اسماعیل هوشیار
بعد از بحثی نیمه تمام ، باز کمی تحقیق و تفحص و فکرکردم . درتاریخ سیاسی بشر من به کسانی که ذهنی خلاق باعملکردی مخرب دارند ، احترام نمیگذارم ولی کلا هم نمیتوانم نادیده شان بگیرم . وینستون چرچیل در زمان صدارت خودش نوشته بود : از آنجایی که هیچ چیز به اندازه دین و مذهب نمیتواند اندیشه را مسموم و فرد و جامعه را به قهقرا و عقب بکشد ، من به علیها حضرت اطمینان میدهم تا اسلام در خاور میانه هست ما پیروزم…. ” «بخشی از یادداشت های وینستون چرچیل به ملکه انگلستان»
بعد از بحث نیمه مفصل آن روز خیلی فکرکردم . قبلا هم دیگران به همین “نقاط ضعف به زعم خوشان” اشاره کرده بودند . از اینکه نوشته ها تند و تیز است….اهانت آمیزاست….تو درذهنت همچنان چریک هستی….فقط سلاحت را گرفته اند و تو قلم را جایگزین کرده ایی….هنوز خشونت ؟….ماندلایی باش….گاندی وار بنویس….و حتما درزمین سیاست هم مسیح وار ببخش و گنجی وارو سروش وار ، فراموش کن….. !
یکم : من هم مثل بقیه آدما محصول شرایطم . همین شرایطی که حاکمش شریعت را قانون کرده و خدا را به خیابان کشاند و بزرگترین نیروی مخالفش هم همان کارها را کرد با همان قرآن و امام و پیامبرش….درزندان حکومت اسلامی موقع زدن کابل قرآن میخواندند و در زندان مجاهدین هم با آیه همان قرآن آدم میکشتند….هردو جریان هم تمام ارزشهایشان مشابه است . بعد از عبور عملی ازوسط این هردو جریان انتظار داشتی که محصولش چه باشد ؟ دنیای سیاست هم نیاز به تشریح عمیق ندارد . منظورم درسطح جهانی و عام است . همان سیاستی که فکرمیکند میشود به دلیل حاکم بودن و داشتن امکانات هر مزخرفی را چپاند . بله عزیز جان من محصول شرایطم . با دین و اسلامی که درخیابان حکم اجرا میکند دشمنم و متنفرم . با مردم یا اعتقاداتشان هیچ کاری و دشمنی ندارم و حداکثربه قول شما کار روشنگری محترمانه میکنم ولی این مهم زمانی شدنی است که قانون حاکم باشد و غول آدمخوار شریعت عملا درشیشه محبوس شود . اسمش وتجربه اش هم “قرون وسطی” درغرب است . قبل از آن ، همین مسیح که امروز درازای خوردن یک سیلی، خیلی محترمانه درخواست یکی سیلی دیگر هم میکند…. زمانی که حاکم بود خیلی رسمی آدم میسوزاند .
دوم : زمین سیاست هم تا امروز چنگی به دل نمیزند. برای دخالت موثر و سازنده باید حتما دلیل خوبی داشته باشی و روی پایه محکمی باشی . تلاشهای من برای رسیدنِ مد نظر شماها نیست . خود همین تلاش با هرشکل و اندازه و نقصی همان “رسیدن” است . رفتن و ادامه دادن دلیل نمیخواهد که در ذات همه پدیده های جاندار وجود دارد . برای ماندن ولی حتما دلیل لازم است . من نمیتوانم امثال پروژه های فریب مثل خاتمی را تبلیغ کنم . یک نگاهی به تجربیات گذشته بکن . آن روشنفکرانی که درهمان زمان خاتمی و قتل های زنجیره ای مصلوب شدند معتقد به جنگ مسلحانه نبودند ، فروهرها با ذهن چریکی تاریخا میانه ای نداشتنند ، درخرداد ۱۳۸۸ جمعییت میلیونی به خیابان آمد و خیلی محترمانه گفت : نه ! سرنوشت مشابه انواع مختلف و حتی متضاد ( منتظری ؛ کاظم رجوی ؛ مجید شریف ؛ ندا آقا سلطان و حتی سعید امامی ) دراین سیستم خیلی عجیب است اما واقعی ! درتمام این مراحل و اشکال متفاوت ، برخورد حاکمان شریعت با بقیه چگونه بود ؟ این جماعتِ حاکم خودشان به خودشان اعتماد ندارند و عملا نشان دادند که برای خودشان هم معیار ثابت و مطمئنی نیست . تمام این مجموعه محصول همان حاکم بودن شریعت درخیابان است. دشمنی با دین حاکم ، به معنی دشمنی با اعتقادات مردم نیست . دشمنی با پدیده ای که درذهن عوام یحتمل تمام نمیشود کارمن وهدف من نیست وشدنی هم نیست ، اتلاف وقت است. روزی که قانون و مدنییتی انسانی در جامعه حاکم شد و شریعت به جای واقعی خودش برگشت آنوقت همه چیز شدنی و قابل دیالوگ است .
