موضوع این بحث تا حدود زیادی ما را به موضوع کتاب «ما چگونه ما شدیم» نوشتۀ صادق زیبا کلام و تمام بحث و جدلی که پیرامون آن انجام گرفته و می گیرد نزدیک می کند. این پرسش که استعمار (غرب امپریالیستی) به ما بیشتر ضربه زده یا اسلام؟ مطمئناً می تواند مورد توجه ما باشد. پرسشی است که مطرح شده و معاصر ما می باشد. ولی دوست عزیز ما خورشیدی باید توجه داشته باشند که ما تنهائی نمی توانیم دوست کسی باشیم، طرف مقابل هم باید تمایل به دوستی داشته باشد(مثلاً کودتای 28 مرداد 1332). تأملات غرب دوست در اینجا تنها می تواند با قطع نظر از واقیعت عینی در زمینۀ های جغرافیای سیاسی، جغرافیای انرژی، جغرافیای طبقاتی و مالی حتی، به دوستی غرب دلخوش باشد. ولی «غرب» یک دوست بیشتر ندارد و آن هم منافع نظام سرمایه داری جهانی است. من نمی دانم چرا دائما دوستان آرزومندی های خودشان را برای پیشرفت ایران و یا نقد مذهب یا نقد دین اسلام در ایران را الزاماً و حتماً باید به دوستی ی غرب گره بزنند؟ همین امر نشان می دهد که پشت این نظریۀ غرب دوست یا دوست غربی، احتمالاً ایدئولوژی و طرح دیگری نهفته است. البته دوستی با تمام جهانیان و دوستی جهانیان با مابرای همه مفید است. ولی این که روی دوستی با غرب و یا دوستی غرب با خودمان پافشاری کنیم…کمی شگفت آمیز بنظر می رسد. همانطور که در آغاز گفتم – در کامنت های پیشین، غرب به این شکلی که در اینجا بکار برده شده، وجود ندارد و فاقد معنی مشخصی است. خورشیدی عزیز در عین حال باید کمی بیشتر در مورد آمریکا و زندگی روزمره در آنجا کسب تااطلاع کند و بعد مدعی دموکراسی در آمریکا شود. این مسائل به هیج عنوان به معنای توجیه رژیم اسلامی در ایران نیست. البته اپوزیسیون های پنتاگونی به این علت که در خدمت آمریکا هستند هر گونه نقدی را که حقانیت اولترا لیبرالیسم آنگلوساکسون را زیر علامت ببرد، فوراً آن را به طرفداری از رژیم اسلامی نسبت می دهند. خود آقای ایجادی هم به همین طیف تعلق دارد، پست دانشکاهی در فرانسه را به هرکسی نمی دهند، باید واحد شرایط باشد. نه تنها ایشان، بلکه بی هیچج استثنائی، تمام به اصطلاح اساتید ایرانی خلاصه در بخش علوم انسانی به مقولات سیاسی (دوستی غرب) تعلق دارد، به همین علت نیز هست که از دوستی غرب حرف می زند. من باز هم به دوستان یادآوری می کنم که مسائل را با هم مخلوط نکنند. فوق این گفتار آقای ایجادی، به تقابل خرد و علم و تفکر اساطیری و مذهبی خلاصه می شود. ولی به صرف این که غرب پیشرفت علمی داشته است اولاً به این معنا نیست که علم حتما غربی است و غربی هم باقی خواهد ماند. به این معنا هم نیست که غرب به دلیل پیشرفتهای علمی خرد گرا می باشد. باید به درک تضادها نائل شویم. یک مثال بارز شاید موضوع تضاد را روشن کند. ببینید دوستان هواپیمای شکاری اف 22 یک شاهکار تکنولوژیک است که تمام نیروهای هوائی جهان را باز نشست کرده است. در این مورد هیچکس نمی تواند این واقعیت را انکار کند. ولی ببینیم که با این همواپیما چه کار می کنند؟ می روند و در افغانستان کودکان چوپان افغان را بجای طالبانی خطرناک ( که تاز ه طالبانی- القاعده هم ساخته و پرداختۀ خودشان است) با هیلفایر بمباران می کنند. تضاد اینجاست. تناقض اینجاست.
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو