شاه بنا بر استانداردهای اخلاقی سال ١٣۵٧ یک دیکتاتور ظالم بود ولی استانداردهای اخلاقی در طول ٣۶ سال گذشته آنچنان عوض شده که همون آدم یک انسان خدمتگزار و دلسوز که اشتباهات زیادی مرتکب شده در نظر گرفته میشه. در اینکه مردم ایران انسانهای ساده دل (اگر نخوایم بگیم نادان) بودن شکی نیست. پدر که تو انقلاب بوده تو جواب این سئوال که این بود اون چیزی که می خواستین بش برسین خیلی راحت جواب داد: ما نمی فهمیدیم. در اینکه در سرنگونی شاه طرفهای خارجی بسیاری منافع داشتن هم شکی نیست. غربیها می خواستن شاه رو با یک حکومت دموکراسی که امواج توده ها رو از کمونیسم دور کنه عوض کنن. شوری طبق معمول دنبال تقویت چپی ها بود. عربهایی مثل قزافی و حافظ اسد و صدام دنبال سرنگون کردن شاه بودن. و همه اینها هم در انقلاب مداخله کردن. آنچنان که آیت الله منتظری گفت این کارتر بود که زمینه انقلاب رو فراهم کرد. و البته شاه مخالفین زیادی داشت با افکار و مرامهای مختلف که هر کدومشون به شکلی مورد حمایت طرفهای خارجی بودن. اشتباهات گاها ناشی از تکبر شاه و ترسی که از دهه اول سلطنتش واسش مونده بود، مریض بودنش و …… عامل اصلی بعدی بود. از مذهبی ها هم مقابل کمنیستها و ملیون حمایت کرده بود. و ……. ای کاش شما هم کمی در مورد جبهه ملی نقد رو قبول می کردین. یکی از دلایلی که شاه فکر می کرد جبهه ملی قصد براندازی سلطنت رو داره تندرویهای مرحوم دکتر فاطمی در جریان ملی شدن صنعت نفت بود و …… حرف آخر رو بزنم. چه شاه و پدرش و چه دکتر مصدق و بختار و بازرگان امروز به عنوان انسانهایی شناخته می شن که هر کدوم دلسوزان ایران و مردمش محسوب می شدن. شما بهتر بجای اصرار بر دعواها و اختلافات تاریخی به قصد فعالیت سیاسی، یه تغییر در افکار و مرامتون بدین و از دریچه بزرگتری به ایران و تاریخش نگاه کنید. مثل شاه نباشید که وقتی به دنبال اصلاح رفت که دیگه واسه خودش و ملتش دیر شده بود.
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو