محمود خادمی
« بخش اول »
در حالیکه آیت الله محمد رضا مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان و رئیس ” جامعه روحانیت مبارز ” ــ تشکل اصلی اصولگرایان ــ ؛ مدتهاست در بیمارستان بستری و در حالت کما و جان کندن بسر میبرد ــ شاید هم مرده و رژیم بعمد اعلام نکرده است ؛ بعدا” در این رابطه توضیح میدهم ــ ؛ آیت الله محمد محمدی گیلانی معروف به آیت الله ” فرزند کش ۱ ” ؛ حاکم شرع بی دادگاههای انقلاب اسلامی بعد از پیروزی انقلاب و رئیس دادگاههای انقلاب اسلامی ؛ نیز بدلیل بیماری ریوی ؛ در سن ۸۳ سالگی در بیمارستان بستری شده و مطابق اظهارات پزشک معالج کاملا” هوشیاری خود را از دست داده ؛ کشت مغزی ضعیف و سیستم مغزی اش مختل شده است .
ایندو از کارگزاران اصلی نظامِ فاسد و جنایتکاری هستند که سیاه ترین دوره تاریخی را در کشورمان رقم زده است . افرادی که پیش از بدست گرفتن قدرت و تأسیس حکومت آخوندی ؛ ریا کارانه و بدروغ از ” رحمت ” ؛ ” عدالت ” ؛ ” مهربانی ” ؛ ” بخشش ” و ….. صحبت میکردند و پس از بدست گرفتن قدرت خشم و کین ؛ عداوت و دشمنی ؛ شقاوت و سنگدلی را نصب العین خود قرار دادند و از هیچ فساد ؛ ظلم و جنایتی در حق مردم ایران دریغ نورزیدند .
کسانی که با سوء استفاده از دین و مذهب ؛ جواز شرعی کشتار و خونریزی ؛ شقاوت و بیرحمی ؛ شکنجه و تجاوز و ….. را صادر و امنیت و آسایش مردم را سلب نمودند . کسانی که همه جنایت و فساد خود را تحت عنوان دین ؛ اخلاق و رستگاری در جامعه رواج داده و آن را تحت لوای مبارزه با دشمنان خدا ؛ کافران ؛ منافقان ؛ ملحدان و …… پیش بردند و برای این جنایات فجیع توجیه های دینی و مذهبی جور نمودند .
امَا این تنها مهدوی کنی و محمدی گیلانی نیستند که سراسیمه و آشفته منتظر روز جزا و ورود به جهنم اند ؛ سن دیگر آخوندهای پلید در مجلس خبرگان ؛ شورای نگهبان ؛ مجمع تشخیص مصلحت و دیگر ارگانها و نهادهای حکومتی ؛ بالا و اکثرا” در آستانه مرگ سقط شدن ؛ قرار دارند . محمد باقر باقری کنی ۸۸ سال ؛ جنتی دبیر شورای نگهبان که عضو مجلس خبرگان هم هست ــ معروف به حضرت نوح نظام ــ ۸۸ سال ؛ علی مشکینی رئیس پیشین مجلس خبرگان ۸۶ سال ؛ امامی کاشانی ۸۳ سال ؛ شیخ محمد یزدی ۸۳ سال ؛ هاشمی رفسنجانی ۷۹ سال و …. دارند . خلاصه لحظات پایانی زندگی سراسر جنایت و فساد این کارگزاران فاسد و خون ریز ؛ فرا رسیده است .
یعنی نسلی که در سال ۵۷ ؛ بنا حق سکان انقلاب مردم علیه دیکتاتوری سلطنتی را در دست گرفتند و در آن دوران بازیگر اصلی صحنه سیاسی ایران شدند و از همان آعاز تأسیس نظام جمهوری اسلامی در همه جنایات و سیاه کاریهای نظام مشارکت داشته اند ؛ شروع به انقراض نموده و در آستانه نابودی قرار دارد .
و امَا مهمتر اینکه ؛ این نسلِ اول در شرایطی شروع به نفله شدن و نابودی نموده ؛ که نسل بعدی و جایگزین ” پنچر ” است و نایِ ادامه راه را ندارد . یعنی در حالی نسل بعدی و جایگزین با میراثی از فساد و تباهی مواجه میشود ؛ که دیگر نه تنها از شور و شوق آن سالها اثری برای جانشینان بر جا نمانده بلکه هیچ رمق و انگیزه ای هم برای حفظ و تداوم میراث گذشته در وجود نسل جانشین ؛ وجود ندارد . یعنی نسل بعدی و جایگزین نه میخواهد و نه میتواند خط و خطوط گذشتگان را پیش ببرد . یعنی مسئله جانشینی این جنایتکاران در شرایطی ؛ بحرانی جدی بر بحرانهای لاعلاج موجود رژیم می افزاید ؛ که هیچ ارادهِ جایگزینی برای مدیریت و کنترل آن وجود ندارد .
آیت الله محمد محمدی گیلانی :
در روز ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳ محمد گیلانی بدلیل مشکلات ریوی در بیمارستان بستری شد . بعدا” دکتر بهروز برومند پزشک معالج وی در ۲۰ خرداد اعلام کرد که وی کاملا” هوشیاری خود را از دست داده ؛ سیستم مغزی وی دچار اختلالات جدی شده ؛ کشت مغزی ایشان بسیار ضعیف و تنفس وی نیز با مشکل مواجه است .
محمدی گیلانی با پیروزی انقلاب از سوی خمینی بعنوان ” حاکم شرع ” دادگاه انقلاب برگزیده شد . و بعدا” به مقام ” ریاست دادگاههای انقلاب ” ارتقاء یافت . وی یکی از چهره های اصلی و تأثیر گذار در اعدامها و جنایات دهه ۶۰ است و بعدا” هم در جریان قیام اعتراضی مردم در خرداد ۸۸ ؛ مخالفان نظام را ” فتنه گر ” خواند و خواستار اعدام آنها شد ؛ وی در واقع یکی از بزرگترین جنایتکاران علیه بشریت در تاریخ معاصر است .
گیلانی به تبعیت و پیروی از خمینی پیشوای شقاوت و بیرحمی در عصر جدید ؛ که گفته بود : ما خلیفه میخواهیم که دست ببرد ؛ حد بزند و رجم ــ سنگسار ــ کند ؛ همانطور که رسول الله دست می برید ؛ حد میزد و رجم میکرد ( صحیفه نور جلد نهم ص ۴۶۵ ) ؛ به ” شدیدترین حالت کشت و با فضاحت بارترین حالت ممکن ” فرمان حلق آویز کردن ؛ صادر کرد .
وی از حکام شرع دادگاههای انقلاب و از فقهای متخصص در شناسائی ” مرتد ” و ” ناصبی ” بود . وی حاکم شرعی بود که اعتقاد داشت ؛ کسانی که در تظاهرات خیابانی دستگیر میشوند ” باید در همان محل ؛ بدون محاکمه در مقابل دیوار اعدام شوند ” همچنین معتقد بود : توبه آنها پذیرفته نمی شود و مجازات را قرآن تعیین میکند ؛ مرگ با بدترین وسایل ؛ با دار و قطع دست راست و پای چپ ” (نامه بنی صدر به خمینی ) .
گیلانی در مورد شکنجه زندانیان سیاسی هم معتقد بود که : تعزیر ــ اسم شرعی شکنجه ــ باید پوست را بدرد ؛ از گوشت عبور کند و استخوان را در هم بشکند ( روزنامه کیهان ۲۸ شهریور ) .
بر اساس برخی گزارشهای ضد و نقیض دو فرزند وی که عضو مجاهدین بودند بوسیله خود وی محاکمه و به اعدام محکوم شدند ــ این گزارشات بعدا” بوسیله حسینعلی نیری معاون وی تکذیب شد ــ . وی در فروردین ۸۸ به خاطر این جنایات و بی رحمی ها با پیشنهاد وزیر دادگستری و تائید کمیسیون ” اعطای نشانهای دولتی ” و با موافقت احمدی نژاد ــ احتمالا” بدلیل خوش خدمتی به نظام در اعدام بیشتر و قلع و قم کردن مخالفین ــ بدریافت نشان درجه یک ” عدالت ” مفتخر گردید !!!! .
محمدی گیلانی اکنون ۸۶ سال دارد وی در این ۳۵ سال حاکمیت جمهوری اسلامی همواره مناصب بالائی در اختیار داشته است . حاکم شرع ؛ رئیس دیوان عالی کشور ؛ عضو فقهای شورای نگهبان ؛ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ؛ عضو شورای باز نگری قانون اساسی ؛ نماینده ۴ دوره مجلس خبرگان و ……. .
یک هفته بعد از به کما رفتن مهدوی کنی ؛ حال وی به وخامت گرائیده و در بیمارستان بستری و در حال جان کندن است . و اکنون با مردن و از دور خارج شدن وی و مهدوی کنی ؛ دو عضو مجلس خبرگان حتی در صورت زنده ماندن هم ؛ ادامه مسئولیت هایشان در خبرگان و یا دیگر نهادها نا ممکن شده است .
آیت الله محمد رضا مهدوی کنی :
وی که فامیل اصلی اش ” حاج باقری ” است و به پدر معنوی اصولگرایان معروف است ؛ دبیر کل ” جامعه روحانیت مبارز ” مهمترین تشکل اصولگرایان میباشد . با پیروزی انقلاب از طرف خمینی به ریاست ” کمیته انقلاب اسلامی ” که مهمترین نهاد اجرائی پس از پیروزی انقلاب ۵۷ بود برگزیده شد ؛ این کمیته ها که مراکز اصلی خشونت و فساد در آن دوران بودند ؛ نام شان در تاریخِ حاکمیت استبداد دینی با فساد و خشونت های بی حد و حصر گره خورده است .
در آن زمان کمیته ها کاملا” مستقل ؛ خارج از مناسبات اداری دولت مهندس مهدی بازرگان و با اختیارات فرا قانونی ؛ کار مصادره اموال کارگزاران نظام پیشین ؛ ترور ؛ سرکوب و دستگیری مخالفین نظام و نیروهای انقلابی را بعهده داشتند . نیروهای کمیته ها ؛ هسته های اولیه ارگانی که بعدا” سپاه پاسداران نام گرفت را تشکیل دادند .
در مورد فساد و جنایت این کمیته ها ؛ مهدی خزعلی به نقل از حسن کروبی که در آن زمان مسئول بنیاد مسکن بود مینویسد : یک روز مهدوی کنی تلفنی به ما گفت ؛ هر گاه کاری داشتید و نمی توانستید خطی را جلو ببرید ؛ تلفنی به کمیته مرکز خبر بدهید . ما همیشه صد تا موتور سوار آماده داریم ؛ میفرستیم بعنوان مردم همیشه در صحنه حساب آنها را کف دستشان بگذارد .
مناصب دیگر مهدوی کنی در این ۳۵ سال عبارتند ؛ با تشکیل ” شورای انقلاب ” در آستانه پیروزی انقلاب وی یکی از ۵ عضو اولیه و مؤسس این شورا بود و بعدا” عضویت در ” شورای انقلاب فرهنگی ” ؛ عضویت در شورای ” بازنگری قانون اساسی ” ؛ عضویت در اولین دوره شورای نگهبان ؛ عضویت در مجمع تشخیص مصلحت ؛ ریاست دانشگاه امام صادق و ریاست مجلس خبرگان تا زمان کما و بیهوشی از دیگر مناصب وی بوده است . شغل های متعدد مهدوی کنی نشان میدهد که وی همواره جایگاهی مؤثر در تصمیم گیریها و تحولات سیاسی کشور داشته است .
همچنین مهدوی کنی که در نظام به ” زاپاس سیاسی ” هم معروف بود ؛ در کابینه بنی صدر به جای هاشمی رفسنجانی عهده دار وزارت کشور گردید و بعد از عملیاتِ انفجار نخست وزیری توسط مجاهدین در ۸ شهریور ۱۳۶۰ که منجر به کشته شدن رجائی رئیس جمهور و باهنر نخست وزیر گردید محمد رضا مهدوی کنی بطور موقت ــ ۵۶ روز ــ به نخست وزیری موقت برگزیده شد .
سابقه فعالیت سیاسی این آخوند انگلیسی تبار به سال ۱۳۵۲ بر میگردد ؛ وی در این سال دستگیر و زندانی شد . سختی های زندان را طاقت نیاورد و بعد از مدت کمی با نوشتن توبه نامه از زندان آزاد شد . حاج خلیل رضائی ؛ پدر رضائی های شهید تعریف میکرد : در دوران انقلاب ۵۷ که آخوندها از سوراخ بیرون آمده و عرض اندام میکردند ؛ مهدوی کنی از سردمداران شده بود و برای همه خط و ربط تعیین میکرد . این در حالی بود که شبی ما منزل آیت الله طالقانی که تازه از زندان آزاد شده بودند ؛ بودیم . وی از دوران زندان تعریف میکرد که چه گذشته و با چه کسانی چگونه برخورد شده است و مرحوم طالقانی گفت :
در حیاط زندان قدم میزدم ؛ دیدم مهدوی کنی گوشه حیاط زندان نشسته و زار زار گریه میکند . بسراغ او رفتم که او را دلداری بدهم . پرسیدم ماجرا چیست و چرا گریه میکنی ؟ پدرت مرده ؟ بالاخره عمر دست خداست . و خدا آنها رحمت کند ؛ دنیا محل گذر است . مهدوی کنی گفت نه چیزی نیست و بالاخره بلند شد و در حیاط قدم میزدیم و منتظر بودم تا ببینم چه شده ؛ او گفت ــ مهدوی کنی ــ : شرائط زندان سخت است ؛ من عادت نداشته ام ؛ نمیدانم چرا من را گرفته اند و با احتساب امروز من هفت روز است که زندان هستم و والده آقا مصطفی را ندیده ام و دلم برایش تنگ شده و دوری او را نمی توانم تحمل کنم . ما اهل مبارزه باین شکل داغ نبودیم ؛ بیشتر با کار فرهنگی موافق بودیم و …. پدر سوخته ها من را اشتباهی گرفته اند ؛ بعضی از مخالفین به مسجد ما هم میآمدند بخاطر آنها من را گرفته اند و من حالا نمیدانم چه کنم .
من مات و مبهوت مانده بودم که شیخ چه میگوید و چرا زوارش در رفته است و دارد بدجوری آبرو ریزی میکند . به مهدوی کنی گفتم ؛ آ شیخ اینجا زندانی سیاسی هست که ده ؛ پانزده و یا بیست سال است که زندانی هستند . تو جلوی این زندانیان مقاوم آبروی همه زندانیان سیاسی را میبری . حالا هم یک ” گُه خوردن نامه ” به ساواک و شاه بنویس برو بیرون و با همین شیوه مهدوی کنی از زندان آزاد میشود .
مهدوی کنی در اواخر سال ۸۹ و در جریان جنگ و دعوای باندها بر سر تصاحب کرسی ریاست مجلس خبرگان ؛ در حالی بجای رفسنجانی بر کرسی ریاست مجلس تکیه زد که قادر بحرکت نبود و با صندلی چرخدار جابجا میشد . وی در همین دوره از کار خبرگان بود که تفسیر تازه ای از وظایف مجلس خبرگان در قبال رهبری ارائه داد ؛ وی گفت : نظارت بر رهبری به معنای حراست از رهبری است تا رهبری را از ظالمان حفظ کنیم . وی ادامه داد که : باید سینه ها را سپر کنیم و حفظ کنیم که ( رهبری ) تنها به میدان نیاید و صحبت کند .
از شغل های پر درآمد وی ریاست او بر ” دانشگاه امام صادق ” است ؛ ” واقف ” این دانشگاه وصیت کرده بود که آیت الله منتظری متولی وقف باشد . در حالی که بر اساس فقه شیعه ” توقف در موقوفه حرام است ” در دوران حصر و فشار بر آقای منتظری ؛ مهدوی کنی بنا حق متولی این دانشگاه میشود . در زیر مجموعه دانشگاه امام صادق ؛ تعداد زیادی شرکت اقتصادی و مراکز تجاری وجود دارد که خانواده و بستگان مهدوی کنی ( پسر ؛ دختران ؛ عروس ؛ داماد و همسر ) که همگی مناصب مهمی در این دانشگاه دارند ؛ آنها را بدلخواه در کنترل خود دارند .
دانشگاه امام صادق کاملا” مستقل بوده و وزارت علوم هیچ گونه کنترل و نظارتی بر آن ندارد . این دانشگاه مالک مؤسسه ای بنام ” جامعه الصادق ” است که دارای زیر مجموعه هائی نظیر کارخانه ” پوشاک جامعه ” ؛ ” دارو سازی حیان ” ؛ بازار میوه زعفرانیه ؛ ” مجتمع میلاد نور ” و مرکز خرید بزرگی بنام ” نور ” در تقاطع ولی عصر و طالقانی که خود مهدوی کنی مدعی است این مجتمع بزرگترین مجتمع از حیث متراژ در کشور میباشد .
مهدوی کنی را در هرحال باید مرده پنداشت ( اگر چه عده زیادی معتقد هستند که وی مرده است و علت اعلام نکردن مرگ وی ؛ این است که باند ولی فقیه میخواهد فرصت کافیِ لابی برای جانشین مناسب ؛ را داشته باشند ) زیرا در صورت زنده ماندن هم دیگر نخواهد توانست در پست ” ریاست مجلس خبرگان ” انجام وظیفه نماید .
در اینصورت تکلیف جانشینیِ ریاست نهادی که مطابق قانون اساسیِ خود رژیم ؛ کار تعیین و نظارت بر رهبری را بعهده دارد ؛ چه خواهد شد ؟ آنچه مسلم است ؛ تعیین جانشین برای مجلس خبرگان ــ برای رژیم گرفتار در جنگ قدرت باندها ــ کار ساده ای نخواهد بود ؛ بخصوص که عده ای زیادی در سودای برگرداندن رفسنجانی بر سر منصب قبلی اش هستند و بعلاوه اینکه باند رفسنجانی ؛ روحانی ریاست بر مجلس خبرگان را ؛ کانالِ قانونی برای مهار و کنترل و حتی عزل ولی فقیه میدانند . در بخش بعدی مقاله در این باره بیشتر توضیح خواهم داد . ……. ادامه دارد .
۰۷.۰۷.۲۰۱۴
۱۶ تیر ۱۳۹۳