مازیارشکوری گیل چالان
«اینقدر در زندگی مردم مداخله نکنید، ولو به خاطر دلسوزی؛ بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمی توان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد»
این مواضع چندی قبل ازسوی حسن روحانی رئیس جمهور کنونی نظام عنوان شد. اما آنچه که این اظهارات بدان منتج شد چیزی نبود الا بلوای بهشت و جهنم که از طریق عکس العمل روحانیون حکومتی ایران به مقوله ای داغ دررسانه ها وفضای مجازی بدل گشت. اولین عکس العمل ها از سوی دو روحانی سرشناس حکومتی وقوع یافت. احمد خاتمی و علم الهدی دو تن از خطبای جمعه بودند که با این اظهارات به مخالفت شدید الحن برخواستند. این دو روحانی سرشناس معتقد به این هستند که وظیفه دولت بردن شهروندان به بهشت است، حتی به زورشلاق.
دراین باب احمد خاتمی درخطبه های نمازجمعه تهران عنوان داشته:
«رسالت حکومت دینی این است که جاده بهشت را صاف کند، ماموریتش هم این است حکومت وظیفه دارد جاده را هموار کند برای بهشتی شدن مردم . . . این که مردم را آزاد بگذاریم هر کاری خواستند بکنند درعرصه اخلاقی، اقتصاد و فرهنگ آزاد باشند امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشیم، به صراحت میگویم این معنی مورد تایید هیچکس نیست و معنای نادرستی است»
همچنین خطیب جمعه مشهد نیزدرخطبه های نمازجمعه درتقابل با مواضع حسن روحانی وتفاهم با احمدخاتمی عنوان داشت:
«شلاق که سهل است، با همه قدرت جلوی کسانی که مانع بهشت رفتن مردم شوند خواهیم ایستاد»
بهرروی این جنجال بهانه ای شد تا این قلم با استناد به نگرش قرآن پیرامون هدایت بشربه بهشت برین نکاتی را درنظرآورد. اینکه آیا وظیفه حکومت ها رهسپارنمودن بشربه بهشت است یا خیردراین قلم نمی گنجد. آنچه را این قلم نیت برآن دارد تا مورد واکاوی قراردهد اینکه، مسیربهشت برای نوع بشرازاجبار، شلاق وتهدید میگذرد ویا ازاختیاروانتخاب؟ و درقرآن به عنوان متن اصیل اسلام کدام یک ازدونگرش تجویز وکدام یک مورد تحریم واقع شده است.
در این باب قرآن مجید به عنوان اولین منبع ونص اصیل مورد وثوق مسلمین اشارات بینی را درخود جای داده است. اولین آیاتی که میتوان دراین راستا بدان ها استناد کرد، آیات مختار بودن بشردرپذیرش ویا رد دیانت اسلام می باشد.
اولین آیه دراین باب که متکلمین باورمند به اختیاربالاخص متکلمین معتزلی وشیعی بدان استناد می نمایند، آیه شریفه سوم ازسوره مبارکه انسان می باشد.
« إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»
« ما راه را به او نشان دادیم خواه شکرورزد یا کفر»
این آیه نشان ازاین دارد که خداوند راه هدایت را به طرق گوناگون به نوع بشرنشان داده اما انتخاب وتحمل عواقب گزینه انتخابی را به عهده نوع بشرنهاده است. آنچه ازاین آیه بدست می آید اینکه انسان درپذیرش ایمان وکفرمختاراست.
دومین آیه دراین راستا که شهره است، آیه دویست وپنجاه وششم سوره مبارکه بقره میباشد که میفرماید:
« لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
« دردین هیچ اکراهی نیست و به تحقیق راه هدایت وکمال ازضلالت تبیین شده، پس هر کس به طاغوت کفرورزد وبه الله ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده والله شنواى داناست»
این آیه ازآیات مورد اختلاف میان مفسران متقدم ومتأخرمیباشد. مفسران متقدم که سردربالین روایت واخبارداشته اند براین باوربوده اند که برمبنای روایات آیه فوق با آیات جهاد وقتال منسوخ گشته است. اما مفسران متأخرهمچون مرحوم پدرطالقانی براین باورند که آیه فوق ازآیات مدنی اواخردوران هجرت بوده وازآیات پایانی وحی بوده ومنسوخ نگشته است. به نظرمیرسد نظرمفسرین متأخردراین باب ازصحت کامل برخوردارباشد. با پذیرش رأی متأخرین ازآیه فوق آنچه درپذیرش دین هرگزراه ندارد اکراه است. براین مبنا وقتی اکراه درپذیرش دین وایمان به الله وکفربه طاغوت راه ندارد، اجباربه گونه اولی هرگزدرچنین مقوله ای مدخلیت نخواهد داشت.
