چطور برخی‌ها به خودشان اجازه می‌دهند شاه متوهم، ترسو و مستبد را با مصدق مقایسه کنند؟

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

کاوه شیرزاد

مصدق مقدس و بی‌نقص نبود، اما اقدام‌های او در ملی کردن صنعت نفت، ده‌ها سال مردم ایران را که از قسمت اعظم منابع نفتی خود محروم بودند، منتفع کرد. این اقدامات نه تنها وضعیت اقتصادی کشور را بهبود بخشید، بلکه موجی از بیداری در کشورهای منطقه ایجاد کرد و مصدق را به نمادی از مقاومت در برابر استعمار و کنترل ملی بر منابع تبدیل کرد.

جمال عبدالناصر، رهبر مصر، تحت تأثیر مصدق، در سال ۱۹۵۶ کانال سوئز را ملی کرد. در دهه ۱۹۵۰، عراق نیز شاهد رشد جنبش‌های ملی‌گرایانه‌ای بود که به دنبال کنترل بیشتر بر منابع نفتی خود بودند. پس از استقلال لیبی در سال ۱۹۵۱، جنبش‌های ملی‌گرایانه‌ای در دهه ۱۹۶۰ شکل گرفتند که در نهایت به ملی شدن صنعت نفت این کشور در دهه ۱۹۷۰ انجامید. سوکارنو، رهبر اندونزی، نیز از مبارزات ضداستعماری مصدق و ناصر الهام گرفت و به ملی‌گرایی اقتصادی و تلاش برای کنترل منابع طبیعی کشورش پرداخت. به عبارت ساده، جهان همچنان از اقدامات مصدق بهره می‌برد. طبیعی بود که غربی‌ها در ابتدا با انواع سنگ‌اندازی‌ها در بهره‌برداری از منابع نفتی بخواهند از او انتقام بگیرند.

این‌ها تنها بخشی از “زلزله‌ای” است که مصدق در طی دو سال نخست‌وزیری خود در ایران و جهان به وجود آورد.

او هرگز به فساد آلوده نشد، به شدت شفاف و مردمی عمل کرد، به آزادی و دموکراسی اعتقاد داشت، عاشق ایران و مردمش بود و به خوبی پاسدار منافع ایرانیان بود و می‌دانست چگونه از این منافع پاسداری کند. حتی با شاه نیز مشکلی نداشت، اما شاه آن‌قدر ترسو بود که از مصدق احساس خطر می‌کرد و در نهایت به عنوان عامل و مزدور انگلیس و آمریکا علیه او عمل کرد تا خوش‌خدمتی خود را به غربی‌ها نشان دهد.

ای کاش شاه وسوسه نمی‌شد و با کمک روحانیون، اراذل و اوباش، و البته انگلیس و آمریکا علیه مصدق کودتا نمی‌کرد و مشروطه را می‌پذیرفت تا کشور را از بحران‌های بعدی نجات دهد، اما امان از وسوسه قدرت با معجون ترس و توهم. تصور کنید اگر مصدق به جای دو سال، هشت سال نخست‌وزیر ایران بود، چه کارهای ارزنده‌ای می‌توانست انجام دهد و بی‌شک ایران مسیر دیگری را می‌پیمود.

برای اینکه تأثیر اقدامات او را بهتر بفهمیم، قرارداد ملی کردن صنعت نفت را با قرارداد ابلهانه‌ای که #رضاشاه بی‌سواد در سال ۱۹۳۳ با ویلیام ناکس دارسی، سرمایه‌دار انگلیسی، بست مقایسه کنید. طی این قرارداد، سهم ایران از درآمدهای نفتی بسیار اندک و در برخی موارد تنها حدود ۱۶ درصد از درآمد خالص بود. ایران در عمل هیچ‌گونه نظارت مستقیمی بر میزان تولید و صادرات نفت نداشت و تمام اختیارات در دست شرکت‌های غربی بود.

این قراردادها به شرکت‌های خارجی، به ویژه شرکت نفت انگلیس و ایران، انحصار کامل بر صنعت نفت ایران را می‌دادند. همچنین، قراردادهای نفتی رضا شاه شامل هیچ‌گونه تعهدی برای انتقال فناوری یا توسعه صنعت نفت داخلی ایران نمی‌شد. این مسئله باعث شد که ایران نتواند از دانش و فناوری پیشرفته در صنعت نفت بهره‌مند شود و وابستگی به شرکت‌های خارجی افزایش یابد.

جالب است بدانید که رضاشاه متوهم در میانه راه، تیمورتاش، وزیر خارجه‌اش را از میان برداشت و خود سکان این قرارداد سخیف را به دست گرفت.

مطالب مرتبط با این موضوع :

یک پاسخ

  1. فقط ،میتوان ،در مورد مخالفین دکتر مصدق بزرگ،وطن پرست چه درآن روزها وچه امروز، به مسرعی از شعرمولانا بسنده کرد.
    خریت، نه تنها علف خوردن است!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.