کاظم کردوانی
این مملکت به چه کسی تعلق دارد؟ پرسشی است که به ظاهر پاسخی سادهتر از «ساده» دارد. اما به واقع چنین نیست. این پرسش (این مملکت مال کیست؟) در ایرانِ امروزِ ما، چون گذشته، بنیادینترین پرسش است. به زبان میگویند به همهی مردم ایران که اغلب همراه است با تمجید فراوان از این مردم که معلوم نیست کیانند. اما در عمل چه؟ در نخستین نماز جمعهی قم پس از نوروز سال 1379، آیت الله جوادی آملی در تعریفِ چه کسانی مردم هستند، گفت:
«مردم یعنی آنها که خداپرستند و در مقابل ولی فقیه خاضعاند». چند سال بعد آیت الله مصباح یزدی اساساً مردم را به گونهای دیگر تعریف کرد. او گفت: «اینکه میگویند که مردم تعیین کردهاند یکی را برای ریاست جمهوری و … مردم چه حقی داشتند؟ مردم چهکارهاند که به کسی حق بدهند؟ مگر خودشان چه کارهاند که هم چو حقی را بدهند ؟» (همایشِ زلال ولایت، دربارهی نقش معظم ولایت فقیه، فروردین 1389، مشهد). در اینجا نیازی به نظریهپردازی نیست. واقعیت آشکارتر از آن است. حقوق قانونی و واقعی نیمی از مردم ایران (نزدیک به چهل میلیون)، زنان، را در همهی ابعادش در نظر بگیرید. حقوق قانونی و واقعی مسلمانان اهل سنت ایران (دستکم ده در صد جمعیت ایران) را در نظر بگیرید. در شهر چند میلیونی تهران یک رئیس دبیرستان سنی نیست، یک مسجد اهل سنت وجود ندارد. در مشهد یک مسجد داشتند که خراب کردند. وضعیت دیگر اقلیتهای مذهبی هم روشن است. حقوق سه، چهار میلیون ایرانی مهاجر هم که اساساً بهحساب نمیآید. تکلیف دگراندیشان و دینناباوران هم که از پیش تعیین شدهاست. این رقم ها را که کم کنیم، میماند شیعیان دوازدهامامیِ داخل ایران، و عمدتاً مردان. اما، از میان اینان نیز کسانی صاحبِ حق هستند که طرفدار ولایت فقیه باشند. اما «اعتقادِ قلبی و التزامِ عملیِ» همین طرفداران ولایت فقیه را هم شورای نگهبان باید تشخیص بدهد. و حتا «حقِ» همین گروهی هم که تأیید میشود بر مبنای «تکلیف»شان سنجنیده میشود. دوباره بپرسیم: این مملکت مالِ کیست؟
وضعیت مملکت و سرنوشتِ ما مردمِ ایران، نمادی بهتر از «بحرانِ آب» در ایران ندارد. عرصهای که هیچ بهانهای نمیتوانند دستوپا کنند تا پایِ آمریکا و اسرائیل و «استکبار جهانی» و «ضدانقلاب» را به میان بکشند. همهی تصمیمها در یدِ باکفایت خود آقایان بودهاست. عیسی کلانتری، وزیر پیشین کشاورزی و یکی از برجستهترین متخصصان کشاورزی کشور و متعهد به نظام میگوید: «از زمان ساسانیان و هخامنشیان تا حدود ۳۵ سال پیش برداشتِ اضافه از منابع آبی کشور نداشتیم اما، در این ۳۵ سال فقط ۱۲۰ میلیارد مکعب آبهای شیرین فسیلی صدها هزار ساله که حدود۷۵% آبهای شیرین زیرزمینی بود را مصرف کردیم که حدود ۷۵ میلیارد متر مکعب آن در ۸ سال گذشته بودهاست. یعنی منابع را تاراج کردیم» و همو اضافه میکند: «ما امانتدار بسیار بدی برای این تمدن ۷۰۰۰ ساله بودیم… اگر سیاست هایمان را عوض نکنیم این کشور را همراه نسل خودمان نابود میکنیم». تنها این سیاستِ کشاورزی نیست که باید عوض شود تا مملکت نابود نشود. باید پذیرفته شود که این مملکت از آنِ همهی ماست، ما ایرانیها، از هرجا که هستیم و هرطور که هستیم. سرنوشتِ این مملکت، سرنوشتِ همهی ماست و با مشارکتِ همهی ما و با دستهای همهی ماست که ساخته میشود؛ بیهیچ حصری، بیهیچ استثنایی، بیهیچ قیمی. حق مسلم ما، مملکت ماست! ما، مردم ایران.