این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

آغوشت را باز کن،

ای خاک ِ پُرگوهر،

تا چکه‌های ِ جاری از ِ جوانه‌هایت،

در بهاری دیگر،

گل رَز بار آورد،

و خوشه‌های شیرین فردایت را،

باغبان ِ پیر،

در شاخه‌های بازمانده،

از سرمای زمستان،

آویخته از دیوارهای شکسته‌ی آزادی ببیند.

آغوشت را باز کن،

ای قله‌های آرام در فرای ِ تپه‌های پرگل،

تا خوبرویان ِ میهن،

در روانه‌های جانت،

در خاطره‌ی روزگارانت،

پیام مهر و انسانیت را،

زیباترین بیان طبیعت را،

در پهنای زمان ِ ناپایان،

در ژرفای ِ ناشناخته‌ی سپهر،

در آتش ِ نهفته، در جان ِ ستارگان،

با نسل ِ سرشار از امید،

به اشتراک بگذارند.

 

آغوشت را باز کن،

ای سحرگاهان ِ شب های وحشت،

تا راز‌های نهفته در خیزش ِ آفتاب را،

نوازنده‌ای دیگر،

در سمفونی نهصد و نود و نه ِ انسانیت،

به ضریب ِ تداخل ِ امواج،

نه در فلق،

بل،

در نهایت ِ چرخه‌ی خالی ِ کهکشانها،

برای سلامت روان ِ بازیگران ِ تراژدی ِ  زمین،

هزار بار،

در گوش ِ دوردست ترین بینهایت‌ها بنوازد.

 

آغوشت را باز کن،

ای شکوهمند،

دماوند،

تا زمین‌ ِ یخ‌زده ِ میهن،

از گرمای تو جان بگیرد،

و جهانیان بدانند،

تو ناب‌ترین نیروی نایافته‌ی جهان را،

در  اعماق سینه‌ات،

در سخت ترین سخره‌های سرکش‌ات،

و در تک تک ِ شیب‌های هر پیچه‌ات،

در فراز ِ قله‌ها،

و در نشیب ِ دره‌ها،

در کنار جویبارهای پُر گُلت،

برای بازگشت ِ سوران ِ رفته از میهن،

پاسداری می‌کنی.

 

آغوشت را باز کن،

ای کرانه های خزر،

تا لب هایت را،

در عاشقانه‌ترین ادراک ِ ممکن ِ عشق ببوسم،

که هوای تو،

در پندار،

مرا به کوچه باغ‌های “باورد”#(۱) روانه می‌ کند،

آنجا که دیگر تک سواری در “اتک”# (۲) ندارد،

تا بر سیاهی ایام بتازد،

و سخن آزادی را در دشت مغان،

از دفتر استقلال بخواند.

 

آغوشت را باز کن،

شهر ِ شعر و شراب،

که در رویای هستی‌ام،

در هوشیاری،

در مستی‌ام،

خرامان خرامان،

نسترن، در جام لاجوردی،

قدحی سرخ در دست،

بلبل خوش آواز شیراز را،

در خراباتی دیگری،

به شب نشینی،

خوشترین رامشگر ِ “سخن عشق”

روانه کند.

 

آغوشت را باز کن،

ای آبهای گرم جنوب،

ای دیار عیلام،

سوخته در نفت و جنون،

مانده در فقر و خون،

تا بادی دیگری،

و اینبار،

از  بلندای «دنا»# (۳) برخیزد،

و “پرتغالی‌های” قرن بیست و یکم را،

به خلیج فارس ریزد،

شاخاب پارس# را،

از غارتگران دریایی پالایش دهد،

تا قایقران ‌ ِکرامت،

آوازخوانان،

سرافراز و شادمان از ایرانیت،

ماهی سیاه صمد# را،

 قصه‌ی خیزش های نفتگران#آبادان را،

غصه‌ی رستاخیز هفت تپه# را،

به کودکان،

به پیران ِ گرسنه‌ و بیکاران ِ “خوزی#”،

چون،

نان در سفره مهر،

چون،

آب در کوزه عشق،

ارزانی کند،

و بگوید جاده ابریشم را،

” تهمتن#” نگهبان است.

 

آغوشت را باز کن،

ای خرمن فرهیخته‌ی خیال،

که از این هوا،

از آن داس خونین شیخ بیزارم،

گندم زار،

غلطک چوبی دِرو را،

و عطر تابستان ِ “گلریز#” (۴) را،

همراه با گفتگوی باد و نهر ِآب،

و سترون گاو ِنر،

در تو،

تنها در تو می یابم،

توئی که جانم را،

در سرایت می‌گنجانی،

توئی که روحم را،

در نگاهت آرام می‌کنی،

و آواز “گل مریم#” را،

در میدان‌های پر از خالی،

در گوش ِ رزمندگان ِ سالخورده،

زمزمه می‌کنی.

 

آغوشت را باز کن،

ای پیکارگر آزادی،

برخیز،

برگیر،

خم راه را،

تا همراه و هم نفس شویم،

نغمه‌ی عاشقانه ِ جیرجیرک را،

خش خش ِ سپیدار را،

همساز کنیم،

بیا،

خرامیدن ارس را،

استواری گربه را،

زیبائی شاخه‌ی هستی را،

در سنگر های استقامت پاس داریم. .

فرهنگ قاسمی، دیماه ۱۳۹۹

۱- باورد# یا ابیورد# و درگز# کنونی است در شمال خراسان خاستگاه اشکانیان#

۲- اتک#: دامنه کوه و تپه.

۳- قله دنا# در بویراحمد# سردسیر و شهرک سی سخت.

۴- گلریز# یکی از دهات خوش آب و هوای نزدیک درگز است

مطالب مرتبط با این موضوع :

32 پاسخ

  1. درودها،
    از زیباترین و با احساس ترین سروده هائى که تاکنون دیدم. خواندم و در وجودم نشست.
    پنجره اى زیبا بروى دریاى بیکرانِ ادب و فرهنگِ پارسى.
    سپاس.

  2. جناب من هم از شعر شما لذت بردم. به امید برخیزشی که من نیازمند آنم و شما و ما و همه ی ایران! و من واکنشی داشتم به ویدیوئی که ازط خانم نترگکس محمد پخش شده. شما هم آنرا بخوانید و اگر درخورتان بود آنرا منتشر کنید.
    بدبختانه سانسور و خودسانسوری تمام جامعه ی ایران را فرا گرفته است حتا سایتهای خارج از کشور را! و اما در هم شکستن یک زن یا یک دختر و حتا یک دختر بچه در هم شکستن تنها خود او نیست درهم شکستن ایل و تبار و خانواده و و درس عبرت دادن به جامعه زیر اشغال هم نیز هست. از ابتدای انقلاب اسلامی و بر پائی حکومت اسلامی در ایران بیشرمی و بیشرفیئی در حق تمام ملت ایران شد تا به امروز که در تاریخ ایران و جهان بیسابقه است و حتا باید گفت درجاتی را که ما در حمله ی مغول و حمله ی عرب و اسلامیزاسیون ایران از پس شکست قادسیه داشته ایم را این حکومت ملایان و مداحان در گذشته. من فرزند کسی هستم که در ابتدای انقلاب و در زمانی که محمد کچوئی رئیس زندان اوین بود پدرش جوشکار این زندان شد، چرا که پدرم دوست یک آهن فروش بود که او دوست کچوئی بود. من آن زمان نوجوان بودم پدرم هم جوان بود و شبها خوابش نمی برد. یک شب مادرم دلیل بیخوابیش را پس از آنهمه کار سخت روزانه پرسید. او شروع به گفتن اینکه « کارهائیکه اینها با زن و بچه مردم در زندان میکنند کمر من راشکسته…» وقتی دید سخنش را من که خودم را به خواب زده ام میشنیدم حرفش را عوض کرد…سالها بعد از او پرسیدم که آن شب چه میگفتی! و بارها تکرار کرد. او از ازله بکارتها گفت… او داستان یک دختر رفسنجانی ـ کرمانی را تعریف کرد که فقط پانزده سالش بوده و او را ازاله بکارت کرده اند او از زیبائی آن دختر و تیرباران نکردن او در صبح موعود گفت تا از او چند شبی را بیشتر کامجوئی کنند. او از بازجوها و ازاله بکارت کارانی گفت که بعدها نویسند و روزنامه نگار و اصلاحطلب و اصولگرا و شهردار و رئیس مجلس شدند. و اما اینک که من هم در کشورٍ زیر نظر امام عج کاره ای هستم می بینم چگونه از زنان دختران و امروز دیگر حتا از نوجوانان پسر سوء استفاده می شود. چگونه زنان را سنگسار کردند، چگونه با ظاهر سازی و اجبار پوش بر سر جنایاتشان چادر و پوشش کشیده و میکشند تا کسی آنرا نبیند، اما خونریزی چنان است که امروز، نهر نه، بلکه سیلی از خون از زیر این حجاب سرازیر است…. و همگان مید انند که این حکومتٍ نه اسلامی بلکه این حکومت اسلام ریشه شرف و وجدانیات را حتا در سنتی ترین قشر جامعه مسموم کرده و خشکانیده است. حتا زنان و دختران و عروسهای روحانیون و مداحان در چه منجلابی از فساد غرقند. امروز حکومت اسلام زنان، دختران ایران را چنان دچار سکسوالیزاسین کرده چنان جامعه را به فساد کشانده که حدی برآن نیست! من دارم در جامعه میبینم که زنان و دختران سی ساله دیگر احساس پیری می کند! چرا ؟ برای اینکه سن و سال روسپی گری و تن فروشی و آسان یابی زن و دختر و جوان ـ امروز حتا ده دوازده ساله و کمتر ـ مجوز شرعی و مدافع روحانی و مداح دارد.بروید خاطرات آیت الله ریشهری حاکم شرع را در مورد خودش و دختر بچه سال آیت اللهع مشکینی را بخوانید! از طرف دیگر گروهی پولدار و ثروتمند و حتا هر کس دستش به دهانش برسد دختران بسیار جوان را کم کم به بازار فحشاء می کشاند. من خود شخصا شاهدم چگونه کسانی ثروتمند حتا نزدیکانی که با نزدیکی با این حکومت به واقع ضد ایرانی به جا و مکانی و مقامی رسیده اند دختر بچه های مردم را چگونه وارد بازار سکس می کنند. کسی را که من به خوبی میشناسم با اشاره به عوض کردن مداوم «دوست دختر» می گفت: «من اینا رو میبرم مهر تائید می زنم! و وارد بازار می کنم»… خانم نرگس محمدی البته حق دارد که تمامی اتهاماتش را بر علیه حکومت دین و حکومت اسلام فریاد کند. چرا که این حکومت دین و حکومت اسلام است که جامعه ی «بی طبقه ی توحید» اینچنین با شکاف نه، بلکه دره ای عمیق از ثروت و فقر ایجاد کرده و حکومت عدل علی را با چنین ظلمی، و حکومت اسلامی و تمدنی اسلام را با چنین «گشت ارشادی» و « گشت زینب و عفتی» ی و با چنین عفت عمومی و عفت خصوصی ای و با چنین تقوائی و وجدانیاتی و…بر پا کرده. آمروز از لطف حکومت دینی و اسلام ناب هیچ زن و دختری نمی تواند حتا چند دقیقه در خیابان منتظر تاکسی بماند و یا شوهرش دوستش و پدرش برود اتومبیل را از پارکینگ بیاورد در کوچه و خیابان بایستد بی آنکه صد تا ماشین جلوش ترمز نزد. اینها همه بلائی ست که حکومت اسلام بر سر مردم ایران آورده و علانیه اش این چنین است. خانم نرگس محمد البته بر این تاکید می کند که من فقط به آزار های به ظاهر پنهان حکومت اشاره می کنم، معنیش این است که وقتی در پنهانهای امنیتی که مثلا باید جای امنی باشد این چنین حالا شما فکر نیمه پنهانها و علانیه هایش را بکنید. حالا شما پستوهای این حکومت ضد ایرانی و ضد بشری را که خانم نرگس محمدی فقط اشاراتی به آنها می کند و چون البته برای آقایون این خانم شناخته شده ایست و شجاعتش بسیار از حتا شخص اول زورگویان هم بیشتر است و بنا بر این دیگر بیست ساله هم نیست بسیار با احترام رفتار کرده اند. حالا شما تصورش را بکنید که مثلا به جای ایشون کسی همانند آن دختر بیچاره ترانه موسوی یا دختر من و شما می بود! من فقط امیدوارم که نمرده باشم و این حکومت را بدست مردم ایران نابود شده ببینم.

  3. من هم شعر جناب فرهنگ قاسمی را خواندم و آنرا ساده و بی آلایش و امیدوار یافتم. هم نظر دردمند ایران از تهران را بال دقت خواندم و بسیار درست نوشته.
    آما!
    و اما میخواستم ویدیوئی که ایشان اشاره کرده و بدبختانه آنرا نگذاشته اشاره کنم و هم بگویم که خانم مورد اشاره، خانم نرگس محمدی ست که ایشان با غلط کیبردی نام این زن بزرگوار را جور دیگری نوشته. و هم محمد کچوئی همان کسی بود که گروه مجاهدین و به خاطر همان ازاله بکارتهای یاد شده و اعدامها و تیربارانها و کامیونهای خون اوین کشتندش. یا آوری کنم که به عنوان پدر قربانی چپ که او را کشتند کامیونهای پر از پیکر تیربلاران شده را برای بردن به « لعنت آبادهای» محتلف در سربالائی قرار میدادند تا خونهای از کمپرسی ها خالی شود. چرا که نیمه شبها وقتی کامیونهای از خیابنها تهران رد میشدند خیابانها را خونریزی می کردند. از آن پس قرار شد که کامیونها را در سربالائی قرار دهند تا خونها خالی شود. با این حال خونریزیهایی در تهران شده. که به آن خطر جنایت می گفتیم. البته مجاهدین هم در میان کشته شدگان زندانیان اوین و ازاله ی بکارت شدگان بودند. آما اینکه مجاهدین بسیار » جوانمردانه« همه ی کشته شدگان و ازاله بکارت شده گان و مورد تجاوز قالیباف و عباس عبدی و دیگر بازجو ها قرار گرفته شدگان را به حساب پس انداز خودشان بریزند کار خوبی نیست. من خانواده هائی را می شناسم که مجاهدین جوان پانزده شانزده و هفده ساله شان را به نام مجاهد در لیست خود دارند و سالها ست که دو ماتم را با خود حمل می کنند، یکی کشته شدن فرزندشان است و دیگری اینکه این گرو منفور مردم ایران مجاهدین است که نام آنها را در حسابشان پس انداز کرده اند. اینکه می گویم منفور به هیچ وجه مسئله احساسی و شخصی نیست. من همینک در تهران دوستان مجاهدی دارم که آنها نیز از منفور بودن مجاهدین در عذاب هستند. و البته اگر چه بی بی سی هم در ایرلان بسیار بدنام است و آنرا آیت الله بی بی سی می نامند اما حتما اشاره دردمند این ویدیو است.
    https://www.bbc.com/persian/iran-features-55379872

  4. جناب فرهنگ حیف شده زرتشت این پایه گذار یکتاپرستی زمینی و آسمانی و هستی شناسی را نام نبرده اید. آن بزرگ مردی که پایه های بسیاری از اندیشه ها و انسانیتها را در جهان برنهاد! و حالا سرزمین زادگاهش در اشغال اهریمنان و ازطاله بکارتگران است و قطب اقطاب توحید عربی که ایران را در اشغال دارند در بیتش حرامسرای لواطکاران و تجاوز به نوجوانان سکه ای رایج است. و شرم بر ما باد که طغیان نمی کنیم و ایرانمان را باز پس نمی ستنانیم. مرگ بر روحانیون و مداحان و ناتبود باد این مکتب و این دین و این آئین. زنده باد ایران

  5. من دو سه واژه به آخر این چکامه بیفزایم….

    خرامیدن ارس را،

    استواری گربه را،

    زیبائی شاخه‌ی هستی را،

    در سنگر های استقامت پاس داریم.
    و ای دماوند ایران،
    ای اتشفشان،
    ای که در دلت سنگها را گداخته ای،
    ای که در دلت مذاب و خون و طغیان را ابستی،
    آتشت را بیفشان!
    آری بیفشان خشم آتشت را
    بر دشتها و کوهها و کویر و روستاهاو شهر ها و جای جای ایران زمین،
    این ناپاکیهای اسلام و تشیع و آخوند و ملا و آیت الله و قرآن را،
    با مذاب آتشینت بروب،
    جارو کن، بسوزان!
    ای افتاب ببین در زادگاهت اهعریمنان بر قدرتند.
    فرزندانت را در زایشگاه خورشید، زیر آفتاب داغ به رگبار بسته اند.
    سراوان را می گویم،
    در آن سوی کردستان را می گویم
    ای اتشفشان بخروش
    و همه را به هم پیوند ده!
    بلوچ از تهران

  6. آقای فرهنگ پدربزرگ من دوست پدر شما بوده و از مصدقیهای کمنام و نشان< من این مشاعره را چند سال پیش در سایتی که دیگر نیست ثبت و ضبط کردم. دیدم شما طبع شعر دارید و نیکو نوشته اید. دوستی خبرم کرد. آنرا در اینجا می گذارم شاید مفید باشد که خوانده شود. در ضمن نوشته بلوچ را ارج می نهم. آزادی برای ایران

    شهروز از حومه تهران

    مشاعره ی شاوزوزک دون مایه

    تاریخ آغاز این نوشته ۲۰ دی ۱۳۸۹ است

    با سلام من اینها را ازسایتی که گویا دیگر وجود ندارد کپی کرد ه ام واقعا که حیرت دارد برادران و خواهران بخوانید و شما هم پاسخ دهید. در تهران شایغ است که دکترسید علی خامنه ای شاعر هم هست خوب ایشان هم چند بیت بنویسند.
    یک چیزی رو که من متوجه شدم این است که این صفحه را باید از پایین قسمت به قسمت خواند و نه از بالا. ولی وافعا آفرین بر نویسنده گان آن. از : داراب از تهران عنوان : مایه یا خ آ یه
    با سلام این نظرات در بخش نظرات یکی از سایتهای در ایران یا خارجه آمده و شاید بی خواننده مانده است.
    از آنجا که انسانهای باذوقی آنرا نوشته و سروده اند خواهش می کنم که آنرا در هر کجا که می توانید بازتاب دهید.
    بسیار جالب است این نظرت بیش از ۹ سال پیش در پی سخنان جنایتکارانه، خائنانه و احمقانه ی رهبری نوشته شده آدرسش سایتی ست که دیگر نیست.سایت رنگین کمان هم که آنرا بازتاب داده بود و از ریخت و صفحه نگاری انداختتش!

    اینها را کسی اغاز کرده و کسی و کسی پاسخش، پاسخشان داده

    بوده اما حالا دیگه نیست!

    و مطالب که در زیر می آید. امیدوارم منتشرش کنید و اگر ذوقی دارید آنرا ادامه دهید. شبنامه نویس پیر | چهارشنبه، ۲۰ مردادماه ۱۳۸۹، ۲:۵۲ بعدازظهر
    | پاسخ ترویج یک صفحه از ادبیات قربانیان کودتا!
    لطفا پس از خواندن آنرا تکثیر کنید و برای دوستان بفرستید. هر ایرانی باید یک بار این نوشته را بخواند. اگر هم توانستید از طرف ما یک برگ از این نوشته را در صندوق پست ولایت بیندازید تا بدست پر نور خود خدا خامنه ای برسد.
    اما گویی آن بیچاره هم دیگر هیچ کاره است. و از سر خودش هم در این کودتا عمامه ربوده شده و یک کلاه ناپاک جایش آمده. البته بنده نه به قدر شاوزوزک شاعرم و نه به اندازه خیام چکامه گو و نه به اندازه ابوالفضل بیهقی و دیگران نویسنده اما از آنجا که پدر بزرگان همه ی ما خیامانند و حافظ ها و مولوی ها من هم کوشش کنم فی البداهه چیزکی بنویسم.
    السلام ای فضل بیهق،
    السلام ای فضل بیهق السلام ای وزوزک،
    السلام ای خیمه دوز عصر سلطانـشاه ـ خدا،
    گر چه من شاعر نیم، اما در این عصر بلا،
    می نویسم شعرکی اندازمش در توی چاه،
    تا که وقتی، گاهی گاهی، رهبری، اندوهناک،
    سر کند در چا، کند گریه، کشد زوزه ز آه:
    دست کوتاهش برآرد زآستینی بس بلند،
    برکشد آن نامه و خواندن کند در طول راه
    اشک ریزد، اشک خود پنهان کند از اشقیا،
    نامه مظمونش چنین است:
    ای اماما،شاخدا بعد :
    بعدٍ البته سلام از سوی این بی سر ، نه پا،
    می کنم من شکوه ها از حضرتت ای باراله!
    با الاها خود نگه کن حاصل این کودتا!
    گر چه می دانم نمی بینی تو غیر از پله ها!
    پله های عرش را می گویم ای رهبر ـ خدا!
    می روی بالا بسوی عرش و نابینی سقوط!
    شیره ی رهبر خدایی را نمودی مزه ها
    پله های عرش می پیمایی و با نخوتت
    می زنی طعنه به ابناء بشر با خطبه ها،
    فتنه ها خود می کنی، آنگه به امضای خدا
    می زنی هی سکه فتنه بنام، من، و، ما

    لیک من باید کنم اخطارت ای رهبر خدا!
    فتنه ها گر چه کنی تو در سرانجام ای خدا
    چاه کندی تو خود و، اینک نه دوری تو ز چاه
    آن شکم گنده که دورت را گرفته، آن کوتاه،
    آن دگر با قد نحسش، و آن دگر با دست کج،
    وآن دگر پای چلاق و بی عصای ِ بی عصا،
    آن یکی با ریش انبوه،
    وآن دگر با چشم کور،
    آن یکی ، نزدیکبین با عینک چوبی به چشم،
    و آن دگر عمامه ای چرکین نهاده روی سر،
    وآن دهم، قداره بندد زیر آن دستار ِتر
    یازدهم با لکه ای ننگین بر آن پیشانیش
    هشتمین با اشکمی و صندلی ای چرخدار،
    آن دوازدهم نگا کن نیش او چون نیش گرگ
    سیزدهم را خودشناس از خون مردم روی دست،
    حاج محمودت، چاله میدانی و هم چاله دهان،
    میزده هم می زند بر مرد و زن تیر خلاس
    لشگرت را بنگر ای « فرزانه ی» دوران، نگاه!
    آری ای سلطان، خدا، شا، بر نگر دور و برت
    کل این نامردمان هستند یکصد بیش؟ نه!
    می برندت سوی آن چاهی که خود کندی به سعی
    کودتایی را که خود کردی و تدبیرت نبود،
    چند نفر را که شمردم میبرندت سوی چاه!
    اینک، اکنون چاه در چند قدمیت بیش نیست!
    مهلت تو چند روزی بیش نی، ای بارالها، برخودآ،
    برخودآ ای «نور» حق ای حضرت سلطان خدا

    با تشکر از روحیه ی آزاد و خردمند سایت امروز. و با سپاس از رهبری که حتما و طبق اخبار موثق نمی گذارند این نوشته بدستش برسد. نظرات ابولفضل بیهقی | چهارشنبه، ۱۳ مردادماه ۱۳۸۹، ۲:۱۵ صبح | پاسخ دوستان باور کنید من از وقار رهبری و نخوت معظم له بسیار احساس غرور می کنم، چرا که ما تولید کننده ی نظامی هستیم که در عصر جاهلیت نوع بشر هم وجود نداشته است. وقتی از تلویزیون حکومت عدل علی من این فرزند امام زمان حاج محمود نژاد احمدی را نگاه می کردم فکر کردم که در هزاره ی پیش از میلادم و یکی از الوات آن عصر فرعون را آورده اند تا زهر چشم بگیرد. و البته من اشتباه نکردم و سرانجام موسوی هم همین را گقته است. اما موسوی همیشه از رهبری این جنبش امتناع کرده و درستش هم همین است زیرا من او با هم این موضوع را دیری ست فهمیده ایم و حالا با هم هم گفته ایم. آما جالب تر از من و میر حسین این بر و بچه های نازنینند که چه خوب موضوع را دیده اند. این شاوزوزک دو مایه و اون یکی خیام این آخری مقام عظمای اکبر کارشان خوب است آنها نیز نوع تکبر خالصانه و خدایگانه را در امام رهبر پیامبر و حضرت باری تعالی دیده اند که از من و میر حسین هم جلو می زنند. و البته باید این موضوع را به سید علی آقا تبریک گفت. قهرا این امام قرن بیست یکم که هم خدا ست و هم پیامبر و هم امام از خانم تاچر که تروریستهای ایرلندی را گشنه کششان کرد جلو بزنتد. و این کم افتخاری نیست که اگر ایشان آداب و فرهنگ خصم را ندارد در عوض خشم و خروش و قـٌتـٌل یـٌضربون او را دارد. البته من چون طبع شعر نئداشتم همه ی نوشته های شاوزوزک و خیام را کپی کردم. شاید بد نباشد موسوی جان هم آنرا بخواند. در پایان باید بگویم در سرتا سر ایران رایحه دل انگیز این بوی ولایت همه جا پیچیده و من در حیرتم که چرا زمین و زمان زلزله نمی شود. آقا من نمی دونم شما باید با چه زبونی بگی من، من خودشم. بوی فٌسٌد که جنتنا با کرشمه گفت در حیرتم که رهبرنا نا شنیده ماند ——————————————————————————– تقدیم به مقام عظمای اکبر | چهارشنبه، ۳۰ تیرماه ۱۳۸۹، ۳:۴۹ صبح | پاسخ دوستان امروز برای جهان و عالم خاکی و عالم باقی روز بزرگی بود! زیرا رهبری سرانجام این عطر دل انگیز الوهیت را به مشام جهانیان رساند و خودش در کمال پرهیزکاری و افتادگی و بی ادعایی و بی افادگی و متواضعانه و بی تکبر فرمودند « أنا ربکم الأعلی! مبارک است. این مبارکی عظما را باید به تمامی روحانیت خاموش تبریک گفت. به قول آن نویسند چه خوب شد که اینهمه بد شد! و اما من هم همانند خیام از نیشابور صفحه ی مهجور را کپی کردم و به میمنت این یوم الخامنه ای جوابیه ای در حد خود به شاوزوزک دادم. البته بنا بدلایلی که همه می دانیم فرصت باز خوانی ندارم ولی شاید به خواندنش بیارزد! وزوزک جان الحق از خیام تو برترتری! کرده ای وزوز بسان خر مگس تو ابتری! یا شدی شاه وزوزک در عصر سلطان رهبری! رهبری گشته است شاکی هم زگستاخی تو! هم شده یاغی تر از هر دیکتاتور در رهبری! این همه بد کاری رهبر همه تقصیر توست! توزدی سوزن به آنجایی که باید میزدی! رهبری هر روز می گفتی که: من یک طالبم، گر چه طلب تر ز هر طالب بود در طالبی! اینک اما، امر رهبر گشته صد جا مشتبه! استعفا داده٬ رهبر از مقام رهبری! رهبری امروز گفته: رهبری! بی رهبری! بعد از آن رفته است اندر پشت آن پرده به ناز! او خودش در پرده زاییده است آّب کوثری! رهبری اینک ، نه رهبر، او خود پیغمبر است! او فرستاده محمد را برای پیغمبری! بعد از این اشهد اگر گویی شهادت ده به او یا مهیا شو شهادت را که تو فتنه گری، سجده کن تو این خدا را٬ یا بخور، هی توسری رهبری را سکه ی یک پول کردند خارجین، یا خوارج وز و وز کردند اندر راه کین! اشقیا ساکت ، اندر راه شیطان رجیم! رهبری تنهای تنها شد در این غار حرا! بانگ «قل» آمد بگو « هستم خدا، هستم خدا» رهبری اینک شده عین خود سلطان خدا! هم خدا را رهبری کرده است اینگونه خدا! انتقام خود گرفته از زمین هم از سما! او خودش فتوای علیین بخوانده بر زبان! او خودش گفته « أنا ربکم الأعلی» منم! من خودم « ابن » و «ابم» « روح القدس» تنها منم! زیر گرفتم من خدا را زیر گارد رهبری! خلق را کشتم، خدا را لفنه کردم زیر پا با براق پاسداران و بسیج رهبری!

    ——————————————————————————– از طرف خیام از نیشابور، به شاوزوزک بیمایه | چهارشنبه، ۹ تیرماه ۱۳۸۹، ۴:۳۵ صبح | پاسخ دوستان ببخشیدم! خواستم خطر کنم جواب دندان شکنی به شاوزوزک دون مایه بدهم. ولی دیدم که آن صفحه مهجور است و دیدارش نمیتوان کرد مگر به سعی. و رهبری اما دل و دماغ ایران را ربوده است. تیغ علی را بدست زنگیان مست داده و گفته است که علی وار بکشید و آنان نیز در قرن پانزدهم همان کنند که علی در قرن اول کردی!
    برای همین من آینهمه را کپیه کرده و به دیدارتان می رسانم. شاید سایت «امروز» مردی کرد و تا فردا این نوشته را به دیدار شما رساند. که وقت تنگ است، خرما بر نخیل، و این نظام مقدس سی سال است که به توپخانه ی اتمی آمریکا و جهان دستور آتش می دهد ولی اینبار آتش در کمین است و دست ما کوتاه. بنا براین این نوشته را زود بخوانید و همه را از حفظ جان کنید. و اما سخن ما با این شاوزوزک مرموز است که خود را دون مایه می داند. و حالا من جوابکی در خورش را می دهم:

    وقفه ای افتاد اندر وزوز من ای رفیق
    رهبری خود شاهداین مدعا شد ای رفیق!
    بر زمین و بر زمان فرمان آتش داده است!
    رهبری یک دام خونین شد بر ایران ای رفیق!
    اوست کشتیبان این کشتی و این طوفان خون!
    از نفیر دود باروت است و تریاک ای رفیق!
    دود باروتش سفارش رهبری داده به غرب!
    دود تریاکش سفارش پاسداران و بسیج!
    من در این اثنا میان دود، این یا آن کنم!
    نشئه از گفتار رهبر نشئه ی دود ای رفیق!
    این دو دودم کم بـٌدی بنگر به دود سومی
    رهبری داده سفارش دود زرد فلفلی!
    گاز اشکاور چه!؟
    از هر روضه ای کاری تر است
    مثل تیر حرمله در هر دو چشم اصغر است!
    کار رهبر معجزه س ، این را تو خود اندک مگیر!
    احدیت داده حکم جنگ و جههاد ای رفیق!
    وزوزک، دون مایه،
    اینرا تو خود از رهبر بگیر!
    **
    من و تو هر دو خدایی را ز رهبر دیده ایم،
    ترس !
    ای آقا بترس! از رهبری همچون خدا،
    یا خدا را هم بترسان از غرور رهبری!
    رهبری سرتا بپا حیران سیمای خود است،
    تو بترس از هر طرف، خشم و خروش رهبری!
    رهبری گاهی ز چپ، گاهی ز چین گاهی ز روس!
    می خرد ابزار سرکوب از برای رهبری،
    وزوزک آهسته می گویم، ولی بشنو بلند،
    عزم جزم رهبری، هم جزم عزم رهبری،
    او کمر بسته است بر قتل زمان و هم زمین،
    همچنین نابودی این ملک در دستور کار،
    میکند مخروبه ایران را و ویران ای رفیق!
    داده او فرمان آتش بر یمین هم بر یسار،
    آمریکا را پروریده، اینک حیوانی ست هار!
    رهبری داده ست فرمان بر خدای «عالمان»:
    تا که او ویران کند این سر زمین شاعری!
    رهبری رهبر نه؟ او شخص خدای واحد است!
    اندکی هم از خدا بیش ست« اصل رهبری»!

    و تا فردا ببینیم چه می شود! نظرات شاوزوزک شاعر دون مایه. پیشکش به رهبری فرزانه! پاسخ به نظر از طرف خیام از نیشابور، به شاوزوزک بیمایه | جمعه، ۴ تیرماه ۱۳۸۹، ۱:۳۰ بعدازظهر

    پاسخ
    خیاما الحق که شاعر «هسته ای »
    یا کنار منقلی بنشسته ای!
    بهتر است حرف دلت را گفته هی
    پس چرا این کار بد را کرده ای
    مایه ام را در گیومه هشته ای

    گوییا کار تو از خر کاری ست،
    بهر این «خا» را به یغما برده هی
    «خا» و «ما» اندر خفا یک کاره اند
    مایه و هم خایه را ببریده اند!
    رهبری این هردو را با چپ مالیده اند!
    زیر زمین کهریزک، یا در اوین،
    بازداشتگاه پاسداران و بسیج فتح المبین،
    در اصفهان، تهران و یزد و لرستان و قزوین،
    از کرمانشاه تا همین شابدالعظیم،
    شیراز و تبریز ـ خراسان تا نظنز،
    کل این ایران زمین!
    پرشده از خایه ها در زیر زمین!
    رهبری دستور غران داده است !
    رهبری شمیر بران داده است
    رهبری گفته ست در خلقت همی،
    اشتباهی رخ نموده در کمین،
    بیضه باید بریدن کردًهی! این غلط را سخت جبران کرده هی
    خلقت کون و مکان از رهبری ست،
    خلقت انسان و جان از رهبری ست!
    رهبری بوده است هنگامی که هیج،
    نافریدی رهبری در هیج جای!
    رهبری «کـٌن» گفت، آمد «فی یکون»،
    رهبری «نفخید» در «فتح المبین»!
    رهبری آنگه٬ نگه فرموده هی،
    خایه ها را آووـ ویزان دیده هی،
    اعتراضات بنی آدم به جور،
    دردسرها را همه، آن دیده هی،
    رهبری گفته است «لاکن»، بیضه ها ،
    بعد از آن شمشیرها اندر فضا،
    رعد و برقی را همی گردانده هی،
    بیضه های مردمان معترض ببریده هی،
    در زباله ی رهبری افکنده هی!
    بعد از آن «فی لا یکون » شد بیضه ها،
    رهبری بود ست هم اول ز پیش،
    رهبری بودست هم ز آخر ز کیش،
    هم ازل بوده ست این، رهبر، ابد،
    لم یلد بوده ست الله صمد،
    از همین رو او ببندد این بساط رهبری!

    اما برادر خیام خان نیشاپوری من دیگر جوابت را نخواهم داد. شاد سرفراز باشی و سر سبز. زنده باشی همه سبز. و هم تشکر از این سایت. از ترس تند تند تند نوشتم. شاوزوزک شاعر دون مایه. پیشکش به رهبری فرزانه! ——————————————————————————–
    خیام از نیشابور، به شاوزوزک بیمایه پاسخ به نظر
    از طرف شاوزوزک شاعر دون مایه. پیشکش به رهبری فرزانه! | چهارشنبه، ۲ تیرماه ۱۳۸۹، ۰:۴۶ بعدازظهر |
    پاسخ
    وزوزک جان تو نه خود دون مایه ای!
    تو نداری «مایه» ای، بی «مایه» ای!
    مدعی هستی که دون است «مایه» ات!
    کنده اند از بیخ حتما« خایه »ات!
    رهبری داده است دستوری چنین،
    آمده هم از سما هم از زمین،
    «خایه» ها باید بریدن کـٌردٌهی (با لفظ هندی بخوانید)
    رحم چه؟ بیرحم باید بودهی خایه ها؟
    بعد هم بندازشان در جمکران،
    بعد از آن بنیوش جام شوکران،
    تا بدرگاه خدا وارد شوی،
    رهبری داده ست فرمان خدا،
    تا خدا گردد رضا از بندگان!
    تا تمام «خایه» ها گردد جدا،
    تا که ایران پر شود از اختگان،
    رهبری داده ست فرمان خدا،
    رهبری ، رهبر نه؛ اصل مطلب است،
    هم خدا فرمانبر این رهبر است!
    رهبری تا اول خرداد ماه،
    بوده، بودی کمتر از الله و لا!
    بعد از آن هی گاز دادی روز شب ،
    هم گرفتی زیر ماشین خلق را،
    هم تجاوز ها نمودی در اوین،
    کهریزک شد جایگاه مومنین،
    در همان جا شد تجاوزها بدین،
    رهبری اکنون شده کلا خدا،
    هم به گرزان گران سر کوفتی،
    هم به تیغ تیز خونها ریختی،
    در نوردیدی تو ملیون پله ها،
    تا گرفتی سبقتی بی منتها،
    تا که در بیست و دوی خرداد ماه،
    رد شدی در سدره لا منتها،
    بیست و پنجم رهبری کردی نگاه،
    در میان آینه دیدی خدا!
    شوق این دیدار صد دستور شد،
    رهبری خود را خدا دید و بسی کیفور شد،
    طعنه ها زد بر خدای سابقین،
    سابقون السابقون، شد سابقون، سرزمین ما شد آغشته بخون!
    اینک اکنون سید علی، لا رهبر است!
    او خود الله و بر دوش خدا ست،
    بر زمین و بر زمان فرمانده ی کل قوا ست،
    مردمان را گوش دارید ای رفیق،
    کین قوا آماده ی ذبح شماست!
    با سلام تحنیت بر رهبری فرزانه
    خیام از نیشابور، به شاوزوزک بیمایه
    ——————————————————————————–
    شاوزوزک شاعر دون مایه. پیشکش به رهبری فرزانه! | چهارشنبه، ۲ تیرماه ۱۳۸۹، ۲:۲۵ صبح | پاسخ شما را بخدا این شیشه ی مرا به برهبری برسانید. نوشتم شیشه خون شش بندی ست. و من از خیام بازی و رباعیاتش خسته شده ام و می دانم که رهبر علی رغم بیرحمی و قصاوت قلبش شاعر مزاج هم هست و گاهی که بار خاص می دهد به نام بار عام شاهانه. گاهی شاعران شاه سلطان حسینی را هم به میدان شاه اصفهان در تهران دعوت می کند. یادتان باشد که من بی سند حرف نمی زنم و رهبری خطاب به خاتمی گفته بود که من با نهایت بیرحمی به کسانی که معترض باشند برخورد خواهم کرد. ولی در واژه برخورد، خورد هم وجود دارد. و حالا شیشه ی من:

    رهبرا جایی نشستی مفت مفت،
    هاشمی کرده ترا نعلین جفت،
    میتوانی فتواهای خوب گفت،
    گر روی کهریزک و شاهی کنی،
    هم ببینی پاسداران را زمخت،
    هم بسیجی را به باتوم کلفت،
    زیر اوضاع اشک ریزی جفت جفت!
    شاوزوزک شاعر ِ دون مایه. پیشکش به امام رهبر آقای فرزانه! ——————————————————————————– منم از زاهدان | سه شنبه، ۱ تیرماه ۱۳۸۹، ۳:۰۸ صبح | پاسخ این رهبر فرزانه ی ایران عجب شعور حیرت انگیزی دارد/ من فکر می کنم که حتا اگر کرات دیگر آسمانی اتاق های فکری داشته باشند همه دستگاههای اندازه گیری فکرشان در برابر شعور و درک و خرد و اندیشه و فکر و تدبیر این مرد بزرگ در حیرت و حتا ترمز مانده اند. سلام خود خود خود خدا بر این امام عظیم الشان اسلام ناب محمدی باد. مرگ بر همه جهان زنده باد این امام. منم از زاهدان ——————————————————————————– سبزه در میدان | دوشنبه، ۳۱ خردادماه ۱۳۸۹، ۱:۴۲ بعدازظهر | پاسخ خطاب به رهبری عرض می کنم: بکشیدشان این فتنه گران را، بکشیدشان این آزادیخواهان را، بکشیدشان این راستگویان را، بکشیدشان این راست قامتان را. بکشیدشان که شمشیرتان تشنه ی خون است. آری خمینی برخیز تا ببینی چه چیزی را پایه نهادی! ایکاش می گفتی جمهوری ایرانی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم. آنگاه هر ایرانی می توانست تنها به جرم داشت شناشنامه ی ایرانی خودش را خودی بداند و هیچ کس نمی تواست ایرانیتش را زیر چکمه م نعلین له کند. آری خمینی برخیز و ببین که اگر گفته بودی «جمهوری ایرانی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» آنگاه اسلامت نیز این چنین ملعبه ی دستان ناپاک نمی شد. آنگاه جایگاه متعالی تو این چنین لگد مال نمی شد، انگاه آنهمه کشتار وحتناک به نام دین تو و ایمان تو و خود تو نمیشد. آری ایکاش گفته بود: «جمهوری ایرانی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» و اما من امروز می گویم: «جمهوری ایرانی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» که از همان حرفهای تو این نیز بیرون می آید. ۵۰۷۰۴ – تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۸۹

  7. به روایت افسانه های تاریخی تهاجم عرب به منطقه ی ما همه چیز را ابتر کرده . من لذت بردم از این برگه از تاریخ شعر. و نمیدانم فرهنگ نام واقعی این آدم هه یا نه. آما ما مردم با روایت افغانستان تاجیکستان پاکستان و ایران در دهان اژدهاک اسلام هستیمان. برای همین این آدم با نام فرهنگ اخگر روشن کرده هه در خرمن آدمهای پر واکنش. تا آنها این اخگر را انداخته کنند در خانه دشمنان این مردمان در این منطقه از جهان که زاد و ولد روشنان بوده و حالا شده در ظلمات اسلام از هر نوعش شیعه و سنی و حنفی و حنبلی. من بسیار کیفور شدم از مشاعره و مشاجره شاوزوزک و خیام و افضل بیهقی که فتنه بر پا کرده در این برگه و برهه از زمان. من البته نظر هرگز نداده ام اما نظر می کنم. در یک شهر ایران که وطن ما افغانستانی ها هم هه بر ما بسیار ستم کردند. بماند.

  8. از یادم رفت که گفته کنم که من نظر کن هستما اما نظر نده با این احوال نظر نوشتم چون فرهنگ آقا عنوان کرده: «آغوشت را باز کن!» و اما ما را در ایران از خود نمی دانند و این مصیبتی ست. آغوشی باز نیه.
    برخوردار باشید

  9. با سلام دوستانه به دوستان. این روزها ذوب شده گان در دیگ قرائت قرآن بر رهبری استمنائی کردند و ایشون بوسیدن عکس شهدا و حضرت امام و خود ایشون را اگر به قصد لذت باشد را حرام ولی به احتلام و انزال باشد را جایز فرمودند. این نمشان میدهد که این گروه ملا و آیت الله و مداح و طلبه تمامی درگیری و مشغولیت ذهنیشان لای پای زن و مرد و دختر و پسر است و خصوصا تفخیذ بدون وطی با شیرخوران. رابطه رهبری معظم با سعید طوسی دوازده ساله و رابطه سید سعید طوسی ( چرا که بعد از دخول مکرر امام خامنه ای ایشون به درجه سیدیت انزال شدند) بله و رابطه سید سعید طوسی که در تهران به (حاج سید سعید توشی؟) با علامت سوالی که رهبری به خاطر وسعت وسعشان اینرا وقتی حاج سعید در پشتشان بود می پرسیدند: حاج سید سعید توشی؟ و ایشون می فرمود بله سیدعلیجون.
    در هر حال آبروی هرزت رهبری بسیار بالا رفته برای همین بنده این شعر را که سالها پیش کسی که دیگر در این جهان نیست منتشر کرده و شاید بیش از چند ملیون آنرا خوانده اند را بر اتان می فرستم. باشد که منتشرش کنید. شعریس بسیار هنرمندانه که قرار بود خود شاعر آنرا بخواند و با صدای خودش منتشرش کند ولی امام از سرطان!
    و اما تا زمانیکه از این مدار ضد بشر اسلام از هر نوعش خارج نشویم امیدی به رستکاریمان و لاجرم رستگاری ایران نیست! و اما دروغ چرا تا قبر آن آن آن سه انگشت فاصله هست! اینرا من ننوشتم اما بسیار نورسته میدانم. گفته میشه که شاعر این شعر طنز گونه دو سه سال پیش در گذشته. در مدح رهبری ست و من و همسرم آنرا یکبار خوانده ایم. شما هم بخوانید و لطفا آنرا منتشر کنید.
    و اما فکر میکنم که برای سایت شما هم فرستاده بودم و این
    آمید من این است که این قصیده را در صفحه نخستتان و به صورت مستقل منتشر کنید. من از آن روز که به شما قول دادم تا کنون در سفر بوده ام و نتوانستم این را براتان بفرستم. چرا که ارسال از کامپیوتر شخصیم خطرناک بود. من از یک اداره ی دولتی در جایی از ایران این قصیده را می فرستم امیدوارم آنرا منتشرش کنید. وقتی فاحشگی و لواط و اعتیاد در ایران فرماندهیش در دست شخص رهبری ست شما نمی توانید این قصیده را خارج از ادب بدانید. رهبری با حکم حکومتی فرمان پوشش لواط را در بیتش داده است. برای او تجاوز به دهها نوجوان اشکالی ندارد و آنها عروسکهای ارضای شهوات شخص رهبری و قاری قرآنی بودند که آن قاری خودش از دوازده سالگی قربانی شهوات رهبری بوده است. جالب است که کلیت روحانیون در این مورد سکوت تایید آمیز کرده اند. بنده شخصا یکی از این قربانیان را که اینک زن و دو فرزند دارد را می شناسم. او چندین بار برای من که استاد… هستم با گریه و زاری گفت که رواج لواط نزد شخص رهبری و تا همین امروز به صورت «مشت و مال» و آمدن ماساژور و دخول و تدخیل ادامه دارد. و او خودش بارها مورد تجاوز قرار گرفته است. او پیشبینی می کرد که سرانجام سعید طوسی به هر وسیله کشته شود تا نتواند رازهای بیت رهبری را برملا کند. رازهایی که البته دیگر راز نیستند. از قرار باید سر سعید طوسی پیش از مرگ رهبری برود زیر آب. او یا در تصادف کشته خواهد شد یا ایست قلبیش خواهند داد و یا به سرطانی فوری دچار خواهد گردید. من امیدوارم این قصیده را به طور جداگانه و با عکسی از عکسهای رهبر فرزانه و یا عکسی که خودتان انتخاب می کنید در صفحه ی نخستتان بگنجانید و برای بالاترین هم بفرستید. امیداست که جوانان ایرانزمین این قصیده را در تلگرام بگذارند. نیچه گفته است که ظنز دیکتاتورها را بیش از یک اسلحه ی مرگبار می آزارد. خواهش می کنم به ترتیب و ترکیب صفحه بندی توجه کنید. خصوصا تیتر با خطی غلیظ نوشته شود و…با سپاس…
    الف شین
    القصیده الانتریه فی احوالات رهبری علویه که به خود و به جد مطهرش در محراب ریده

    این رهبر آزاده ی ایران به خودش رید٬

    تنها نه خودش رید به خود رهبر ایران٬
    یکپارچه ایران به سر رهبر خود رید و٬
    تو بشمار٬
    رهبر چو نگه کرد در آیینه ی تقلید٬
    مزبله تقلید،
    با مزمزه کردن٬ گه خود را٬
    اینبار به غضب بر سخن و عرش خدا رید!٬ و
    تو بشمار
    با حفظ هویت به سر شخص خدا رید و ٬
    تو بشمار

    الله و الله کرد، اکبر رو صدا کرد!

    بر تربت پاک انبیا رید و٬
    تو بشمار

    آن رهبر سابق، همخوابه ی ابتر در قبر بخندید ٬

    با آن کفن پاک مطهر٬

    که مزین به آیات خدا بود٬
    با گفتن صد بار ولاکن٬

    از خنده به خود رید

    آیات خدا بود به عمامه رهبر٬
    وقتی که میخندید٬
    وقتی که می خندید و به خود ری

    عمامه اش افتاد درون گه و غلطید٬ و
    بغلطید دو صد بار،
    عمامه رو برداشت
    عمامه رو لیسید،
    عمامه تبرک با بوی خوش گه٬ مالید به پیشانی٬

    چون چادری از گه٬
    عمامه به سر کرد٬
    عبای گه اندود٬
    با عطر طهارت٬

    تیمم غایط
    با مسح و تلمس!
    با ذکر و تلمذ
    او عزم سفر کرد٬

    ریشش به ملات گه صد روزه حنا کرد!٬
    تونیکه به پا کرد!
    این لا و اون لا کرد!
    بهر سفر انگلیکن رخت به بر کرد٬
    ***
    در٬ آستانه ی در بود!٬
    عزاییل ٬
    کتائب آقا،
    با نره خری لخت٬
    با آلت کلفت٬
    آهیخته و زمحت!٬
    سید سعید طوسی سیزده سالش بود،

    با آن بدن ناز، سر بسته طناز،
    تنگ بود مطهر
    خوشبو و معطر
    با دلبری خود، نازی به دوبر داشت
    گردی به میانه،
    با نبوت،
    شالی به کمر داشت،

    با لکه ای از خون امضای رهبر داشت!

    ناگاه به اعجاز، ناگهان بزرگ شد،

    بزرگ و بزرگ تر، قد کشید و هنگفت با نره خرک جفت٬

    شمشیر بدست و ٬
    و هم زره به تن داشت٬
    زان میر غضب خان٬
    آن سارق خیبر
    قصاب پیمبر،

    چیزی نه که کم داشت!
    شمشیر لای دندان٬
    درٍ کنده ی خیبر، سر دست بلند کرد،
    خون توی کفش بود.

    چند سر بریده، هم پشت سرش بود
    هم جلو روش بود

    پیشبندش پر خون بود…

    سطلی ز گه ناب٬ با آب قاطی کرد!
    همچون آب زم زم غلپ و تلپ کرد
    هی قره و قور کرد!
    ***
    پنهان نتوان کرد٬
    ارضای رضا بود٬
    این کار خدا بود!٬

    رهبر پا رو وا کرد٬

    حاج سعید طوسی با عورت نازش٬

    در اونجای رهبر تا دسته که جا کرد٬

    هی او جابجا کرد٬ اینجا و اونجا کرد!٬

    تا دسته درون شد٬ گاهی به برون شد٬

    از خنده ی آقا، روده شون برون شد٬
    روده آویزون بود.
    هر لحظه درون و گاهی به برون شد٬

    ***

    قاه قاه می خندید
    دو تا آویزون بود٬ یکی در میون بود٬
    شلپ و شلوپ بود٬
    آقا در میون بود٬
    دستاش رو زمین بود!
    اینها یه نشونی٬
    از عالم غیبه!
    ***
    این رهبر آزاده ی ما نشئه ی عشق است٬
    الواط و لواط است٬ مثل آب نبات است٬

    مکنده ی آب و مکنده ی ذات است٬
    او اصل لواط و٬
    معنی فساد است٬

    این رفت و شدن ها٬ تلمبه زدن ها٬ با قاری قرآن ٬
    صدها نوجوانان٬ با صد کش و قوس است٬

    فرمان الهی وحیی ز نزال است٬

    انزال و نزول است٬
    ***
    گاهی فاعل گاهی مفعول٬
    گاهی عاشق و گاهی معشوق٬
    گاهی این دست رو زمین و٬ گاهی اون دست رو کمر بود!

    اصلش اینه که دًمر بود
    کپلش مثل قمر بود٬
    کمرش مثل فنر بود٬

    اما اینبار رهبر ما٬ از خوش هم بی خبر بود٬

    اینبار حاج سعید طوسی ٬دست و زانوش رو زمین زد٬

    هی اون بالا و پایین کرد٬
    رهبر ماه رو سوار کرد٬

    ماه – تو آسمون نگاه کرد!
    ***
    گاهی که این روی اون بود٬
    گاهیم این توی اون بود٬
    گاهیم این زیر اون بود!٬

    گاه لب و لوچه ی رهبر، برا ارضا اویزون بود٬
    ***
    این رهبر آزاده ی ما زیر الاغ بود٬
    بیچاره الاغه٬
    کارش کار زار بود٬
    ***
    تا که میدید که کسی نیست!٬
    گاهی وقتام که کسی بود
    گاهیم رو الاغ بود٬

    خیالش رحت از این بود!
    که توی راه خدا بود
    یا تو راه انبیا بود!

    با اینیم که چلاق بود٬
    چون رهبر خود٬ رهبر ما روی براق بود٬

    ***
    رهبری تو درد سر بود.
    توی -چهار – راه محشر بود٬
    شلوارش کشیده پایین٬
    قمبلش زیر تشر بود

    ناگاه بشد رعدی و برقی٬
    تو یکی از راه ها
    توی رعد و برق تاپاله زدی٬
    تا – پاله ی زدی
    این نور خدا بود٬
    حاج محمود ما بود٬
    احمدی نژاد بود٬
    با بمب و مسلسل٬ نارنجک دستی٬

    پشتشم سپاه بود٬ با لباس داعش٬
    پرچم لا لا لا
    مردم رو نوازش٬ کردند نمد مال!
    آقا کرد قار قار!
    « اینها نه مسلسل٬ ما میگیم ترقه ست٬
    این ترقه – بازی٬ کار حقه بازی٬
    این کار ما نیستش!
    کار اجنبی هاست٬ …
    ***
    ناگاه آقا گوزید٬
    چرت اما عج از اون صدا پوسید
    تو چهارراه اسلام، چند سر و صدا شد
    غوغائی به پا شد!
    گرد و خاک هوا شد!
    چیزی به هوا شد!
    کیری ز قضا و قدر و موجزه برخواست!
    شق و رق علم شد،
    شیری فوران کرد!
    این پیر از کیر غذا خورد!
    این پیر بلا فاصله بر لوح قدر رید!

    فوارٍ بیان شد!
    ناگاه عیان شد٬

    در کوچه و بازار اخبار روان شد!

    ***
    سپاه و بسیجی،
    سیلی ز تبه کاران از راه رسیدند٬

    آقا رو که دیدند٬ پشت سر آقا فوری صف کشیدند٬
    یک به یک در آن صف با بٍهٍ بسم الله
    از عقب فرو کردند٬
    از جلو مالیدند٬
    با هَیْهاتِ مِنّا الذلَّه
    عربده کشیدند!
    فرماندهی قدس، حاج قاسم توشون بود،
    هر کدام از یک سو آقا رو گاییدند!
    ملائکه از عرش به پایین پریدند٬

    او نا هم برا آقا یک پرس بریدند!

    پس از فدائیان رهبر
    حاج قاسم صدا زد
    چاقوکشای قدس،
    ارازل و اوباش چون کرم خزیدند٬
    عربده کشان از چپ یا زوزه کشان از راست
    از راه رسیدند،
    سر دسته ی آنها ذوالفقار بدست بود٬
    با فرق شکافته هارت و هورت می کرد!
    زرت و زورت می کرد!
    ناگاه یه اف ۱۴ تو آسمون پیدا شد
    با این هواپیما٬
    سکوت محض بر پا شد٬
    وقتی که طیاره رفت دو باره غوغا شد.

    سرباز آقا بود
    ***
    برا جبران مافات،
    آحمدی نژاد امد با نور الهی!
    دور سر او گه بود چون طوق طلایی٬
    خمپاره بدست و -هم بمب به کف بود٬
    هم امام حسین بود، واز شمر بدترتر٬
    از کرب و بلا بود و
    در راه نجف بود
    یک بمب گهی انداخت اندر ره رهبر٬
    قهرمان نرمش ٬ با آن کمر ناز!
    آن فنر اعجاز٬
    رهبر جا خالی داد!٬
    مشتش رو گره کرد!
    انگشت بزرگش رو اون مثل علم کرد٬

    برا ترسوندن مردم٬ هی اونو تو دهن کرد٬
    هی لیس و والیس زد٬
    هی عره و تیز کرد!

    چون رهبر آزاده ی ما روی براق بود٬
    هر چند که الاغ بود٬
    چون رهبر خود٬ رهبر ما روی الاغ بود!

    سالوس رو الاغ بود!٬
    می گفت که براقه! آما که الاغ بود٬
    آما چه الاغی!٬
    یه الاغ لخت و
    نره خر داغ بود!٬
    با عشوه و ناز بود…٬
    گاهی خر روی امام بود٬ گاهیم زیر الاغ بود٬
    ***
    آن بمب بیفتاد به محراب تجلی٬
    آنگاه بترکید٬
    آیات خدا ریخت درون ره رهبر
    رهبر چو بلیزید٬
    یا اینکه بلغزید ٬
    تا دسته بلیسید!٬
    نا گاه بگوزید٬
    گفت اینکه ترقه ست
    پس بمب کجا بود؟؟؟

    آن رهبر سابق، از حماقت این، رهبری گریان، در قبر بخندید

    قاه قاه به خودرید
    دریا؟ چه بگویم٬
    گهستان الا بود٬ از صفا تا مروه
    چون سنگ سیا بود
    بحری زه گه ناب٬
    عرفات آقا بود٬
    ***
    از عشق خدایی٬
    رهبر ولایی
    خناس مخنث٬
    این رهبر یکدست٬
    وارونه و سر مست٬

    رهبر شده بی تاب٬
    قواص خدا بود!٬
    رقاصه ی شیطان
    در حال ریا بود!

    این ترقه بازی کار انبیا بود!
    ***

    بهر سفر حج در راه خدا بود٬
    تنگی بگرفتش٬
    هرچند گشاد بود!
    رهبر سر پا شد٬
    با یاد خدا شد٬

    رهبر چو بریدند٬
    آن سیل کفن پوشان از پانزده خرداد٬
    از راه رسیدند٬
    اول بو کشیدند٬
    آنگاه چشیدند٬
    با انگشت دشنام در گه به خزیدند٬
    یا اینکه خلیدند٬
    آنگاه لیسیدند٬
    اسپرم هزار جاسوس را٬ کشف نمودند٬
    این فیض عظیما را٬
    این فاز به فوزآ را با یطعه ی الله بر چشم کشیدند!
    اکمل شده این دین٬ به ذٍکر و ذٌکرٍ کین٬
    با دشمن ملعون٬
    امت شده واحد با کل مریدن٬ ریدند به دفتر٬

    آن صاحب این عصر ناگه شده بیدار!٬
    با چرت پریده٬
    پیغمبر تکفیری گردیده پدیدار٬

    همچون اونجای رهبر٬
    او هم شده بیمار،
    چون گاله ی آقا،
    چرتش شده پاره!
    ***
    آن رهبر غائب گردید مهیا!٬
    ***
    بهر سفر خاک٬ اماده ز افلاک
    لاهوتی بی غش ٬ با عشوه ی مهوش٬
    او آمده با کَش٬
    با شلوارک داغ!
    شمشیر برنده در دست درنده٬
    گرگان خونآشام٬ دندونای خونی٬
    با نره خری داغ٬
    با آن ذکر شق
    با فتنه ی اکبر
    با سید مظلوم٬
    با دریایی از خون
    با عامی مغبون
    با سپاه غارت
    تحقیر و حقارت
    با بسیج قاتل٬ با داعش بی رحم٬
    با طالب حوزه٬
    مداح محرم،
    با طالب فیضه٬
    خون تا زیر بیضه!
    الامان به پا شد!
    بیداری اسلام!
    خونها که به پا شد٬
    خونها به زمین ریخت٬
    تا اسلام احیا شد!
    اسلام آدمکش، سیراب ز خون بود٬
    او تشنه ی خون بود، تشنه تر خون شد!
    ***
    ای دنیای آزاد،
    ای دنیای آزادی بر خیز و بپا شو!
    این میر غضبها را تو خلع سلا کن!
    این دنیای بیداد٬
    را از ظلم رها کن!

    دنیا پر بغض است٬
    و اینک شده فریاد از ظلم تو: اسلام
    از ظلم تو: اسلام!!٬
    فریاد و دو صد داد
    فریاد! و فریاد!!٬

    ***

    آی خدای واحد!٬
    نحسی شریعت٬
    نحسی شرایع٬
    اینک تو نگا کن
    این مردم ایران٬ گردیده مهیا
    بر زیسیتنی نو!
    الگوی نوینی انداخته در راه
    هم بی توی ظالم٬ هم بی اوی خناس٬
    بی رهبر لووواط!
    بدون ولایت٬
    بدون فقاهت
    بدون شریعت٬
    هم با من و با او
    با این من دیگر با آن اوی دیگر!٬
    هم٬ هم زن و هم مرد٬
    هم پیر و جوانان٬
    در راه بهاران٬
    در راه نوینی٬
    چون سیل خروشان
    ماییم در ایران!
    ماییم در ایران!در پایان تشکر می کنم.

  10. آقا یا خانم افغانستانی درود بر شما.
    من شما افغانستانی ها را ایرانی میدانم. البته بسیار متاسفم که از میان شما افغانستانی ها کسانی رنج کشیده اند و دردمندند.

    اما دو مسئله یکی اینکه ما در ایران حتا دیگر خودمان را هم تحمل نمی کنیم و هممان از اسلام و حکومتش در رنج هستیم. بدبختی ما با بدبختی شما همزمان شده بنا بر این مهمان و میزبان هر دو در عصبیت و رنج به سر می برند و بی رودربایستی همه اش از اسلام در تمامیتش است. و دیگر اینکه بی آنکه اعتباری به مردمآزاران بدهم عرض می کنم که در هر کشوری ناگهان پنج یا شش میلیون پناهنده سیاسی مذهبی و اقتصادی واردش بشوند حتما تولید عصبانیتهائی خواهند کرد. من فکر می کنم که ماجرا برعکس هم می بود برادران همزبان و همتمدن و همفرهنگ ما افغانستانی ها هم با ما ایرانی های پناهنده شاید مهربانتر از ما نمی بودند. در هر حال به امید بیداری یک تمدن ایرانی با همه فرهنگهایش با کشورهایش. همچنان که اروپا اروپا شده. ایران و منطقه فلات ایران نیز به یک تمدن نوین دست پیدا کند. من از کسانیکه در شناساندنم این صفحه اقدام کرده اند امتنان دارم. زنده باد حوطه تمدنی ایران با تمامی مردمانش و مرگ بر دشمنانشان خصوصا طالبان و ملایان و آیت الله ها و مداحان و طلاب. به امید ایرانی شدنشان و افغانی شدنشان و گرنه نابودیشان

  11. افغانستانی عزیز این ویدیو را ببین. ایرانیها در کشور خودشان هم زیر اشغالند چه برسد به تو
    https://www.youtube.com/watch?v=2n85qCcvGbk&t=5s

    آقا یا خانم افغانی. دوست عزیز شما افغانی ها آدمهای بسیار زحمت کش و خوبی هستید. اما بدبختی این است که شما به ایران زیر اشغال آمده اید و نه ایران آزاد. این فیلم را نگاه کنید اینان ایرانی هستند. حتا آموزش و پرورش اشغالگران نتوانسته زبان پارسی را به این زنان که حتما سن و سالشان کمتر از عمر اشغال ایران است بیاموزد. پس دوست عزیز من و شما همدرد و همدرجه از نظر درد هستیم. واقعا مرگ بر اسلام و حکومتش. و شرم و حیا بر مردم ایران که حتا در حد مردم میانمار هم نیستند. و حتما خاک برسر اپوزیسیون ایران که سواد و کمال یک ائتلاف را ندارد…

    یک آدمی که خودش را رهبر اپوزیسیون میداند از ادبیاتی استفاده می کرد که واقعا شرمآور بود. نامش را نمی آورم چرا شاید که برایش تبلیغی بشود!
    از دوستانی که خبررسانی میکنند و آدرس این سایت را برای دیگران می فرستند سپاسگزارم. سپاسگزاریم. مواظب خودمان باشیم. تا این دیگ خروشان منفجر شود. ای مردم برپا شویم. مردم میانبار را فقط تحسین نکنیم. الگو کنیم! خبررسانی کنیم. تمام کشورها با مبارزه آزاد شده اند! زنده باد لائیسیته و سکولاریته.

  12. آقای همشهری دیروز به روایت یک افغان پناهده بود در شهر ویلندا یا شاید هم فیتلندا درست نشنیدم. در حال در سوئد به آدمهای راهرو در خیابان کوچه حمله کرد و هفت عابر را با ضربات کاردسلاخی نمود. گفته میشه که به روایت ۵ آدم دارند میمیرند حالشان بسیار خراب هسته. من نتیجه بگیرم که حالا البته این اروپائی ها آدمند و خواهند گفت که این بابا روانی بوده. اما به نظر بنده که خود هم زنم ایرانی هسته و خودم افغانی این بیماری بدتر از ایدز بدتر از کرونا بدتر از سرطان اسلام و قرآن و طلبان و ملایان همهگی هستند حالا چه زالب چه طلبه چه فیلسوف همگانشان بیمار آدمکش و جلاد هستند. در وجود هر مسلمان یکتا عمر کتابسوز یکتا علی آدمکش و یک پیامبر کودک دوست وجود دارد. این دانشمندان اسلامی و فیلسوف اسلامی و شاعر اسلامی و طب اسلامی و فلسفه اسلامی و حکومت اسلامی و جامعه اسلامی همه اش پر است از کثافت و نجاست و قتل و کشتار و ستم سرقت و شرارت. و گر نه این پناهند افغانی که داشته در کشور سوئد مفت می خورده و حتما مفت هم با دختری بوده و داشته زندگی می کرده. فقط این بیشرف عیبش اسلامش بوده همین. برای همین بر هر مسلمان واجب انسانی ست که از این دین خروج کنه. اینرا یک کس دیگر هم تحریر کرده. من از اسلام و قرآن اصلا و اساسا بریده ام. و این سایت واقعا صراف سخن هسته.

  13. با سلام به استاد گرامی آقای فرهنگ قاسمی من به عنوان یک مادر بزرگ و مادر این پیام را با سه زبان که دوتا از آن را کم و بیش می شناسم و یکی را خوب به پیشگاه رئیس جمهور امریکا برزیدنت جو بایدن نوشته ام امید وارم کسی و کسانی آنرا به گوش ایشون برسانند. به زبانی انگلیسی فرانسه و پارسی ست. البته از غلط گیر هم استفاده کرده ام. ازتان سپاسگزارم اگر آنرا منتشر کنید و به سایتهای دیگر و یا احیانا به سفارت آمریکا برسانید.
    به انگلیسی:
    Mr.Joe Biden President of the United States of America, As a 78-year-old retired teacher, I urge you to pay attention to my writing. Of course, this writing will resonate in your mind and ears with points that you have heard and seen many times. But it seems necessary to repeat it. I decided to write because I heard that you are approaching an anti-human, anti-Iranian, anti-American and anti-Western government, especially anti-Israel and, of course, occupying my land. Mullahs, praisers, and scholars have sought to destroy Iranian-Persian history and civilization since their arrival in Iran. A civilization that is the source of high human values and has given liberating people like Zoroaster and Cyrus to the world.
    Therefore, I would like to draw your attention to a few points. This mafia, terrorist, and murderous regime, whose roots must be traced back hundreds of years to the mosque and the Husseiniyya, was founded from day one on opposition to the West, and especially to the United States, Israel, and modernity. During this period of 43 years and even before that, the Stalinist left and the mullahs and the praisers and the scholars and the petrified, the educated people who had in mind the western modernity, persecute, torture, imprison and execute and massacre in various ways. And they will do so as long as this system of terror persists. Of course, you know something about these masters of the mosque and the Hosseiniyah. But unaware of many things. For example, you certainly do not know that in Iranian prisons occupied by mullahs, virgin girls who they think are guilty cannot be executed! Because the trick of this fatwa is that if this “sinful” and virgin girl is killed, she will definitely go to heaven! And Nun Satavar is not in heaven, so this girl must be prevented from going to heaven! According to the fatwas of the ayatollahs, in order for this girl not to go to heaven, she should be “removed from her virginity.” That is, he raped her. In government prisons in Iran, many girls between the ages of twelve, fifteen, and older have been raped and then shot. Boys and even men have been raped in government prisons. I will mention just one example of Ali Akbar Sir Jani, who was an educated and intellectual old man who opposed the ayatollahs, was raped with a cyanide baton, or a few years ago to two or three mayors who disagreed with the Islamic government. Was raped.

    Mr. President, you need to know much more than you know what kind of government you are dealing with. This government is a government in which the commander of the Holy Quds Force, Haj Qassem Soleimani, in addition to commanding murder, killing, torture and imprisonment in Iran, Syria, Yemen, Iraq, etc., is the commander of the systematic rape of Iranian, Syrian and Iraqi women and girls. And it was Yemeni and … The Islamic government invites all kinds of terrorists to Tehran, Qom, Mashhad and other cities of Iran in “celebrations” and various ceremonies and meetings, and will do so as long as it is in power. The Iranian government sends and sends terrorist representatives to all parts of the world. I draw your attention to this painful fact. All the American and Western massacres in Lebanon, in the United States on September 11, the African massacres, the terrorist attacks in London, Paris, Madrid, Nice, the formation of Taliban terrorist groups, ISIS, Islamic Jihad, Hezbollah in Lebanon. Al-Qaeda, Ansar al-Islam, Ansar al-Sharia, Asaeb Ahl al-Haqq, Boko Haram, all Islamic jihadists, the Islamic Resistance Movement, the Basijis and the Revolutionary Guards, books and summaries of all Islamic groups, both Shia and Sunni, began the day after the establishment of the Islamic government in Iran. All the bloodbaths, all the prisons, and the torture and repression in Iran began the day after 1979. Today, the people of Iran live in poverty and misery, in pain and disease, in fear and anxiety, and especially in their children’s dogs. Religious minorities, whether Christian, Jewish, atheist, or even Sunni or secular, are not safe. The Baha’is make the most sacrifices, and the program will continue in all its dimensions as long as the inhumane Islamic government is in power.
    After this brief and as a woman, I declare that today women and girls are in the worst situation. All this comes from the point of view of Islam, clerics, praisers, and recitations of the Qur’an about women, and with the person of the Prophet and his caliphs and imams, and their relations with women. Here I need to mention the anti-woman laws of the Islamic government which result in the marriage of girls. This, of course, comes from the tradition of the Prophet, who took six-year-old Aisha to bed at the age of 56. In this case, it is good to take a look at Khomeini’s treatise, which allows marriage with an infant and the pleasure of sex. Mr. President of the United States of America, you are the number one man in the world’s largest, most powerful, and most democratic country. Know that we, the people, hope that with your coming to power, the doors of hope will open for us. Of course, I do not ask for intervention and military action in Iran. But I and more than 95% of Iranians will be grateful to you if you come to our aid with double pressure so that we can declare our demands for a secular and secular government in a peaceful and peaceful demonstration and until Hold a general referendum on an interim government. Mr. President, the people of our country deserve a democracy and a secular government. I traveled between several cities because of my children ‘s marriage, and what I write could be the case of more than 95% of Iranians. Mr. President of the United States of America, you should know that there is not a single honest and righteous person in this government. You should not trust the mullahs and the ayatollahs and their praisers and agents. Deception is one of the pillars of the ayatollahs’ thinking. Mr. President, do not trust even one of them. You should postpone the conversation until after a referendum.

    Retired teacher from Tehran
    به فرانسه:
    Monsieur Joe Biden, le Président des États-Unis d’Amérique, En tant que professeur retraité de 78 ans, je vous exhorte à prêter attention à mon écriture. Bien sûr, cette écriture résonnera dans votre esprit et vos oreilles avec des points que vous avez entendus et vus plusieurs fois. Mais il semble nécessaire de le répéter. J’ai décidé d’écrire parce que j’ai entendu dire que vous vous approchez d’un anti-humain, anti-iranien, anti-américain, anti-américain et surtout anti-israélien et, bien sûr, occupant mon pays. Les mollahs, les loueurs et les universitaires ont cherché à détruire l’histoire et la civilisation irano-persane depuis leur arrivée en Iran. Une civilisation qui est la source de hautes valeurs humaines et qui a donné au monde des personnes libératrices comme Zarathustra et Cyrus.
    Par conséquent, je voudrais attirer votre attention sur quelques points. Ce régime mafieux, terroriste et meurtrier, dont les racines doivent remonter à des centaines d’années jusqu’à la mosquée et à la Husseiniyya, a été fondé dès le premier jour sur l’opposition à l’Occident, et en particulier aux États-Unis, à Israël et à la modernité. Pendant cette période de 43 ans et même avant cela, la gauche stalinienne et les mollahs et les loueurs et les savants et les gens pétrifiés, éduqués qui avaient à l’esprit la modernité occidentale, persécutent, torturent, emprisonnent et exécutent et massacrent de diverses manières. Et ils le feront aussi longtemps que ce système de terreur persistera. Bien sûr, vous savez quelque chose sur ces maîtres de la mosquée et de la Hosseiniyah. Mais pas au courant de beaucoup de choses. Par exemple, vous ne savez certainement pas que dans les prisons iraniennes occupées par des mollahs, les filles vierges qu’ils croient coupables ne peuvent pas être exécutées! Parce que le truc de cette fatwa est que si cette fille «pécheuse» et vierge est tuée, elle ira certainement au paradis! Et Nun Satavar n’est pas au paradis, alors cette fille doit être empêchée d’aller au paradis! Selon les fatwas des ayatollahs, pour que cette fille n’aille pas au paradis, elle devrait être «retirée de sa virginité». Autrement dit, il l’a violée. Dans les prisons gouvernementales en Iran, de nombreuses filles âgées de douze, quinze ans et plus ont été violées puis abattues. Des garçons et même des hommes ont été violés dans les prisons gouvernementales. Je ne citerai que par exemple Ali Akbar Sir Jani, qui était un vieil homme instruit et intellectuel opposé aux ayatollahs, qui a été violé avec une matraque au cyanure, ou il y a quelques années à deux ou trois maires en désaccord avec le gouvernement islamique ont été violée.

    Monsieur le Président, vous devez en savoir beaucoup plus que vous ne savez à quel type de gouvernement vous avez affaire. Ce gouvernement est un gouvernement dans lequel le commandant de la Force Holy Qods, Haj Qassem Soleimani, en plus de commander le meurtre, le meurtre, la torture et l’emprisonnement en Iran, en Syrie, au Yémen, en Irak, etc., est le commandant du viol systématique de Des femmes et des filles iraniennes, syriennes et irakiennes. Et c’était yéménite et … Le gouvernement islamique invite toutes sortes de terroristes à Téhéran, Qom, Mashhad et d’autres villes d’Iran à des «célébrations» et diverses cérémonies et réunions, et le fera tant qu’il sera au pouvoir. Le gouvernement iranien envoie et envoie des représentants terroristes dans toutes les régions du monde. J’attire votre attention sur ce fait douloureux. Tous les massacres américains et occidentaux au Liban, aux États-Unis le 11 septembre, les massacres africains, les attentats terroristes à Londres, Paris, Madrid, Nice, la formation de groupes terroristes talibans, l’Etat islamique , Jihad islamique, Hezbollah au Liban. Al-Qaïda, Ansar al-Islam, Ansar al-Sharia, Asaeb Ahl al-Haqq, Boko Haram, tous les djihadistes islamiques, le Mouvement de la résistance islamique, les Basijis et les Gardiens de la révolution, livres et résumés de tous les groupes islamiques, chiites et sunnites, ont commencé le lendemain de la mise en place du gouvernement islamique en Iran. Tous les bains de sang, toutes les prisons, la torture et la répression en Iran ont commencé le lendemain de 1979. Aujourd’hui, le peuple iranien vit dans la pauvreté et la misère, dans la douleur et la maladie, dans la peur et l’anxiété, en particulier chez les chiens de leurs enfants. Les minorités religieuses, qu’elles soient chrétiennes, juives, athées, voire sunnites ou laïques, ne sont pas en sécurité. Les baha’is font le plus de sacrifices, et le programme se poursuivra dans toutes ses dimensions tant que le gouvernement islamique inhumain sera au pouvoir.

    Après ce bref et en tant que femme, je déclare qu’aujourd’hui les femmes et les filles sont dans la pire situation. Tout cela vient du point de vue de l’Islam, des clercs, des louanges et des récitations du Coran sur les femmes et avec la personne du Prophète et ses califes et imams, et leurs relations avec les femmes. Ici, je dois mentionner les lois anti-femme du gouvernement islamique qui aboutissent au mariage des filles. Ceci, bien sûr, vient de la tradition du Prophète, qui a emmené Aisha, six ans, se coucher à l’âge de 56 ans. Dans ce cas, il est bon de jeter un œil au traité de Khomeiny, qui permet le mariage avec un enfant et le plaisir du sexe. Monsieur le Président des États-Unis d’Amérique, vous êtes l’homme numéro un dans le pays le plus grand, le plus puissant et le plus démocratique du monde. Sachez que nous, le peuple, espérons qu’avec votre arrivée au pouvoir, les portes de l’espoir s’ouvriront pour nous. Bien sûr, je ne demande pas d’intervention et d’action militaire en Iran. Mais moi et plus de 95% des Iraniens vous serons reconnaissants si vous venez à notre aide avec une double pression afin que nous puissions déclarer nos demandes pour un gouvernement laïc et laïque dans une manifestation pacifique et pacifique et jusqu’à Tenir un référendum général sur un Gouvernement intérimaire. Monsieur le Président, la population de notre pays mérite une démocratie et un gouvernement laïc. J’ai voyagé entre plusieurs villes à cause du mariage de mes enfants, et ce que j’écris pourrait être le cas de plus de 95% des Iraniens. Monsieur le président des États-Unis d’Amérique, sachez qu’il n’y a pas une seule personne honnête et juste dans ce gouvernement. Vous ne devriez pas faire confiance aux mollahs et aux ayatollahs et à leurs loueurs et agents. La tromperie est l’un des piliers de la pensée des ayatollahs. Monsieur le Président, ne faites même pas confiance à l’un d’entre eux. Vous devriez reporter la conversation après un référendum.
    Professeur retraité de Téhéran
    و البته به پارسی:
    آقای ریئس جمهور ایالات متحده آمریکا،
    من به عنوان یک زن ۷۸ ساله و آموزگار بازنشسته از شما تقاضا دارم به نوشته من توجه کنید. این نوشته البته نکاتی را در ذهن و گوش شما طنین انداز خواهد کرد که آنرا بارها شنیده اید و دیده اید. اما به نظر می رسد تکرار آن ضروری ست.
    من از این رو تصمیم به نوشته گرفتم که شنیده ام شما در حال نزدیک شدن به حکومت ضد انسانی و ضد ایرانی و ضد آمریکائی و صد غربی و خصوصا ضد اسرائیلی و البته اشغالگر سرزمین من هستید. ملایان و مداحان و طلاب از ابتدای ورودشان به ایران در پی تخریب تاریخ و تمدن ایرانی ـ پارسی بوده اند. تمدن که منشاء ارزشهای والا انسانی بوده و کسانی همچون زرتشت و کوروش آزادیبخش را به جهان هدیه کرده.
    بنا بر این توجه شما را به چند نکته جلب می کنم.
    این حکومت مافیائی و تروریستی و آدمکش که ریشه هایش را باید در صدها سال پیش از این در مسجد و حسینیه جستجو کرد، از روز نخست بر پایه ی ضدیت با غرب و خصوصا با آمریکا و اسرائیل و مدرنیته پایه نهاده شد. در این مدت ۴۳ سال و حتا پیش از آن، چپ استالینیستی و ملایان و مداحان و طلاب و متحجرین، انسانها فرهیخته ای که مدرنیته غربی را مد نظر داشتند به گونه های مختلف آزار، شکنجه، زندان و اعدام و قتل عام کرده و می کند و تا این نظام وحشت سر پا باشد خواهند کرد. شما البته چیزهائی را از این ارباب های مسجد و حسینیه میدانید. اما از بسیاری چیزها نیز بی خبرید. مثلا حتما نمی دانید که در زندانهای ایران تحت اشغال ملاها دختران باکره ای که به گمان آنها گناهکار هستند را نمی توان اعدام کرد! چرا که حیله ی این فتوا در این است که اگر این دختر «گناهکار» و باکره کشته شود حتما به بهشت خواهد رفت! و نون سطاوار بشت نیست، بنا بر این باید مانع از آن شد که این دختر به بهشت برود! طبق فتوا آیت الله ها برای اینکه این دختر به بهشت نرود باید از او «ازاله بکارت» کرد. یعنی به او تجاوز کرد. در زندانهای حکومت الله در ایران بسیاری از دختر بچه های دوازده، پانزده ساله و بیشتر و کمتر مورد تجاوز گرفته و سپس تیرباران شده اند. در زندانهای حکومت الله پسران و حتا مردان نیز مورد تجاوز قرار گرفته اند. فقط برای نمونه از علی اکبر سیر جانی نام میبرم که پیرمردی ادیب و روشنفکری بود که مخالف آیت الله ها بود، او را با باتوم آلوده به سیانور مورد تجاوز قرار دادند، یا چند سال پیش به دو یا سه شهردار که با حکومت اسلامی اختلاف داشتند تجاوز شد.
    آقای رئیس جمهور شما باید بسیار بیشتر از آنچه میدانید، بدانید که با چه حکومتی سروکار دارید. این حکومت، حکومتی ست که فرمانده سپاه قدسش حاج قاسم سلیمانی اضافه بر فرماندهی قتل و کشتار و شکنجه و زندان در ایران، در سوریه و در یمن و عراق و…، فرمانده تجاوز سیستماتیک به زنان و دختران ایرانی، سوریه ای و عراقی و یمنی و…بوده است. حکومت اسلامی انواع و اقسام تروریستها را در «جشنهای» و جلاسه ها و نشستهای مختلف به تهران، به قم، به مشهد و شهرها دیگر ایران دعوت کرده، میکند و تا زمانیکه که بر قدرت باشد خواهد کرد. حکومت ایران نمایندگانی تروریست کاری را به تمام نقاط جهان فرستاده و می فرستد. من توجه شما را به این واقعیت دردناک جلب می کنم تمامی قتلعامهای آمریکائی و غربی در لبنان، درآمریکا در ۱۱ سپتامبر، کشتارهای آفریقا، حملات تروریبستی لندن، پاریس، مادرید، نیس، تشکیل گروهای تروریستی طالبان، داعش، جهاد اسلام، حزب الله لبنان، القاعده، انصار الاسلام، انصار الشریعه، عصائب اهل حق، بوکوحرام، تمام جهادها اسلامی، جنبش مقاومت اسلامی، بسیجیان و پاسداران حکومت اسلامی، کتائب و خلاصه کل گروههای اسلامی چه شیعه و چه سنی از فردای استقرار حکومت اسلامی در ایران آغاز شد. تمام حمامها خون، تمام زندانها و شکنجه ها و سرکوبها در ایران از فردای ۱۹۷۹ آغاز شد. امروز مردم ایران در فقر و فلاکت، در دردمندی و بیماری، در ترس و اضطراب و خصوصا در سگ فرزندانشان به سر می برند. اقلیتهای دینی عقیدتی چه مسیحی، چه یهودی و چه بی دین و حتا سنی و لائیک در امان نیستند. بیشترین قربانی را در این میان بهائیان داده میدهند، و تا حکومت اسلامی ضد بشرى سر کار باشد این برنامه در تمامی ابعادش ادامه شواهد داشت.

    بعد از این این مختصر و به عنوان یک زن اعلام می کنم که امروز زنها و دخترها از بدترین وضع برخورداند. اینهمه از نگاه اسلام و روحانیون و مداحان و قرائت از قرآن در مورد زن می آید و با شخص پیامبر و خلیفه هاش و امام هایش و روابطشان با زنها. در اینجا لازم میدانم اشاره کنم به قوانین ضد زن حکومت اسلامی که حاصلش ازدواج دختر بچه هاست. این البته از سنت پیامبر می آید که عایشه شش ساله را در ۵۶ سالگی به بستر می برد. در این مورد خوب است نگاهی به رساله عمله خمینی بیندازیم که ازدواج با بچه شیرخوار و لذت جنسن از او بردن را مجاز میداند.
    آقای رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، شما مرد شماره یک بزرگترین، قدرتمندترین، و دمکرات ترین کشور جهان هستید. بدانید که ما مردم امیدواریم با روی کار آمدن شما درهای امید به سوی ما باز شوند. البته که من درخواست دخالت و لشکرکشی به ایران را ندارم. آما من و بیش از ۹۵ در صد ایرانیان از شما سپاسگزار خواهیم بود اگر با فشار مضاعف به کمک ما مردم بیائید تا ما بتوانیم در یک تظاهرات ملی و آرام و بدن خشونت خواستهای خودمان را مبنی بر برقراری یک حکومت لائیک و سکولار اعلام کنیم و تا یک رفراندوم عمومی یک دولت موقت تشکیل دهیم. آقای رئیس جمهور آمریکا مردم کشور ما سزاور یک دموکراسی و یک حکومت لائیک و سکولار هستند. من به خاطر ازدواج فرزندانم بین چند شهر در رفت و آمدم و آنچه می نویسم می تواند مورد قبل بیش از ۹۵ در صد از ایرانیان باشد.
    آقای رئیس جمهور آیالات متحده آمریکا شما بدانید که در این حکومت حتا یک انسان راستگو و درست کردار وجود ندارد. شما نباید به ملا و آیت الله و مداح و کارگزارانشان اطمینان کنید. خدعه و نیرنگ و فریب دادن از ارکان تفکر آیت الله ها است. آقای رئیس جمهور مبادا به حتا یک نفرشان اطمئنان کنید. شما باید گفتگو را به بعد از یک رفراندم موکول کنید.
    آموزگار بازنشسته از تهران

  14. با سلام همسرم مرا ترک کرده. این البته خبر خوبی نیست! اما ما همچنان بسیار محترمانه حسابهامان را تصفیه کرده ایم و با هم دوستیم. حتما از خودتان می پرسید عمامه آخوند چه مربوطش به عدالت است و گردن او و چوبه ی دار ! بله اما دنباله ی داستان این که من و همسر سابقم، زن سابقم بسیار با هم دوستانه ایم. حتما می پرسید که این چه مربوطش به ماست! بله به شما مربوط است! چرا که این خانم به من گفت حتما به این سایت بیایم و از این مطلب و شعر و نظراتش خواندن کنم. باید بگویم در کل این بخش در تمامیتش بسیار پر مغز و نغز است. برای من یکجا شدن اینهمه مطلب با این استحکام و با این غنای ادبی شعری و عمق بسیار ارزشمند است. من هم به نوبه خودم برای دیگران خواهم فرستاد. در اینجا اشاره کنم که باید این نظرات را چند بار خواند. خصوصا اشعار طنز دارش که در عین سرراستی و ساده گی از عمقی واقعا بینظیر برخوردار است. من امیدوارم کسی و کسانی آنرا با خواندن با موسیقی تلفیق کنند و هم کسی و کسانی هم مشاجره را و هم قصیده را به صورت دکلمه و یا حتا با انیمیشن به صحنه بیاورند. من به شخصه اگر یکی از این هنرها را داشتم حتما یک کار هنری اجرائی از این صفحه بیرون می اوردم. لازم است بگویم که من ۴ بار اشعار طنز گونه این بخش را خواندم و گاهی بسیار خندیدم. خندیدنی که اسلام آنرا منع کرده است. آخوندی بارها در محله ی ما از قول پیغمبرش گفت: پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم فرمود: خنده دل را میمیراند!». به امید مرگ اسلام و حکومتش که ضد حنده و شادی هستند. من درخواست میکنم که این اشعار را برای دیگران بفرستید تا هم بخندند و هم با این دین مبارزه کنند.

  15. نوروز پیروز!
    من به گردانندگان این سایت و همه هممیهنان نوپروز را شادباش می گویم. در روزنامه کیهان مجازی جمهوریخواه لندنی دیدم که تبلیغ سایت شما را کرده بود. بله کار بسیار خوبی بود. من البته با سایت شما آشنائی نداشتم و ببحشید. اما با خواندن مقاله ی لائیسته و چالشهای سده ۲۱کم و سپس این نظرات بسیار بسیار ارزشمند مرا برای ایران و آینده اش امیدوار کرد. شاید خوب باشد اضافه بر درج نظرات در زیر هر مقاله صفحه ای نیز برای اجماع همه نظرها با نام مثلا نظرگاه درست کنید. کیهان جمهوریخواه لندن به نظرم کاری بسیار ملی انجام داده تا نظر «همسن و سال رضا» را منتشر کرده. این نظر در بخش نظرات :
    « آقای شریعتمداری! شاهزاده رضا پهلوی نه تنها مانع نبوده و نیست بلکه خود بخشی از راه حل بوده و هست»
    می باشد.
    با سپاسگزاری

  16. خیلی دلم میخواهد بدانم این
    القصیده الانتریه فی احوالات رهبری علویه که به خود و به جد مطهرش در محراب ر…
    را چه کسی نوشته. این خانم یا آقا تمامی وجودش را که درد بوده تبدیل به هنر کرده و در اینجا آورده. من همین را در روی کاغذ در منزل یکی از اقوام دیدم. آن پیرمکرد می گفت که هزار بار آنرا خوانده.
    واقعا این رهبر آزاده ایران به خودش ر…
    تنها نه نخودش ر…به خود رهبر اسلام
    یکپارچه ایران به اسلام و قرآن و رهبریش ر…ی د

  17. من حاج قاسم هستم از جهنم. گویا در بهشت شبنامه هائی از این دست منتشر میشود حیف است که خوانده نشود. کپی شده از سایتی دیگر!
    محمدرضا پهلوی از بهشت تهران

    جمشید جان کار از این پندهای شما گذشته. در قرآن کیریم آمده که که باید سر شما و بنده و حتا این علیجانی که در سوئد پناهنده است را ببرند. اما این حاج آقا نمی خواهد بفهمد که اسلام و قرآن یک دین جعلی و انتحالی ست، یعنی یک فرقه دروغین است که با سربریدن مردان و تجاوز به زنان خودش را دین نامیده است. قرآن یک کتاب مکذب است. اصلش که کاذبانه و کاسبانه بوده تازه این که قرآن کذب در کذب است. اما دیشب ما منزل اقدس الدین مقناطیسی بودیم و ایشان شعری را در مدح پیامبر و جا نشینش آسدعلی جون قرآت کردند. مطلعش این است!
    دیدم به خواب رهبری
    انتر تر ازعنٍ تری!
    در رستوران حیدری
    خوردم دو پرس برتری
    هضمش نمودم نیمه شب
    رفتم به سوی دودری
    ریدم بریش رهبری
    از جانب پیغمبری
    هستش خود پیغمبری

    ایشون خودش پغمبر است
    زعالم غیب با خبر است
    تو هم برین ای هموطن بر اصل این دین خدا
    همراه شو با ریدنت، برین به هر پیغمبری

    پغمبران لواطیند،
    این آخرین لوواط تر،
    این ممد خاتم رسل،
    ار بیخ و بن قوادتر،
    در بچه بازی هست سر،
    خود بچه بوده است از ازل،
    هم در دکل بازی قدر،
    هم زیر میخوابد دمر،
    هم میدرد بر خود دبر!
    هم می دمد دسته ی تبر،
    در مقعد خود با هنر

    هم مقعدش پاره است او،
    چون بیرق اسلامیون،
    آویخته بر هر گذر،
    +++
    این رهبری پیغمبر است،
    چسبیده پای منقل است،
    هم لوله تریاک او
    در لای پای حاج سعید
    یا لای پای نوجوان
    گهگاه، خشک ، گاهی تر است!
    در لای پای هر جوان،
    آش پزی پیغمبر است!

    آنگاه می کشد برون!
    هم میکند گاهی درون
    بوئی ست اندر اندرون،
    که نشئه میشُد رهبری
    اصل خود پیغمبری!
    توهم برین ای هموطن،
    بر اصل این پیغمبری،
    شاید که این اصل خدا،
    روزی بریند در علان،
    یا که بریند در خفا
    بر اصل این الله و لا
    هم اصل این پیغمبری…

    دوستان خواهش ایلدیم یعنی خهولهس میکنم تا این شعر را به همه برسنید/
    جانثار محمدرضا پهلوی جمهوریخواه از پهشت

  18. من از …سپاسگزارم که آدرس این سایت و این برگه را به من داد. اگر چه من پیش از این یک نویسنده که اسلامشناسی درس میدهد را با ادبیات پارسی کم زورش و اما محکمش مقالاتی خوانده بودم. اما چیز بسیار کمی از از آقای قاسمی شنیده و خوانده بودم. لائیسیتهء ایشان را ارج می گذارم و نظرات بسیار جالبش را به همه توصیه می کنم. در ضمن در استرالیا غوغائی شده مبنی بر:
    فشای ویدیوهایی که برخی از کارکنان پارلمان استرالیا را در حال اعمال جنسی نشان می‌دهد، سیاست استرالیا را بیش از پیش در بحران فرو برده است. در حال حاضر یک کارمند پارلمان در همین رابطه اخراج شده است.

    در هفته‌های اخیر طرح اتهام‌هایی درباره آزار و تعرض جنسی به زنان به ویژه از سوی سیاست‌مداران خبرساز شده بود.

    در یکی از ویدیوهای افشا شده، یکی از کارمندان پارلمان، بر روی میز یک نماینده زن در حال انجام عمل جنسی است.

    اسکات موریسون نخست وزیر استرالیا فیلم‌ها را ‘شرم آور ‘ توصیف کرده است.
    میخواستم بگویم از آنجا که مرحوم پدر من دربان و مستخدم ساختمان وزارت ارشاد بوده و حجت الاسلام عبدالحمید معادیخواه را در حال تجاوز به منشیش دیده را براتان نقل کنم. پدرم حجت الاسلام عبدالحمید معادیخواه را دیده که از در خروجی خارج شده، منشیش هنوز کارها را تمامی نکرده بوده. پدرم در خروجی را می بندد و بسوی اتاق خودش می رود. شاید نیم ساعت بعد صدای نعره زنی را دذر ساختمان می شنود. از پله ها بالا می رود چون مطمئن بوده که حجت الاسلام عبدالحمید معادیخواه از در خروجی بیرون رفته در دفتر منشی بسیار جوان او را باز می کند و درست همانند آنچه در استرالیا اتفاق افتاده را می بیند. حجت الاسلام عبدالحمید معادیخواه با تشر به پدر مظلوم من می گوید در رو ببند. پدرم از ترس در را می بندد و از پله ها پائین می رودو حجت الاسلام عبدالحمید معادیخواه بعد از یک ساعت پیتزا سفاش میدهد…حجت الاسلام عبدالحمید معادیخواه بعد پائین می آید و پدرم را صدا میزند و می گوید که ایشون صیغه ی من بوده. اما دختر به صورت قهرآمیز بدون توجه به سخنان حجت الاسلام عبدالحمید معادیخواه از آنها دور میشود. حجت الاسلام عبدالحمید معادیخواه هنگام خداحافظی به پدر من می گوید: یکی از صفات خداوند ستارالعیوب بودن است! بعدا پدرم وقتی به دفتر منشی میرود سس ها گوجه فرنگی را روی دیوار و تکه های له شده ی پیتزا را روی زمین و دیوار می بیند.
    من حالا در این فکرم که کی ما خبرهای تجاوز رهبری را به نوجوان سعید توسی دوازده سیزده ساله و تجاوزات حاج سعید طوسی مرد کامل و فیلمهاشان را خواهیم دید و شنید. از آنجا که رهبری نفوذ اسرائیل را حتمی دانسته اند و بدزبانها گفته اند که اسرائیل حتا توی تونیکه حاج خالنوم والدپه آقا مجتبی و اتاق خواب رهبری هم از پس و پیش نفوذ کرده و دوربین گذاشته ما کی این فیلمهای لواط آقا و بیت مقدسش را می بینیم حرفها و گپهایش را می شنویم.

  19. یک خبر مسرت بخش امروز در میان سپاهیان و بسیجیان پیچیده که با حسادت و شعفی بیمانند همشان را به هلهله و وجد آورده! و آن اینکه سیگاری معجزه آسا از بیت رهبری بیرون آمده. آن سیگار که در پاکتی سبز و با کپی برداری از سیگار برگ جعبه سازی شده را «سیگار پشکل الارهبریه» نامیده اند. البته چون رهبری زیر بغل چپیشان یک ساک تر = ادرار و یک ساک خشک = پشکل و به زبانه بسیجانه مدفوع ایشان که از وسعت مکان در همان جا در مدبر جاسازی شده امروز به تولید عنبوه یعنی عمان انبوه رسیده. پس از امروز مریدان و مجذوبین در دیگ ولایت از کرونا و کوید برای همیشه خودشان را رهانیده اند. پشت این پاکت سیگار نوشته شده که «امام عج آنرا امتحان و تائید کرده اند». لطفا این خبر را به همه برسانید.

  20. سپاسگزارم که نظر مرا منتشر کرده اید. من آدرس شما را ۹۲ نفر فرستادم. حالا فهمیدم که بسیاریشان به سایتان آمده اند و چند نفرشان براتان نظر داده اند. خوشحالم که سایت شما و به ویژه این صفحه اینقدر پربار است و چه بینظیر!

    مرگ بر روحانیون و مداحان و طلاب. به امید نابودیشان. هر کس باید در این راه نهایت کوشش را بکند!

  21. این صفحه ی اینتنرنتی یکی از مشعشعترین صفحات اینترنتی ست که من تا کنون دیده ام.
    و اما علم طلب و روانشناسی مبحثی دارد به نام ژنتیک. و این دانش گاهی به عقب بر می گردد و گاهی به جلو. گاهی به تاریخ گذشته نظر دار و گاهی آینده را. در این مورد خوب است تا ما مثلا به عمامه سیاه یا سفید تا کلاه سبز و …آخوندان و ملایان طلاب نظری بیندازیم. می بینیم که اینان به کجا وصلند! مثلا امام الله خامنه ای به پیامبر اکرم وصل است. خب بله ولی این بخشی از ماجراست. یا سیدان محمد و احمد خاتمی به فاطمه ی زهرا متصلند و…و حالا بیائیم اینرا مورد مطالعه قرار دهیم. چندسالی پیش آمام الله خامنه ای عروسش را که از ناتوانی جنسی و در درد نعوظ آقا مجتبی رنج می برد چند ماهی فرستادش به انگلیس، و نه چین، تا انگلیسی ها او را باردار کنند. و آنها عروس رهبری را و خانم آقا مجتبی را کردند باردار . حالا با همین حساب دو X دو تا چهار تا بیائید حساب کنیم. چنانکه شیخ علی تهرانی در مورد شخص رهبری و مرددوستی او در کودکی گفته می توان نتیجه گرفت که شخص آقا مجتبی هم باید و حتما هم همین طور است که ایشون یک پدر روسی دارد بنا بر این شخص والده ی آقا مجتبی هم همچون عروسشان دچار درد نه اختلال، بلکه نبود نعوظ بوده و البته باید کار یلتسین باشد. بعد ما باید همین طور به عقب برگردیم نوبت می رسد به خود حضرت آقا، چنان که از اسناد برمی آید پدر و مادر حضرت آقا با استالین بسیار دوست در مراوده بوده اند. و رفتار استالینیستی حضرت آقا حتما گواهی رفتاری و ژنتیکی و پدریت استاین است با ایشان. بنا بر این این وراثت در این مورد هم صادق است و اراده ی حضرت رهبری به نزدیکی با ولادیمیر تا پوتین از همین استالین زادگی رهبری ست. و اگر ما همین طور هم به جلو و هم به عقب رهبری نگاهی کارشناسانه بکنیم می توانیم وجود نازنین حاج سعید طوسی را از یک طرف و نوه های رهبری را از طرف دیگر بازشناسیم. در ضمن میتوانیم از خود بپرسیم که آیا فاطمه زهرا در حقیقت دختر امام علی نبوده که سپس همسر آن امام عادل و قاتل یهودیان بنی قریضه شده و…پاسخ این پرسش البته که مثبت است. چرا که فاطمه زهرا که هفت ساله بوده و میشود زن امام علی خان و در یازده سالگی همچون آزاده نامداری به همین خاطر در به پهلویش می زنند و هم بچه و هم مادرٍ امامان ما از حسن تا مهدی را می کشند. جالب است که مومنین و دوستان خانم آزاده نامداری ایشون ر ا با فاطمه زهرا و آبستن بودن هر دو و باز کردن در با گرین کارت آمریکا که پاسداران نیروی انتظامی به مادر آزاده نامداری قرض داده بوده تا در را باز کند (شاید بشکند) در تهران بسیار مورد توجه قرار گرفت تا جائی که رهبری شخصا دخالت کردند و فرمود:
    حقیر می گوید این زن آبستن نبوده…
    فورا نامه پزشکی قانونی یک نون (ن) را گذاشته سر بوده اما این نون (ن) به صورت زننده ای آشکار کننده تشابه آزاده نامداری ست با فاطمه زهرا ست. چرا که این نون(ن) به بوده نجسبیده و این طور آمده. خانم آزاده ی نامداری در موقع اصابت در به شکم ایشون آبستن ن بوده. و چون هنوز فاصله نون(ن) و ب به چشم مبارک رهبری نرسیده. هنوز پزشکان و خصوصا رئیس پزشکی قانونی سر کار هستند که البته بزودی که رهبری بیدار شوند تا آخر همین امروز جنین این خانوم نابود خواهد شد و نون(ن) ن بود به چسبیده و نبود خواهد شد. در اینجا اشاره کنم که دیشب تا درست ساعت شش و سی هفت دقیقه رهبری پای منقل بودند و بعد نماز جماعت را به امامت خودشان و نوجوانان حرم برگزار کردن، برای همین ایشون الان در خواب قی لوله هستند. و هم هم قی و همه لوله هر دو در رهبری کار گذاشته شده اند.
    می ماند بر اینکه ما نزدیکی اما خامنه ای را با روسیه دانستیم و البته رابطه همه ی بچه پولدارها و بازاریان و بسیار بفروشها و کارچاقکنها و ولیلام مجلس و… که همه لندنی و لندنی زاده اند و آمریکائی و آمریکائی زاده اند و اروپائی و اروپائی زاده و…فقط ایران براشان گاو شیردهی ست که پولهایش را میبرند نزد شیاطین بزرگ و گوچک تا آنجا تبلیغ اسلامیات کنند و شاهانه زندگی نمایند. حالا باید محققین دیگر همچون حقیر تلاش کنند تا بفهمند چرا بخش دیگر ایران به چین فروخته شده است. باید از بیشرفهای همچون پیمان معادی و سید شهاب الدین حسینی و رامنبد جوان حرامزاده پرسید که شماها و دوستانتان که از حکومت ضد بشری دفاع می کنید، اگر حتا به اندازه روباه یا شغال و یک خوک هم شرف داشتید می بایست به جای به آمریکا و آروپا رفتن به چین می رفتید. من یکی که شماها را دوست میداشتم چنان از دستتان شکارم که اگر بدستم بیفتید چند اخ تف به صورتتان خواهم انداخت…

    برادر من در جنگ خمینی با صدام کشته شده. یادش زنده. امیدوارم دنیای دیگری وجود نداشته باشد تا او از باخت بزرگ زندگیش هرگز آگاه نشود. چرا که او فکر می کرد برای ایران می جنگد. در صورتی که نجاست صدام به تمامی روحانیون و مداحان می ارزید. ا» بیچاره عاشق ایران بود، ایرانی که به چین و روسیه فروخته شده. و مردم ایران گوسفندوار در بیان خشک و بی آب و علف فقر و فحشا و دزدی و تخریب و نا امنی و روسپی گری در حال نه چریدن، که دیگر حتا علفی هم نیست، در حال مرگی تدریجی اما حتمی هستند.
    من هم «نه به جمهوری اسلامی» را تائید می کنم.

  22. با سلام و شب بخیر و تسلیت به خاطر فروش ایران و ایرانیت به چین اگر غیرت دارید مثل خانم عشقی این دادخواست را امضاء کنید.فکرش را بکنید در خرض فقط چند ساعت دهها هزار نفر آنرا امضاء کرده اند. این فروش فاجعه ای ست آنرا جدی بگیرید.
    https://news.gooya.com/2021/03/post-50163.php

  23. آقای فرهنگ قاسمی بنا بر سفارش دوستی به سایت شما آمده ام. این مطلب را در برنامه آقای دکتر حسن مکارمی گذاشتم. اما از آنجا که به نظرم میرسد بسیار مهم بلاشد در اینجا نیز می گذارم تا تعداد بیشتری آنرا بخوانند. اگر مورد قبولتان بود آنرا منتشرش کنید! با سپاسگزاری
    با شادباش نوروزی به همه و به ویژه به دکتر حسن مکارمی و کارهای خوبشان. من دانشجوی روانکاوی از ایران هستم. من فکر می کنم مشکل روانی جامعه ی ایران چنان عظیم و گسترده است که پس از سرنگونی این نظام اهریمنی شاید نیاز به چندین دهه کار مداوم و تندرست و بسیار با احتیاط دارد تا ما را به راهی برساند که به سوی نرمالیته ایرانی باشد. ما از یک سو با شستوشو شدگان مجاهد طرفیم که واقعا بیمارانی هستند بسیار عجیب که من به خاطر کارم با آنها آشنائی دارم. از دیگر سو ما با بسیجیانی آدمکش و بیمار طرفیم که همانندیهائی عجیب با مجاهدین دارند. از دیگر سو ما با پاسدارانی روبروئیم که باید آنها را ماشینهای قتل عام لقب داد. و باعث و بانی همه اینها روحانیون و مداحان و طلابی هستند که کل جامعه ی ایران را به صورتی تحجری و یا با دخالتهاشان آنها را حقه باز و ریاکار و دقلباز کرده اند. و البته این بیماران به نوبه ی خود جامعه ی ایران را در همچون روحی جمعی و سرگردان و پریشان برساخته اند. من چندی پیش با یکی از قربانیان نوجوان بیت رهبری که مورد تجاوز سعید طوسی قرار گرفته آشنا شدم و او را چندین بار در خلوت دیده ام. او بیش از ده بار مورد تجاوز سعید طوسی قرار گرفته بود. او مطمئن بود که سعید طوسی خودش بارها توسط شخص رهبری و سپس چندین ملا و مداح و قاری و قرآن قرار گرفته بود. البته من در ابتدا نسبت به آنچه او میگفت شک کردم. اما او یکی دیگر از قربانیان را نیز به من معرفی کرد. او که از اولی بزرگتر بود می گفت که سعید طوسی یک از استدلالهائی که برای تجاوز به من بکار می برد این بود که او در سیزده سالگی با رهبری آشنا شده و رهبری نسبت به او «علاقه ای بسیار بسیار لطیف و صمیمی» داشته. من از او کنجکاوانه چندین بار راجع به این «علاقه» و «صمیمیت »و «لطافت» پرسش کردم. او سرانجام به من گفت:« شما هی من رو هل میدی تا واقعیت دردناک تجاوز رهبری به سعید طوسی سیزده ساله را برایت باز گو کنم. خب بله همینطور بوده است. بعد سعید طوسی برای خودش شده قطب لواط و تجاوز…». آنچه به صورت دردناکی جالب است اینکه آن دو نفر که اولی را بارها دیدم و دومی را فقط ۴ بار اولا هر بار به صورت وحشتناکی با زوزه کشیدن گریان شدند و دیگر اینکه تعداد قربانیان را در بیت رهبری دهها و شاید بیش از ۱۰۰ نفر و بیشتر و در سطح کشور اگر نه صدها هزار نفر دست کم هزاران نفر برآورد کردند. تجاوز به نوجوان به احتمال زیاد از رابطه پیامبر با علی یازده ساله شروع می شود و همینطور تا حوزه های علمیه و حوزه های مدحی ادامه پیدا می کندو اصولا غلمان یک واژه قرآنی ست و حتا در اسنادی شخص امام حسین نوجوانان و جوانان پسر ایرانی را برای غلمانی طایفه ی قریش تجویز می کند و البته زنان و دختران را برای کنیزی. جالب است که در هر کشوری چنین اتفاقی در سطح رهبریش افتاده بود زمین و زمان به هم میریخت. اما در ایران اسلامزده اینطور نیست.
    https://news.gooya.com/2021/04/post-50301.php
    لطفا به این آدرس مراجعه کنید تا بفهمید چرا سخنان این دو مرد و نوجوانان سابق بسیار درست و دقیق است و چرا خامنه ای شخصا به عنوان متجاوز مانع اجرای عدالت شده. پارادوکسش این است که عدالتی که در حکومت الله وجود ندارد. در ضمن اینطور به نظر می رسد که به زودی سعید طوسی به سرنوشت آزاده نامداری و بسیاری بی نام و نشانهای دیگر دچار شود.
    با سپاسگزاری دانشجوی روانکاوی از ایران

  24. جناب نویسنده با بررسی ها مختلف نشان میدهد که رهبری از بچگی مورد توجه مردان بوده و او هم خودش کششی بسیار همجنسگرایانه داشته است و البته این از نظر پزشکی مورثی و ژنتیکی ست. از همین رو هم فرزند ایشان حاج آقا سید مجتبی قدرت مردانگی ندارند و بر ای باردار شدن دست به دامان انگلیسی ها شدند. البته اصرار رهبری و آقا مجتبی این بود که اسپرمی به حاج خانوم بزنند که فرزندشان مو بور از آب درنیاید که البته همینطور هم شده است. شیخ علی تهرانی که از بچه گی و نوجوانی با آقا و به قول خودش سیدعلیجون همراه بوده اینرا به وضوح شرح داده است و در هر حال رابطه سید علی خامنه ای و تمامی جوانان و نوجوان رابطه ای رفت و برگشتی و فاعل و مفعولی بوده است و خصوصا مفعولی. سعید طوسی هم مورد تجاوز رهبری به عنوان مفعول بوده و بسیار بسیار کم بوده و هم به عنوان فاعل بسیابسیار زیاد. یعنی رهبری مفعول بوده تا فاعل که البته این هم خودش تجاوز است . این در تمامی زندگی رهبری صادق است. من به صفحه ی مورد اشاره ی شما که به آقای حسن مکاری نسبت داده اید خواهم رفت و این نظر را در آنجا نیز خواهم گنجانید.

  25. با ادب عرض کنم که
    اگر چنانکه دو نظر دهنده آخرین نوشته اند رهبری آیت الله خامنه ای واقعا همجنسگرا و یا دو جنسگرا هستند آنرا اعلام کنند. همینک ما در ایران با عذاب بسیار این تاندانس را داریم تحمل میکنیم. آگر ایشون چنین کار رو بکنند نامشان در تاریخ ماندگار خواهد شد و شیعه اولین دینی خواهد بود که آنرا برسمیت خواهد شناخت. من مطئننم که اکثریت قاطع همجنسگرایان و دوجنس گرایان به تشیع مشرف خواهند شد. آلبته شاید آنوقت تمامی اجحبارات دینی برداشته شود و حتا تبرئه حاج سعید طوسی هم قابل قبول باشد و با دیه و رضایت همه ی مورد تجاوز قرار گرفته گان ببخشند. من امیدوارم حضرت رهبر پیام مرا بخوانند و سر عقل بیایند. اینکه چیزی نیست. این که من یا ایشون همجنسخواه باشیم ارده ی خداوند و طبیعت است. اصلا در نماز هم نوعی تاندانس همجنسگرایانه وجود دارد. من به رهبری سفارش می کنم تا ایشون نسبت به نظر من واکنش نشان دهند. در پایان من از اینکه ایران را به چین بفروشند با رهبری مشکل اساسی دارم و نه با همجنسگرا بود ایشون. من همچنین با
    :«نه به جمهوری اسلامی»
    هم مشکل اساسی دارم و با این شعار موافق نیستم.
    چرا که در ایران اصلا جمهوری وجود ندارد. باید گفت و نوشت:
    «نه به حکومت اسلامی»
    چرا که این حکومت اصل داعش است و داعش تازهخ کپی این نظام است.
    اگر آیت الله خامنه ای دستور انحلال این حکومت داعشی را بدهند و خودشان به عنوان یک هجنسگرا و اعلام آن کاندیدای اولین رئیس جمهوری ایران پسا اسلامیک بشوند بنده به ایشون رای خواهم داد.
    اگر پیج دکتر مکارمی رو پیدا کنم این نظر را آنجا هم میگذارم.

  26. این آقای شفیعی کرمانی در آخرین نظر با ادب نوشته:
    با ادب عرض کنم که…
    و من در سایت BBC دیدم که حمید بعیدی نژاد و همسرش در زمان تقدیم استوارنامه سفیر ایران به ملکه الیزابت دوم در کاخ باکینگهام اقامتگاه رسمی ملکه بریتانیا را نشان داده. خانم بعیدی نژاد که به هرزگی اسلام مشهور است زنش همانند کلفت های زمان قاجار پشت سر شوهرش ایستاده تا کثافت اسلامیش را با آن حجاب نحسش به رخ خانم شهبانو الزابت بکشد. من از این فاحشه با حجاب و قواد شوهرش می پرسم که پس چرا حجاب کامل اسلام را رعایت نکردی و با چادر سیاه نیامدی. این زنیکه که حتا به اندازه پری بلنده هم شخصیت ندارد آمده تا بر ای فامیلش پز بدهد که مثلا ملکه را دیده است. مگر نمی دانی که شما نماینده داعش جاکش پیامبر گرامی و بچه باز اسلام ناب هستید! بله اسلام نجس هستید.
    نسیم شمال شاعر قزوینی در سده سیزدهم روی جلد قرآنش نوشته بود:
    مذهب مردم ایران اگر این اسلام است
    بر چنین مذهب و پیغمبر آن باید رید

    و من عرض می کنم
    که
    مذهب ملت ایران اگر ای دین الله ست
    بر چنین دین و به پیغمبر بر قرآنش،
    و به قبر تک تک امامانش باید رید!
    و البته بی آنکه چاه سامراء را فراموش کنیم!
    اینرا نوشتم تا اطلاع بعدی!
    چرا که از فردای سرنگونی این ریدنها به اسلام و پیامبر و امامان و قرآن و خصوصا به قول عبدالکریم سروش پیامبر گرامی اسلام قطع خواهد شد. برای همین حتا بر آن دسته از مردم که هنوز مسلمان مانده اند واجب است تا هر چه زودتر با من ضد اسلام همدست شوند تا ریشه ی این درخت خبیث مداحان و طلاب و آخوند و آیت الله را بکنیم تا دیگر چنین واژه هائی و چنین هدایائی نثار قبر پیامبر و قران و ائمه نشود.
    امیدوارم شفیعی مرا ببخشد

  27. با سلام و احوالپرسی و خسته نباشی به همه و آقای قاسمی عزیز و به نظر دهندگان در اینجا اعلام می کنم که یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب ایران همین برگه هست که حالا میگویند صفحه و پیج و خلاصه… میگویم دستاورد برای اینکه در پیش از انقلاب هرگز کسی شجاعت حتا روانی چنین مقوله ای را هم نداشت یعنی مثلا فکر می کرد که نظری همچون بیشتر این نظرات حتا در ذهنش هم داشته باشد مثلا مار می گزدش یا دهانش و دستش کج می شود یا می رود به جهنم و حالا نه تنها قرآن و محمد و ائمه که خود الله را با گلوله ها….مورد ضربه و ضربت قرار می دهند. تازه من مطمئنم که اگر در دیزی باز شود سیلی و طوفانی براه خواهند افتاد که زیر این سیل و طوفان انبوهی از خطوط قرمز های بسیار دور نیز شکسته شود. من امیدوارم مومنین هر چه زودتر برای باقی مانده و باقی ماندنٍ این باقی مانده دینشان بر علیه مداح و آخوند و طلبه و آیت الله و دینٍ بر قدرت قیام کنند و این ته مانده را نجات دهند. همچنین امیدوارم حالا که ارتشیان و پاسدارانی که هنوز ایرانی مانده اند فهمیدند که این رژیم دارد ایران و ایرانیت را می فروشد به خودآیند و بر علیه ملایان وطن فروش به خروش آیند و در یک اقدام هماهنگ کل این سیستم کاست و آخوندی ـ مداحی را بر ای همیشه نابود کنند. هممیهنان خارج از کشور باید هر چه در توان دارند برای رسوائی این حکومت ضد ایرانی و آقا ها و آقازاده هایشان که ثروت ملی را غارت کرده اند و در اروپا و آمریکا به خوشگذرانی مشغولند دست بکار شوند. من از دوستانی که این سایت را معرفی کردند تشکر می کنم و من هم آنرا به دونفر معرفی خواهم کرد. شما هم اینکار را بکنید. من اینک در خراسان هستم. اما نه برای زیارت. اما بدانید که زآئران نادان از ماسک و فاصله گذاری و البته به دستور ملایانٍ دزدٍ مال و امنوال و هم فکر و عقل مردم …پرهیز می کننتد و پرهیز داده می شوند. نوروزتان پیروز در هرکجا هستید فکر ما هم باشید و خصوصا در نه به حکومت اسلام و نه به فروش ایران به چین فعال باشید.

  28. دوست و فامیل عزیز ممنونم ازت. اما یک پرسش من از این سایت و خود تو این است که چرا این سایت در زمره سایتهای gooya.com نیست. امروز هر سایتی در لیست این سایت نباشد حاشیه ای خواهد ماند و مگر دوستان خودشان کسی آن سایت را نمی بیند. من البته حالا که دانستم گاهی به این سایت خواهم آمد اما خوب است که خود این سایت نامش را در گویا دات کام بنویسد. من نظر ترا کپی کردم و چون اجازه دادی دستی هم درش بردم تا در سایت یکی از دوستان پدر بزرگم بگنجانم اما آنها آنرا قبول نکردند. میخواستم در اینجا بفرستم اما دیدم با وجود دست درش بردن باز هم تکراری ست. در هر حال هنگامه ایست این نظرات و خصوصا نظر های شعریش. اینها را باید برای همه فرستاد. با دوستی که صحبت می کردم میگفت که القصیده الانتریه و شاوزوزک و خیام نیشابوری بسیار معروف هستند.
    امیدوارم نظرم منتشر شود
    سلام برسان

  29. در ضمن ایکاش این القصیده را هم کسی آنرا بخواند. و با موسیقی آنرا حتا آوازه خوانی کند.

  30. چقدر خوب است که تمامی نامها ایرانی شوند. چصدر خوب است که همچنانکه اسلام ضد ایران و ایرانی ست ما هم ضد اسلامی و ضد اسلامی شویم و چقدر خوشما آمد که دوستان مرا به این سایت راه بردند. و چقدر دلم می سوزد که هخممیهنان در فقر و فاقه و در فحشا و اعتیاد و غارت و تخریب در حال جان کندند و این چنین بدون مدیریت سرگرانند. من رفتم گفتگوی شما آقای قاسمی و اسدی و هودشتیان را با محمدپور شنیدم و دیدم. بسیار دلگیر شدم! چرا که دیدم کسانی که شماها را بیدردهای مدعی میدانند راست می گویند. چرا که شعار نه به حکومت اسلامی از دل ما که در ایران هستیم برآمده و در فضا و هوا پیچیده ولی شماها با بغض و کینه آنرا مسخ و رد می کنید. بدا به حال ما در خاکسترنشینان ایران نشسته گان بر سفره های خالی که امیدوار بودیم که اگر خودتان کاری نمی کنید دست کم صدای ما در دل و گوش و زبان شماها هم بپیچد. آما نه! و در خبرها آمده که یک مرد اهوازی صبح روز دوشنبه،‌ ۱۶ فروردین، هشت نفر از بستگان خود را با شلیک گلوله به قتل رساند و سپس خودکشی کرد. من با شفافیت می گویم که این مرد یک جنایتکار بوده و حیف شده که خودکشی کرده. او که تصمصم به خودکشی گرفته می بایست هشت آخوند و مداح و طلبه را بکشد و با سربلندی مثل أن حمیدرضا درخشنده که آن آخوند امام جمعه کازرون را کشت و با سربلندی حتا پای چوبه ی دار هم معذرت نخواست و رفت بالای چوبه دار او هم دست کم کم این چنین بمیرد. از این به بعد هر کسی می خواهد خودکشی کند برای موفق بودن و در راه ایران بودن تا میتواند باید آخوند و طلبه و مداح بکشد. لطفا این پیشنهاد مرا که در حقیقت پیشنها ماست که دونفری ایران نظر را نوشته ایم به گوش همه ایرانیان برسانید. در ضمن هم با نپویسنده ی حراسانی موافقم که باید سایتتان را در گویا دات کام ثبت کنید.

  31. من از این سایت ملی و محترم تقاضا میکنم تا اجازه دهد تا این نظر من در چندین صفحه گذاشته شود.
    در اروپا یک دختر ۱۵ ساله شده نماد جنبش محیط زیست. حالا من دختر ۲۳ ساله هستم البته به خاطر ضدیت با بشر اسلام مجبورم نام و عکسم را فعلا و البته به خاطر خانواده ام پنهان کنم ولی روزی نام و نشان و عکسم را منتشر خواهم کرد. به نظر من آن روز دور نیست اگر چه دیر کرده است. امیدوارم هممیهنان سخن من هممیهن که دختر هم هستم گوش کنند و خصوصا اجرا کنند.
    پس:
    به عنوان یک دختر ایران زمین از هممیهنان خارج از کشور میخواهم تا به پیشنهاد من توجه کنند. پیشنهاد من به عنوان یک دختر جوان و شورشی این است که هر ایرانی خارج از کشور به نوعی ضدیت خود را با این نظام ضدبشری بروز دهد. درسازماندهی و در تظاهرات شرکت کند.باید ایرانیان جسور و جوان در خارج از کشور سطلهای رنگ سرخ، سبزسفید، و زرد = که معنی ضدیت با قرار داد ننگین چین دارد بخرند و مثلا در کیسه های نایلون بریزند و آنرا به دیوار سفارت اشغالی ایران پرتاب کنند یا اصلا جلو سفارت همینطور که آرام رد میشوند به صورت انبوه روی زمین بریزند و کسی باشد که از آنها فیلم بگیرد و آنرا پخش کند. در تهران و اصفهان که من خبر دارم جنبشی به نام «جنبش آتش» تشکیل شده که در آن کتب مقدس اسلام را نیمه سوز در خیابانها رها کرده اند.خودم هم اینکار را کرده ام. اینکه در خانه بنشینم و زانوی غم به بقل بگیریم فایده ای جز مردن تدریجی ندارد! مرگ یکبار، عزا یکبار. ما نمیتوانیم و نباید بگذاریم حکومت ضد بشری از این پیچ خطرناک به سلامت گذر کند. آی اٍی ایرانی، آی اٍی هممیهن «جنبش آتش» و«جنبش رنگ» را به خاطر بسپار.بسوزان،رنگ کن و این پیام را کپی کن و برای دیگران بفرست. شماها که در اروپا و آمریکا هستید به هم بپیوندید و عمل کنید. شماها بیش از ۱۳=۱۴ میلیون هستید.
    شبنم دختر ۲۳ ساله از تهران

  32. من نخست به خانم شبنم و ایده بسیار جالبش شادباش می گویم. امیدوارم که ایرانیان داخل به جنبش آتش و ایرانیان خارج نشین به جنبش رنگ ایشان بپیوندند و پیام این دختر جوان را برای دوستان و آشنایان ایرانی و خارج نشین خود بفرستند. اما بنده در ایران هستم حتما جنبش آتش را قدر خواهم دانست. و اما دوستان مرا فرستادند در این سایت. چرا که باید اذعان کنم که دوستی واقعا به صورت سرسامآوری من و ما را به سوی این سایت میفرستد…
    در این سایت من از دو موضوع تعجب کردم. البته اگر تعجبم پایه و اساسی همه جانبه داشته باشد. می گویم همه جانبه برای اینکه من البته این سایت را نمی شناختم! دیگر اینکه من بسیار از مسائل مطرح شده که البته بخش مهمی از نظرات را همین دوست سمج ما برایم چاپ و تا دلتان بخواهد با دست و دلبازی فتوکپی کرده که از جمله به قول رهبر مفعول به حقیر هم داده. بنا بر این کار این سایت بسیار عالی ست و تعجب می کنم که واقعا بسیاری ازش بیخبرند. و اما تعجب دیگرم بر این است که چرا مقاله ای و نشستی در مورد آزاده نامداری به عنوان موضوعی مهم که از یک خودکشی یا قتل معمولی بسیار مهمتر جامعه شناختی تر و حتا فلسفی تر است در این سایت نیست. یا شاید من ندیدم. برای همین دو نظر را در جائی دیگر پیدا کردم که در این سایت کپیش را می گذارم. شاید نظر ما را هم منتشر کردید و ناگهان دوستمان آنرا در جلسات هفتگی چشم ما را با آن روشن کرد.

    دستتان درد نکناد!

    بفرمائید:
    استاد دانشگاه از تهران

    در مورد «قتل» این خانم یک مسئله مهم تاریخی این است که از پس شکست قادسیه و اشغال سرزمینمان توسط مسلمانان عرب و کشتار عظیم و سیستماتیک مردان و تجاوز هولناک و سیستماتیک به زنان و دختران مسئله ریا و دوروئی همچون دانه های تزویر در روح و روانه زن و مرد ایرانی کاشته شد. این درختان بیماری ریشه دوانیدند و سایه ها و میوه های مسموم دادند و تبدیل به ارثی ژنتیکی شدند. این ماجرای ریا و وانمود کردن و در چنگال بیرحم این ایدئولوژی مرگآور بودن در تمامی کشورهای اسلامیزه شده به زور شمشیر و تجاوز وجود دارد. جالب است که خشونت بی حد و حصر اسلام بر سرزمینهای اسلامیزه شده به زور شمشیر و تجاوز در همه ی کشورها اعم از ایران و مصر و هند (پاکستان) و شمال افریقا و اندونزی و… نتایجی همانند داشته. من به عنوان تاریخدان و جامعه شناس باید بگویم که از آنجا که اسلام تمامی کتابها و اثرات تصویری و نوشتاری را در سرزمینهای اشغال کرده به طور سیستماتنیک و سیستمیک نابود کرده بنا بر این آنچه نوشته شده حتا اگر توسط اشغال شده گان هم باشد دیکته اسلامیون و اصولا خود اسلام است. بنا بر این اصولا «یدخلون فی دین الله افواجا» یک دروغٍ راست است. یعنی در حق مردم تحت اشغال چنان ستمی و چنان خشونتی همه جانبه بکار بردند که این «یدخلون فی دین الله» صورت پذیرفته. بنا بر این به کوتاهی چند جمله بگویم آنچه به ایران ما مربوط میشود روح زبان و شعریت جامعه ی تاریخی ما و تاریخ جامعه ای ما و جنبه های هنریش تمام کوشش را کرده تا از این خشونت محض که اتفاقا سرتاسر اسلام را فرا گرفته تلطیف کند. و تا اندازه ای پیروز شده است. خشونتی که در این ۱۴۰۰ سال حتا یک روز خوش برای نه پیروانش و نه همسایگانش و نه …نگذاشته است. اما بدبختانه با انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ یورش دوباره ی اسلام بر ایران این تلطیف را سقط جنین کرد. آما ایران خانوم دوباره آبستن حواث است…
    اینکه حنیف بودن و رحیم بودن اسلام را مطرح می کنند و به رخ می شکند به خودی خود دروغش در درونش است. یعنی با راستی دروغ می گویند و می گوید! یعنی من و شما و او، و ما و آنها پیش از هر «لحظه ای» در برابر این دین گناهکاریم! بنا بر این، شالوده ی این بنا بر ریا و تزویر است. بر حقه بازی ست. شما اگر یک نگاه ژرف یک نگاه کارشناسانه یک نگاه ژنتیکی و یک نگاه نافذ به کل این دین و این آئین و کاست روحانیت اعم از آیت الله و ملا و آخوند و مداح و طلبه بیندازید در تمامی اجزاء قیاسها، بلاغتها، دیسکورها، مجادله ها، مجاب کردنها و گفتگوها نوعی حقه بازی و ریا و دروغ مثل «الکل» رسوخ کرده است. این اصلا مثل هوا در فضا معلق است. من برای چند کنفرانس هم به کشورهای اسلامی و هم به کشورهای غیر اسلامی اروپائی و حتا ارمنستان و ژاپن و کره جنوبی سفر کرده ام. انصافا و بدون حب و بغض باید بگویم که اگر چه این حکومت اسلامی و این روحانیت و کل سیستمش بلیه ای عظیم هستند بر سر ما ملت اما ورای این حکومت اسلامی ۴۳ ساله این خود اسلام است که چنین زائده و زائیده ای دارد. چرا که اصلا شما وقتی با ملتهای کشورهای اسلامیزه شده حتا با دانشمندانشان هم وارد گفتگو می شوید آن حیله و نفاق و ریای اسلامی را حتا در سخنانی که سر میز نهارخوری رد و بدل میشود را درشان احساس میکنید، چیزی که اصلا در میان لائیکها و کافران و مسیحیان و حتا یهودیان و بودائیان وجود ندارد یا به این صورت حاد نیست. بنا بر آنچه نوشتم خانم آزاده نامداری قربانی این رژیم اسلامی البته که هست اما این خانم در ورای این قربانیت، قربانی اسلام و قرآن است.
    با سپاسگزاری

    بانو شهین از اصفهان

    من هزار در صد با نظر خانم یا آقای « استاد دانشگاه از تهران» از تهران موافقم. و از ایشان بسیار تشکر می کنم که این چنین موجز و رسا نوشته اند. بنده در همین اصفهان غم انگیز دختری داریم که با پدرش از هم جدا شده ایم ولی بسیار محترمانه و دوستانه هستیم. او از این وضعیت اسلام و اسلامیات چنان دچار تشنج و مالیخولیا شده که سه بار دست به خودکشی زده. یکبار هم ما متوجه شدیم که در حال آماده کردن این است که خودش را روی ۳۳ پل به آتش بکشد. اما ما حتا به صورت فیزیکی مانعش شدیم. اما واقعا این دین و این آئین این تشیع و این اسلام نه تنها هیچ چیز مثبتی برای ایران و ایرانی به ارمغان نیاورده بلکه از بدو ورودش تمامی سجایای اخلاقی و انسانی و ایرانی را به همراه مردانی که گردن و زده و زنان و دخترانی که مورد تجاوز قرار داد ه ذبح شرعی نموده است. من از دوستی که مرا در مورد نظر خانم یا آقای استاد دانشگاه از تهران خبر کرد سپاسگزارم. من از مردم ایران التماس می کنم تا از این دین و از این قرآن و پیامبر زنباره اش دست بر دارند. آخر این چه دینی ست که پیامبر ۵۷ ساله اش با یک دخهتر شش ساله ازدواج می کند و این درحالی ست که او سه سال بوده که عاشق و دلباخته این طفل بوده! ای ایرانی فقط کافی یک لحظه فکر بکنی!
    من برای اولین بار به سایت شما آمده ام و راضی شما را ترک می کنم. از دوستان خواهش می کنم تا آدرس این صفحه را برای دوستان، فامیل و آشنایانتان بفرستید.
    شهین هستم از اصفهان و از دوستم که مرا خبر کرد سپاسگزارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.