راه مصدق چيست؟

ناسیونالیسم، ملی گرایی و مصدق

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

راه مصدق چيست؟

فرهنگ قاسمی

ناسیونالیسم اروپائى و ملى گرائى ایرانى

عده اى دانسته یا ندانسته ناسیونالیسم اروپائى را با ملى و ملى گرائى ایرانى در مفهومی برابر قرار میدهند. ناسیونالیسم دراغلب کشور هاى اروپائى شامل سازمان ها وکسانى میشود که داراى افکار نژاد پرستانه و دیدگاههای انسانی بسته و محدود میباشند، که در روابط فرهنگیِ وسیاسی و اجتماعی غیر از خودی را تحمل نمی کنند و اگر مناسباتی را باغیر خودی برقرار می کنند براى استثمار کردن وسؤ استفاده از امکانات آنهاست. درصورتیکه ملى و ملى گرائى در ایران در اثر مقابله ومبارزه با استعمار و استثمار و استبداد و برای بر قراری استقلال و آزادی به وجود آمده است.

صرف نظر از گذشته تاریخی و شخصیت های برجسته ملی، این دلبستگی فلسفی و پایبندی سیاسی، به شکل موثر از اواخر قرن نوزدهم پیشرفت هایی کرد و تحولاتش را در نزدیکی با تغییرات ودگرگونی های فلسفی و فرهنگ و آمیزه های سیاسی و اجتماعی شکل یافته در دوران بعد از رنسانس اروپا ادامه داد. در کشاکش همین تحولات در اوائل قرن بیستم بالندگی های اجتماعی مهمی در ایران به وقوع پیوست که باعث شد تا ملی گرایی در سرزمین ما نقش و فرگشت مهمی از گذشته تاریخی خود را باز یابد.

در این دوران پیروزی انقلاب مشروطه خود مولود یک سلسله تحولات حقوقی و قانونی در جهت منافع ملت شد. این جنبش ضد استبدادی بالاخره در اثر جان‌فشانی‌های آزادیخواهان باعث تصویب قانون اساسی، در۱۴ مرداد ۱۲۸۵ (اوت ۱۹۰۶) و تأسیس مجلس شورای ملی گردید.

در متمّم قانون اساسی از نهادهایی سخن رانده شده است که قاعدتاً موجبات رشد مبارزات اجتماعی را فراهم می آورد. تشکیل انجمن‌های آزاد از آن جمله بود. روشنفکران، مردم ترقی‌خواه، کارگران واصناف به عضویت احزاب و اجتماعاتی مانند جمعیت اجتماعیون و عامیون مشهد، سازمان انقلابی مجاهدین (سپتامبر ۱۹۰۷/شهریور ۱۲۸۶ شمسی)، جنگلی‌ها، حزب عدالت و فرقه دموکرات … در آمدند.

در رفتار وگفتار سردار جنگل، میرزا کوچک خان وستارخان وباقرخان و یپرم خان و سردار اسعد … مبارزه علیه بی عدالتی و زورگوئى به ویژه توسط بیگانگان نمایان بود که اینها همه غیر از نشانه های بارز خصوصیات ملی گرایی و براى آزادی و دموکراسى و مساوات در میان ملت ایران بیانگری چیز دیگری نمی توانست باشد.

پس از انقلاب مشروطه روشنفکران و مبارزان معتقد به مدرنیته و پایبند به نیروی ملت ( عنوان”ملتی” ها را برای خود قائل شدند که بعد تبدیل شد واژه ملی)، برای دستیابی به آزادی، عدالت، برابری، دموکراسی و جلوگیرى از بهره کشى ملت ایران وگرفتن حق مردم از بیگانگان احزابی را به وجود آوردند تا با استفاده از اصول و روش های دنیای متمدن وبا احترام به حقوق مدنی در چارچوب سازمانها و احزاب مدرن پیشرفت و توسعه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور را  میسر سازند.

فرد ملى ایرانی بر خلاف ناسیونالیسم اروپاپی مستبد نبوده بلکه همیشه ضد استبدادی عمل می کند وهمیشه یک شاخه برابرى خواهى، عدالت طلبى، حتى مشارکت و معاونت را در خود پرورش داده و در میان ملى گرایان ایرانى غیراز چند استثنا کوچک، تمایلات تبعیض گرایانه و فاشیستى وجود نداشته است. اگر هم در دوره هائى حس ملى در گروه های کوچکی از فعالین و گروه های سیاسی از حد مرسوم و عادى خود فراتر رفته و بطور ناشایست به نوعى شوونیسم تبدیل گردیده بیشتر از جنبه عکس العملی و در ارتباط با رفتار ستمگرانه دیگران، مانند دخالت خارجى، اسلام گرائی افراطى، ضدیت با ایرانىت و تهاجم به مرزها وتمامیت ارضی ایران و اجحافات قدرت متمرکز حکومت های جبار بوده است.

