مازیارشکوری گیل چالان
همان گونه که دراین قسمت ازبرنامه به تصویرکشیده شده سیمای رژیم برمی آید رژیم وحتی بسیاری ازروشنفکران وقت درتحلیل وبازخوانی تاریخ انقلاب سعی بر آن دارند که انتخاب بنی صدر به ریاست جمهوری را به هر گونه که ممکن است ازموضوعیت خالی نموده وآن را محصول نزدیکی به خمینی ورد صلاحیت جلال الدین فارسی بخوانند. دراین باب رجعت به تاریخ خالی ازفایده نمی باشد…
قسمت اول: انتخابات، انتخاب نخست وزیر، جنگ
«آقایون دیگه ازاین به بعد آقای بنی صدربه عنوان یک رئیس جمهورازقاموس جمهوری اسلامی حذف شده، شعارها برگرد به سوی آمریکا. علیه آمریکا»
این سخنان را علی اکبرهاشمی رفسنجانی درمقام رئیس اولین مجلس شورای رژیم ولایت فقیه پس ازشمارش آرای عزل غیرقانونی اولین منتخب تاریخ ایران درسی ام خرداد ماه سال شصت ازپشت تریبون ریاست مجلس عنوان داشت.
آنچه ازسخنان اولین رئیس مجلس درمورد اولین رئیس جمهوراخذ میشود اینکه، رژیم ایران ازابتدای کودتای خرداد سال شصت تا کنون همواره براین بوده تا نه فقط تاریخ متعلق به این مقطع حساس را که پرازتنش های فراوان برسرچگونگی برساخته شدن شکل ومحتوای نظام پس ازانقلاب سال پنجاه وهفت بوده را درپنهان نگاه دارد بلکه، حتی کودتا چیان براین بوده اند که نام سید ابوالحسن بنی صدررا هم ازاذهان پاک وبه بایگانی محذوفات تاریخ بسپارند. آنچه واشکافی خرداد سال شصت را بسیاردشواراما مهم مینماید سکوت وسانسورجامعی میباشد که حتی ازسوی جریان های اپوزوسیون وروشنفکری وقت هم براین گذرگاه تاریخی سایه افکنده است. سکوت، سانسوروتحریف همه جانبه وقایع سی خرداد آدمی را براین میدارد که زوایای پنهان بسیاردراین مقطع تاریخ انقلاب نهفته است که واگویی آن میتواند پای بسیاری ازجریان های سیاسی، فکری، احزاب واشخاص را به محکمه تاریخ بگشاید.
نگارنده را نیت براین است تا دراین نوشتاربه نقد برنامه ای که به مناسبت پیروزی انقلاب پنجاه وهفت دربهمن ماه گذشته ازسیمای جمهوری اسلامی تحت عنوان روایت انقلاب درمورد اولین رئیس جمهوربه تصویرکشیده شد بنشیند. قابل ذکراست این برنامه توسط گروه فرهنگی روایت فتح ساخته وبه اجرای سیمای حکومتی درآمده است.
*« اولین باروقتی ازملاقات با امام برمی گشت، کاندیدا شدنش رو رسماً اعلام کرد. جزاینها حذف نامزد مطرح رقیبش یعنی جلال الدین فارسی هم سهم قابل توجهی درپیروزیش داشت. جلال الدین فارسی نامزد حزب جمهوری اسلامی بود که با تلاشهای شهید بهشتی، جامعه مدرسین قم او رو به عنوان کاندیدا معرفی کرده بودند وبه خاطر این حمایتها رای خیلی از مذهبی ها با فارسی بود ولی با حذفش تقریبا رای تمام اقشار جامعه به سمت بنی صدر برگشت. به هرحال بنی صدر با امام وارد کشورشده بود وعضو شورای انقلاب اسلامی بود و بارها توی مناظره هاش درموضع مخالف با مارکسیستها و مجاهدین خلق قرار گرفته بود»
همان گونه که دراین قسمت ازبرنامه به تصویرکشیده شده سیمای رژیم برمی آید رژیم وحتی بسیاری ازروشنفکران وقت درتحلیل وبازخوانی تاریخ انقلاب سعی بر آن دارند که انتخاب بنی صدر به ریاست جمهوری را به هر گونه که ممکن است ازموضوعیت خالی نموده وآن را محصول نزدیکی به خمینی ورد صلاحیت جلال الدین فارسی بخوانند. دراین باب رجعت به تاریخ خالی ازفایده نمی باشد.
اول: بنی صدرتنها کاندیدای حاضردراولین انتخابات ریاست جمهوری نبود که با پروازانقلاب به همراه خمینی ازپاریس به ایران رجعت نموده بود. “مرحوم صادق قطب زاده” به عنوان یکی ازنزدیکترین افراد به خمینی که درمقام مترجم آیه الله درنوفلوشاتودرجلوی دوربین رسانه ها حضورمیافت یکی ازکاندیداهای اولین اولین انتخابات ریاست جمهوری بود. اما دیگرنامزد این انتخابات که پا به میدان رقابت برای تصدی مقام ریاست جمهوری نهاده بود ازمنتصبان به بیت آیه الله بود که با همان پروازانقلاب آیه الله را تا ایران همراهی کرده بود. اوکسی نبود جز”سید صادق طباطبایی”. براین مبنا ادعای پیروزی ومحبوبیت بنی صدربه جهت ورود اوبا پروازانقلاب فاقد اعتبارمیباشد.
دوم: دراولین انتخابات ریاست جمهوری تمامی کاندیدا ها درتبلیغات خود به انحای مختلف ازنام ویا تصاویرخمینی سود جسته بودند حتی دریادارسکولار”مدنی” که موفق شده بود پس ازبنی صدرآرای مأخوذه را به خود اختصاص دهد با شعار”مدنی ویارجان برکف امام” پا به میدان رقابت انتخاباتی نهاده بود. اما بنی صدربه هیچ عنوان درتبلیغات ریاست جمهوری خود را به خمینی منتسب ننمود. بلکه برعکس اولین رئیس جمهورفقط ازعکس مرحوم دکترمصدق که به گواهی تاریخ درتیررس کینه ونفرت خمینی قرارداشت بهره جسته بود. والبته جامعه ایران به این شکاف عمیق کاملا وقوف داشتند.
سوم: خمینی به دودلیل واضح نمیتوانست درانتخابات ریاست جمهوری به بنی صدرنظرمساعد داشته باشد بلکه بالعکس وضرورتا میباید نظرتقابلی می داشت وجامعه ایران دقیقا به آن آگاه بودند.
اول اینکه بنی صدرچه درمجلس خبرگان قانون اساسی وچه پس ازآن بارها وبارها با تصویب اصل ولایت فقیه که مورد نظرخمینی وحزب جمهوری اسلامی بود با صراحت تمام به مخالفت برخواسته بود.
دراین خصوص مرحوم آیه الله العظمی منتظری میگوید:
«دررابطه با گنجاندن اصل ولایت فقیه درقانون اساسی من وآقای بهشتی وربانی شیرازی وحسن آیت اصرارداشتیم. البته بعضی ها هم مخالف بودند. مثل آقای طالقانی وبنی صدر»
خاطرات آیه الله منتظری/ جلد اول/ چاپ اول/ بهارهفتاد وهفت/ صفحه چهارصدوپنجاه وشش
دراین مورد نگاهی به اظهارات بنی صدردرمجلس خبرگان قانون اساسی خالی ازفایده نیست:
«شما میگویید که بنای کاربراین است که ما یک بی اعتمادی مطلق به مردم ونمایندگان آنها داریم. . . اگرفقط کسانی حق دارند درانتخابات شرکت بکنند که رهبرمعرفی میکند، معنای این یعنی انتخابات بی انتخابات. وقتی من بگویم ای مردم شما آزادید آن کسی را که من معرفی میکنم انتخاب کنید، این امراسمش نه آزادی است ونه جمهوری»
مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهائی قانون اساسی/ جلد دوم/ صفحه هزاروصد وپنجاه ودو
«آن طوری که ما این اصول را مینویسیم قدم به قدم یک نوع استبداد را درقانون اساسی پیش میبریم»
روزنامه انقلاب اسلامی/ یکم مهرماه پنجاه وهشت
«این ولایت فقیه نیست، خدایی فقیه است»
نشریه حکومت اسلامی ارگان دبیرخانه مجلس خبرگان/ سال یازدهم/ شماره سی ونه/ صفحه صد ونود وهشت
