فرشید یاسائی
…جامعهای که راه رشد و توسعه و پیشرفت را انتخاب کرده باشد. ضرورتا باید از دالان مدرنیته عبور و با سنت روبرو شود و چالشهای این دو مفهوم را ارزیابی کند. تنها جوامعی میتوانند به توسعه پایدار دست یابند که از همه ظرفیتها و توان خویش برای رسیدن به توسعه و پیشرفت در کلیه زمینهها بهره گیرند. گفته میشود سازش و آشتی سنت و مدرنیته (تجربه خاور دور) پیشنهادی است انحرافی. خاور دور تجربهای است ویژه خود. این مورد به بحث ما مربوط میشود…
مقدمه:
این سئوال مطرح است که چرا در جامعه ما با آنهمه دستگاه تبلیغاتی فعال و صرف هنگفت میلیاردها در این راستا، راه فضائل اخلاقی هنوز مسدود و فساد و ریاکاری، تزویر… رشد بیسابقه دارد؟ بخود میبالیم که جامعهای مذهبی بنا کردیم… راه مذهب با معنویت را کوتاه و بهم نزدیک کردیم…! با این ادعاها قاعدتا باید وضعیت بهتری – لااقل – نسبت به کشورهای همقد خودمان داشته باشیم! برخلاف نظر مسئولین و اساتید حتی سطح دینداری ما با جوامع صنعتی و توسعه یافته بالاتر نیست و دروغ، تزویر، فساد و… تا اعماق جامعه ریشه و رشد سرسام آور داشته است. گفته و ادعا زیاد… و وضع حقیقت ناروشن.
برای توجیه بیگانه وغرب ستیزی و ایجاد ترس از آنان، چنین وانمود میشود که کشورهای صنعتی تنها از بعد اقتصادی توسعه و پیشرفت داشتهاند… از جنبه معنوی و توسعه فرهنگی دارای ضعف زیاد هستند و به زبان دیگر باید بیایند از اساتید و نخبگان علمی و مذهبی ما درس بگیرند…! در واقع این آقایان بخود قبولاندند که هیچ کشوری در دنیا کیفیت زندگی اجتماعی انسانها توامان – درابعاد مادی و معنوی- در سطح مطلوبی نیست و کشور ما ایران به دلیل دینداری و رشد بیحد معنویت و فضیلت از این قاعده استثنا است و نسبت به سایر کشورهای غربی، صنعتی و سرمایه داری از وضع مساعد تری برخوردار است!
دلائل این استدلالات در نبود درک واقع بینی و رشد بیحد تزویر و ریا است که وجود اساتید و مسئولان کشور را نیز آلوده کرده است. آنان چنان در خلسه ایدئولوژی و تزویر و زر و زور بسر میبرند که واقعیت برایشان قابل رویت نیست… آنان نمیبینند که مردم جامعه در تامین معاش روزانه دارای مشکل فقر و بیکاری (فاکتورهای مهم جرم و جنایت) هستند و عدم امنیت اجتماعی و شغلی مانع بزرگ توازن و توسعه در کشور شده است. سالیانه با هزینه کردن میلیاردها ثروت ملی تنها راه تهران – کربلا را هموار میکنند و متاسفانه مردمی که حافظه تاریخی خود را به مسئولین حکومت اسلامی فروختهاند… بدون توجه که چه بر سر خویش و آیندسازان این مرز و بوم خواهد آمد… دنبال فاجعه برنامه ریزی شده سرگردانند و آگاهانه و ناآگاهانه آب به آسیاب کارگردانان این نمایشنامهها میریزنند.
جامعهای که راه رشد و توسعه و پیشرفت را انتخاب کرده باشد. ضرورتا باید از دالان مدرنیته عبور و با سنت روبرو شود و چالشهای این دو مفهوم را ارزیابی کند. تنها جوامعی میتوانند به توسعه پایدار دست یابند که از همه ظرفیتها و توان خویش برای رسیدن به توسعه و پیشرفت در کلیه زمینهها بهره گیرند. گفته میشود سازش و آشتی سنت و مدرنیته (تجربه خاور دور) پیشنهادی است انحرافی. خاور دور تجربهای است ویژه خود. این مورد به بحث ما مربوط میشود.
شواهد امر نشان میدهد که دین در کشور ما خصوصا تشییع چنان در سنتها ریشه دوانده است که عملا جامعه را به دو شقه کرده است. مدرنیته را بنا بر ایدئولوژی خود، دشمن متصور است که چاشنی آن غرب و بیگانه ستیزی است. و عملا با تصرف قدرت سیاسی… آن بخش اجتماعی که مدرنیته را شرط پیشرفت میدانند، غرب گرا و وابسته… میداند و با آنان (از هر نظر) مخالفت میکنند و به حاشیه راندهاند.
آغاز:
بزرگترین مانع در برابر مدرنیته در کشور ما ایران، تفکر دین حکومتی است که با وحدت با سنت گرایان راه توسعه را از زمان مشروطیت تا به امروز سد کردهاند. نزاع عمده سنت و مدرنیته در کشور ما؛ توسط روحانیون و روشنفکران ضد غرب… با دخل و تصرف در قوانین و شئونات اجتماعی بوجود آمده است. مفاهیم امت – ولایت یا دولت – ملت ناروشن است لذا احکام و قوانین عرفی با قوانین مذهبی استحکاک پیدا کردهاند. برای این منظور هیچگاه رابطه صمیمانه (از صدر مشروطیت تا بحال) بین سنت و مدرنیته در کشورما وجود نداشته است. هر جا که سنت گرایان و روحانیون مسائلی را مغایر با خواست و نیت خویش میدیدند… جامعه را تحریم و تهدید کردهاند و تا مرحله آشوب و بلوا پیش رفتهاند. این مورد فرق اساسی است که ما را از خاور دور… دور ساخته و جامعه خود را نمیتوانیم با ژاپن یا کره… مقایسه کنیم. لذا بخش غربگرا و مدرن جامعه نمیتوانند با سنت گرایان (مخالف هرگونه رفرم) به وحدت نسبی برسند! به دلائل آن اشاره خواهد شد.
کشور ما متاسفانه نه در ابعاد معنوی و اخلاق (برخلاف نظریه پردازان و مسئولین حکومت اسلامی) و نه مادی؛ توسعه یافته نیست. سطح زندگی با کیفیت، مطلوب نیست و تا وضعیت مساعد راه درازی را باید بپیمائیم. هنوز اول کار هستیم و شعارهای دیواری و تبلیغی با واقعیت جامعه در تضاد کامل است. آحاد مملکت با داشتن ثروت ملی در وضعیت مناسبی نیستند واین مورد دراخلاق نامتجانس اجتماعی تاثیر گذار بوده است. شاخصهای عمومی از جامعهای با فساد و دروغگوئی… در سطح بالا سخن میگویند… شیوع این مفاهیم در سطح وسیع از کیفیت زندگی و راهی که انسانها برای سعادت خود انتخاب میکنند… آشکارا کاسته است.
دلائل آن را بیشتر میشود به سطح نازل آگاهی توده و نبود امنیت اجتماعی اشاره کرد. بیش از سه دهه است که از تهذیب اخلاق و فضائل اخلاقی در سطح جامعه صحبت میشود که عملا جز رشد ریاکاری و تزویر چیزی به ارمغان نیاورده است…. طبیعی است گذار از سنت به مدرنیته مسائل خود را دارد… برای مشکلات فرهنگی و هنجارهای اجتماعی باید پاسخ مناسب یافت. و این مهم از عهده روحانیون خارج است و باید اساتید و فرهیختگان جامعه دست بالا زنند. البته نه آن اساتید و روشنفکرانی… که خود عوامل اصلی آنتی سمیتیسم، غرب و بیگانه ستیزی و مدرنیته (ساکن خارج و داخل کشور) هستند.
برای رسیدن به جامعه توسعه یافته باید تلاش کرد و قانونمندی را ملکه ذهن کرد. باید به جامعه در حال گذار (امروز ایران) کمک کرد تا قادر باشد.
نخست: ارزشهای سنتی را بیارزش کند تا جایگاه مفاهیم و دادهها در جامعه مشخص شود. دوم: کمک شود تا جامعه از خلاء ابهامات و موهومات ناشی از ایدئولوژی حاکم خارج شود. اگر تصور کنیم (که تصور شده بود!) که حکومت ایدئولوژی قادر است به فضائل اخلاقی… یاری میرساند و جامعه را به به سوی یشرفت راهنمائی خواهد کرد… در اشتباه خواهیم بود. سه دهه را پشت سرگذاشتیم و نتایج آن اظهر من الشمس است! این تجربه در تمامی اقمار به اصطلاح سوسیالیست دولتی شکست سخت خورد.
گفته میشود: درفرایند جهانی شدن، روند توسعه در کشورهائی نظیر ما سریعتر است و با روند توسعه در کشورهای پیشرفته امروز تفاوتهای ماهوی دارد… طبیعتا با استفاده و بکارگیری از تجربیات کشورهای پیشرفته، روند تغییرات شتاب بیشتری – در کشورهای در حال توسعه یافته – داشته است. اما مشخص نمیشود که این کشورها کدامند؟ آیا تغییرات (سیاسی) اساسی در روند کشورهای اسلامی صورت گرفته و یا اینکه منظور خاور دور است؟ اگر روند توسعه و پیشرفت در غرب به یک قرن محتاج بود در کشورهای غیر غربی به نیم قرن یا کمتر (البته با یاری تجربیات و تکنولوژی غرب) رسیده است. این ارزیابی درست (نمونه کره جنوبی و ژاپن…) است اما نه برای کشور ما با حکومتی ارتجاعی و آغشته به ایدئولوژی مذهبی. ما عملا روند توسعه و پیشرفت را در بهمن ۵۷ با انتخاب شعار ضد غربی و شرقی و مدرنیته قطع کردیم، و بیش از سه دهه است که کشور و مردم را به بازی – از پیش باخت – گرفتیم… تنها در بخش نظامی و کپی برداری از مدلهای بیگانه (با نابودی میلیاردها ثروت ملی) به خود مدال افتخار داده و در واقع به توسعه و پیشرفت اجتماعی – در تمامی زمینه ها- اعلان جنگ دادیم! و خود را درگیر ناهنجاریهای گوناگون ساختیم. تازه با گذست سه دهه روند سیاه تاریخ به فکر مداحی وتعزیه خوانی و شستشوی مغزی کودکان در مدارس و حذف علوم انسانی… و درافتادن با دنیای مجازی… افتادیم!
شاید زمان آن فرا رسیده است که شفافتر به بیان نظرات خود بپردازیم واز ابهامات دوری گزینیم. روند پیشرفت و مدرنیته سرنوشت محتوم کشور ما میباشد. جوامع با تکیه به مدرنیته و بهره برداری تکنولوژی ناچارند از دنیای کهن و سنن دست و پا گیر عبور کنند. راه دیگری وجود ندارد. برخلاف بعضی از نظریه پردازان کشور، مدرنیته مدل شرقی و غربی نداریم. راه مدرنیته در تمام دنیا یک شکل، یک عملکرد و یک مشخصه مهم داشته است: عبور از دنیای کهن به عصر جدید. برای رسیدن به مدرنیته طبیعتا با سنن کهن تضاد بوجود خواهد آمد که میتواند در روند اولیه ناهنجاریهائی نیز بوجود آورد که گریزی از آن نیست. هیچ کشوری در هیچ مقطع تاریخی نتوانسته است همزمان سنت و مدرنیته را با هم آشتی دهد. این دو مفهوم ناچارند یکی به نفع دیگر تعامل و خویشتن داری کند! نمونههای خاور دور ادعائی هستند نادرست. خاور دور سنتهایشان نیز در راستای مدرنیته قرار گرفت و ارزش یابی شد. دین و آئین در خاور دور نسخه حکومتی و برنامه تشکیل دولت دینی (نداشته) ندارند. فرق اساسی آنان با ما این بود که مدرنیته و پیشرفت را دشمن فرض نکردند؛ عکس بعضی از جوامع اسلامی! آنان دریافتند که میتوان سنن اجتماعی خویش را با تکیه بر مدرنیته و توسعه باز تعریف کنند و از آن تضاد و بحران بوجود نیآورند. ما نیز ناچاریم با حفظ سنن فرهنگی مفید روند مدرنیته را دنبال کنیم و دادههای تمدن و فرهنگ خویش را در استقرار توسعه و مدرنیته بازتعریف کنیم. بدون آنکه سنن و آداب رسوم مفید خود را فدا و ناچار باشیم از افراطی به افراط دیگر رهنمون شویم.
اکنون از خود میپرسیم آیا مردم ایران حاضرند از سنت و دادههایهایشان برای رسیدن به توسعه پایدار و مدرنیته عبور کنند…؟ قبلا هم بدان اشاره شد که نه تنها روحانیون در کشور، بسیاری از روشنفکران… روی تضاد سنت و مدرنیته خیمه زده و از آن دفاع میکنند و شبانه روز از طریق دستگاه اجرائی کشور و امکانات وسیع تبلیغاتی ذهن مردم را به بیراه میکشند. آنان نیز دچار هیستری غرب ستیزی هستند که عموما در زندگی شخصی خویش عمیقا سنت پرستند و سد راه مدرنیته شدهاند و در این راه قدم بر میدارند. گرچه در بعضی موارد – بنا بر محظورات – غربی میپوشند و میاندیشند! با داشتن یک چنین دیدگاهی (اخلاق دوگانه) در جامعه شکاف سنت و مدرنیته بیشتر شده است. و میدانیم که مشکلات اساسی در کشور ما داشتن یک چنین تفکری است که به عقب افتادگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در تمامی زمینهها دچار شده و جامعه را از گردونه تمدن جهان فعلی دور نگه داشته است…. و نباید در برابراین تفکرسکوت کرد!
در کشور ژاپن با وجود آئین شینتو (۱)* از یک سو و از سوی دیگر آن خسارت عظیمی که از سوی آمریکا در زمان جنگ جهانی دوم متحمل شد… راه آشتی با غرب را انتخاب کرد… داستان ویتنام تکراری است از مکررات. با تمامی این تجربیات تاریخی در جهان، باز مشاهده میشود روحانیون و اساتید… مملکت تضاد سنت و مدرنیته را چنان بزرگ و غیر قابل حل مفروضند که به جای (در جائی که بخوبی آگاهند که بدون این طی طریق راه حل دیگری وجود ندارد…!) یافتن راه حل مناسب آب به آسیاب سنت گرا و غرب ستیزان (متاسفانه این روند از طریق مطبوعات ظاهرا معتدل برای خودشیرینی به ولایت فقیه… به جناح ضد غرب و سنت پرست نزدیک میشوند وگاها خود را ضد غرب جلوه میدهند…!) میریزند که هر گونه تحول جدید را حرکت انحرافی میپندارند و بدون توجه به عواقب آن؛ آن را طرد میکنند. جالب است که تعدادی از همین تحصیل کردههای غرب ستیز* (۲) و سنت گرا که در غرب کار وزندگی میکنند، علیه غرب سم پاشی میکنند… بخشی از کمونیستهای قدیمی (روس پرست)… هواداران خجالتی ولایت فقیه…… نمونهای از این تفکر هستند که سد راه مدرنیته شده و با روحانیون و سنت گرایان همسنگر بوده و هستند…!
اکنون مردم و کشور ما در مقطعی از تاریخ قرار گرفتهاند که افراط در تمامی زمینهها حرف آخر را میزند… هرکدام از «صاحب نظران» در خلسه خود شیفتگی بسر میبرند که یافتن بدیل را مشکل و اصولا فرصتی برای گفتمان به یکدیگر نمیدهند. سنت گرایان، غرب و مدرنیته را عامل بدبختی و چالش با غرب را بزرگ و غیر قابل حل میپندارند. در مقابل هواداران فرهنگ و تمدن غربی، سنت گرائی راعامل عقب افتادگی دانسته و انتخاب مدل غربی سیاسی – اجتماعی را مفید مفروضند. نتایج این گونه تفکر جامعه ما را عملا به دو قسم کرده است که احتمالا در فرصت مناسب و هموار… به برخورد جدی (احتمالا خشونت آمیز) خواهد انجامید که میتواند کل جامعه را ناآرام کند. لذا ضرورت دارد متفکرانی که به سرنوشت و منافع ملی کشور (نه بیگانه و آخوند پرستان) علاقه واعتقاد دارند؛ راه حل مناسب یابند.
