از کرامات شیخ ما چه عجب – پنجه را باز کرد و گفت وجب

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

با درود سالهاست روش برخورد این چپول های وطنی و از جمله “بهرام رحمانی” برای من بصورت معما درامده است. بی ربط گویی مدعیان و مدافعان “ایده چپ البته به روش شرقی” مقیم وطن را می توان به حساب عدم اشنایی انان با واقعیات امروزی دنیا دانست و دلیل این ضعف را هم می توان اینگونه توجیح کرد٬ چون در کشور ما سانسور شدید حاکم است پس بدلیل محدودیت و عدم دسترسی به اطلاعات تازه و امروزی این نقیصه قابل درک است نه قابل تإیید. اما تناقضات جناح غرب نشین این چپول های “نخورده مست” را چگونه رفع و رجوع کنیم؟ در روزگای که وطن ما ابستن حوادث است “بهرام رحمانی” پیرو مثل”سنگ بزرگ علامت نزدن است” بجای پرداختن به واقعیات موجود و چاره اندیشی برای معضلات امروزی یعنی (سال۱۳۹۳خورشیدی یا۲۰۱۴میلادی) به نبش قبر مارکس و افکار او می پردازد٬ مارکس در ۱۳۱سال پیش مرده و ایا لازم است به یاد این مبارز توانا بیاورم که دنیا از ان زمان تا کنون چقدر تغیر کرده است؟ واقعا این جماعت بی اختیار و پرمدعا تا کجا می خواهند دروغ بگویند و به روی مبارکشان هم نیاورند!!؟ مسئله جامعه ما فاجعه ای بنام “جمهوری اسلامی” است که بوی تعفنش دنیا را عاجز کرده است – مشکل معترضین خارج نشین ایرانی باید اگاهی رسانی بدنیا و روشن کردن افکار مردم محل سکونتشان در رابطه با فجایعی است که بر مردم ایران می رود.از طرف دیگر یاری تلاشگرانی که برای سرنگونی رژیم در داخل فعالند نه فرافکنی و نبش قبر افکاری که صاحب ان یعنی “مارکس” ۱۳۱ پیش مرده است. ضرب المثل انگلیسی میگوید: Do you Want to Change the World? You Have to live in it First. نتیجه اخلاقی که می گیریم عبارت است از اینکه : ۱- رفق بفهمد که دارد در نظام سرمایه داری واقعا موجود سوئد زندگی می کند و بجای لاف در غربت بیامورد. ۲- اگر حل مشکلات و معضلات جامعه با روشهای کهنه قابل حل بود “اردوگاه سوسیالیستی برقرار بود و یا همین جمهوری جهل اسلامی که حاصل انقلاب شکوهمند … است باید بهشت روی زمین میشد” در پایان لازم است دوباره یاداور شوم که شما اولین کسی نیستید که از سر سیری می نویسید . دوش شیخ ما مر مریدان را نصیحت همی بکرد که زن اختیار کنند . ناگاه یکی از مریدان نعره بر آورد و خاموش بر جای بیفتاد. شیخ ما با نفس مسیحایی خویش مر مرید را از کما بیرون بیاورد و صدا در داد که یامرید تو را چه می شود؟ مرید آهی برآورد و گفت: اندر عجب از مرام این دوره ی پست… چندیست به غم نکو رویی اسیرم. چون خواستمش، از من منزل خواستندی و چون از برای مسکن، از بانک ، وام طلبیدم گفتند که باید عیال داشته باشمی. باری…..ماییم و این معادله ی دو مجهولی لا ینحل. شیخ نعره ای از ته آخرش بزد و فرمود : بچه ها در جزوه های خویش بنویسید: هوای قفس کشنده…بیرون پر از درنده…..کجا بره پرنده؟ از کرامات شیخ ما چه عجب – پنجه را باز کرد و گفت وجب آنچه در جوی می‌رود آب است – آنچه در چشم می‌رود خواب است زیر ابروی آدمی چشم است – نمد سبزوار از پشم است دست دارای پنج انگشت است – متضاد جلو، همان پشت است مرغ نر را خروس می‌گویند – زن نو را عروس می‌گویند و در اخر رفیق ما پرسش بغرنجی را به میان مجمعه خالی غذا پرتاپ فرموده و پرسیده اند که: اگر مارکس زنده بود باز هم می گفت: «مذهب افیون توده هاست!» من جواب شما را با پرسشی به خودتان بر می گردانم راستی اگر مارکس در سال ۱۳۵۷ زنده بود و می دید که چپ ایران برای استقرار ازادی و عدالت اجتماعی و هر ادعای بی پایه دیگری در زیر عبای اخوندی متحجر پناه گرفته٬ انگاه عکس العملش چه بود؟

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.