بنی صدردرجلسات بررسی اصل ولایت فقیه درخبرگان قانون اساسی با برشمردن نه دلیل برای رد ولایت فقیه عنوان داشت:
«شیخ بهائی گفته است: مجتهد باید صد وشصت وپنج علم داشته باشد. شما چند تا ازاینها را بلدید؟ هیچ کدام ازشما مجتهد نیستید اما من هستم ومیگویم ولایت فقیه باطل است»
خاطرات مرحوم منتظری/ جلد اول/ صفحه چهارصد وپنجاه وشش
حتی مخالفان بنی صدرهم که درحزب جمهوری اسلامی لانه کرده بودند ازهیچ کوششی درجهت شناساندن ومعرفی اوبه عنوان مخالف تصویب اصل ولایت فقیه ازهیچ کوششی دریغ نکردند. حتی روروزنامه جمهوری اسلامی ارگان حزب جمهوری درسرمقاله خود تحت عنوان ” هوشیاری انقلابی و انتخابات ریاست جمهوری” نوشت:
«بنا براین اهالی شهرستانها لازم است ازنماینده خود درمجلس خبرگان بخواهند که برای آنها توضیح دهد که موضع آن دسته از کاندیداهایی که عضو مجلس خبرگان بوده اند درمقابل اصل ولایت فقیه چه بوده و اصولا آیا کسانی که ولایت فقیه را دیکتاتوری می دانسته و معتقد به دموکراسی غربی بوده اند می توانند رئیس جمهور کشور انقلابی ایران بشوند؟ آیا تجربه مصدق و آلنده بس نیست؟»
جمهوری اسلامی/ هفدههم دی ماه پنجاه وهشت
اما دومین مسئله ای که بنی صدردرعیان با آن به مخالفت برخواست تسخیرسفارت امریکا درتهران وبه گروگان گرفتن دیپلمات ها وکارمندان سفارت بود. مخالفت بنی صدربا گروگان گیری ازآنجا اهمیت میابد که خمینی وهم پیمانانش همواره ازگروگان گیری به عنوان انقلاب دوم یاد میکنند. دراین بیان سعی برآن نیست تا به کالبد شکافی چگونگی تسخیرسفارت امریکا توسط دانشجویان پیروخط خمینی پردازش شود ویا اینکه آیا برنامه ریزی تسخیرسفارت وگروگان گیری درکاخ سفید طراحی شده وبه دست دانشجویان به اجرا درآمد یا خیر. دراین بحث فقط مقصد این است که به شکاف عریض وطویل مواضع بنی صدربا خمینی پرداخته شود.
بازخوانی برخی ازمواضع آشکاربنی صدردرمحکوم نمودن گروگان گیری میتواند به خوانندگان دربازخوانی این مهم کمک نماید:
بنی صدردردومقاله درروزنامه انقلاب اسلامی درمورخه چهاردهم وپانزدهم آبان پنجاه وهشت به مضرات تسخیرسفارت امریکا وگروگان گیری پرداخت. همچنین عنوان نموده بود که گروگان گیری توسط دانشجویان کشوررا دارای دوحکومت کرده است، یکی حکومت دانشجویان وآن دیگرحکومت شورای انقلاب. مضافا مرحوم مهندس عزت الله سحابی درخاطرات خود عنوان میدارد:
«سرمسئله گروگان گیری دائم میان بنی صدروروحانیون شورای انقلاب درگیری بود. روحانیون میگفتند موجی براه افتاده وما باید سواراین موج بشویم. بنی صدرطرفداربرخورد صریح وعملی وقاطع بود وخودش هم این کاررا می کرد. روحانیون نمی کردند. بنی صدربا اینها دعوا داشت»
نشریه ایران فردا/ شماره پنجاه ودوم/ صفحه نه
«بنی صدروقطب زاده ازبچه ها واقعا عصبانی بودند. هر روزهم درگیری می شد، واقعا عصبی بودند. بحث های داغی میان بنی صدروقطب زاده واین روحانیون شورای انقلاب وحزب جمهوری اسلامی وجود داشت. روحانیون میگفتند موجی براه افتاده وما باید سوارشویم. حرف مرحوم بهشتی این بود. ما باید سوارموج شویم»
ناگفته های انقلاب ومباحث بنیاد ملی/ انتشارات گام نو/ چاپ اول/ صفحه دویست وسی وهشت