اما گذشته ازدوآیه مورد استناد فوق آیات فراوانی دراین باب میتوان آیات بسیاری درموضوعات انذار، تبشیروتبلیغ را به عنوان شاهد عرضه داشت. آیات انذار، تبشیروتبلیغ ازاین جهت راهگشای فهم موضوع مورد جدال میباشند که دقیقا حدود تکلیف رسولان را درحوزه رسالت تبیین مینمایند.
اول: آیاتی که انذاروتبشیررا مسئولیت عموم رسولان می داند.
* «وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ»
انعام / چهل وهشت
«وما پیامبران را جزبشارتگر وهشداردهنده ارسال نمیکنیم. پس کسانى که ایمان آورند ونیکوکارى کنند خوفی برآنان نیست واندوهگین نخواهند شد»
** « وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا»
کهف / پنجاه وشش
«وپیامبران را ارسال نکردیم الا اینکه فقط بشارت دهنده وترساننده باشند و کسانى که کافر شدهاند به باطل مجادله مىکنند تا به وسیله آن حق را پایمال گردانند و نشانههاى من و آنچه را بیم داده شدهاند به ریشخند گرفتند»
دوآیه گزینش شده فوق صریح ترین آیات کلام وحی درباب تبشیروانذاربه عنوان تنها وظیفه ورسالت عمومی پیامبران الهی میباشند. چرا که هردوآیه شریفه با “ما” نافیه آغازوبا “الا” به جهت استسنا نمودن وتأکید مسئولیت پیامبران الهی را منحصردرحیطه تبشیروانذارنموده اند.
دوم: آیات انذاروتبشیرکه مختص رسول اسلام بکارگرفته شده اند.
*«وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا»
اسراء/ صد وپنج
«و آن را به حق فرود آوردیم وبه حق فرود آمد وتو را جزبشارت دهنده وبیم رسان نفرستادیم»
درآیه فوق قرآن که کتاب اصول راهنما برای همه مسلمانان می باشد واصول حق درآن تبیین گشته با عنوان وبالحق انزلناه وبالحق نزل مورد اشاره قرارگرفته است. یقینا این اشاره دلالت برآن دارد که پیامبراسلام میباید درجهت تبیین واقامه اصول حقانی قرآن مردمان را بیم وامید دهد. حال آنکه درادامه آیه رسول بزرگواراسلام مخاطب قرارگرفته وخداوند به اومیفرماید تو را ارسال نکردیم الااینکه فقط مردمان را بیم وامید دهی. آنچه ازاین آیه نتیجه می شود اینکه دردعوت واقامه حق هم رسالت پیامبراسلام فقط درمحدوده تبشیروتنذیرتعریف شده است.
**«وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا»
فرقان /پنجاه وشش
«و تو را جزبشاتگرو بیم دهنده نفرستادیم»
***«إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا»
فتح / هشت
«ما تورا ارسال کردیم تا همواره گواه بشارتگروبیم دهنده باشی»
درآیه فوق علاوه بردووظیفه تبشیروتنذیروظیفه گواه بودن هم برای پیامبراسلام تعریف شده است. این گواه بودن که با لفظ شاهدا عنوان شده میتواند نشانگریک نکته صریح وضروری باشد وآن اینکه، پیامبر اسلام میباید همواره آنچنان درپی تبشیروتنذیربوده وازحدود تبشیروتنذیردردعوت خلق به حق تجاوزننماید تا خود برای امت الگووشاهدی باشد تا امت دردعوت واقامه حق ازاین سیره وسنت حسنه تخطی وتجاوزننمایند.
****«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا / وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِیرًا / وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیرًا»
احزاب / چهل وپنج الی چهل وهفت
«اى نبی ما تو را فرستادیم تا گواه بشارتگروبیم دهنده باشی/ ومردمان را دعوت کنی به سوی الله به اذنش همچون چراغی روشن / ومؤمنان را بشارت دهی که برای آنان ازسوی الله فضل بزرگی خواهد رسید»
دراین آیات هم همچون آیه شریفه هشتم سوره مبارکه فتح مسئولیت رسول اسلام را تبشیروتنذیرخوانده، به گونه ای که الگووگواهی قرارگیرد برای مؤمنان که همچون اودرراه حق تبشیروانذارنمایند. درآیه شریفه چهل وششم با عبارت ” وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ” به نبی اسلام خطاب میکند که درمقام دعوتگربه سوی الله عمل نماید. با این وصف دعوتگری نبی اسلام فقط وفقط درچهارچوب تبشیروتنذیرمعنا یافته ومحصورمیگردد. همچنین با آوردن ترکیب اضافی “ِبإِذْنِهِ” گویای این مدعا میباشد که خداوند برنبی اسلام تأکید مینماید که دعوتگری فقط می باید درحیطه تعریف شده بشارت وبیم خلاصه شود.