سوم : من هم تماسهای حداقلی با نسل جوان داخل ایران دارم و نتیجه و برداشتم از فضای داخل حاکم برجامعه ایران اصلا این نیست که همه عاشق پرستش مثل گذشته مانده اند . امیدوارم و روزی که این فضای سرکوب و چماق ازسرمردم برداشته شود آنوقت خواهیم دید که دین و مذهب چه وزنی دراذهان دارد . توده عوام عمدتا و همیشه به پدیده هایی موهوم برای آرامش ذهنش نیاز دارد . اما درآینده فرضی همین پدیده های موهوم هم مثل دیروز نیست حتی در شکل و نام . خدای آرامش دهنده اذهان مردم ، هرشکلی که داشته باشند مربوط به خودشان است هدف جنگ با ذهن مردم نیست . با خدای ماده در خیابان که خودش را مسئول اجرای احکام اعدام و سنگسارو…خدا میداند ، من جبرا و هنوز درجنگم . آنجا که قانون مدنی وانسانی جای قوانین شریعت نشست ، خودش بزرگترین انگیزه دخالت و تلاش بیشتر را به همراه خواهد داشت .
نهایتا اینکه در ابتدائی ترین عکس العمل کاملا طبیعی من نمیتوانم فراموش کنم . مثل توله سگی که روی دمش پا بگذارند و فشاردهند . آن توله سگ فرضی هر چقدرهم ماندلایی و گاندی لایی باشد بالاخره یک عکس العمل طبیعی مثل واق واق کردن خواهد داشت . انواع زندان های حکومت اسلامی….زندان انفرادی مجاهدین خلق ….زندان ارتش آمریکا….این واق واق را هم که نکنم دیگه چی ؟ من نمیخواهم ازآن جناب توله سگ عزیز و محترم کمتر باشم ! برای رفتن ، به دلیل نیاز نداری ولی برای ماندن حتما دلیل لازم است واین روح حاکم بر قانون زمین سیاست است . رسما از تو میخواهند ماندلایی باشی و بعد جلوی چشمت حتی قوانین فیزیک را هم دست کاری میکنند واز مجرمین مسجلی مثل روحانی و خامنه ای وطن پرست و آزادیخواه میسازند ! لازم باشد رسما خاوران را هم منکر میشوند که وجود خارجی ندارد و ساخته ذهن ضد انقلاب است !! چپها هم دور برمیدارند و با راسترین ادبیات حس بودن را ( بودنی بی مایه ) به رخ بکشند ؛ خامنه ای و روحانی که آزادیخواه میشوند مشتی مارمولکِ آفتاب پرست محافظه کار بی جیگرهم میگن چپ هستیم….این همه مخاطب را ابله دیدن ، از طرف تمام عالیجنابان جهان ، دردش فقط گفتنی ست ولی فهمیدنی نیست !
یادمان نرود که وقتی در زمین سیاست هستی ، میشود به راحتی چشم بست و کردیت داد ، به آسانی گوسفند بود و به آرامی دهباشی شد….ولی برای انسان شدن و انسان ماندن همیشه راه طولانی و سخت است . راهی که با قدمهای کودکانه پیمودنی نیست . مگراینکه نباشی که داستان کلا فرق فوکوله ! وقتی ( آگاهانه و یا ناآگاهانه ) به سراغ ریشه مشکلات و مصائب اجتماعی نمیروی آنوقت مجبوری فقط روضه سیاسی بخوانی برای دادن کردیت به یکی از قطبهای ارتجاع ! درچنین حالتی “جایی” برای رسیدن وجود ندارد البته به جز قبرستان . تنها دلیل محکم برای زنده ماندنم ، داشتن یک وحدت محکم دورنی با کل تکامل و زمین است با لایه ای ازحس کنجکاوی برای دیدن پشت پیچ بعدی . شما آن نقد تند و تیز با لایه ایی نازک از طنز را ، درزمین سیاست دشمنی تلقی نکن وبه قول خودت حس بد نگیر دکتر جان ! در زمین سیاستِ امروز به اندازه کافی کوتوله سیاسی و ناظرِ گیج و….” با مدارک معتبر ” برای برداشتهای کودکانه و بازی گرگم به هوا و الک دولک هستند .
اسماعیل هوشیار
۱۵.۱۲.۲۰۱۳