behnamcheghali

انسان، اسلام و آثارِ دروغ

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

behnamcheghali

behnamcheghaliبهنام چنگائی 

من لازم می دانم که پیشاپیش با فروتنی تمام خصوصا به باورمندانِ “نوع دوست اسلام و مذاهب آن” و یا وابستگان هر دین و عقیده دیگری صراحتا اعلام کنم که هدف این مقاله به هیچوجه ترویج سرزنش و یا توهین به هیچیک از تعلقِ های آرمانی و چگونگی سمت و سوی گزینش هر وجدانِ انسانِ مختار و معتقد نیست؛

بلکه از دید نگارنده، این آزادی عقیده و احترام به آن جزو حقوق و تعهد ابتدائی متقابل همه ی انسان هاست که می باید همه گاه و بی کم و کاست، آن اصول مورد توجه و اکرام همگانی قرار گیرد و چنین نیز برای من نویسنده ی منتقد بوده و بزرگداشت اش مهم هست. اما! حق آزادی عقیده و وجدان با همه ی ضرورت ها و الزام های اخلاقی و مبتنی بر خواست حقوق بشری آن، هرگز بدین معنی نیست که فساد و ریاکاری اسلام سیاسی را ببینیم و آرام بایستیم. مگر نه این است که باورمندانِ خوشبین توسط “دروغ ها و ریاکارهای سران مذاهب” چنین که در کشور خود، منطقه و جهانِ اسلام به وضوح عوارض شوم آنرا می بینیم، اینک دچار خسران دروغ های غیر قابل جبران شده اند و به راستی سزاوار نیست و نباید بیش از این مزدبگیران، زنان، جوانان بیکاران، گرسنگان، فریب خوردگان و ساده لوحان چنین رقت انگیز و بی شرمانه مورد بهره برداری، تحقیر و توهین مرسوم و معمول اسلام و اسلام پناهان شیعه و سنی قرار گیرند؛ این سان که آشکارا قرار گرفته اند.

  

در دیدگاه نظری، خود دروغ مذموم و نفس انجام آن به هر دلیلی که باشد از”گناهان کبیره” در اسلام محسوب شده است. حتی در روایاتی از معصومین، گناهان بزرگی همچون دزدی و زناذکر شده که ممکن است مومنی در شرایطی دچار آن لغزش گرددو سپس (توبه کند)، و آن توبه در پیشگاه خدا پذیرفته شود. اما در همین راستا و مصمون آشکارا می خوانیم که:((دروغگویی با مسلمانی قابل جمع نیس!)) آیا چنین است و مسلمانان و یا لااقل رهبران آنها از دم صادقند و دروغ نمی گویند؟ من فعلا با تاریخ پیش از شکست انقلاب 57 و اسلام آن دوران و خصوصا اسلامِ مذهب شیعه که در همان دوران کاملا همه جا مسلط بر افکار و اعمال انسان بود کاری نداریم. اما این پرسش روشن! آیا با آمدن فرشته پاکی که ( خمینی) شیعه مذهب باشد و رفتن ( شاهِ دیوی) که کمر بسته ی امام رضا بود! و البته پس از آن جابجائی قدرت در رأس! کشور، مردم و فرهنگ عمومی ما زیر سلطه قوانین یکسویه و اصول مطلق اسلام ناب محمدی خمینی، توانست روی سلامتِ وجدان، آرمان الهی انسانی و مروت و صداقت و عدالت اسلامی مورد ادعای رهبران آن را اندکی وجود آنرا ببیند و یا تاکنون پس از 36 سال فرصت داشتن ناچیزی از آن دعاوی را به مردمان شیعه ی خود و نه باورمندان دیگر و کافران بباوراند؟

 

