کامبیز قائم مقام
خبر تکان دهنده اسید پاشی بصورت زنان در شهر اصفهان، در هفته ای که گذشت، بسیار ترسناک و مشمئز کننده بود. این فاجعه پس از طرح قانون امر بمعروف و نهی از منکر در “مجلس” و فریادهای واشریعتای امام های جمعه علیه “بدحجابی” اتفاق افتاد که ناگهان در شهر اصفهان بصورت چند زن جوان اسید پاشیدند که یک قربانی را بکلی نابینا و دیگران را بصورتی دلخراش درآورد. این جنایت ترس شدید و عمیقی بر دل زنانی انداخت که از چادر استفاده نمیکنند ومیترسند که روسری هایشان بالا و پائین برود و عمال نهی از منکر “درس عبرت” دیگری بایشان و زنان جامعه بدهند.
این ترس و وحشت زمانی تشدید میشود که معاون وزارت کشور به دروغ اعلام میکند که “اسیدپاشی های اخیر بصورت فردی بوده و سازمان یافته نیست” و این گفتار مقام مسؤلی از دولت بدنبال سخنان روحانی رئیس “جمهور” است که تنها حجاب را از “منکرات” دانستن و سراغ سایر دست اندازی به اموال عمومی که آنهم از منکرات است نرفتن را انتقاد میکند. بعبارتی رئیس جمهور آنرا در کنارنهی از منکرات میبیند و معاون وزارت کشور آنرا تنها اقدامی “فردی” معرفی مینماید. گوئی مقام مسؤل خواسته است آقای رئیس جمهور را تصحیح نماید. آقای “رهبر” هنوز هیچ نظری ابراز نکرده است در حالیکه مسؤل دفتر جانشینی رهبر در نیروی انتظامی اعلام میکنند که “عوامل اسیدپاشی در اصفهان شناسائی شده اند و هیچگونه ارتباطی با موضوع بی حجابی نداشته اند”. باز بدنبال آن دادستان کل ایران ابراهیم رئیسی و نیز دادستان کل استان تهران ارتباط دادن اسید پاشی را به موضوع نهی از منکر را از جانب ضد انقلاب معرفی میکند. و باین ترتیب جلوی دهن مردم وحشت زده رامیخواهند بگیرند که موفق نشدند و زنها بخیابانها آمدند و شدیدآ باین جنایات اعتراض کردند.این باردولت آقای روحانی برخلاف دولت محمد خاتمی نتوانست این جنایات زنجیره ای را مانند قتلهای سیاسی زنجیره ای آنزمان برملا کند و با وجود شروع نکوهش از نهی از منکرباینصورت به دنبال ماست مالی جنایتهای حکومتی افتادند که “فردی و خصوصی” است و پای توطئه ضد مردمی در کار نیست.عجیب است که سناریو عملکردهای “زنجیره ای” رژیم چه بصورت قتل و چه بصورت ضرب وشتم و امروز اسید پاشی در هر دوره تاریخی تکرار میگردد و رژیم خودش را به فراموشی میزند که باز ” عاملین جنایت” را نمیشناسد و اینکه دزدی، قتل و جنایات مختلف دیگردر همه دنیا اتفاق میافتد و لذا نباید آنرا بزرگ کرد و با شخصی و فردی اعلام کردن موضوع و اینکه ربطی به امر بمعروف ونهی از منکرندارد، بزعم خود میخواهند یک فاجعه اجتماعی جدی را بصورت یک واقعه عادی در اجتماع وآنرا کار افراد ناباب نشان دهند. و گفته میشود که شناسائی ایشان وظیفه پلیس است و آنها میدانند که چه کار باید بکنند. باین ترتیب میخواهند سر قائله را یک طوری بهم بیاورند. در حالیکه برخلاف انتظار ایشان انعکاس آن در جامعه صدها برابر آنچه دولت فکر میکند میگردد. مردم اصفهان به خیابانها میریزند و پلیس بجای اینکه بدنبال عوامل جنایت