سوم: آیات انذارکه خاص رسول اسلام میباشد.
*«وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْلآ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ»
رعد / هفت
«وکسانی که کفرمی ورزند مىگویند چرا نشانهاى آشکارازطرف پروردگارش بر او نازل نشده است، بدان که تو فقط بیم دهنده اى وبراى هرقومى هدایتگری است»
این آیه شریفه اذعان میدارد که پیامبردربرابردعوت شدگانی که به او کفر ورزیده وباگفتاردعوتش را به سخره میگیرند وظیه ای فراترازبیم دهندگی ندارد.
**«وَأَنْ أَتْلُوَالْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِینَ»
نمل / نود ودو
« ومأمورم که قرآن را برشما تلاوت کنم، پس هر که راه هدایت پیش گیرد تنها به سود خود وهرکه راه گمراهی پیش گیرد به ضررخود درپیش گرفته. بگو من فقط ازبیم دهندگانم»
چهارم: آیات تبلیغ.
این آیات نیز به دودسته منقسم می شوند. یک دسته آیاتی که مستقیم رسول اسلام را مخاطب قرارمیدهد ودسته دیگرآیاتی که دعوت شدگان را مخاطب میدارد.
آیاتی که به گونه مشخص رسول اسلام را خطاب قرارمیدهند:
*«فَإنْ حَآجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ وَالأُمِّیِّینَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاَغُ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ»
آل عمران / بیست
« پس اگر با تو به محاجه برخاستند بگو من خود را تسلیم الله نمودهام وهرکه مرا پیروى کرده و به کسانى که اهل کتابند وبه مشرکان بگوآیا درپیشگاه الله تسلیم شده اید؟ پس اگر تسلیم شدند قطعا هدایت یافتهاند واگر روى برتافتند برعهده توست که فقط تبلیغ کنی و خداوند بیناست»
**«وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاَغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ»
رعد / چهل
« واگرما در حیات توآن وعده عذابی را که به کافران دادیم پدیدارکنیم یا آنکه توعذاب آنان را پس ازموت توپدیدارنماییم آنچه برتواست فقط ابلاغ پیام است وحسابرسی اعمال با ما»
دردوآیه فوق خطاب به پیامبردراخباربه رسول اسلام امرمیشود که درصورت ابلاغ پیام الهی ازسوی توچه منکران با توبه محاجه برخیزند، چه تسلیم امرحق شوند وچه تسلیم نشوند، چه وعده عذاب منکران حق پس ازموت توباشد ویا درزمان حیات تو، وظیفه توفقط ابلاغ پیام است وتوحق کیفروعذاب آنان را نداری.
آیاتی که دعوت شدگان را مخاطب قرارمیدهد:
*« وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاَغُ الْمُبِینُ»
مائده / نود ودو
« واطاعت کنید الله را واطاعت کنید رسول راپیامبر وازگناهان برحذرباشید پس اگر روى گرداندید بدانید که برعهده پیامبر ما فقط ابلاغ آشکاراست»
دراین آیه ابتدا دوفعل امربرای اطاعت ازالله ورسول ویک فهل نهی برای پرهیز ازگناهان خطاب به دعوت شدگان بکاربرده شده. سپس خطاب به دعوت شدگان میگوید درصورتی که اوامرونواهی ما را را نادیده بگیرید وازآن ها روی گردانید بدانید که بررسول ما فقط ابلاغ پیام واجب است. به عبارتی قرآن به ما می آموزد که حتی اگردعوت شدگان به امراطاعت ازالله ورسول هم گردن ننهند پیامبرجزابلاغ این اخباروظیفه ای دیگرهمچون تنبیه ومعذب نمودن آنان ندارد.
**« مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ وَاللّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ»
مائده / نود ونه
« نیست برپیامبرالا ابلاغ والله آنچه را آشکاروآنچه را پنهان مى دارید میداند»
دراین آیه شریفه “ما” نافیه وسپس”الا” استثنا که ابلاغ را به گونه مستسنا وظیفه رسول الله دانسته دلالت بر حصردرابلاغ دارد.
اما قرآن مجید به عنوان اصول راهنما به امردیگرهم اهتمام ورزیده، وآن اینکه چه کسانی میتوانند مخاطب انذاروتبشیرپیامبرورسولان قرارگیرند. به دیگرقول آیا فرد فرد بشرمستحق انذاریا تبشیرمیباشند؟؟؟ کلام وحی با آیاتی چند به این مهم نیزتوجه نموده که دراین باب آیاتی را شاهد خواهیم آورد.
*« وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَن یُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِیٌّ وَلاَ شَفِیعٌ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ »
انعام / پنجاه ویک
« وبیم ده آنان را که خوف دارند به سوى پروردگارشان چرا که غیراو براى آنها یار و شفیعى نیست باشد که پروا کنند»
دراین آیه شرط انذارشدن خوف ازمحشور شدن در برابررب است. یعنی کسانی که حق جویی برایشان مهم مینماید.
**«قُل. . . أَنَاْ إِلاَّ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»
اعراف / صد وهشتاد وهشت
« بگو. . . من جز بیم دهنده و بشارتگر براى گروهى که ایمان مىآورند نیستم»
دراین آیه نیزمخاطب انذاروتبشیر کسانی میباشند که ازتعصب های بیهوده بری بوده وصلاحیت اکتساب ایمان به حق را دارا میباشند.
***«. . . أَنْ أَوْحَیْنَا إِلَى رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ قَالَ الْکَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُّبِینٌ»
یونس / دو
«. . . همانا وحی کردیم به سوی مردی ازهمان ها که بیم دهد مردم را وبشارت دهد کسانی را که ایمان دارند همانا برای انها نزد پروردگارشان گذشته نیکی دارند وکافران گفتند همانا این سحری آشکاراست . . .»
دراین آیه شریفه هم لفظ الَّذِینَ آمَنُواْ برای بشارت شوندگان شرط شده وناس به عنوان مردمی که ازتعصب به دوربوده وقوه پذیرش کلام حق را دارا میباشند چرا که قَالَ الْکَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُّبِینٌ استثنا میباشد برمردمی که این قوه را دارا میباشند.
****« إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَهٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ»
یس / یازده
«همانا بیم دادن تو تنها برای کسی سودمند است که تذکررا تبعیت کند و ازخداوند رحمان در نهان بترسد پس اورا به آمرزش و پاداشى پرارزش بشارت ده»
دراین آیه هم انذاربرکسی واجب است که قصد ونیت تبعیت ازحق را داشته وحق جو باشد.
علاوه براین آیات آیاتی دیگرنیز درقرآن به گونه اضداد بکارگرفته شده اند که نشان ازاین دارند که انذارو تبشیر درکسانی که قوه حق جویی را نداشته ودرزنجیرتعصبات ومنافع اسیرمیباشند کارگرنمی افتد. برخی ازاین آیات عبارتند از:
*« إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ»
بقره / شش
«همانا کسانی را که کفرمیورزند برآنها انذاردهی یا ندهی آنها مؤمن نمی شوند»
دراین آیه الَّذِینَ کَفَرُوا کسانی هستند که ذاتا کافرمیباشند. یعنی دارای تعصبات بیهوده بوده وعادت نموده اند که دربرابرحق کفرورزند وحق را انکارنمایند. بدین جهت قرآن به رسول اسلام میفرماید بیم دادن وندان اینان تفاوتی نخواهد داشت، چرا که اینان ازقبل تصمیم برایستادگی برعقاید ومنافع باطل خود دارند.
با این وصف آیا اگرکسانی برگمراهی وراه باطلی که درپیش گرفته اند اصرارورزند آیا انذارگرومبشرباید خود را محق بداند که همواره درهدایت آنها بکوشد؟
کلام وحی به این نکته نیزتوجه داشته است. آیات زیر که خطاب به رسول اسلام است درپاسخ به این سئوال راهگشای رهروان حق خواهد بود.
*« لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ / إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَهً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ»
شعراء / سه وچهار
« شاید تو ازاینکه ایمان نمىآورند جان خود را تباه سازى / اگر بخواهیم معجزهاى ازآسمان برآنان فرود مىآوریم تا در برابر آن گردنهایشان خاضع گردد»
آنچه ازکل آیات فوق راجب نحوه هدایت نوع بشربه راه حق وصدق برمی آید اینکه مصلحان وحق جویان ورسولان فقط وفقط میتوانند انسان های حق طلب را که ازدام تعصبات واسارت منافع شخصی وگروهی رسته وقوه پذیرش حق را دارند با انذارو تبشیربه راه حق فرا خوانند ودرصورت سرباززدن ازراه حق هیچگونه سلطه وحقی برآنان ندارند. به دیگرعبارت به هیچ وجه من الوجوه منبع اصلی دیانت اسلام هدایت مردمان به بهشت را به حکم شلاق نه تنها واجب و مستحب ننموده بلکه بالکل برآن حرمت نهاده وتحریم نموده است.