همچنین بنی صدرعنوان داشت:
«این ها زیرپوشش حمله به آمریکا به سیاست آمریکا خدمت میکنند»
انقلاب اسلامی/ چهاردهم تیرپنجاه وهشت
اسناد بدست آمده ازسفارت امریکا که به گونه گزینشی، انتفاعی وبعضا ترجمه های صلاحدیدی علیه منتقدان ومخالفان حزب جمهوری اسلامی بکارگرفته می شد بارها وبارها صدای اعتراض بنی صدررا درنطق ها ومکتوباتش متجلی نمود. یک نمونه ازمواضع بنی صدردراعتراض به چنین اعمال دورازاخلاق وقانون عبارتند از:
«این گونه لجن مال کردن ها، اینگونه سند دررادیووتلویزیون خواندن ها وبلافاصله به خانه افراد ریختن ها نه تنها با اسلام نمی خواند، بلکه زمینه را برای استبداد فراهم می آورد. برای مبارزه با سلطه امریکا راه دیگری باید رفت. اول باید اقتصاد را قوی کرد. با تشدید جونا امنی وبی منزلتی فرصت ها را ازدست ندهیم ومعنویت اسلام را قربانی نکنیم . . . اسنادی که تا فعلا دانشجویان درباره اشخاص منتشرکرده اند دلالتی برجاسوسی افراد ندارد. رادیوتلویزیون ما نباید اینقدرنسبت به اخلاق انقلابی ومعنویت اسلامی که اساس انقلاب ماست لاقید بماند ویک طرفه وسیله کوبیدن افراد بشود»
انقلاب اسلامی/ چهارم دی ماه پنجاه وهشت
مسلم مردم ایران مواضع قاطع بنی صدردرمورد ولایت فقیه وگروگانگیری را که درتقابل بنیادین با مواضع خمینی قرارداشت را دقیقا مطالعه نموده وآرای خود را به نام او درصندوق آرا انداخته بودند.
همچنین نگاهی به نامه مورخه بیست وپنجم بهمن ماه سال پنجاه ونه هاشمی رفسنجانی به خمینی خالی ازلطف نمی باشد. رفسنجانی دراین نامه خطاب به خمینی مینویسد:
«ما حزب جمهوری اسلامی را با مشورت با شخص جنابعالی و گرفتن قول مساعدت وتأیید غیرمستقیم – من شخصاً درمدرسه علوی با شما دراین باره مذاکره کردم- تأسیس کردیم و با توجه به اینکه قانون اساسی، تعدد احزاب را پذیرفته فکرمی کنیم یک حزب اسلامی قوی برای تداوم انقلاب وحکومت اسلامی ضرورت دارد و جنابعالی هم روزهای اول در تهران و قم مکرراً تأیید فرمودید- ممکن است فعلاً فراموش کرده باشید- واکنون اعتبارحزب ازنفوذ شما تغذیه میشود-غیر مستقیم- ولی رنگ حمایت ازروزهای اول کمتر شده. میل داریم لااقل درجلسات خصوصی نظر صریحی بفرمائید. اگرمایلید ما حزب را کنار بگذاریم، ما را قانع کنید و اگرلازم می دانید که حزب بماند باید جوردیگری عمل بشود و اگر همینگونه که عمل می فرمائید، مصلحت است ما را قانع کنید تا ما هم دوستان حزبی را قانع کنیم»
آنگونه که ازاقرارهاشمی رفسنجانی برمی آید:
اول: “حزب جمهوری اسلامی” به عنوان جدی ترین رقیب ویا دشمن بنی صدربا مشورت وتأیید خمینی تأسیس شد.
دوم: خمینی این حزب را حزبی درراستای اهداف اسلام وامتداد انقلاب می دانست.
سوم: این حزب ازاعتبارخمینی تغذیه میکرده.
چهارم: حمایت خمینی درابتدای تأسیس حزب یعنی درزمان انتخابات ریاست جمهوری ومجلس اول بیشتراززمان نگارش وارسال این نامه بوده است.
بنا براین قول، بی شک جامعه متوجه حمایت های بی دریغ خمینی ازحزب جمهوری اسلامی وتقابل شدید بنی صدربا این حزب شده بودند.
مضافا برموارد مشهودی که عنوان شد صدا وسیمای ملی هم دراولین دورانتخابات ریاست جمهوری نه تنها بی طرف نبود، بلکه تمامی توان خود را درتخریب بنی صدربسیج نمود. صدا سیما می باید با تمامی کاندیدا ها بی طرفانه مصاحبه میکرد ومواضعشان را با پرسش وپاسخ به سمع ونظرملت میرساند. اما وقتی نوبت به مصاحبه تلویزیونی بنی صدربه عنوان کاندیدای ریاست جمهوری رسید کاردگرگونه شد. صدا سیما تیمی را ازسوی حزب جمهوری اسلامی به رهبری “محسن سازگارا” که مصاحبه با بنی صدر را هم به عهده گرفته بود راگماشت تا درسیمای رژیم علنا بنی صدر را بازجویی وتفتیش عقاید نمایند. سئوالات ازبنی صدرحول برنامه ها اقتصادی فرهنگی وغیره نبود. آنچه بود فقط پیرامون نظربنی صدر راجب ولایت فقیه بود تا بنی صدر را با مواضعش دررد ولایت فقیه وادار به کناره گیری ازرقابت انتخاباتی کرده وفضای مانوربرای حزب چماق به دستان بیش ازپیش گشوده شود.
دراین مورد بنی صدردرمصاحبه اش با محمد جواد مظفرمی گوید:
«بنی صدر (از من سوال می کنند)…مخالف ولایت فقیه بودید. درست است؟ همین را می گویند دیگر
محمد جواد مظفر(خبر نگار): بله
بنی صدر: خیلی خوب. آقای جلال فارسی توی همین راهرو(آقای چمران شده بود وزیر دفاع) آمد گفت با این حکومت وبا این وزیروبا این چیزها، من معتقد شده ام که هیچ نباید زیربارولایت فقیه رفت. خوب حالا ایشان دو آتشه طرفدارند. من این بد اخلاقیها را ندارم. من با استبداد مخالفم، چه از فقیه وچه ازخدا مخالفم»
اولین رئیس جمهور/گرد آورنده محمد جواد مظفر/ صفحه نود ویک
درمورد عملکرد تفتیشی صدا وسیمای رژیم در قبال بنی صدرخاطرات مهندس امیرانتظام هم میتواند راهگشا وشاهدی براین مدعا باشد. امیرانتظام درخاطرات خود درزمان زندانش میگوید:
«هنوزرسما انتخاب بنی صدر به مقام ریاست جمهوری اعلام نشده که رادیو تلویزیون درمقام مخالفت و مقابله با او کارش را شروع کرده است، همچنانکه در دوران انتخابات با طرززننده ای این عمل را به خصوص در مورد او شروع کردند»
خاطرات عباس امیر انتظام/ شهریور 57 تا خرداد شصت/ نشر نی چاپ ششم صفحه صد ونه
حال با این همه اعلام مواضع ازسوی بنی صدروحزب جمهوری اسلامی درتقابل با یکدیگرواقعا مردم ایران به اعتبارخمینی به بنی صدراعتماد واورا راهی کاخ ریاست جمهوری نمودند؟؟؟
اینگونه که اسناد وشهادت می دهند اعتماد مردم به بنی صدردراعتراض به خمینی جماران بود که علیه خمینی پاریس به طغیان برخواسته بود.
**«بنی صدرباید هرچه زودتر نخست ویزر رو به مجلس معرفی می کرد ، انتخاب نخست وزیر آغاز کشمکش ها بود ، اودراولین انتخابش سید احمد خمینی رو به عنوان نخست وزیر پیشنهاد کرد. این انتخاب می تونست جایگاه اون رو درمسند قدرت محکم ترکنه. اما امام نامه ای نوشت و عنوان کرد که نمی خواد منتسبین به اودرنظام مسئولیتی داشته باشند. دومین شخص مصطفی میرسلیم بود، سرپرست شهربانی کل کشور وازاعضای حزب جمهوری اسلامی. برحسب حدس وگمان های اولیه، اکثریت مجلس باید به او رای می دادند اما اوهم موفق به کسب آرای لازم نشد.