بدون شک در تمدن و فرهنگ غرب با داشتن دموکراسی دستاوردهائی بوجود آمده است که تمدن و فرهنگ ما آنرا از صد سال گذشته یعنی (تقریبا) از صدر مشروطیت میشناسد و با آن آشنائی داریم… تشکیل دولت ملی و مدرن… ساختار سیاسی – فرهنگی، وزارتخانهها و پارلمان… و دولت، نمونه برداری از دستاورد غرب بوده است… این دستاوردها گنجینهای است که میتوانیم با تعامل و حفظ سنت مفیدهای اصیل خودمان (ضرورت نیست نوروز باستانی را به کریسمس تبدیل کنیم…) از آن استفاده کنیم و رابطه صحیح و مناسب را آزمایش کنیم و در بخش فرهنگی و اقتصادی وارد معامله و گفتگو شویم… تجربه کره جنوبی و ویتنام بعد از جنگ، درسهای مفیدی همراه داشت که میشود از آن استفاده کرد. اتخاذ این سیاست مستلزم آن است که سنت گرایان و غربگرایان افراطی واقع بینانهتر به جامعه گذار نگاه کرده و از تعصبهای غیرعقلانی بپرهیزند. چنانکه میدانیم سنت گرایان افراطی رابطه با غرب و انتخاب مدرنیته را مخالف منافع اقتصادی – ایدئولوژی خویش میدانند و با چسباندن برچسب انحطاط به فرهنگ غربی سپر دفاعی برای خویش ساختهاند که مبادا منافع آنان پایمال شود. افراط مقابل… دید. «مدینه فاضله»… به غرب دارند که هر دو تفکر راه را بر میانه روی سد کردهاند… خطرات ناشی از آن گوشزد شد.
تمدن غربی موفق به دستاورهائی شده است ارزشمند و کسانی که این واقعیت را نمیبینند (نمیخواهند ببینند!) متاسفانه مشکل فضیلتی دارند. این بدان معنی نیست که در شرق هیچ اقدامی برای فرهنگ و هنر و تمدن نشده است. بلکه وجود استبدادهای کهن و خشن، تعصبهای افراطی… فرصتها را از مردم ربوده و جوامع شرقی در مقاطعی از تاریخ خود، فرصت بازتولید پیدا نکردند و سنت گرائی و تعصب رشد بیرویه پیدا کرد چون در مقابلش چیز دیگری نبود. غرب در دوره رنسانس (خصوصا) از تمدن شرق فرا گرفت و با فرهنگ خویش در آمیخت و نتیجهاش فرهنگ فعلی است که همچنان میآموزد و پیش میرود… لذا نمیشود هیچ تمدنی را کاملا قبول و یا کاملا نفی کرد. راه حل سوم: تلفیقی از هر دو تمدنها است. ایران در شرایطی که افراط، تنفر و خودپرستی… بر سیاست روز چیرگی دارد… نخست باید خود را باز تعریف کند. و نهایتا ناچار است از این مرحله خارج شود و با تمامی دول و مردم دنیا رابطه حسنه، مناسب و واقع بینانه داشته باشد. لازمه این اقدام در زیر ورو شدن سیاست داخلی و خارجی حکومت است و بازنگری اقشار متوسط جامعه که در سنت و مدرنیته شناور هستند. نمیشود مابین افکار پوپر… و تقی مجلسی… سرگردان بود…!
توسعه و پیشرفت در ایران مستلزم عبور از پل مدرنیته است. سنن و آداب رسوم را نیز باید درهمین روند بازتعریف شود. ناچاریم به تمدن و فرهنگ خویش دید نوین وانتقادی داشته باشیم تا بتوانیم راه و روش عاقلانه و معتدل پیدا کنیم. برای تحلیل جامعه ناچاریم اقشارجامعه سنت پرست و زیربنای آنان را بشناسیم… در تحلیلی نه چندان عمیق در میابیم که نمایندگان فکری اقشار وسیعی از جامعه سنتی آخوند و شبه آخوند هستند. این نمایندگان در بخش دانشگاهی نیز نفوذ دارند. همین اقشار و نمایندگان معنوی آنان با انقلاب ۵۷ حکومت را به چنگ آوردند و در واقع بر قدرت و دایره نفوذشان در جامعه افزودند. این اقشار بیشتر با ریشه روستائی، ساکن شهرهای بزرگاند و مساجد پایگاه فکری آنان را تشکیل میدهند. در مراکز علمی، دانشگاه و وزارتخانهها… نیروی منسجم بوجود آوردهاند. در عرصه سیاست تمام روندها و فرایندها را در تصرف خویش دارند و هر حرکتی (داخلی و خصوصا خارجی) را زیر نظر و کنترل دارند. با تکیه بر نیروی ضربت نظامی – امنیتی از صدر انقلاب تا حال نبض سیاسی جامعه در حال گذار را در دست گرفتهاند. ناگفته نماند نخست: اقشار سنت گرا هیچ اعتقادی به مفهوم دولت – ملت ندارند و خود را امت اسلامی میدانند! دوم آنکه: این اقشار به هیچ وجه پدیده انقلاب نیستند و همیشه در جامعه وجود داشتهاند.
از سوی دیگر – بعد از کودتا در ایران- اقشار دیگری از طبقه متوسط در قسمت بورکراتیک و تکنوکرات رشد کرد که حرف برای گفتن داشته و دارند. حضور زنان و دانشجویان در عرصههای مختلف اجتماعی و رشد جامعه شهرنشینی و آگاهی و تماس بیشتر با دنیای غرب و آشنائی با تکنولوژی تغییرات مهمی در سطح آگاهی و تمایل به مدرنیته در جامعه بوجود آمده است. گرچه در عصر مشروطیت روشنفکران توانستند سنت گراها را خانه نشین کنند. اما با شروع انقلاب اقشار ارتجاع و سنت گرا انتقام سختی از روشنفکران گرفتند اما بهیچ وجه قادر نشدند تفکر مدرنیته و طرفدارانش را شکست دهند چون خودشان نیز لزوما محتاج به دگردیسی برای بقای خویش دارند.
اکنون اقشاری (قشر سوم) در جامعه شهرنشین خلق شدهاند که سنت و دین را شخصی دانسته و خود را موظف و ملزم به اطاعت از خاستگاه سنت گرایان و دین پرستان ایده ئولوژی زده نمیبینند. برای نمونه در عرصه حجاب اجباری زنان، سنت گرایان شکست سخت خورداند و ناچارا برای بحران خود بوجود آورده، عموما راه حل احمقانه خود را با خشونت و توبیخ و تنبیه به جلو میبرند! سنت گرایان چه بخواهند و چه نخواهند برای بقای خویش ناچارا باید راه را بر مدرنیته باز کنند. طبیعی است که اگر تعاملی صورت نپذیرد. دراین نزاع شکست سنت گرایان از پیش مشخص است. آنان باید بخوبی بدانند که جامعه شهرنشین ایران از مرز بیست درصد به هفتاد درصد رسیده و بمباران اطلاعات و آگاهی حتی روستاها را تحت تاثیر قرار داده است. توسعه پایدار درکشور تنها در انتخاب مدرنیته است.
اقشار سنتی و خصوصا رهبران فکری آنان نخست باید با مفاهیم دموکراسی، حقوق بشر و محیط زیست آشنا شوند و از دروس تاریخی در کشورهای صاحب دموکراسی تجربه اندوزند و روند رفرم در سنت و دین را آغاز کنند… آنان ناچارند قرائت نوینی از مفاهیم سنتی – مذهبی ارائه دهند… دلائل متعددی وجود دارند که ناچاریم از این سیاهی و تباهی عبور کنیم. گفته میشود هر حبابی زمانی خواهد ترکید. ایران امروز در یکی از بدترین دوران حیات (ازصدر مشروطیت تا امروز) خود بسر مییرد. در تمام زمینههای اقتصادی – سیاسی و اجتماعی شکست خوردیم. ایران امروز هیچ پیامی جز خشونت و توحش و تهدید برای مردم دنیا ندارد. اتخاذ سیاستهای مخالف عرف بین المللی سبب گردیده که کشوری با فرهنگ و تمدنی کهن از دهکده جهانی اخراج شود و در شرایط کاملا منزوی دست و پا بزند و ناچارا دوستی و رابطه با کشورهای دیگر را گدائی کند ودر این راستا منافع ملی را چوب حراج زند.
با خسارات و صدمات ناشی از حکومت اسلامی و ولایت فقیه، جایگاه ایران در جهان گم شده است. کشور ما ایران بیماری است محتاج مداوا و تا از حکومت ولایت فقیه و انصارش عبور نشود؛ در دور و تسلسل خواهیم بود (که بیش از سه دهه تجربه شده است) و هر روز ملت ایران شاهد فجایع دیگری در تمامی زمینهها خواهند بود. در خاتمه باید یادآوری کرد که برای پیشرفت و توسعه باید نخست در افکار خویش تجدید نظر کنیم و این به همت زنان و مردانی است که به سرنوشت کشور خویش عمیقا علاقمندند و وجهه ایران و ایرانی برایشان از اهمیت بسزائی برخوردار است.
سال خوبی داشته باشید.
ژانویه ۲۰۱۴
*۱- برای آگاهی بیشتر رجوع شود به دانشنامه ویکی پدیا * شینتو – ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
* ۲- کسانی هستند که در غرب تحصیل کرده (میکنند) اما دختران خردسال خویش را در کشورهای خود ختنه اجباری میکنند!