این بسیجی خوب معنی سانسور و اسیدپاشی را میدونه. دمش گرم که از نجاست بیرون اومده. سلام بر بسیجی سابق. البته منم دوره دبستان کارت بسیجی داشتم. ولی وقتی پانزده سالم شد و در یک حمله به یک دختر و پسر شرکت داشتم و درب و داغون کردن اون دوتا را دیدم و دیدم چطور رفیق بسیجی من دستشو کرد تو شورت داون دختر بدبخت و و بعد که دستشو بیرون اورد پر خون بود دیگه رفتم و تا تو خونه گریه کردم و جلو چشم بابا و مامانم اون کارت رو سوزوندم. از او به بعد کارایی رو از بسیجیا دیدم که اصلا باورم نمیشد حالا هم نمیشه. از او روز دیگه نه نماز خوندم و نه روزه گرفتم. چون فکر میکنم تمامی بدبختی های من از همین نماز و روزه ست. واقعا اگه روزی خمینی میگفت هر چی فریاد دارین بسر آمریکا بکشین. من میکنم هر هر چی مرگ دارین بر اسلام بگین. واقعا بد کوفتیه! من بسیجی سابقم فرمانده ی بسیجی ماهمیشه ورد زبونش بود و السابقون السابقون میگفت مردک احمقی که میخواست ما رو خر کنه تا بهش احترام بزاریم. مادر به خطا عجب عقده ای بود و کینه ای چند بار یکی دو تا از بچه بازاریهای خوش گوشت و خوش لباس رو زیر نظر داشت٬ چند بار ٬ البته من حالا میفهمم انوقت نمی فهمیدم٬ به لب و لوشه ی این بچه ها ور میرفت. من خودم چند بار دیدم که شلوارش باد میکرد. حالا میفهمم که اون چه بچه بازی بوده. یه بارم وانود می کرد که داره محمد رضا که یک بچه پولدار بود و باباش بنکدار بود و البته خوش گوشتم بود روی روش نشسته بود تا مثلا رزم یادش بده اما مسئله چیز دیگه ای بود. اون داشت باهاش لاس میزد٬ بعدم یهو بلند شد و بدو رفت دستشویی ٬ وقتی اومد شلوار پاسداریشو عوض کرده بود. ای عجب اسلامیه این این دین حنیف. حالا همینا هم فرمانده و مجرای فرامین امام خامنه ای و امام رفسنجانین تا ا اسید بپاشن و بروح پیغمبر صلوات بکنند. . لونه این بوزینه ها بیت رهبری ولدالزنا ست.
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو