دکتر سیاوش عبقری
…زادگاه طبیعی احزاب سیاسی در درون جامعه است. اما از آنجا که نظام های دیکتاتوری مانند نظام مطلقه فقیه ایران، احزاب مخالف خود را برنمی تابد، تا مرحله گذر و استقرار نظامی دموکراتیک و مردم سالار، تشکیل احزاب سکولار-دموکرات و مخالف نظام ولایت فقیه در داخل به طور علنی امکان پذیر نیست…
احزاب سیاسی نقش اساسی و بنیادین در توسعه سیاسی
دراز مدت در کشورها، به ویژه کشورهای در حال توسعه با دموکراسی نوظهور ایفا میکنند. ایران نیز به عنوان یک کشور استبداد زده با حاکمیت اسلامی از این قاعده مستثنی نیست .در این نوشته به اختصار به ضرورت وجود و تشکیل احزاب مدرن، با برنامه و نبرد آئین مبارزاتی شفاف برای ایران در حال گذار، وایران آینده با نظامی دموکراتیک و مردم سالار، پرداخته میشود. نظام دموکراتیک و مردم سالاری که، این احزاب مدرن با حمایت و همیاری مردمان ایران، باید نقش اساسی در بنیاد نهادن آن داشته باشند. بدون احزاب و همگرایی فراگیر میان آنها و همچنین همبستگی با مردمان آزادی خواه و حق طلب ایران، این تحول دموکراتیک به سر انجام نخواهد رسید. با ارائه برنامه و راه کارهای مبارزاتی و برنامه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مورد نیاز مردم است که، این پیوند و همگرایی سیاسی –تشکیلاتی با مردم بتحقق خواهد پیوست.
برای تحول دموکراتیک در ایران، پیوند دوجانبه و متقابل میان تشکل سیاسی و مردم یک اصل اجتناب ناپذیر است.
باید اشاره شود که زادگاه طبیعی احزاب سیاسی در درون جامعه است. اما از آنجا که نظام های دیکتاتوری مانند نظام مطلقه فقیه ایران، احزاب مخالف خود را برنمی تابد، تا مرحله گذر و استقرار نظامی دموکراتیک و مردم سالار، تشکیل احزاب سکولار-دموکرات و مخالف نظام ولایت فقیه در داخل به طور علنی امکان پذیر نیست. باری، بنا بر گمانه زنی های کارشناسان، حدود پنج تا شش میلیون ایرانی به صورت پناهنده و مهاجر در خارج از مرزهای ایران زندگی میکنند، و با پیشرفتهای تکنولژی در حوزه ارتباطات و وجود شبکه های اجتماعی مجازی و امکان پیوند با آزادی خواهان داخل ایران بطور غیر علنی، میتوان و باید با بهره گیری از این امکان و راه کار، برای تشکیل احزاب سیاسی مدرن و مردم سالار در کشور تلاش کرد.
باری، بدلایل گوناگون و ازجمله، جو امنیتی درنظام مطلقه فقیه و اشتباهات و خود مرکز بینی نهادهای سیاسی موجود سنتی، تشکیل و توسعه احزاب سیاسی فراگیر به فراموشی سپرده شده است. برای مبارزه با رژیم تمامیت خواه آپارتاید-جنسی، و پیشبرد پروژه دموکراسی، بیشتر آزادی خواهان، توان ونیروی خود را صرف پروژه ها و برنامه ها برای پیشبرد و توسعه جامعه مدنی و حقوق بشر کرده اند، تا ساختن و گسترش و توسعه احزاب سیاسی. هرچند که، این تلاشها برای جنبش آزادی خواهانه و دموکراتیک لازم و ضروری است، ولی کافی نیست. برای تاثیر گذاری بیشتر باید هدفمند و هم آهنگ عمل نمود، و این تلاشهای جامعه ی مدنی، باید با همآهنگی و در پیوند با برنامه مبارزاتی احزاب و نهادهای سیاسی انجام شود.
باید اشاره شود که احزاب سیاسی دربین شهروندان بسیاری از کشورها از جمله ایران، از وجهه خوبی برخوردار نیستند. در کشورهای دارای احزاب سیاسی فعال، بخشی از مردم بر این باورند که، افراد و مسئولان حزبی منافع شخصی و گروهی خود را دنبال میکنند تا پی گیری و پرداختن به منافع شهروندان. اما، باید تاکید شود که با وجود این نگرش منفی نسبت به عمل کرد احزاب، اشتباه است که ضرورت وجودی احزاب را ، به این دلیل که در همه شرایط خوب و اخلاقی عمل نکرده اند، انکار کرد.
