرسیده» است ولی می‌گوید: زندگی خیلی از کارگران از من بد‌تر است اما من کاری که می‌خواهم بکنم این است که فرزندانم مثل من نشوند اما با درآمدی که دارم نمی‌توانم کاری بکنم.

سعید برخلاف پدرش که هر روز وقتی به خانه می‌آمد، دست‌هایش پر بود از پاکت‌های میوه و غذا، خیلی روز‌ها با دست‌خالی به خانه برمی‌گردد. او می‌گوید: «پدرم، در خانه را با پا باز می‌کرد.» اشاره‌اش به مثلی ایرانی است که توصیفی اینچنینی از «مرد» دارد که وقتی وارد خانه می‌شود، دست‌هایش پر است و مجبور است با پا در خانه را باز کند! سعید می‌گوید: «دیگر دوران پدرهای ما گذشته است. حالا دیگر آن‌ها رویایی شده‌اند و من و خیلی از کارگران دیگر اینطور نیستیم و در خانه را با پا باز نمی‌کنیم چون دست‌هایمان خالی است!» حقوق من «بخور و نمیر» است. من و خیلی از کارگران دیگر فقط می‌توانیم زندگی کنیم و آن رفاه حداقلی که کارمندان ما در شهرداری یا جاهای دیگر از آن برخوردار هستند را نداریم.

در لابه‌لای حرف‌های سعید، این نکته مثل جرقه‌ای می‌درخشد. اینکه وقتی توقع افزایش حقوق به‌وجود می‌آید، شرایط اجتماعی و اقتصادی موجود و مفاهیمی مثل «تورم، افزایش هزینه‌های زندگی، گرانی و…» شکل زمخت بدریخت ‌تری پیدا می‌کنند. به واژه «حداقلی» فکر می‌کنم و اینکه حداقلی چقدر واژه‌ای کارگری است. من در فکرم و سعید به کتاب‌های ریخته در کارتون گوشه اتاق خیره می‌شود. با انگشت اشاره‌اش نشان می‌دهد و می‌گوید: فرزندانم بزرگ شده‌اند. روزبه‌روز که قد می‌کشند، هزینه‌های زندگی‌ام افزایش پیدا می‌کند. الان دو فرزند دارم که یکی از آن‌ها در آستانه کنکور است و دیگری هم درس می‌خواند. هزینه‌های اداره این‌ها از توان جیب من خارج است. دولت همین چند روز پیش اعلام کرد که قصد دارد برق را گران کند. آیا این گرانی در حداقل حقوق من محاسبه شده است؟ ماجرای جالبی است، سالی یک ‌بار دستمزد من کارگر افزایش پیدا می‌کند،‌‌ همان سال چندین‌بار تورم بالا می‌رود! حالا نان هم گران شده است. در قدیم می‌گفتند «نان و پنیری هست، می‌خوریم» اما واقعیت این است که حالا آن نان را هم نمی‌توان بر سفره آورد.

منطقه قصرالدشت منطقه کارگرنشینی است. سعید کارگران زیادی را می‌شناسد که به معنای واقعی کلمه فقیر هستند و حتی «به نان شب محتاجند.» می‌گوید: وضعیت جغرافیایی قطعا بر فرهنگ زندگی ما و فرزندانمان اثرگذار است. حتما وضعیت آینده بچه‌های ما را با مشکل مواجه می‌کند. سعید مختاری ۱۸سال است که به شکل رسمی کار می‌کند. می‌گوید: چندسال هم پیش پدرم کار کردم و تغییرات قیمت و دستمزد همیشه در طول این سال‌ها بوده ولی این افزایش دستمزد بسیار نامحسوس بوده است. در چندسال اخیر وضعیت ما بسیار خرابتر از قبل شده و اصلا قابل مقایسه نیست. اجاره مسکن، هزینه‌های کمرشکن زندگی و افزایش چندمرحله‌ای قیمت اجناس در طول یک‌سال، امنیت خانواده و حتی سلامت ما را تهدید می‌کند.

در قانون کار تنها یکبار دستمزد در طول سال تغییر می‌کند اما همه شاهدیم که در سال‌های اخیر قیمت‌ها در طول سال چندین برابر شده است. او می‌گوید که با خانواده ۴نفره‌ام، کمِ‌کمِ باید در ماه ۳میلیون و نیم (تومان) درآمد داشته باشم، شاید بتوانم مثل بقیه زندگی کنم. من «صورتم را با سیلی سرخ می‌کنم» از جاهای دیگر زندگی‌ام کم می‌کنم و از هزینه‌های ضروری می‌زنم تا بتوانم شرایط قابل تحملی در خانه‌ام به‌وجود آورم. حدود یک‌میلیون و هفتصد و هشتصد هزار تومان کمبود دارم. من از لباسم می‌زنم، از داروی بچه‌هایم که تجویز پزشک است و توان خریدش را ندارم، می‌زنم، از گوشت و شیر و میوه حتی می‌زنم… من هیچ رفاهی ندارم، حتی یک مسافرت نمی‌توانم با همسر و بچه‌هایم بروم! سینما رفتن که رفاه نیست! گاهی آن را هم نمی‌توانیم برویم. من ۲سال یکبار هم مسافرت نمی‌روم. حالا نوروز در پیش است و من نمی‌توانم دست زن و بچه‌ام را بگیرم و به نزدیکترین شهر تهران بروم چون توان تحمل این هزینه‌ها را ندارم. من انتظار هتل ۵ستاره را ندارم اما یکی نباید به زن و بچه من هم فکر کند که آن‌ها هم مثل بقیه مردم دوست دارند غذای خوب بخورند، مسافرت بکنند و لباس شیک بپوشند؟

سعید با افسوس نسبت به وعده‌هایی که دائم داده می‌شوند، می‌گوید: بیشتر اوقات آبروی ما کارگر‌ها جلوی خانواده‌هامان می‌رود. خانه من را دارید می‌بینید. من در ۳۵متر با پسر بزرگم که باید دانشجو شود زندگی می‌کنم. آیا این ۳۵م‌تر جا کفاف این را می‌دهد که پسرم خودش را برای کنکور آماده کند؟ من حتی نتوانستم پول کلاس کنکور فرزندم را پرداخت کنم. با این حقوقی که دارم چطور می‌توانم او را کلاس فلان موسسه ببرم که بچه‌های همکلاسی‌اش می‌روند؟ این وضعیت باورنکردنی نیست این واقعیت زندگی من است. ما کارگران زندگی عادی نداریم. زندگی ما حالا فقط بخور و نمیر است.

ساعت از ۸شب گذشته است. باید برای خداحافظی آماده شویم که سعید رو می‌کند به من و می‌گوید: چند روز پیش رفته بودم قصابی تا بعد از مدت‌ها گوشت بخرم. زنی به همراه فرزندش آمده بود گوشت بخرد. زن یک کارگر بود که می‌شناختمش. اندازه کف دست بچه گوشت چرخ‌کرده گرفت و رفت. نداشت که بیشتر بگیرد. خیلی‌ها در این محله شب‌ها گرسنگی می‌کشند. این افسانه نیست. باور کنید ما کارگران روزمره زندگی می‌کنیم. ما داریم از دست می‌رویم، حقوق ما کارگران به اجاره هم نمی‌رسد چه برسد به خوردن!

از خانه خارج می‌شوم، بوی تند غذا می‌پیچد توی دماغم. زیر لبم می‌خوانم؛

یک درخت می‌تواند بستنی باشد با طعم طالبی

ماه یک تخم‌مرغ آپز

آفتاب، سیب‌زمینی پوست‌کنده

سنگفرش‌ها، شیرینی

با طرح‌های مختلف و خوشمزه

ابر‌ها می‌توانند یک بشقاب برنج باشند

آدم‌ها همین‌طور

تن‌ها به شرطی که کاملا بی‌پول باشی

و گرسنه در خیابان قدم بزنی!

*شعری از سابیر هاکا

منبع-تامین24-6فروردین

کاهش32.1 و 30 درصدی ارزش ریال در سال های 2013 و 2014

ارزش ریال در سال های 2013 و 2014 به ترتیب 32.1 درصد و 30 درصد کاهش داشته است.

به گزارش 7فروردین تسنیم، بانک جهانی در گزارشی از تغییر ارزش پول های ملی مهم در فوریه 2015 اعلام کرد ارزش ریال ایران در برابر دلار طی این ماه 1.5 درصد افت داشته است.

ریال ایران در ماه ژانویه نیز 1.5 درصد از ارزش خود را در برابر دلار از دست داده بود.

بر اساس این گزارش ریال ایران که طی دو سال گذشته از نظر افت ارزش خود در جهان جزو یکی از دو پول ملی نخست بوده است در ماه فوریه 2015 از این نظر وضعیت بهتری داشته است.

ارزش ریال در سال های 2013 و 2014 به ترتیب 32.1 درصد و 30 درصد کاهش داشته است.

بیشترین افت ارزش در فوریه 2015 مربوط به پول ملی برزیل بوده است. ارزش پول ملی برزیل در برابر دلار طی این ماه 6.5 درصد کاهش داشته است که بیشترین کاهش ارزش در بین پول های ملی است.

نیجریه از این نظر در رتبه دوم و ترکیه در رتبه سوم قرار داشته اند. ارزش پول ملی نیجریه در فوریه 2015 بالغ بر 6.4 درصد کاهش داشته است. لیر ترکیه نیز در این ماه 5.2 درصد از ارزش خود را از دست داده است.

ریال ایران در میان 27 پول ملی که در این گزارش مورد بررسی قرار گرفته اند از نظر افت ارزش رتبه هفتم را به خود اختصاص داده است.

ارزش یورو در برابر دلار طی فوریه امسال 0.3 درصد،‌ ارزش یوان چین 0.5 درصد، و ارزش پوند مصر 4.3 درصد کاهش داشته است. اما ارزش پوند انگلیس 1.2 درصد، ارزش روبل روسیه 0.5 درصد و ارزش روپیه هند 0.2 درصد رشد داشته است.

ریزش چاه موجب مرگ یک کارگر شد

ریزش دیواره چاه فاضلاب در یکی از مناطق شهر دزفول موجب مرگ یک کارگر شد.

به گزارش7فروردین ایرنا بنقل از روابط عمومی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری دزفول این حادثه ساعت هشت و 36 دقیقه صبح امروز در خیابان عدالت این شهر زمانی که این کارگر در درون چاه در حال حفاری بود، رخ داد.

مدیر عامل سازمان آتش نشانی دزفول علت وقوع این حادثه را سست بودن دیواره جداره چاه فاضلاب عنوان کرد و گفت: در این حادثه که در عمق هشت متری اتفاق افتاد کارگر زیر حدود یک تن خاک خفه شد.

تعداد جان باختگان حادثه تصادف سرویس حامل کارگران فصلی درپارسیان به 2نفررسید!

در این حادثه دلخراش یک بانوی 60 ساله در دم جان باخته و یک دختر 14 ساله نیز با وجود تلاش بسیار، به دلیل خونریزی شدید داخلی پس از اعزام به بیمارستان جان خود را از دست داد.

در اثر واژگونی یک دستگاه مینی بوس حامل کارگران کشاورزی در محور اصلی روستای بهده به سمت پارسیان در هرمزگان دو نفر کشته و 22 نفر زخمی شدند.

به گزارش 6فروردین ایرنا از روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان، این حادثه روز چهارم فروردین ماه در مسیر مذکور اتفاق افتاده است.

براساس اعلام این دانشگاه ، مینی بوس مذکور حامل کارگران مزرعه کشاورزی روستای کناردان پارسیان بوده که در محور اصلی روستای بهده به سمت پارسیان از مسیر اصلی خارج و واژگون شده است.

مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان روز پنجشنبه در این خصوص گفت: در این حادثه دلخراش یک بانوی 60 ساله در دم جان باخته و یک دختر 14 ساله نیز با وجود تلاش بسیار، به دلیل خونریزی شدید داخلی پس از اعزام به بیمارستان جان خود را از دست داد.

شهرستان پارسیان در 400 کیلومتری غرب بندرعباس مرکز استان هرمزگان واقع شده است.

هفتم فروردین ماه1394

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.