باشد بمردم حمله ور میشود. بهر حال کنترل سرو صدای آن از دست خارج میشود و حکومت اعتراض ها را اعمال ضد انقلابی معرفی میکند وقتی مردم بخیابان آمده اند ا صرار دارند که بگویند چند متعصب این کار را کرده اند و ربطی به رژیم ندارد ولی دم خروس را نتوانسته اند پنهان کنند چه این جنایتها بلافاصله بدنبال طرح قانون پشتیبانی از امربمعروف و نهی از منکر در “مجلس” و در همان راستا “ارشاد” پی در پی و مرتب “روحانیون” و عوامل رژیم که خود را “مستقل” میدانند ومرتب از امر بمعروف و نهی از منکر صحبت میکنند بدون اینکه به اسید پاشی اشاره ای نمایند، پدید آمد. بعبارتی خواستند به قانون “دندان” بدهند و”گرز” حکومتی را بر سر زنان نگهدارند. فاجعه آن زمانی باوج خود میرسد که نیره اخوان یکی از” نمایندگان مجلس” از شهر اصفهان در مصاحبه ای تلفنی توسط یک خبرنگار باهوش و متآثر از واقعه د رکنجی قرار میگیرد و هنگامی که نظرش را راجع باسید پاشی میپرسد ، نماینده اصفهان که قرار است که از حقوق مردم اصفهان بخصوص زنان دفاع کند حاضر به موضع گیری نمیشود و خبرنگار جوان پافشاری میکند که شما نماینده ما هستید باید نظر داشته باشید ولی خانم نیره اخوان مثل اینکه قرار نیست مبادا اسید پاشان را دلگیر کند از جواب طفره میرود و بالاخره تلفن را قطع میکند. گویی که فقط برای مسائل مخصوصی نماینده مردم اصفهان شده اند و جستجوی قتل و جنایت از وظائف ایشان نیست. بهر حال آنچه که بنظر میرسد و معترضین که بسیاروسیع اند توافق دارند، چنین حرکاتی نمیتواند خود جوش باشد و بدون تردید با برنامه ریزی بوده است. چه می بینیم “رهبر” شان هم دربرابر جنایتی چنین هولناکی سکوت کرده است. چه همانطوری که پیشترسخنگوی دولت گفته بود جنایت هر طوری که باشد توسط پلیس اسلامی گاهی در عرض دو ساعت عاملین دستگیر میشوند، دستگیری سریع زنانی که در برنامه “آزادی یواشکی” شرکت داشتند بهترین دلیل آن بود، ولی شاید اسید پاشی در قوانین جمهوری اسلامی جرم نیست بخصوص در صورتی که نهی از منکر باشد و لزومی برای ارعاب مردم پیدا نماید و احیانآ شکل وظیفه دینی را بخود بگیرد.
حال بپردازیم به عواقب این روش جمهری اسلامی که در اکثر کشورهای دیکتاتوری متداول بوده است. در کشورهای آمریکای لاتین “سربه نیست کردن” بخشی از ابزار حکومتی برای ارعاب مردم بوده است. در کشور افریقایی یوگاندا و برخی کشور های دیگر اعضای بدن مخالفین مثل دست و پا و غیره را میبریدند و در ضمن برای فریب مردم خودشان هم دنبال قاتل یا قاتلین فرضی میگشتند در اتحاد جماهیر شوروی همه مخالفین جاسوس و عامل امپریالیسم بودند لذا کشتنشان حلال بود. و نتیجتا زمانی میرسد که مردم بجان میایند و تنها راه مبارزه انتقامجوئی میشود در این دوره تفکرها بسته میشود و فقط مبارزه یک سو پیدا میکند آنهم عکس العمل متقابل به دیکتاتوری. در اینجا رشد جامعه در رادیکالیزم یخ میبندد و در ادامه بحران جامعه ، کار به سه قسم میتواند شکل بگیرد: یا ارتجاع وحشی تر میشود و سرکوب بهر قیمتی را انجام میدهد ویا جنگ فرسایشی پیدا میشود که هیچ امتیازی برای پیشبرد جامعه ندارد و یا بالاخره مردم انتقام گیر پیروزمیشوند که متآسفانه این فرهنگ ممکن است سالها همراه جامه سفر کند و جلو هرگونه پیشرفت ویا روشنفکری را بگیرد. لذا آنچه که در این وسط گم میشود و یا ازمیان میرود تفکر جامعه آزاد است چون مردم درگیر شستن “خون با خون” بوده اند.این جریان رادیکالیزه شده امکان دارد تا نسلهای بعد بصورت زائده ای در بطن جامعه باقی بماند. آمریکای لاتن نمونه بارز آنست چه بخاطر شرائط خفقانی که دیکتاتورها بوجود آورده بودند، با وجود تغیرات زیادی که در جامعه بوجود آمده بود، بخش عمده نیروهای مسلح علیه دیکتاتوری در جنگلهای آنجا بمبارزه ادامه میدهند و در آمد اصلی آنها از تولید مواد مخدره مثل هروئین است در تایلند در بحش مثلث طلایی بازمانده گان چریکهای مسلح بزرگترین شبکه پخش مواد مخدره را تشکیل میدهند. علت همه این پدیده ها بسیار روشن است چه حفقان بحدی بوده است که مردم بخصوص جوانان تنها راه مسالمت امیز خود را رادیکالیزه کرده و تبدیل بجریانات انتقامی میشوند و باین ترتیب هر روز از تفکر آزادیخواهی دور میشوند و کم کم نحوه مبارزه بجای “ابزار” کار به ایدئولوژی تیدیل میگردد. حتی پس از فرو پاشی حکومت بسیاری از حکومتیان سابق و مبارزین مخالف و مسلح تبدیل به “مافیا” میگردند . این پدیده را پس از فروپاشی شوروی بدقت بچشم می بینیم. جالب است که مافیای ایتالیا یک نیروی از میان مردم بود که علیه تجاوز و اشغال ایتالیا بدست ارتش ناپلئون بوجود آمده بود و با ارتش ناپلئون میجنگید و سرانجام کم کم پس از پیروزی ابزار مبارزه را برای زندگی گروهی مورد استفاده قرار داد و تا بامروز باشکال مختلف ادامه پیدا کرده است. واگیرش بجاهای دیگر جهان هم سرایت کرده است. امروز تاکتیک ارتجاع با استفاده از اسید پاشی جامعه را بسوی رادیکالیزم وخیمی سوق میدهد و عواقب آن تا نسلهای آینده بجا خواهد ماند. خبری در هفته گذشته مربوط به حمله چهار نفر به شخصی که شفاهآ بامر بمعروف عابری در یکی از خیابانهای خرم آباد پرداخته بوده، و منجربه مجروح شدن شدید شخص امر بمعروف کننده شده و به بیمارستان برده شده است شروع این پدیده را نشان میدهد. وجود این رادیکالیزم در آینده میتواند به کارخانه دیکتاتورسازی تبدیل شود.
متآسفانه روند دیکتاتوری حاکمین در ایران بدون وقفه ادامه دارد و سرکوب زنان بانواع گوناگون هر روز شکل جدیدی بخود میگیرد. طرح قانون پشتیبانی از امربمعروف و نهی از منکرو بمنبررفتن “علمای دین” در نهی بی حجابی و امروزه سکوت سردمداران از فاجعه ای باین دلخراشی در جامعه تنها به نیرومندی بیشتر گروههای ارتجاعی مانند انصار حزب الله منتهی میشود که می بینیم امروز شده است. و امیدواریم که مبارزین بجای رادیکالیزه شدن و از محور یک مبارزه درست دورافتادن، همچنان بمبارزه پیگیر و مسالمت آمیز خودعلیه دیکتاتوری و استقرار یک حکومت ملی و استقرار دمکراسی ادامه دهند.
کامبیز قائم مقام لس آنجلس – ۲۶ اکتبر ۲۰۱۴