در ایران فردا، پس از گذر از نظام ولایت فقیه و استقرار یک نظام مردم سالار،احزاب سیاسی نقش اساسی و بنیادین در ساختن یک دموکراسی سالم دارند. بدون احزاب کار آمد، دولت ها و نمایندگان مجالس قانونگذاری، شانس اندکی برای ایفای نقش خود در نمایندگی افراد جامعه بزرگ را خواهند داشت. احزاب سیاسی پل ارتباطی بین جامعه و دولت هستند. احزاب، نخست، از طریق تبدیل کردن تقاضاهای جامعه به برنامه های سیاسی و پس آنگاه، از سوی جامعه، دولت را وادار به پرداختن به درخواست ها و نیازهای جامعه می کنند. بنابراین، احزاب سیاسی در سیستم های حزبی کار آمد و موثر، نقشی بنیادی در ساختن و پیشبرد پروژه دموکراسی دارند و نمی توان این نقش را به دلیل کمبودها نادیده گرفت و آن را انکار کرد. جامعه ی سیاسی و آزادی خواه و دموکراتیک ایران، باید از هم اکنون این کمبود ها و مشکلات را شناسایی کند و راه کارهای کارشناسانه و حرفه ای را، نخست خود بیاموزد و سپس آموزش دهد.
باری، همانگونه که در بالا به آن اشاره شد، احزاب سیاسی حلقه ی ارتباطی بین سیاست و جامعه هستند. برای تحقق و انسجام بیشتر این ارتباط با جامعه، احزاب باید وظایف زیرین را به نحو موثری انجام دهند.
نخست، احزاب سیاست های مبارزاتی و برنامه های خود در زمینه های اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، دادگری، بهداشتی، زیست محیطی، بین المللی و غیره را تهیه و اعلام دارند. این بخش محتوایی ی برنامه ی احزاب است. احزاب سنتی ایران فاقد برنامه برای ایران بحران زده در تمامی این زمینه های مورد اشاره هستند! ارائه ی این برنامه های کارشناسانه و سیاست های گوناگون حزبی، در بازار سیاست به شهروندان گزینه های مختلف برای انتخاب، ارائه میدهند. باری، با ترویج و تبلیغ این برنامه ها برای ایران فردا، نا امیدی و یاس حاکم برجامعه به امید، و گسل موجود بین جامعه و احزاب را به پیوند تبدیل میکند. بدون این تحول کیفی بین جامعه و احزاب، گذر از نظام و پیشرفت بسوی دموکراسی و حاکمیت مردم نا ممکن است.
در زمینه تقش احزاب در تحول دموکراتیک باید اشاره شود که، نخست، این ایده ها و نظرگاه ها و برنامه های احزاب در زمینه های مختلف، به مردمان ایران نشان میدهد که با برکناری رژیم و استقرار یک حاکمیت دموکراتیک و مردم سالار و انتخاب شدن و تشکیل دولت توسط این احزاب، چه برنامه هایی اجرا خواهد شد .
دوم، این احزاب مدرن درخواست های جامعه را جمع آوری و آنها را بصورت یک بسته ی برنامه ای تنطیم میکنند. زیرا که، درخواست های مردم زیاد و گاه متضاد است. احزاب مدرن و توانمند درخواست ها را به بحث می گذارند، ارزیابی می کنند و احتیاجات و نیازمندی های شهروندان را به عنوان سیاست آلترناتیو ارائه میدهند. با این عمل، احزاب بخش مهمی از روند سیاسی برای به اجرا در آوردن خواسته های جامعه خواهند بود. نهادهای سیاسی موجود هنوز نتوانسته اند درخواست های جامعه را به صورت بسته برنامه ای به جامعه ارائه دهند.
سوم، احزاب وسایل اصلی برای انتخاب و بکارگیری افراد برای خدمت در دولت و مجالس قانونگداری هستند. برگزیدن افراد برای مقام های بالا در دولت، مقام هایی که سیاسی است نه فنی. در هر صورت باید برای این مقام ها افرادی برگزیده شوند، و احزاب می توانند با معرفی افراد شایسته و کاردان در این زمینه خدمات ارزنده ای به جامعه ارائه دهند. در روند تهیه و ترویج و تبلیغ برنامه های حزبی است که، افراد شایسته و توانمند در زمینه های مختلف شناخته و شناسانده خواهند شد. در پیوند با این نقش نیز نهادهای سیاسی موجود نتوانسته اند به این وظیفه و نیاز مهم بپردازند.
چهارم، در ایران آینده پس از گذر از نظام تمامیت خواه اسلامی و استقرار حاکمیت مردم، احزاب بسته به اینکه در اپوزیسیون باشند و یا در دولت، یا بر کار دولت نظارت دارند و یا دولت را کنترل میکنند. این نقش ها و مسئولیت ها، برای پرداختن به نیازمندی های شهروندان بسیار اساسی و بنیادی است.
بنابراین، تحزب و تشکل یک نیاز بنیادین برای گذر از نظام ولایت فقیه، و پاسخگویی به نیازهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی ایرانیان، و برای ساختن ایران آزاد و آباد آینده، از طریق ارائه طرح ها و برنامه های کارشناسانه در زمینه های مربوطه است.
بنابراین، تاکید میشود که در یک نظام دموکراتیک، احزاب سیاسی ستون فقرات نظام و روند صحیح سیاسی در مملکت هستند. این احزاب هستند که عامل ارتباط جامعه و دولت هستند. احزاب خواست های جامعه ی مدنی را گردآوری و نمایندگی میکنند. احزاب رهبران سیاسی و کارشناسان شایسته را بکار می گیرند. احزاب هستند که اطلاعات سیاسی را رسانه ای میکنند. احزاب شهروندان را با سیاست های دموکراتیک آشنا میکنند. احزاب اختلاف ها و درگیری های منافع اقشار و طبقات اجتماعی را مدیریت میکنند. در جوامعی که در گیری های خشونت آمیز بوده، احزاب برنامه ای برای همکاری اجتماعی و سیاسی ارائه میدهند و به سازندگی ملی کمک می نمایند. در پیوند با این وظایف و نیازمندی های تشکیلاتی-سیاسی، جامعه ی سیاسی ایران در کدامین جایگاه قرار دارد؟! بدون شک، اگر جامعه آزادی خواه و دموکرات ایران، با خرد جمعی توانسته بود در این سی و پنج سال بجای بخود پرداختن و در خودماندن، به نیازهای سیاسی-تشکیلاتی برای تقابل با رژیم بپردازد، چه بسا که این نظام سراسر بحران زده امروز بر منبر قدرت ننشسته بود.
باری، ملاحظه میشود که ساختن و توسعه ی احزاب و سیستم حزبی در کشور استبداد زده ما، ایران، چالش بزرگی است. این چالش مهم باید در فهرست دستور کار تلاشگران سیاسی-فرهنگی، در اولویت قرار گیرد. این نیاز و چالش تشکیلات حزبی باید به جامعه مدنی شناسانده شود، و جامعه برنامه ها و نبرد آئین توسعه احزاب را شناخته و درک کند. مشاهده میشود که پرسشهای مهمی در ارتباط با اهمیت احزاب سیاسی و کار حزبی و روش مناسب در برخورد با مسائل جامعه و نقش احزاب، در جامعه ی ایرانی وجود دارد که بی پاسخ مانده اند!
متاسفانه، همان طور که اشاره شد احزاب موجود سیاسی نتوانسته اند این وظایف و نقش خود را بخوبی انجام دهند. این احزاب یا بسیار کوچک و محفلی بوده اند، و یا متکی به شخصیت و جذابیت رهبر حزبی خود. این احزاب فاقد برنامه های لازم اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، برای ایران بحران زده و مردمان گرفتار آمده در این بحران های تحمیلی رژیم هستند. اگر احزاب با جامعه در پیوند نباشند، از شهروندان بدور خواهند ماند، و در نتیجه در جایگاه و مقام سیاسی ای نخواهند نشست که در تحولات سیاسی آینده ایران اثر گذار باشند.
ایران، با حاگمیت نظام ولایت فقاهت اسلامی، در تمامی زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، زیست محیطی و بین المللی و غیره بحران زده است! از آنجا که در ایران فضای سیاسی بسته و امنیتی است، جامعه ی سیاسی و آزادی خواه ایرانی برون مرزی نیاز عاجلی دارد که با استفاده از فضای سیاسی آزاد خارج از کشور، و با بهره گیری و آموزش از نظام حزبی سیستم های دموکراتیک در جهان، و همچنین با بهره گیری از وسایل ارتباطات جمعی مجازی، به یاری مردمان گرفتار آمده در نظام مطلقه ی فقیه بشتابد، و با ارائه تدابیر تشکیلاتی-سیاسی گام های موثر و سازنده برای ایجاد و همکاری احزاب بردارد. افراد آزادی خواهی که باورمند و پایبند به اصول دموکراتیک هستند و خواهان نهادینه شدن این مهم در ایران میباشند، باید بر این اصل نیز آگاهی داشته باشند که ساختن و توسعه ی احزاب سیاسی، یک امر محرز در ترویج دموکراسی و نهادینه کردن دموکراسی است. این نه تنها یک نیاز بنیادین و تاریخی جامعه ایرانی است، بلکه ملاحظه میشود که در سراسر جهان و همچنین نهاد های بین المللی توجه ویژه ای به اهمیت این امر شده است.
