در کف شیر نر خونخواره ای – جز به تسلیم و رضا کو چاره ای

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

با درود ضرب المثلی قدیمی داریم که می گوید: «طرف جاهل بی ازار است» الحق که مرتضا عقیلی بخوبی این نقش را در فیلمهای جاهلی اجرا می کرد٬ بگذریم از اینکه نقش منفی در ان زمان مطرود بود فیلم فارسی بازی کردن از ان بدتر. رفقا به کمتر از نقشهای انقلابی و پهلوان اول بودن راضی نمیشدند. همه میخواستند هرچه زودتر “سیستم گداخانه واقعا موجود ان زمان و مفقود شده امروز “را در کشور ایران پیاده کنند. پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی اگرهیچ خاصیتی نداشت حداقل توانست نقش جدیدی برای پهلوان پنبه های سیاسی!! ما تدارک ببیند. بعد از همکاری و همراهی برای بقدرت رسانیدن خمینی رفقا تبدیل شدند به گزمه های بی جیره مواجب “عمام خمینی شان” و بعد از انقضاء تاریخ مصرف رفقا ٬انها مجبور شدند به کشورهای خون خوار و واقعا موجود سرمایه داری هجرت کنند . *”رفقای پیرو مکتب دیکتاتوری پرولتاریای دیروز و یک شبه دمکرات شده های امروز”* را می توان در سرتاسر اروپای غربی یافت! البته همه مشغول مبارزات ضد امپریالیستی و بعضی وقتها هم بفهمی نفهمی همراه اسلام انقلابی . حال با این پیش درامد به اصل موضوع می پردازم. در عرض این ۳۵سالی که از عمر حکومت اسلامی می گذرد ما بارها شاهد استفاده اکثریت هنرمندان اعزامی از مزایای ارزی در مقابل سکوت و چشم فرو بستن بر جنایات حاکمان اسلامی بوده ایم. البته وزارت اطلاعات برای رد گم کنی در طول این سالیان به تنی چند از مخالفان رژیم هم اجازه داده که به خارج بیایند. اما نکته شرم اور و عجیب این است که وقتی هنرمندان اعزامی به خارج می ایند میزبانانشان همان فراریان از “ام القرا”هستند و شوربختانه هنرمندان تبعیدی ما بجای اعتراض و تمرد و افشاگری در مورد نیات ماموران معذور«هنرمندان اعزامی» نتنها با انان لاس میزدند و میزنند و حنا تلاش کرده و می کنند که اثارشان را در میهن اسلامی بچاپ برسد و خدایشان می داند که به چه حقارتها تن نداده و نمی دهند. اما کسان دیگری هم هستند که تازه نامند و در خارج کشور به افتخار نویسندگی نائل امده اند و اینان با وارد شدن به رابطه های مرید و مرادی محفلی به عضویت کانون نویسندگان در تبعید و یا انجمن قلم مفتخراند. اینان اگر هم معترض باشند مصلحت وادارشان می کند که در کار بزرگان دخالت نکنند و فقط به امور کلی بپردازند یعنی شغل مرده شویی٬ این چه گفت و اون چه کرد!؟! بهرام رحمانی در اینجا نمونه گویایی از قلم بدستان تازه کار است و عضو چه و چه انجمن قلم ولی نمیتواند در جهت محکوم کردن ﴿هنربندان﴾ وطنی تحت لوای انجمن قلم اعتراضی را سامان دهد و یا لااقل درنامه سرگشاده ای به انجمن قلم بخواهد که اینقدر «پیزی به پالان دولت ابادی» نگذارد و یا ناشران جور واجور نوشته های او را ترجمه نکند و بشناسانند این پهلوان پنبه دروغ زن را به جهانیان٬ اما دریغ از صداقت. بهرام رحمانی چون خط قرمزها را می شناسد وارد حریم بزرگان قلم فروش نمی شود ولی برای خالی نبودن عریضه پشت سر شاملو و هدایت و… سنگر می گیرد. از علل وجودی انجمن قلم فقط نوشتن را فهمیده. بهرام رحمانی را مثال زدم زیرا نمونه ایست از نسل نویسندگانی که معتقد به پندی قدیمی اند. «اهسته بیا اهسته برو که گربه شاخت نزنه»

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.