 “بی هیچ مبالغه ای همان روزی که خمینی بر سر مزار شهدا آمد و با دروغ و وعده های مجانی دست و زبان مردم مستاصل و خوشباور را کوتاه کرد و بست، آثار دروغی به بزرگی تاریخ همین فرقه ی اسلام شیعه هم آمد و بخشی از گذشته های مجهول او را در عصر ما و برای ما سرراست هویدا ساخت؛ مگر این که بگوئیم: اسلام با خمینی و فرزند خلف او بیگانه است؟! و انسانِ اسیر عصر ولایات مطلق خمینی و خامنه ای، خود خواسته اند که در دم افتند و یکراست به تلی از کثافات و تله هائی از تباهی ها و ناراستی های فراوان موجود هدایت شوند که در آن((جز فساد، دروغ، ریا، فریب، چپاول، دشمنی، خشونت، اتنقامگیری، تظاهر به دین و…موجود نیست)) و از زمان زمام امور در دست این فرقه و باند کوچک شیعه، همانا شرافت انسان آزاده و متعهد و زحمتکش هیچگاه نه نان کافی و نه لانه امن و نه روان سالمی نیافت و نداشت. امروز چشم ما در آن میانه ی گزافه گوئی های کلان خمینی، و این مصیبت های گسترده شاهد بیشترین آسیب های اجتماعی ست و قربانی ها در همان اکثریت تنگدستان و مزدبگیران و از همه بدتر و فجیع تر 50% شهروندان ما زنان بزرگوارمان گرفتار بلای حکومت شیعی شده اند. اکثریت قریب به اتفاقی که فریب دروغ خمینی را خوردند و متوهم و متعهد به او، و آن وعده های کذا به سنگر پیروزی ارتجاع دغلکار اسلام سیاسی بدل شدند. زنانی نه غیر مسلمان که شیعه مذهب، آنان در نوامیس و قوانین اصول اسلامی الهی هیچگاه برابر با مرد نبودند و نیستند و نخواهند شد و خمینی به آنان راست نگفت که اسلام زن را کامل نمی داند و دروغ بزرگتر که اسلام زنان را صاحب بهشت می داند؛ ولی عملا در روی همین زمین اسلامی برایش جهنم اسید پاشی ساخته و رسما او را به بردگی قوانین مردسالار سپرده است؛ کارگران شیعه اش در کشوری بسیار ثروتمند بی حقوق ترین های دوران و جهان هستند و فرودستان که اصلا دادرسی ندارند. آیا پس از 36 سال حاکمیت مطلق و بی موی دماغ، بر تن جامعه ی فلکزده، آثاری جز دروغ و ریا و فریب و ویرانی اخلاقی از این نظام در پیشگاه وجدان آزاده ی نوع بشر و مدافعان حقوق انسان ها وجود دارد؟ قضاوت مسئولانه با وجدان بیدار و آگاه و بی طرف بیش از همه متوجه خود مسلمانان و خصوصا شیعیان دروغ ستیز است.

 

بر اساس تعالیم دینی اسلام، کسی که گناه کبیره از او سر زند وتوبهننماید فاسق است و نمی‌شود درنمازبه او اقتداء کرد و شهادتش را پذیرفت؛ و پس ازمرگش هممستحق عقوبت مسلم الهی ست؛ مگر اینکه فضل “الهی” شامل حالش شود. که از آنجملهشفاعتپیامبر اسلامو آل پیامبر است. درباره میانجیگری پیامبر اسلام گفته‌است که شفاعتم را برایصاحبان گناهان کبیره از امتم ذخیره کرده‌ام. شفاعت من برای صاحبان گناهانکبیره از امتم می‌باشد، اما نیکوکاران، یعنی ترک‌کنندگان کبائر، برایشانراه مواخذه نیست

حالا ببینیم مفهوم و معنای بخشی از گناهان کبیره در اسلام چیست:

 