در دنیای مدرن، دموکراسی بدون احزاب سالم سیاسی و سیستم حزبی موثر قابل تصور نیست. باری، برای اثربخش تر بودن سیستم، تعداد احزاب حقیقی نمی بایست زیاد کم باشند که جامعه قطبی بشود، و نه بیش از اندازه زیاد، که به انتخاب کنندگان گزینه های معنی داری ندهد. در این جوامع روابط احزاب نشان از برخوردهای مسئولانه در رقابت سیاسی دارد و احزاب با جامعه مرتبط هستند. متاسفانه، ما ایرانیان با بیش از یک صد سال مبارزه برای آزادی و دموکراسی و دو انقلاب، هنوز، فاقد یک سیستم حزبی سالم و موثر هستیم. بدون شک میتوان گفت یکی از دلایل شکست، و پا نگرفتن دموکراسی در ایران، با پرداختن هزینه های گزاف انسانی-اقتصادی، شکل نگرفتن حلقه ی ارتباطی احزاب و مردم است.
در نظام ولایت فقیه، هیچ یک از نهادها و مقام ها و کارگزاران رژیم، به مردم پاسخگو نیستند. در این نظام همه چیز واژگونه است و مردم باید در خدمت نظام و پاسخگو به آن باشند تا آنان به مردم! وجود سیستم حزبی نهادینه شده در نظام های مردم سالار، نشان میدهد که مقام های انتخاب شده در برابر مردم مسئول بوده و به جامعه پاسخگو هستند. همچنین، در جامعه ای که احزاب سیاسی و نظام حزبی سالم وجود دارد، مردم رغبت و تمایل بیشتری برای پیوستن به احزاب سیاسی نشان میدهند و در نتیجه ، این خود به جایگاه احزاب سیاسی و سیاستمداران در جامعه بهره خواهد رساند . دیدگاه و نبرد آئینی که نقش تعیین کننده احزاب را برای استقرار و توسعه ی دموکراسی نادیده بگیرد نمیتواند موفق شود، و اهمیت نیز نخواهد داشت که آزادی خواهان تا چه میزان به امورساختن جامعه مدنی و مدیریت درست، که هر دو هم مهم هستند، بپردازند. چرا ایرانیان آزادی خواه و بویژه زنان تمایلی به تحزب و پیوستن به احزاب سیاسی نشان نمیدهند؟ آیا احزاب و نهادهای سنتی تلاشی برای شناخت این معضل تشکیلاتی و برون رفت از آن کرده اند؟! بدون شک پاسخ منفی است.
باید به نکات اساسی زیرین اشاره شود که:
نخست،
در جامعه ایرانی در مجموع به کار حزبی توجه نشده است. زیرا، فعالیت حزب گرایانه یک کنش سیاسی است! اما فراموش نشود که در نظام تمامیت خواه حاکم، تلاش در احقاق حقوق انسانی و ترویج و توسعه جامعه مدنی هم یک عمل سیاسی است.
دوم،
جامعه مدنی با اتکا به خود نمی تواند برای ساختن دموکراسی راه و عمل کردی غیر سیاسی ارائه دهد.
سوم،
احزاب در همه جا با مشکلات بسیارروبرو هستند، اما توافق عمومی بر این است که برای ارتقا و ترویج دموکراسی، باید کار حزبی را توسعه و گسترش داد. پرسش بنیادین این است که چگونه باید این چالش را پاسخ گفت؟ آیا جامعه ی روشنفکر و آزادی خواه ایران، آماده پرداختن به این چالش و پاسخگویی به این نیاز تاریخی هست؟
جامعه ی آزادی خواه و سکولار دموکرات ایران قبل از اینکه بیش از این دیر شود و بار دیگر فرصت تاریخی سوخته گردد، باید تلاش کند با بهره گیری خردگرایانه از تمامی امکانات خود، و با جلب و جذب جوانان بویژه زنان برای تحزب و سازماندهی فراگیر، نبرد آئین و برنامه گذر از نظام ولایت فقیه و استقرار حاکمیت دموکراتیک مردمان ایران را تدارک و بنیاد نهد.
دکتر سیاوش عبقری