علی اکبرولایتی نامزد بعدی بود، او هم نتونست نظر موافق مجلس روجلب کنه، درنهایت قرارشد، نخست وزیرروکمیته ای منتخب ازنماینده ها واعضای شورای انقلاب و رئیس جمهور انتخاب کند. این کمیته بعد ازبحث و گفتگوهای زیاد بر سرمحمدعلی رجایی به توافق رسیدند. هرچند که بنی صدر از همون ابتدا به بهانه های مختلف، مخالفتش رو با انتخاب رجایی اعلام کرد، اما محمدعلی رجایی با رای نسبتاً بالایی از مجلس رای اعتماد گرفت»
دراین بخش ازفیلم به اکران درآمده سیمای جمهوری اسلامی به دوموضوع میپردازد. اول اینکه بنی صدرباعث کشمکش برسر انتخاب نخست وزیرشده بود ودیگرمطلب اینکه بنی صدرازابتدا سرناسازگاری با محمد علی رجایی را داشته وبا بهانه تراشی ها با انتخاب اومخالفت میکرده.
آیا واقعا ادعای رژیم مبنی برناسازگاری بنی صدربا رجایی وحزب جمهوری اسلامی ازصدق برخورداراست. دراین خصوص باری دیگرنگاهی به نامه هاشمی رفسنجانی به خمینی میتواند به مدد آید. هاشمی رفسنجانی خطاب به خمینی مینویسد:
« قبل ازانتخابات ریاست جمهوری، به شما عرض کردیم که بینش آقای بنی صدرمخالف بینش اسلام فقاهتی است که ما برای اجرای آن تلاش میکنیم واکنون هم برهمان نظرهستیم و شما فرمودید ریاست جمهوری مقام سیاسی است و کاری دستش نیست؛ امروزملاحظه می فرمائید که چگونه درکارکابینه و … میتواند کارشکنی کند وچگونه با استفاده ازمقام، مجلس ودولت ونهادهای انقلابی را تضعیف می کنند وما فقط می توانیم دفاع کنیم؛ چون تضعیف متقابل را با گفتن نواقص رئیس جمهورصلاح نمی دانیم و همان دفاع هم مشاجره تلقی میشود وبحق مورد مخالفت جنابعالی قرارمی گیرد وآتش بس می دهید و خودتان هم دفاع لازم را نمی فرمائید که: اختلاف دو بینش است که یک طرف مصداق اسلامش غضنفرپور و سلامتیان و سعید سنجابی وطرف دیگر رجائی و گنابادی و منافی و موسوی و … میباشند»
نامه هاشمی رفسنجانی به خمینی/ بیست وپنجم بهمن ماه پنجاه ونه
آنگونه که ازسیاق کلام این مؤسس حزب جمهوری اسلامی برمی آید پرواضح است که آقایان ازپیش از انتخابات ریاست جمهوری کارشکنی وبد اخلاقی علیه بنی صدر وهمفکرانش را آغازکرده بودند.
حتی آنچه امروزدرخاطرات ونقل قول های آقایان به کرات ازآن روزها روایت میشود اینکه، پس از پیروزی قاطع بنی صدردرانتخابات ریاست جمهوری ستیزه جویان حزب جمهوری نزد خمینی حضوریافته وضمن گلایه گی ازخمینی پاسخی به مثابه اذن درکارشکنی علیه رئیس جمهوردریافت میکنند. خمینی می گوید:
«ریاست جمهوری مهم نیست ورئیس جمهورقدرتی ندارد، قدرت دردست دولت است ومجلس وشما باید مجلس را دراختیاربگیرید»
خاطرات آیت الله محلاتی/ روزنامه کیهان/ هفتم تیرماه هشتاد وچهار
اما درخصوص مخالفت های بنی صدربا نخست وزیری محمد علی رجایی ابتدا باید به تفاوت دیدگاه ها وزاویه نگاه بنی صدرورجایی درخصوص نحوه چگونگی اداره کشوررجوع کرد.
بنی صدربراین باوربود که اداره امورکشوررا باید به متخصصان واهل فن سپرد. اما آنچه محمد علی رجایی فاقد آن بودچیزی نبود الا تخصص وصلاحیت اداره اموراجرایی کشور.
دراین خصوص به چند نمونه اشاره خواهد شد.
اوخود درپاسخ به مسئله بیکاری درکنفرانس استانداران در مشهد گفته بود:
«با جمع کردن آجرهای خانه های خراب شده آبادان وبا بکارانداختن گاری و دوک میتوان این مشکل را حل کرد»
نامه بنی صدر به خمینی/ بیست وپنجم دی ماه پنجاه ونه
بودجه ای را که رجایی ودولتش برای تصویب تقدیم مجلس کرده بودند سیصد درصد کسری داشت. محمد علی رجایی واقعا نمی دانست کشورچیست تا بخواهد اداره اش کند. رجایی بیش ازاینکه یک تحصیل کرده، مدیر اجرایی درحد نخست وزیر، وزیر، مدیرکل ووحتی دهدارباشد بیشترتیپ شخصیتی چماق داران امروزگروه های موسوم به فشاریا پیراهن سفید های خامنه ای را ازخود ظهوروبروزمیداد.
درمخیله محمد علی رجایی ازصبح علی الطلوع تا شبانگاهان آنچه مورد پردازش قرارمیگرفت فقط وفقط یک چیز بود، پاکرانی معلمان واساتید دانشگاه ها ازمدارس، اخراج دانشجویان ازدانشگاه ها، تعطیلی دانشگاه ها، تعطیلی مطبوعات و. . . اودرمورد اخراج معلمان ازمدارس گفته بود:
«معلمینی که ما میگوییم نباید درکلاس باشند ازکسانی هستند که معتقدند امام قادربه اداره همه جانبه اجتماع نیست. مسئله این است که گفتیم اگرکسی معتقد به رهبری امام نیست، این آدم ایدئولوژی این انقلاب را کامل وتمام قبول ندارد واین آدم نمی تواند آموزش دهنده ایدئولوژی این انقلاب باشد»
جمهوری اسلامی/ نوزدهم شهریورماه پنجاه ونه
واقعا بنی صدرمی باید چنین شخصی را به نخست وزیری میپذیرفت؟ برابراصول قانون اساسی رئیس جمهورمیباید به ملتی که به او وبرنامه هایش اعتماد کرده واو را به ریاست جمهوری برگزیده بودند پاسخگومی بود مسلم نمیتوانست دربرابرجهالت های رجایی وهم قطارانش سکوت پیشه کند.
***« شرایط بغرنجی بود ؛ صدام حسین قرارداد هزارونهصد وهفتاد وپنج الجزایررو یک طرفه لغو کرده بود و نیروهای عراقی پشت مرزهای کشورآماده حمله بودند. جنگ می بایست موضوع اصلی اون روزهای کشورمی بود، چیزی که بنی صدرتا آخرهم به اون بی توجه موند. شاید اشتباهات بیش ازاندازه بنی صدربه عنوان فرمانده کل قوا، شائبه خیانت اون روقریب به یقین می کنه. استراتژی بنی صدرتوی جنگ این بود که زمین بدیم زمان بگیریم یعنی به شیوه اشکانیان اجازه بدیم دشمن به راحتی وارد خاکمون بشه و بعد به اون حمله کنیم ودرواقع با همین استراتژی بود که خرمشهربا وجود تا پای جان ایستادن تک تک رزمنده هاش بیشتر ازسی وچهار روز نتونست مقاومت کنه و زودتر از اونچه تصور می شد، سقوط کرد. ازطرف دیگه بنی صدرتا می تونست در تجهیز سپاه اهمال می کرد در حالیکه قدرت و کارایی سپاه توی جنگ و به خصوص اوایل اون غیرقابل انکاربود. اما برای بنی صدرفقط ایده های خودش مهم بود. سپاهی وارتشی فرقی نمی کرد. اگه کسی جلوی حرفش می ایستاد با اون برخورد می کرد»
دراین قسمت ازفیلم به اکران درآمده ازسوی سیمای حکومتی ایران بنی صدر به بی توجهی به جنگ متهم می شود. اما واقعا بنی صدربه جنگ بی توجه بود؟؟؟
«کاری که ارتش ایران درجنگ کرد حماسه نبود، معجزه بود»
یاسرعرفات
بنی صدرخطرشروع جنگ وتجاوزعراق به خاک ایران را طی نامه ای پیشا پیش به خمینی اطلاع داد. «به خوزستان رفتم. ارتش ما درآنجا چهل درصد، یعنی ازنصف هم کمترسربازوافسرومهمات دارد. محیطی فراهم شده است که افراد لایق وحیثیت دوست نمی روند . . . تعقیب افراد ارتش باید موکول به اطلاع فرمانده کل قوا باشد . . . درحال حاظرفرمانده را میگیرند سرش را میتراشند بعد میگویند آزاد هستید. چنین آدمی چطورفرماندهی بکند؟ . . . ان شاءالله امروزوفردا حمله نمیکنند اما بالاخره یک روزاین کاررا خواهند کرد»
نامه بنی صدربه خمینی/ چهاردهم شهریورپنجاه ونه
نامه بنی صدربه خمینی نشان ازاین دارد که بنی صدرازقبل حتی درفکرتدارک دفاع ازحریم مرزی ایران هم بوده ودراین راستا جهت تقویت قوای نظامی به خمینی هم اخطارداده ومتعاقبا درخواست کمک نموده است.
