دلیل عقب ماندگی ما چیست؟

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

به نقل از دیوار فیسبوک مجتبی طلاییان

اینهم مانند کتاب نخواندنمان دلایل متعدد دارد که البته کتاب نخواندن یکی از آن دلایل می باشد.
مسلما از بین رفتن حکومت ایرانی و جایگزین شدن حکومتهای غیر ایرانی و مسلط شدن دین اسلام ضربه بزرگی به ما زد ولی در ادامه می بینیم دوباره کاروان فرهنگ و دانش ایران به راه افتاد و بسیارهم پیشرفت کرد بطوریکه در تاریخ بعد از اسلام دوره ای به پرباری قرن چهارم هجری و کمی بعد از آن نداریم. پس باید دنبال دلایل دیگری بگردیم.
من فکر می کنم یکی از مهمترین دلایل که نه تنها رشد ایران را مانع شد که حتی دیگر سرزمینهای اسلامی را نیز تحت تاثیر گذاشت، پیروزی مکتب اشاعره بر معتزله بود.
 خیلی خلاصه می توان گفت معتزله جریان‌فکری ای بود که  برخلاف اهل حدیث، معتقد بود عقل و خرد به تنهایی برای شناخت و پیروی از اسلام کافی است.  در مقابل اهل حدیث بودند که برای هر امری در اسلام به حدیث متوسل می شدند و در نتیجه هزاران حدیث ساختند.
به گروه اول عقلی و به دومی نقلی می گفتند. اشاعره گروه دوم بودند که تعقل را جائز نمی دانستند.
در دوره سلجوقیان و به همت خواجه نظام الملک مدارسی تاسیس شد به نام نظامیه. نظامیه ها که در شهرهای متعددی تاسیس براه افتادند بر اساس مکتب اشاعره کار می کردند. این بدان معناست که دانشمندان عقل گرا عملا محلی برای اشاعه افکارشان نداشتند.
ازمهمترین و تاثیر گزارترین شخصیتهای نظامیه امام محمد غزالی است. او در فقه اسلامی تحصیل کرده بود ولی فلسفه نیز می دانست.
 غزالی کتابهای متعددی نوشت که همه در جهت اشاعه همان دید بنیادگرانه و صرفا نقلی اش می باشند. یک کتاب را تنها به نقد فلسفه و فلاسفه اختصاص داد. کتاب تهافت الفلاسفه را در رد آراء فلاسفه یونان وهمچنین‌ در رد فلاسفه اسلامی بخصوص  فارابی و ابن سینا نوشت.
در مورد موضوع کتاب و کتاب نویسی در دوران قدیم باید بیشتر تامل کنیم. کتاب نویسی در آن زمانها یا زمان ما متفاوت بوده. امروزه بسیاری بنا برعلاقه شخصی خود کتابی می نویسند و به بازار عرضه می کنند و عده ای هم آنرا می خوانند، همین. ولی در مورد مثال ما، غزالی با یک هدف مشخص که دور کردن فلسفه و تعقل از مطالعات اسلامی بود،  این کتاب را نوشته. از سوی دیگر کتاب او بعنوان کتاب درسی و معیار تفکر نظامیه ها نوشته شده.
واضح است که او توانست به همین سادگی  مدرسه ای بسازد که شاگردانش تنها روایت و حدیث و قرائت قرآن می آموختند. به همین دلیل است که چشمه دانش در ایران خشک شد. بطوری که بعد از حافظ دیگر شاعری در حد او و دیگر شاعران بزرگ پیش از او نداریم. عالم و دانشمند که ابدا.
غرالی صوفی هم بود و یکنوع تصوف خیلی محتاطانه داشت. یعنی مانند بسیاری صوفیان دیگر گرد موضوعاتی چون وحدت وجود نمی گشت.
مسلما با این مختصر نمی توان ادعا کرد که موضوع را کاملا توضیح داده ام. این هم مثل بقیه پستهایم تنها یک نامه دوستانه و برای تبادل نظر و چه بسا دلیلی برای مطالعه بیشتر در این باب می باشد. در پست دیگری بیشتر در مورد عملکرد تفکر او در عقب نگاهداشتن جامعه می نویسم.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.