این رژیم از یک طرف شرک را گناه کبیره قلمداد می کند؛ اما از طرف دیگر مردم را با فسادِ حق خوری و تبعیضِ سیستماتیک دستگاه، آنان را عملا و علنا ناامیدی به رحمت خدا که مظهر دروغ ها و ریاکاریهای نظام حاکم است، حقانیت را بر نمی تابد و مخالفان روشنگر و افشاگر را کافر نامیده و زبان آنان را بریده، در دم اسیر، زندانی و یا زیر شکنجه کشته و می کشد. ( همین امروز او نسرین ستوده را به محاربه با خدا تهدید شده است!) این رژیم قتل مومن را گناه کبیره می داند؛ ولی هزارها هزار قتل نفس انسان های اسیر، آزاده و بی گناه را در پرونده ی خونین خود دارد. این رژیم خوردن مال مردمِ یتیم و بی پناه را گناه کبیره می داند؛ ولی کوس شنیدن غارتگری کلان و میلیاردی در کل دستگاه از سر تا ته عمیق و گسترده و همگانی و جهانی شده است. اسلام زنا را گناه کبیره می داند؛ ولی همزمان حق چند همسری و داشتن ضیغه ها و یا بهتر است گفته شود خیانت به مادر، همسر و مونس را تنها برای تلذذ بیشتر مردان هرزه و زنباره جایز دانسته و رسما و قانونا علیه زنان به کار می برد. آیا این تناقض و تبعیض چندش آور، مفهوم دروغ و گناه کبیره را در وجدان انسان بی نیاز از تنبیه و تشویق دین به تمسخر بی پایان وادر نمی آورد؟ اسلام ساحری و جادوگری را گناه کبیره می داند؛ اما از ساحری سران نظام و جادوگری حضور بارهای بار خود آقا امام زمان در میدان جنگ و از سربازان گمنام او چه حکایت های مدون که تاکنون نیآفریده است!؟ اسلام حرف و قسم ناحق را گناه کبیره می داند؛ در حالیکه همین امروز فجایع اسیدپاشی های مکرر جز کار خود رژیم و وابستگان موتور سوار او نیست؛ از رهبر، رئیس دولت تا رئیس قوه ی قضائی و مقننه به ناحق، رل مستقیم خود و عوامل شان را در این جنایات زن ستیزانه رد کرده و به دروغ آنرا ناحق و کار دشمنان نظام می دانند؛ همانگونه که ترورهای زنجیره ای را و یا کشتار ستار بهشتی ها و ندا آقا سلطان ها را ناحق ساخت و پنهان کرد. اسلام خیانت به مملکت، اموال و ناموس مردم را گناه کبیره می داند؛ پرسش! آیا این رژیم جز ویرانی آبرو و خیانت به مملکت و سرمایه هایش با دشمن تراشی های جاهلانه و فرقه ای، غارت اموال مردم و تعدی به جان و ناموس و اراده ی آزاد آنها کار دیگر مفیدی داشته است؟ اسلام شهادت و اطلاعات پنهانی و دروغ را گناه کبیره می داند؛ آیا این رژیم حتی یکبار سیاستِ علنی و اطلاعات صادقانه و درست از عملکرد خود و دولت هایش را به مردم داده و از روابط پنهانی و غیر دیپلماتیک با جهان خواران را با شهادت و رسالت باورمندانه به ما داده است تا مورد اعتماد و یا انتقاد متقابل توسط مردم و جراید و رسانه های آزاد که نداریم قرار گیرد؟ اسلام نقض عهد و قول را گناه کبیره می داند؛ اما، آیا این رژیم از ابتدای تصرف قدرت تاکنون به قول ها و وعده های خود به مردم عمل کرده است؟ اسلام همچنین خیانت به امانت، اسراف، تکبر، آدمکشی، دروغ بستن به گفته های من درآوردی الهی، رسول خدائی و یا به اوصیای او را هم گناه کبیره می داند که نقل کلام الهی سران است و ترجیحا بیش از این ادامه نمی دهم.

 

به راستی آیا ما بر تن این رژیم فقاهتی جز لباس دروغ و ریا و پلیدی، تاکنون دیده و تجربه ای متفاوت از آن انحصار الهی ولائی داشته ایم؟ به گواهِ عمل و وجود اسناد تاریخ 36 ساله، نشان می دهد که تمام نقاط ضعف و جنایات تاریخی و تعدی پلیسی و تحکم ادیان به حقوق انسانِ آزاد و تقدیس خشونتگرائی کوردینی مذهبی و اقتدارگرائی مطلق ضد بشری در این رژیم به اوج بی سابقه و غیرممکن خود رسیده و در بساط خلافت خامنه ای تشدید بی مثال یافته است. آثار دروغ و جنایاتی که مشابه آن را ما تنها امروز توسط آدم خواران خلافت داعش دوم می بینیم، که چهره ی دیگر اسلامِ وهابی سلفی سنی را توامان در سوریه و عراق بر علیه مردمان ستمزده ی صدامی ها و اسدی ها و سعودی ها و دیگران … به نمایش دلخراش گذاشته است. خمینیِ دروغگو مادر داعش یکم شیعه در ایران و جهانِ دیروز اسلام بود، و همو منشأ پیدایش نسل کشی فرقه داعش دوم و مسبب کشتار هزار ها انسان زودباور کنونی به البغدادی شده است؛ همان راه و کار و رفتاری که داعش یکم خمینی به یاری امپریالیسم آمریکا و غرب در ایران کرده و می کند و داعش دوم البغدادی نیر همینک با حمایت و آموزش و تشویق و تجهیز آنان توسط همان های غزبی، اسرائیل و وابستگانش منطقه ای داعش، توانست چهره ی سنی اسلام را چنین واقعی و هولناک به چشم جهانیان بشناساند.

