این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

فراتر از خبر
موضوع برنامه: بررسی کمپین نه به جمهوری اسلامی
مجری برنامه: عبدالباسط محمدپور
در گفت‌وگو با:
فرهنگ قاسمی | فعال حقوق بشر
عطا هودشتیان | تحلیلگر سیاسی
جمشید اسدی | فعال سیاسی

مطالب مرتبط با این موضوع :

11 پاسخ

  1. من با دقت سخنان همه را شنیدم. باید با درستی و راستی بگویم که بسیار از سخنان آقایان جمشید اسدی و فرهنگ قاسمی ناامید شدم. من یک استاد پرنده هستم و به چند شهر دانشگاه دار ایران می روم و می آیم باید بگویم که این شعار نه به جمهوری اسلامی همه ی این شهر های بزرگ از تهران تا همه ی ایران را فراگرفته. بدبختانه نوعی تعصب بیجا، نوعی عصبیت بیچاره گی آقای اسدی و آقای قاسمی را فراگرفته است. آقای اسدی می گوید که هر شعاری بدهند، و اگر بگویند که چه کسی این شعار را داده و هر کسی مسیولیتش را به عهده بگیرد صدها نفر از امضا کنندگانش فرو می ریزند! این سخنان را آقالی فرهنگ هم تائید می کند! خب اگر این حرف درست باشد این البته که هنر این شعار است! و نه عیبش! آقایان من سیاستباز نیستم. با تمامیت ارضی ایران نه تنها شوخی ندارم بلکه تا پای جان برای حتا نامهایش و ذره ذره ی خاکش ایستاده ام و در داخل ایراتن هم هستم و میتوانستم نباشم و مثلا در آلمان باشم، چرا که زبان آلمانی میدانم. اما این شعار شعاری ست بسیار پر معنی و بسیار کارساز. اتفاقا مایه ی همبستگی ست، اتفاقا مایه صلح است. عصبیت زدا هم هست. شماها همتان ساکن خارج از ایران هستید، فرانسوی و اروپائی و آمریکائی هستید. شماها که در آنجا زندگی میکنید میدانید که ناگهان حرف یک نفر در یک روستا تبدیل به یک حرکت می شود. چرا باور نمی کنید که این شعار نه به جمهوری اسلامی میتواند یک شعار مردمی و خودجوش جامعه باشد حرف زندانیان سیاسی باشد، سخن زنان و دختران باشد. چرا از اینکه شما را به فلان برنامهخ دعوت نکرده اند این چنین عصبی می شوید. چرا بغض و غیظ میکنید. چرا حالا که شما تصمیم نگرفته اید چنین تصمیم مهمی را تخریب می کنید. چرا به یکدیگر تملق می گوئید. آقای اسدی با دکتر خطاب کردن هودشتیان می گوید ایشون با بزرگواری فلان و بهمان، تا او هم نه به خاطر قیاس بودن همان چیزی که نیچه آنرا سیلوگیسم می نامد بلکه به خاطر بزرگواریش سخنان او را قبول کند! یعنی بدون فکر فلان چیز را با بزرگواریش بپذیرد و…
    چرا شماها که اینقدر در خارجه بوده اید از همتایان و مدعیان سیاست در کشورهای آزاد نیاموخته اید که باید دموکرات بود، باید عقیده ی دیگری را حرمت نهاد، چرا هنوز نه بدار است و نه به بار اینچنین پرخاشگرید و سهم طلب. انگار که اصلا از نطر روانی دچار توهمید. عجب خود افشاگری عجیبی از خود کرده اید. چرا فکر میکنید مرکز زمین و مرکز زمانید! شعار نه به جمهوری اسلامی شعار بسیار مهمی ست که سرتاسر ایران از تهران و شهرستان و حتا دهات را فرا گرفته. شوفر مینی بوسی که مرا از شهرستانی به دهی میبرد می گفت همه از آن حرف می زنند. من اینرا صادقانه خودم دیده ام. مردم آنرا مثل نقل و نبات پخش می کنند، شعار روزمره ی مردم شده. تا جائی که حتا سپاه پاسداران و بسیج برای خنثی کردن این شعار دست بکار شده اند. پس از سخنان سخیف خامنه ای فرمانده پاسداران اعلام کرده که اقتصاد و توصیع گوشت و مرغ و معیشت مردم را در دست خواهد گرفت، برای همین تصمیم گرفته اند تا در اواسط اردیبهشت در مراکز بسیج و سپاه گوشت و مرغ و میوه و برنج وخواربار پخش کنند تا مردم را با گول زدن پای صندوقهای رای بیاورند، و شماها در این شعار دنبال سهم خودتان هستید. حاشا به خردتان. نوع حرف زدن آقای قاسمی و آقای اسدی چنان است که گوئی چون آنها این تصمیم را نگرفته اند پس حتما باید شکست بخورد. این واقعا نوع حاد خودشیفتگی ست! آقایان به جای کمک به ما مردم در حال مرگ در زیر شکنجه روزمره حتا در خانه و کاشانه خود کارشکنی میکنید. این از عجایب روزگار ما ایرانیان است. در حالی که رضا پهلوی اعلام کرده که سلطنت بی سلطنت و باعث محبوبیت او شده اما شماها هنوز هم سلطنت طلبی و احتمال سلطنت مطرح میکنید. که شاید سلطنت طلبی پشت این جریان باشد. آقایان شماها اگر حسن نیت داشته باشید حتما از جامعه ی ایران بی اطلاع بی اطلاع هستید. جامعه ی ایران امروز جامعه ی بسیار پویائی ست چپ های ایران که با حکومت اسلامی عقد مودت بسته بودند متاسفانه از جایگاهی برخوردار نیستند. میگویم متاسفانه چون خودمن سوسیالیست هستم …کسانی چون فرخ نگهدار و دوستانش مورد تنفر مردم هستند. اینکه شماها چند بار بی آنکه نام ببرید به بی شعوری مردم اشاره میکنید که مثلا اگر فلان جمله را بنویسند یا بنویسد فلان دهاتی نمی فهمد، سخت در اشتباهید. بنده در هر شهری که میروم به دهات دورافتاده هم میروم حتا پیرمردها و پیر زنها هم بینش سیاسی دارند این شعار را محل همبستگی ملی میدانند. پیر مرد دهاتی برای من یک شعر بسیار بسیار خردمندانه و محکم بر علیه حکومکت دینی خواند که مرا و خانم استاد ادبیلاتی که با من بود را به حیرت وا داشت. و این در حالی بود همه ی آن ده آن شعر را خواند ه بودن د و به مفهومات عمیقش آگاهی داشتند. برای همین آن پیرمرد را به من معرفی کردند. من امیدوارم آنچه را در نهایت صداقت نوشتم مورد توجهتان قرار گیرد. امروز مردم ایران هم میدانند چه نمی خواهند: حکومت دینی ست و هم میدانند چه میخواهند یک جمهوری دموکراتیک و دادگرانه ـ بخوانید سوسیال دموکرات است با نگاهی سکولار که حالا دیگر لائیبسیته را هم به آن افزوده اند. من البته نه سایت کلمه را می شناختم و فقط نام شما آقایان را از رادیو های خارج از کشور و از دوستان شنیده بودم. دوستی که همچون من از مواضع شما به قول خودش ترسیده بود آدرستان را فرستاد من البته نترسیدم اما بسیار شگفت زده شدم. چرا که ما مردم زیر ضربات سهمگین شلاق حکومت الله داریم جان میدهیم و شما در ساحل امن اینچنین بر علیه یک اقدام داخلی ما موضع می گیرید. بروید سخنان شجاعانه خانم فاطمه سپهری را بشنوید.
    و سخن پایان لطفا موقع گفتگو تلفنتان را خاموش کنید. آخر این چه کاریست که ما مجبور باشیم هی زنگ پیامهخای شما را بشنویم. شاگردان من برای احترام به کلاس موبایلهاشان را خاموش می کنند. آنها اروپا رفته نیستند و مدعی رهبری سیاسی هم نه! اما به حکومت اسلامی نه می گویند با صدای بلند حتا اگر صدای نعره انفجاری از لوله ی تفنگ پوستشان را پاره کند.
    با احترام به امید اینکه سخنان سخت عریان من شما را نیازارد.

  2. استاد ارجمندم پرنده ی عزیز سپاسگزارزم که زحمت کشیدید و این نظر را نوشتید. من طبق کگفتار بسیار موجز و دوستانه تان به شما پیشنهاد دادم. اما شما ژرفنای مطلب را ادا کردید. من همچنین از این سایت سپاسگزارم که با وجود انتقاد استاد نظر ایشان را منتشر کرد. فقط کسانی که این نظر را منتشر کردند بدانند که اولا من استاد را خبر کردم. در ثانی این استاد یکی از زحمتکشان و نوابغ پرفسوری ایران هستند که به ما شاگردان منت بودن در ایران را گذاشتند. من واقعا از سخنان آقای قاسمنی و خصوصا سخنان کینه جویانه ی جمشید اسدی بسیار ناراحت و به نگران هستم. من از خودم می پرسم که مگر عبدالباسط محمدپور کسان دیگری را نداشته تا آنها را دعوت کند. این آقای اسدی از چنان هیجانی پر است که گوئی گلوله ایست! آقای محترم شما اعلایمه بده و بگو بله به حکومت اسلامی! تو و آقای قاسمی که مدعی جهانشمولی دارید. پس بفرمائید. در هر حال من نهایت سپاسگزاری را از این سایت دارم که نظر استادم را منتشر کرده که نشان از انسانیت و جنبه دموکراتیک اوست. در اینجا شاید لازم باشد یادآوری شود که آقای جمشید اسدی یکی از سر سپردگان دراویش است. او بسیار بسیار بسیار ذوب در قطب دراویش است. بنا براین در داوری به تجزیه و تحلیلش باید این مقوله کجنانیده شود. اینرا یکی از اقوام بسیار نزدیکش که منن در صداقتش شک ندارم برای من تائید کرده است
    در ضمن نوروز همه پیروز
    و خصوصا
    نه به حکومت ضد ایرانی اسلامی

  3. من نیز با دقت سخنان شما چهار نفر را شنیدم. باید بگویم شاید بتوان مشکل اصلی ایران و ایرانی را در این گفتگو بازشناخت. شاید بتوان اصل و اساس این گفتگو را به قول رهی معیری در آفتاب انداختن دامنهای تر دانست. مقصودم البته وصل بودن به خارجی نیست. بلکه عدم درک موقعیت اضطراری ایران است توسط مدعیان با تجربه و سطح دانششان. آقای فرهنگ مدعی ست که آدم مجربی ست و دوستان حاضرش در جلسه را نیز مجرب و کاردان معرفی می کند. آما با وجود اینکه ایشان شخصیتی ملی ست و پدرش هم ملی بوده و البته آدم کارکنی هم هست اما کارکن و کاردان دو مقوله متفاوتند. من نیز چون نظر دهنده ی دیگر و همسرم که با من این برنامه را دید این آقایون که به قوم همسرم حتا یک خانم هم درمیانشان نبود بدبختانه بیشتر از اینکه راهگشا باشند تخریبگر . مسدود کننده بودند. جای تعجب است که در این راه پافشار و متعصب و خودبزرگبین هم بودند و هستند. یکی دیگر از مشخصات این جلسه تکلف بدون محتوای آن بود و تصفیه حساب شخصی تا مرز کینه و البته با لفاظی. واقعا از پس این جلسه هیچ نیاموختیم. برعکس عصبیتهای شما و تخریباتتان ما را خجل کرد. مائی که فکر کردیم شماها مثلا درس خوانده و سیاستمدارید! در هر حال نه به جمهوری اسلامی دارد مثل گازی خفه کنند برای رژیم در هوا پخش می شود شما آنرا ناکارآمد و مشکوک معرفیش کردید. این «نه» در رژیم ضد ایرانی دارد باعث تجدید نظر در «انتخابات» پیش رو می شود. برای همین است که دارند هم یک قصاب ساطور لای دندان و هم یک قصاب ساطور زیر بغل را به میدان می آورند تا مردم را از ساطور پیدا بترسانند تا به ساطور پنهان رای بدهند. و در حقیقت آگاهانه یا ناآگاهانه آقای جمشید اسدی و فرهنگ قاسمی رایشان به ساطور پیدا ست. چرا که اگر این «نه» بتواند درصد رای دهندگان را به زیر ده درصد برساند آنوقت است که مردم سراسر جهان به ایران و ایرانی امیدوار میشوند و اروپا دست از دو دوزه بازی برمیدارد. تازه از هم مهمتر مردم اعتمناد به نفس پیدا می کنند و در به خیابان آمدن تردید نخوپاهند کرد. اما بدبختان بسیاری از خودرهبر پنداشته گان اپوزیسیون در کارشکنی دستی نیرومند دارند. این نشان میدهد که ما باید امیدمان را از بسیاری از اپوزیسیونهای خارج نشین و ادعا گر قطع کنیم. من از نوشته بسیار موجز و مفید استاد پرنده استفاده کردم. در اینجا یادآور میشوم که آقایان بسیار اشتباه می کنید اگر مردم ایران بیسواد و بی کمال میدانید. من موافق نوشته ی استاد پرنده هستم که میگوید بیداری ایرانیان به همان وسعت است که خاک ایران…
    اگر یک هفته آن اینترتی موعود و بدون فیلتر در ایران بیاید این حکومت سرنگون خواهد شد. شما خارج نشینان اگر میخواهید خیری برسانید اینترنت ماهواره ای را برای ما براه بیندازید و از خییرین بخواهید تا فقط برای چند ماه ما را بیمه ی این اینترنت کنند. ما بعد از استقرار یک دموکراسی لائیک و سکولار بدهیمان را پرداخت خواهیم کرد.
    با سپاس از روشنک و آدرسی که فرستاد
    با دوستی الف ت از تبریز

  4. با شادباش نوروزی،
    من چند سال پیش به سایت شما می آمدم. اما فکر می کنم آدرستان را عوض کردید. شاید رنگین کمان دات کام یا دات چیز دیگری بود. در هر حال گمتان کرده بودم. خواهر من از «بررسی کمپین نه به جمهوری اسلامی» و ویدیوی شما برایم گفت. و من هم آنرا دیدم. پیش از قضاوتم بگذارید به خویشتنداری و امانت داری و همچنین آزاد بودن سایتتان و دموکرات و واقعا لائیک بودن سکولار بودنش به شما شادباش بگویم. من به چندین پیج شما رفتم و شهامت ستودنی شما را برانداز کردم. در این پیچ هم همین طور. من با نظرات داده شده بسیار موافقم. برای همین دیگر آنچه گفته شده را تکرار نمی کنم و اضافه می کنم که نوعی ریا، نوعی تصنع در حرفهای دو تن از شرکت کنندگان بود که خصوصا در مجری برنامه محمدپور نبود و در فرهنگ قاسمی هم کمتر بود. و من میخواهم به شما دوستداران ایران عرض کنم که در دانشگاه تهران بیشتر از ۷ نشست دیدم نشست فلسفه، نشست جامعه شناسی، نشست زیست شناسی و نشست ادبیات و… واقعا شرمنده ام که بگویم بزرگترینهای اینان از اروپا و آمریکا و ژاپن و استرالیا و کانادا آمده بودند. شرافتا حتا یکنفرشان با تفرعن و لفظ قلمهای مصنوعی همچون اسدی و هودشتیان سخن نمی گفتند! هیچ کدامشان هی آقای دکتر، یا دکتر فلان و دکتر بهمان به شکم هم نمیبستند، من به عنوان همراه، آنها به بازار تهران و جنوب تهران بردم آنها بر مردمان عادی فیس و افاده نمی فروختند. آقایان من به شما پیشنهاد می کنم همچون کس دیگری که برایتان نوشته قدری پرهیز و خاکساری و تواضع بیاموزید. این «نه به حکومت اسلامی» یک نه مردمی ست. اینرا بفهمید. روشنفکران ایران چه چپشان و چه راستشان مردم ایران را حقیر می پندارند برای همیم هم از آنها دورند راه نزدیکی با آنها را نمیدانند و نمی فهمند. مردم ایران در میان چپی که با جنایتکاران روحانی و آیت الله ها و مداح و طلبه همدست شده برای برچیدن سلطنت، و با راستی که مردم ایران را نفهم و پست میداند گیج شده. من واقعا از شما آقایان تقاضا میکنم خودتان این برنامه خودتان را بازبینی کنید و نتیجه اش را در زیر همین نظرات بنویسید تا من و ما آنرا بخوانیم.

    من از دوستان خبررسانم که این نشست را به من نمایاندند سپاسگزاری میکنم، و عرض می کنم که حالا که آدرس جدیدتان را یافتم دوباره خواهم آمد. آقایان باور کنید اجنه و مریخی ها در پشت «نه به حکومت اسلامی = ضد بشری» نیستند همین مردم هستند، زندانیان سیاسی هستند، زجر کشیدگان هستند، شکنجه شدگان هستند، حتا خانواده های قربانیان جنگ هستند. خواهشا اگر کاری نمی کنید سنگ نیندازید. یا دست کم شما هم برعکس این شعار را بدهید تا ما درمانده و مضطرب نباشیم. بگوئید: «بله به حکومت اسلامی» تا ما امید واهی به شما نداشته باشیم و به روشنی بدانیم که شماها کیستید. آخر اینهمه عقده برای چیست!
    و دوباره من از این سایت رنگین کمان و گردانندگانش سپاسگزاری می کنم. چرا که در آن از صفحات بینظیری با نظرات بسیار بسیار روشنگرانه ای دیدار کردم. من از خوانندگان درخواست میکنم تا مقاله فرهنگ قاسمی را با نظرات نورانی آن حتما بخوانند.
    Farhang Ghassemi
    سخن روز فرهنگ قاسمی :
    لائیسیته و چالش‌های قرن بیست و یکم،
    و دوباره تقاضا میکنم که آقایان شرکت کننده به نظرات و خصوصا نظر من پاسخ دهند.

  5. دوست بسیار عزیزی برایم آدرس این گفتگو را فرستاد. او زحمت کشیده بود و آنرا تبدیل به فایل صوتی کرده بود و هم با فایل صوتی رضا پهلوی مبنی بر جمهوریخواه شدنش و یا بودنش و اعلام ناگهانیش! من البته همیشه فکرز می کردم که در سخنانش چنین چیزی دریافت می شود اما اوج سخنانش را اولا تلفنی از شهری گوش کردم و سپس دوست عزیز یادشده برایم فرستاد. با شاد باش نوروزی به آقا رضا و خانواده اش و اینکه اعلام کرده جمهوریخواه است و واقعا این کارش در حقیقت پیروی از پدر بزرگش رضا ی دیگر است ، رضای بزرگ: رضا شاه. و این یعنی همان نوین بودن و مدرن بودن رضا شاه و فرزندش محمدرضا و حالا نوه اش رضا. که با همه عیبهاشان برای ایران خدمتهای بزرگ کردند و حیف که محمدرضا شاه آخوندها و مداحان را ندید، و ملیون واقعی و روشنفکران را کنار زد و از تجربیات بزرگان ایران ترسید! و اما من در سایتی لندنی دیروز بعد از شانزده ساعت مسافرکشی از شهر ری، یعنی ته تهران تا سرش یعنی شمیرانات و تجریش و یکبار هم تا یافت آباد رفتم و باز آمدم و دیدم که دوستی از تبریز برایم پیام داده تا بروم در سایت رنگین کمان تصویر این گفتگو را هم ببینم که، در آنجا «نه به جمهوری اسلامی» «بررسی» شده . البته در اینجا با صداقت بگویم که سایت رنگین کمان را که در تمامی صفحاتش پرسه زدم سایتی ملی و لائیک و در راستای امنیت و منافع ملی یافتم. و چون در رشته جامعه شناسی دکترا در حال تحصیل هم هستم شاید این اجازه را داشته باشم که این نظر را بدهم. اما در همین رنگین کمان که بسیار ارزشمندو خوب است بررسی «نه به جمهوری اسلامی» ش بسیار بد بود. من همیشه از خودم می پرسم که کدام جنایت، کدام بیحرمتی به ساحت انسان و ایران می تواند ما را واقعا نسبت به اسلام و تشیع و روحانی و مداح بیدار کند…
    تحلیلهای سست و بی پایه و اساسی که توسط جمشید اسدی و فرهنگ قاسمی به عنوان مخالف و عطا خودشتی مطرح شد که نشان از بی اطلاعی و حتا نادانی از جامعه ی ایران داشت. جامعه ای که اینان مدعی شناسش هستند! اگر فرصت داشتم بیش از این در این باره می نوشتم. اما به همین اکتفا کنم که در این گفتگو تمامی ناکارآمدی و نادانی و تظاهر بی پایه و اساس به دانائی اپوزیسیون خارج از کشور و حسادت و کینه توزیش بی پوشش و حجاب نمایان شد. اگر چه با کوشش بیفایده سعی کردند این کوتوله بودن را بپوشانند. واقعا حیف از این ایران و از این مردم نجیبش که خارج رفته هایش اینچنین بی مایه اند. معلوم نیست در آن دیار آزاد غیر کینه ی به یکدیگر و عدم توافق بر یک موضوع کلان یعنی این شیر غران نشسته بر کره ی خاک که به گربه فروکاسته شده چه آموخته اند. من در اینجا به شما بگویم که اکثریت قاطع کسانی که به عنوان مسافر در سرتاسر تهران و حومه سوار و پیاده کرد ه ام از «نه به جمهوری اسلامی» با خشنودی و هم خشم یاد کرده اند. حالا اینها که هی به همدیگر آقای دکتر دکتر دکتر عزت چپان می کنند نمی دانند که این «نه» بسیار مهم است. آقای قاسمی می فرماید «خب بعد چی». آقای محترم بعد همان چیزی که تو خودت در سرلوحه نوشتهای، شعر نوشته ای لآئیسته نوشته ای، آن آقای ایجادی خوشنام که یک اسلام شناس واقعی ست خودت و بسیاری جمهوری ایرانی نوشته ایید، بعدش قدم بعدی ست. تو کمکم کن این پابگیرد تو هم سهیم شو!
    شاید اصلا شماها در اروپا و آمریکا و کانادا بیکارالدوله هستید که در پشت کامپیوترهاتان در توهمات تنهائیتان غوطه ورید. آقایان این شعار را هر کس برای اولین بار مطرح کرده طبق گفته ی خودتان از سالها پیش با آکسیونها و مقالات مطرح شده و حالا در تراکمی بینظیر با: «نه به جمهوری اسلامی» مثل بمب در ایران منفجر شده. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید. آقایان به خود بیائید.
    نه
    به
    حکومت
    اسلام
    نه به حکومت اسلامی از دل زندانهای مرگ زا، از دل شکنجه گاههای از دل ازاله بکارتگاهها، از دل پدران و مادران و خواهران و بر ادران داغدار از دل گورهای دسته جمعی از میان جامعه ی هزارن ساله عزادار بیرون آمده از دل ایران زخمی و در حال مرگ بیرون آمده. آخر اندکی همدردی! اندکی همراهی. لطفا این پیام مرا برای همه بفرستید. ما در ایران چندین دانشجو و استاد و آموزگار هستیم که واقعا و شرافتا با هیچ گروه سیاسی مگر زندانیان، مگر شکنجه شدگان مگر عزادران و…رابطه ای نداریم.و این ویدیوی شما بسیار دردآور است. به هوش باشید

  6. آقایان من یکی از آن دراندازان این طرح هستم. از میان مردم هم هستم نه شاه الهیم نه حزب الهیم نه طرفدار یک رضا شاه اسلامیم. یک دموکرات لائیک و سکولار و جمهوریخواه و با نگاه میانه سوسیالیستیم. اگر من مثل دیگران نامم را نمی آورم به خاطر امنیتم است. من به آقای فرهنگ قاسمی و جمشید اسدی پیشنهاد می کنم تا یک شعار جدید بدهند و من ازشان پشتیبانی میکنم. آقایان میلیونها نفر در سرتاسر ایران این شعار را عملی کرده و هر ثانیه بیشتر خواهند کرد. من فکر میکنم شماها دچار نوعی سوفیسم سیاسی هستید. و معنی سوفیسم استدلال غلط و سوء نیت است همان چیزی که از میان سخنان اسدی به صورت وحشتناکی بیرون می زند و به نحو زنده ای از سخنان فرهنگ قاسمی. البته در پس پشت این سخنان یک صداقت حسود پنهان است که مثلا من که آدم ترسو شجاعی هستم از آقایان کسب تکلیف نکرده ام!

    می گویم ترسو و شجاع مقصودم این است که از ترسیدن نمی ترسم. یعنی باترس هم حاضرم بمیرم. اما تا بتوانم نخواهم مرد. برای همین فعلا نامم محفوظ است.
    شاید همه ی آماتور بودن این گفتگو را بتوان در تلفن آقای جمشید اسدی بازشناخت! یعنی اولا از اول تا اخر این نشست تلویزیونی، تلفن ایشان زنگ می زند. بعد که آقای محمد پور تذکر میدهد جواب حیرت آور دکتر اسدی آنقدر پوچ است که خنده دار هم نیست! ایشون میفرمایند:
    آنها نمی دانند که من در جلسه هستم!
    و من به ایشون عرض میکنم که آقای دکتر (دکتر، همان چیزی که هودشتیان و قاسمی از شما دریغ می کنند، و هدیه ای که شما با دست و دلبازی بر سر آنها میریزد ). بله من عرض کنم که:
    نه تنها «آنها» نمی دانند که شما در جلسه هستید، بلکه خودتان هم نمی دانید. من نمی دانم که آیا دلخوری عمیق شما از دعوت نشدنتان به جلسه ای دیگر است که از خود بیخود هستید، که من نمی دانم کدام، یا از اینکه من به شما تلفن نزدم و با دوستان طرح«نه به جمهوری (حکومت) اسلامی را از سرکار اجازه نگرفتیم». در هر حال من واقعا نمی دانم چرا آقای اسدی اینقدر احساس غبن می کنند و اینقدر زخمی هستند و مظلوم در این جلسه! آقایان ما در ایران با یک حکومت به واقع آدمخوار طرفیم. چندی پیش یک بسیجی بریده از این حکومت به خود من گفت:
    «سردار حسین همدانی به گروهی اراذل و اوباش در مسجدی در جاده قدیم شمیران در مرکز بسیج می گفت اگر اتفاقی در خیابانهای تهران افتاد شماها نباید حتا از تکه تکه کردن اغتشاشگران با چنگ و داندان واهمه داشته باشید، هر اتفاقی باید در نطفه خفه شود…»
    در نهایت من فکر میکنم که آقای اسدی و آقای فرهنگ در همین شغل اپوزیسیون بودن قناعت و بسنده میکنند. اما پارادکس این ماجرا در مورد صداقت عمیق آقای قاسمی ست.و چرا که سرتاسر زندگی و عمل ایشون عملی ملی و در راستای سکولاریته و لائیسیته است و در اینجا معلوم نیست چرا اهمیت این شعار برای ایشون پوشیده است. من امیدوارم هم ایشون و هم جمشید اسدی تجزیه و تحلیلی بیشتری بکنند و به امضاء کنندگان این اعلامیه بپیوندند.
    در اینجا من از خوانندگان درخواست می کنم تا نظرات بسیار پر اهمیت را برای دیگران بفرستند. همچنین از عبدالباسط محمد پور درخواست میکنم تا در همین راستا ادامه دهند. در ضمن چند نفری فایل صوتی برنامه شما را تهیه کرده اند که واقعا من نمیدانم آیا کار درستی بوده یانه!
    کامران نام مستعار از محله ای متوسط که پوست مرغ مصرف میکنند!

  7. فروش ایران را به چین به شما آقایان تبریک می گویم. خصوصا بله آقای جمشید اسدی! آقای جمشید اسدی من نمی دانم کجای اروپا هستید لطفا بفرمائید بروید به اسلامشهر تهران و یا شیعه شهر پکن. درز آنجا دراویش هم هستند. آقای فرهنگ قاسمی لطفا اندکی عمیقتر فکر کنید.
    من میخواستم با خشم تمامی نظردهندگان این صفحه شما را مورد خطاب قرار دهم و بهشان چها که نگویم…اما بگویم که آخر مگر اینها چه ارزشی دارند که براشان اینهمه کیبرد بفرسائید. حیف وقتتان نمی آید… دوستم آذریم بفرما این هم نظر!
    و هم سپاسگزارم از استاد.
    ایرانیان همه شان تا مغز استخوانشان با هر ادعائی که بکنند شیعه اثناعشری هستند. خرافیند. خرافات جنزدگی در همین جلسه نمایان است. کسی در نظرات نوشته که یکی از سخنوران درویش است، من نمی دانم اما اینکه در همه چیز تئوری توطئه می بیند جای بحث دارد. حتا فرهنگ قاسمی هم با همه مدعیاتش بر سکولاریته و لائیسته در عمل خرافی ست. و گر نه می فهمید که با حکومت اسلامی هیچ راه برون رفتی نیست و با «نه به حکومت اسلامی» در حقیقت و واقعیت اتمام حجتی ست که اگر این حکومت ضد ایرانی تن بدان ندهد در پس آن حتما به میدان آمدن انبوه مردم است. یکی از کسانیکه در داخل این حکومت ضد بشری ست می گفت که قرار است چندین هواپیما مرغ از چین به ایران وارد شود. من به او گفتم وجه فروش ایران است. حالا آقای اسدی و فرهنگ در عزا هستند که مردم در مورد « نه به حکومت اسلامی» از آنها کسب تکلیف نکرده اند.

  8. آقایان دوستان به من گفتند تا هم نظر بدهم. این نظر من است به عنوان یک کارگززاده از کرمان! نه ناه ناه به حکومکت ضد ایرانی اسلامی اشغالگر کشورم. حالا آقای اسدی و آقای فرهنگ که برای هر دو احترام دارند به جمهوری اسلامی نه ی من را قبول نکنند و قهر کنند! آقای فر هنگ قاسمی و آقای جمشید اسدی شما پیشنهاد بدهید تا من آنرا امضاء کنم. من البته جوهره ی همه ی نظرات را قبول دارم ولی گاهی لحن و ادبیاتشان را پذیرا نیستم. امیدوارم دوستان با من تفاهم داشته باشند. نوشته استاد گرانقدر واقعا پرمایه و درست است!

  9. وقتی این گفتگو را تا آخر گوش می کنیم سرتاپا از این آدمها مایوس می شویم و به نتیجه می رسیم که دوساعت وقتمان تلف شده. از این وقت تلف شدن نتیجه ی دیگری هم میگیریم که حکومت الله در ایران فقط شیعه بازی و شیعه گری ظاهری نیست، فقط بسیج سازی و پاسداری سازی و نیست بلکه این حقه بازی و این تفرق هممان را تن لش کرده است. خوب است که نشسته گان زیر سایه نحس اسلام و تشیع به پا خیزیم و امیدی به عافیت نشستگان ساحل این خارج نشینان متفرعن نداشته باشیم. من با این نظرات موافقم. خواهش من از دوستان این دست که برای من یکی همین یکبار نظر بسنده باشد.

  10. دوستان عزیز باور کنید فایده ای ندارد. مرا دیگر خبر نکنید. این آقایان اول از همه ما زنها را قبول ندارند مگر اینکه زیر بیست سی سال باشیم و برای کار خیرشان! و دیگر اینکه اصلا براشان فقط خودشان هستند که مهمند و نه من توٍ بیسر و پا و مقیم در نکبت بی پایان و سرسامآور اسلام این سم مهلک. اینان از آنجا در خارج هستند خودشان را برتر از ما میدانند. بنا بر این چون این نه از همین ماهای بیسر و پا بیرون آمده را تاب نمی آورند! سلام مرا به خانم مسیح علینژاد برسانید. خوب است این علی را از سر اسمش بردارد.و همان نژاد خالی خوب است/ میشود نژاد انسان.

  11. نظر نوشتن کافی ست. آقایان سایت محترم رنگین کمان قدری از بام کاخ مرمرینتان پائین بیائید و با سلام و شب بخیر و تسلیت به خاطر فروش ایران و ایرانیت به چین اگر غیرت دارید مثل خانم عشقی این دادخواست را امضاء کنید.فکرش را بکنید در خرض فقط چند ساعت دهها هزار نفر آنرا امضاء کرده اند. این فروش فاجعه ای ست آنرا جدی بگیرید.
    https://news.gooya.com/2021/03/post-50163.php

    جمشیدی از تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.