اما نامه دیگربنی صدرخطاب به خمینی حکایت ازاین دارد که خمینی هشداررئیس جمهوررا مبنی برتجاوزبه خاک وطن جدی تلقی نکرده است.
«یک ماه پیش همین فرماندهان را به خدمت فرستادم اطلاعات حاصله ازتوطئه امروزرا به عرض رساندند. بعد به این جانب فرمودید به این اطلاعات باورنمی فرمایید. وامروز راست ازآب درآمده اند واحتمال یک درگیری گسترده ازمرزترکیه تا مرزپاکستان احتمالی قوی است»
نامه بنی صدربه خمینی/ بیست وهشتم شهریورپنجاه ونه
سیمای رژیم مدعی است که بنی صدرهمچون اشکانیان زمان دربرابرزمین را به عنوان تاکتیک جنگی پذیرفته بود. دراین خصوص لازم است به نکاتی اشاره شود.
حزب جمهوری اسلامی وآقایان محمد بهشتی، هاشمی رفسنجانی، علی خامنه ای، عبدالکریم موسوی اردبیلی ومحمد علی رجایی هرچه توطئه درسرداشتند به اجرا درآوردند که بنی صدرفاتح خوزستان نباشد.
محمد علی رجایی درنطقی که درمسجد سپهسالارداشت دراین مورد گفته بود:
«شش ماه دیرتربا نهادهای انقلابی درجنگ پیروزشویم بهترازاین است که با ارتشی پیروزشویم که کودتاگران را به کارگرفته است»
انقلاب اسلامی/ دوم خرداد شصت
این بیان رجایی گویای این است که:
اول: حزب جمهوری اسلامی تمام توان خود را برای زمین زدن رئیس جمهوربه کارگرفته بود، حتی به قیمت شکست درجنگ.
دوم: این بیان نشان میدهد آقایان رجایی وحزب جمهوری برای زمینگیرکردن بنی صدرتاکتیک زمین دربرابرزمان را انتخاب کرده بودند.
همچنین سید حسین خمینی نوه روح الله خمینی توطئه سران حزب جمهوری علیه بنی صدررا که درجماران طرح ریزی شده بود را افشا میکند.
«من خودم با آنها بحث کردهام وخودم ازآنها شنیدم که می گویند خوزستان وحتی نصف ایران هم برود بهترایناست که بنی صدر حاکم شود»
انقلاب اسلامی/ بیست وپنجم اسفند پنجاه ونه
البته سید حسین خمینی باری دیگرهمین افشاگری را درمیتینگ مشهورمشهد تکرارکرد. قابل ذکراست درمیتینگ مشهد با بیان استفهام مستقیما آقایان بهشتی، هاشمی رفسنجانی وعبدالکریم موسوی اردبیلی را مخاطب قرارداد.
با توجه به مدعیات عنوان شده درفیلم این قلم فقط تا بدان حد به مسئله جنگ میپردازد که بنی صدرنسبت به جنگ بی تفاوت نبوده واین حزب جمهوری اسلامی بوده که علیه رئیس جمهورکارشکنب میکرده. اینکه بنی صدردرجنگ پیروزشد یا خیرزمانی دیگرمی طلبد.
پایان قسمت اول