 

در این دو نهاد سازش ناپذیر مذهبی اسلامی، از یکسو هر یک آنها انسان را تا ابد، بی اختیار و صغیر می داند و طبعا نیازمند هدایت و کفالت چنین امامان مفسد و مردود و مرگکار و جاهطلب وقت! و از سوی دیگر اختلاف نظر در میان خود همین رهبران مذاهب اسلامی، لااقل در 1400 سال گذشته، چنین که آشکار است، هنوز بی سرانجام مانده و علنا نیز هیچکدام امامان، مخالفان مدعی نگاه خود را در برابر دعاوی فرقه ی خویش با مسالمت و بردباری و حق آزادی برداشت از اسلام با تعدد پولارالیستی اصول و فروع اسلامی نپذیرفته، و پیوسته سرنوشت اختلاف را مگر جز با زبان شمیشیر و کشتار امت خود و دیگران برنمی تابیده است. ناچار جنگ سنی و شیعه و فجایع عاشورا و کربلا ست و روایاتی متفاوت از قدیرخم و…همچنان به فضای زندگی ما راه برده و رسیده است و دریغا که قربانیان بیشمار آن از دید هر دو طرف درگیرِ قدرت، تنها کافران و دشمنان خوا بوده اند که لاجرم مستوجب مرگ و قتلعام بی رحمانه ی کربلا و یا نسل کشی قوم بنی قریضه(قریظه) بوده اند! جنونی که هم امروز بهترین فرصت طلائی را به سود سرمایه ی میلتاریسم و اقتصاد نئولیبرال فرارویانده و عملا به جنگ هفتاد دو ملت با پیدایش جهشی داعش، هیزم خشک مذهبی و تازه تر می ریزد.

 

تعارض و تقابل موجود مذاهب، تنها تضاد درونی و چاره ناپذیر سرمایه داخلی و جهانی را به نمایش گذارده است؛ تباهی ای که به زشت ترین چهره دهشتناک اسلامی مذهبی در کشورهای مسلمان و علیه خود مسلمانان تجهیز شده و قتلعام ها، اعدام ها و اسیدپاشی های وحشتناک را نمایان ساخته است. رهائی از این جهالت و جور و جنگ جز با گذر از ساختار بهره کشانه ی انسان از انسان، رفع تبعیض ها و ایجاد جامعه ای مبتنی بر اصول جدائی دین از دولت هرگز میسر نیست و راه امکان عبور نوع بشر از ساختار همگام سرمایه که همین ادیانِ سیاسی و یاور سرمایه و خصوصا ارتجاعی ترین آن اسلامِ فقاهتی باشد، دیگر با راهکار دمکراتیک سازگاری ندارد وممکن و متصور هم نمی تواند باشد. ما کافی ست به دعاوی عدل الهی ادیان و حخصوصا اسلام توجه کنیم و رشد نجومی انباشت سرمایه در دست حکومتگران را ببینیم و در عرصه حقوق انسانِ الهی، کافی ست اراده مصلوب و بی اختیار همه ی مسلمانان و مذاهب شان را ببینیم و پی به دروغ انسان مختارِ اسلامی ببریم. بشریت اسلام سیاسی زده، چپاول شده، لهیده شده و آگاه به ریای دینی دو راه بیشتر ندارد: یا بربریت و قبول عبودیت کر و کور و لال دینی مذهبی شدن صِرف و بی اراده و بازگشت به قهقرایِ تاریخ جهل و جنگ و خشونت و مرگ، یا مقاومت دلیرانه، سازمانگرانه و به پاخیزی مشترک و متحد کارگران، رنجبران کارمزد، زنان، جوانان، ملیت های تحت ستم سرمایه و تبعیض مذهبی و همه ی توده های اسیر و به جان آمده از فقر و ظلم بر علیه کاسبکاران مذهبی و فروریزی کل این بساط آلوده به خون بی گناهان و بی پناهان و ساختن و پرداختن فردائی آزاد و برابر و انسانی!

بهنام چنگائی 11 آبان 1393 

 

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.