فرد ملی ایرانی بر خلاف ناسیونالیسم اروپاپی مذهبی نبوده بلکه مذهب را از سیاست جدا می دانست. با وجود اینکه در بخش پیرامونی نهضت ملی، احزب اسلامى نیز وجود داشته اند، اما اسلام سیاسی در مقایسه با احزاب ملى، سوسیال دموکرات ها و سوسیالیست ها؛ مانند حزب ایران که یک حزب سوسیال دموکرات است، حزب ملت ایران که یک حزب با تمایلات ناسیونالیستی به شمار می رود، جامعه سوسیالیست ها اعتقاد به سوسیالیسم داشت، رقمی نبودند. حتی در احزاب کمونیستی ایران نیز علاوه بر اعتقاد به انترناسیونالیسم، طرفداری از ملی گرائی ایرانی به چشم می‌خورد.

پس از انقلاب مشروطیت و در جریان ملی کردن صنعت نفت ایران، دکتر محمد مصدق به عنوان نماد سیاسی و تاریخی ملی ها شناخته شد. اینکه اگر مصدق نفت را ملى کرد پس باید او در رده ناسیونالیست هائی که در کشور های اروپایی شناخته شده هستند و مفهومی را که از نظر تاریخی و سیاسی با خود حمل می کنند قرارداد، درست نیست. این اشتباه را خیلى ها میکنند. اینها ثمره تبلیغاتی هستند که دشمنان مصدق علیه او انجام داده اند. مثل این می ماند که گفته شود فرانسوا میتران رئیس جمهور سوسیالیست فرانسه به علت این که برخی از شرکت ها را ملى کرد پس ناسیونالیست است. ملی بودن مصدق  از نظر عقاید سیاسی هیچ شباهتی و سنخیتی با ناسیونالیسم موجود و مرسوم در کشورهای اروپایی ندارد.

مصدق دشمن استعمار و استثمار بود که توانست در دادگاه بین المللی لاهه و در چارچوب قوانین، زنجیر استثمار را از پاى ملت ایران پاره کرده، استقلال ملى، شایستگی شرافتمدانه مردم ایران وحقوق ملی ایرانیان را در جهان و در میان همه اقوام ایرانی بدون کمترین تبعیض و  فرقه گرائى به اثبات برساند. او با استفاده از تحزب و پارلمانتاریسم قوانین بین المللی با سعه صدر و بدون جنگ و خونریزى و بدون اینکه حتی قطره خونى از دماغ کسی جارى شود، دماغ شیر استعمار واستثمار انگلیس و فاتح جنگ جهانى دوم را بر زمین مالید.

او بزرگترین سیستم سرمایه داری جهانى را از ایران بیرون کرد و حق و حقوق ملت را به ملت باز گردانید. در علوم سیاسی سیاستمداران را از از سه نقطه نظر مورد ارزیابی و تجسس قرار می دهند : فلسفی، سیاسی و دولتمداری. مصدق از نظر فلسفى طرفدار دموکراسى و عدالت اجتماعى و برابرى، از نظر سیاسى آزادیخواه و استقلال طلب و طرفدار تحزب و از نظر دولتمداری طرفدار انتخابات آزاد و قدرت مجلس و حاکمیت قانون بود.

در مدت ٢٧ ماه نخست وزیرى خود قوانینى را به مجلس برد که حاکى از اراده محکم او برای تغییر مناسبات اجتماعی، سطح زندگی مردم  و زحمتکشان ایران، برقراری آزادی های دمکراتیک و تعالی آموزش و فرهنگ و تامینات اجتماعی بود. وقتی به این قوانین نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که همه اقداماتش در راستای دکترین نوعی سوسیال دموکراسی لائیک منطبق با شرایط ایران انجام پذیرفته است. براى همین، دربار شاهنشاهی و الیگارگ ها با همکاری سرمایه داری جهانی دشمن او شدند وکمر به از بین بردن دولت ملی او بستند.

در ارتباط با لائیک بودنش باید گفت که زیر بار آیت الله ها، از جمله آیت الله کاشانی، فدائیان اسلام و مسلمانان ارتجاعی که می خواستند در دولت ملی مصدق قوانینى در چارچوب شرعیت اسلامی برای تصویب به مجلس ارائه شود او زیر بار نرفت و مقاومت و مخالفت کرد. او در پاسخ آنان در روزنامه ها اعلان کرد: «به عنوان نخست وزیر مملکت ایران به همه اعلام می کنم وظیفه حکومت یک کشور به بهشت بردن مردم نیست. وظیفه حکومت استفاده از منابع کشور جهت ایجاد بهترین رفاهیات برای شهروندان است. دولت کارگر و ملت کارفرما است. ما وظیفه نداریم به اجبار به مردم سیاستی و مذهبی را تحمیل کنیم. ما فقط آنجایی که نظم و قانون رعایت نشود حق مداخله داریم. برخی از روحانیون از من می خواهند حجاب اجباری برقرار کنم و کاباره ها را ببندم. هرگز چنین کاری را نخواهم کرد. انسان آزاد است حق انتخاب دارد و هرکس هم نزد خدا خودش پاسخگوی اعمالش خواهد بود و معتقدم انجام چنین اموری عواقب بدتری خواهد داشت.» چه کسی می تواند ادعا کند که این روش حاکى از لائیک و سکولار بودن او نبود؟ براى همین مذهبیون دشمن او شدند. حتی امروز جمهوری اسلامی که نتیجه کودتای ۲۸ مرداد و همدستی دربار و آیت الله ها می باشد، دست از دشمنی با او برنداشته و به این دشمنی با طرفدارانش به شدت و حدت ادامه می‌دهند.

دیگر اینکه مقایسه جنبش های سیاسی و اجتماعی می بایستی در ظرف و زمان خود انجام پذیرد. جبهه ملى در ایران، به ویژه در آن زمان، همان معنى را نمیداد که امروز سازمان هایی به نام جبهه ملی ( Front National) در سایر نقاط جهان به خصوص در اروپا میدهند. جبهه ملی درآن زمان داراى همه ویژگى ها و برنامه های یک جبهه دموکراتیک مردمى (Front Démocratique Populaire) بود. امروز اگر بخواهیم مقایسه کنیم باید بگوئیم جبهه ملی ایران سازمانی مانند جبهه مردمی ( Front Populaire  ) دولت “لئون بلووم” (Léon Blum) در فرانسه بود. به جرات می توان گفت ملی بودن ایرانی بنا بر شواهد تاریخی چیزی شبیه سوسیال دمکراسی لائیک اروپائی است که اگر درست عمل کند شایسته ایجاد تغییرات بنیادی مدرن و جهانروا در ایران خواهد بود.

 ۲۸ اکتبر ۲۰۱۶

مطالب مرتبط با این موضوع :

6 پاسخ

  1. نظر خواسته اید! نظر من این است که بزرگترین بلائی که به سر ایران تاریخ و تمدنش و هنرش آمد اسلام بود. اسلام همچون ویروسی فوق خطرناک به زور شمشیر و تجاوز در خون ایران و ایرانی و تاریخش و تمدنش و هنرش جا گرفت، جا خوش کرد و خانه کرد و لانه کرد. تا جائی که بدبختانه حتا مصدق هم نمی توانست از اسلام تبرا جوید. شما فقط فکرش را بکنید که حتا برای هیتلر هم مدل و مرجع تقلیدش علی بود. من اصلا در این مورد فکر نکرده بودم. اینرا در همین سایت شما و یا شاید هم سایت دیگری آموختم که تمامی جبااران و غداران و فتاکان و جنایتکاران تاریخ که در مسند قدرت بودند هرگز خودشان دست به اسلحه نبردند و آدم نکشتند. هیتلر و استالین و موسیلینی و لنین و…هرگز خودشان آدم نکشتند اما پیامبر اسلام و علی و تمامی امامان آدمکش بوده اند و تمامی پیشگویی ها که از امام غایب می شود، او هم وقتی فرضا بیاید تا بیضه های اسبش را خون بگیرد آدم خواهد کشت. البته حیدر مصلحی در پیش از انقلاب که دپر جائی حرف می زد نه تا بیضه که تا زانوان اسبش را خون بگیرد گردن خواهد زد. بنا بر تمامی تاریخ و طبق نوشته هائی که من در اینترنت دیده ام خمینی هم گفته حدود هزار نفر را از یهودیها را علی سر می برد. این خیلی وحشتناک است. البته این بیمارانی که نامشان مسلمان است خیلی هم خوشحالند که این کار وحشتناک است! چرا که معنی عمیق راه حل نهائی را دارد که حتا از راه حل هیتلر هم نهائی تر است! چرا که حتا یک دختر بچه که دوست عایشه هم هست رذا علی سرمی برد. برای همین هیتلر به گرد پای علی هم نمی رسد. و برای همین هم هست که هیتلر از آن مفتی مسلمان اورشلیم حاجی محمد أمین الحسینی در مورد یهودی کشی علی پرسش هائی کرده بود. و راه حل نهائی هیتلر کپی کمرنگی ست از جنایات علی. اسلام در ابداع جنایات و آفرینش خیانت وقتل و کشتار و شکنجه تمامی مرزها رادر هم شکسته و مرزهای جدید در آدمکشی و خصوصا به روز کردن آن بسیار دراز دست است. و اما اسلام با تمامی مجاهدتش برای تخریب کامل ایران و ایرانیت موفق نبوده و ایران و ایرانی در ته بساط هستیش همچنان ایرانی و خاکی و پرهیزکار مانده است. مصدق بزرگ نیز از آن مقوله های معتبر است. با این حال من نمی توانم اینرا منکر شوم که در رابطه با کودتا ۲۸ مرداد اینرا نادیده بگیرم که هر دو طرف اشتباه کردند. یعنی واقعیت این و البته به نظر من مصدق بیش از شاه مسئولیت داشت! چرا که پدر من که البته مصدقی بود همیشه میگفت که شاه در برابر مصدق بسیار جوان بود و مصدق می بایست طور دیگری با او رفتار می کرد. این البته بسیار مهم است که توقعی که تاریخ از مصدق دارد این بوده که در آن شرایط با شاه نوعی دیگری رفتار کند. اگر دست یادم باشد مصدق بیشتر از سی سال از شاه مسن تر بوده، بنا بر این شاهی که در زمان انقلاب ۵۹ ساله است در زمان کودتا ۴۲ ساله است. در حالی که مصدق ۳۸ سال از محمد رضا شاه بزرگتر است و بنا بر این تجربه مصدق و دانشش و سیاستش بسیار بالاتر از اوست. بنا بر این من با تمام احترام و بزرگداشتی که برای مصدق دارم فکر می کنم که او میتوانست نوع دیگری با محمدرضا شاه که بسیار هم خرافی بود برخورد کند، و سیاست لازم را برای نجات ایران به خرج دهد. در اینجا تکرار کنم که بزرگترین بدبختی ایران و ایرانی و حتا منطقه و جهان اسلام است. نجابت تاریخی ایران که نزد مصدق نجیب است را نمی توان جای دیگری سراغ گرفت، خصوصا نزد آدم جنگاوری که آنهمه را کشته و آنهمه را به کشتن داده برای فقط یک هیچ بزرگ: ناپلئون بناپارت!

  2. دوست ناشناس بسیار درست نوشته ای من هرگز به این موضوع فکر نکرده بودم. شاه یک جوان تازه به شاهی رسیده بود و نمی دانست چگونه موقعیت خودش را استحکام بخشد. برای همین بر مصدق بود که نقش پدر را برای شاه بازی کند و نکرد. ۳۸ سال بزرگتر بودن مصدق آن هم در فرهنگ ایرانی و آنهم در آن روزگار حرف مهمی ست. بدبختاتنه این موضوع مطرح شده از سوی شما را نه مصدق الهی ها و نه شاه الهی ها قبول ندارند و هرگز در منوردش سخن نگفته اند و خود من اینرا نمی دانستم که مسئله ای ست مهم و حیاتی. در حالی که هر دوی اینها مصدق و شاه عاشق ایران بودند و برای ایران کار می کردند و می توانستند مکمل یکدیگر باشند ولی بدبختانه آتش بیاری روحانیت کثیف و سید بازیهای ناپاک و دسیسه های انگلیس و بیشرفی مزمن و تاریخی حزب توده این دو عاشق ایران را به جان هم انداخت. ایران را باید از چنگال بیرحم و خونآشام اسلام و حزب توده بیرون آورد. ای ایران دوباره ایران بشو! و اما مصدق و حتا شاه کجا و حتا رضا شاه کجا و ناپلئون دیوانه و تشنه خون کجا!

  3. ناپلئون بیمار بود و عقده خود بزرگبینی و جنون عظمت خواهی داشت. خود عظمتبین بود. همان چیزی که نامش مگالومنیا نام دارد. بسیارز هم خرافاتی بود. و مصدق انسان شریف و درستکاری بود. ولی نکته ای را که دو نظر دهنده نوشته اند حائز اهمیت بسیار استو معلوم نیست چرا این پیر و پاتال های سیاست چرا تا کنون آنرا ندیده اند. بعضی از این مصدقیست ها چنان کور و کرند که اصلا به مغزشان نمی رسد که این مسئله تا چه اندازه مهم است. ۳۸ سال تجربه بیشتر بسیار است ! نه به حکومت اسلامی

  4. مقایسه هائی که شده بین شاه و مصدق وارد است اما ناپلئون شخصیتی مهم و تاریخی ست. بسیار از قوانین مهم نه تنها فرانسه که جهان و حتا ایران از مثل دیپلم و کدهای شهروندی از او می آید. البته آدم بی عیب همانا خداوند است که وجود ندارد.
    چیزی که مهم است و باید آنرا تکرار کرد این است که اسلام دشمن ایران و انسان است. باید این جرثومه خشونت و فساد را از کشورمان ریشه کن کنیم. در ضمن باید به بایدن این دشمنی را یادآور شویم. هممیهنان خارج نشین در اروپا و امریکا باید دست به افشاگریهای ریشه ای بزنند و ما را در سرنگون کردن این رژیم ضد بشری یاری دهند. ایران را روسها و چینی ها دارند می خورند.

  5. اکثر اپوزیسیون خارج از کشور در حال جلق زدن بخوانید استمناء و بخوانید خود ارضائی سیاسی انتلکتوئلی هستند. دلشان خوش است که دارند مثلا کار سیاسی می کنند. داشتم نزاع بین ف م سخن را با با عبدالستار دوشوکی می خواندم بر سر صادق زیبا کلام دیدم عجب اینان بیکاره اند! ما در ایران در حال مردن و خفه شدنیم و اینان دارند وقتشان را صرف صادق زیبا کلام می کنند. این ف م سخن که خودش را نمک هر زخمی می کند از نظر دادن در مورد تهمینه میلانی تا و تا و تا…در اینجا بگویم که ایرانیان خارج از کشور ننگ تمامی ملیتهای جهانند. چرا که بیش از ده و شاید تا نزدیک بیست ملیون ایرانی با زادولدشان در اروپا و آمریکا و کانادا زندگی می کنند. اینان در حد هیچ یک از مهاجران سایر کشورها نیستند. نه یهودیان و نه شیلیائی های زمان پینوشه و نه اسپانیائی ها زمان فرانکو و نه ارمنی ها این تشیع نکبت و اسلام ضد بشر ایرانیان را حقه باز و بیوطن و اخته کرده. همین فقط مدعیانند. ذلیل و درمانده. اصلا برای همین مصدق را تنها گذاشتند، برای همین شاه را بیرون کردند، برای همین برای دو بهم زنی شاه و مصدق هیچ نکردند و برای همین اینچنین ذلیل و درمانده اند که پولشان را رهبر مخنث انقلاب ضد بشر این فاحشه لواطکار، این چندجنسبازٍ مذبذب برای حماس و یمن و سوریه و عراق و خصوصا لبنان می فرستند و اینان دم بر نمی آورند. اگر چند نفری هم دم بر آورند، رژیم ضد بشری اسلام ضد بشرتر چند نفرشان را میکشد و چند نفرشان را زندانی و شکنجه می کند و بقیه خاموش و سربراه می شوند. در هیچ کجای دنیا مردمی تا این حد حقه باز و شیعه اثناعشر و دزد و غارتگر دیده نشده. همسایه ی ما یک بیسواد و احمق اما تا دلتان بخواهد مدعی و غارتگر است. بچه هایش همگی دوملیتی هستند. در اروپا خانه و مستقلات دارند و دختر باز و پسربازند اما در ایران پدرشان با مداحان و روحانیون و پاسداران تخت نرد بازی می کند و هم بساز بفروش است و هم وارداتچی و صادراتچی ست. از این کثافات تا دلتان بخواهد در ایران هست. مطمئن باشید وقتی ورق برگردد هم، با تازه به قدرت رسیدگان دوست خواهند شد. در ایران ما پر است از این کثافتها. کثافتهائی که هم از خان نعمت ایران غارت می کنند و می خورند و هم از توبره ی تشیع و هم شکم از خوشت قیمه امام حسینشانو شله زرد امام حسنشان پر از آیت الله می کنند.
    به امید روزی که این آیت الله ها این مداحان این طلاب این آقا ها و آقا زاده ها همگی در برابر دادگاهی مردمی، انسانی دادگری شوند. به امید روزی که چهارشنبه سوری های ملت با قرآنها روشن شوند. به امیدپاک شدن تشیع و روحانیت و قرآن و روس و چین از ایران عزیز. ای ایران بر پا خیز. ای اپوزیسیون خارج از کشور متشکل شو. تا کی میخواهی این همه متفرق باشی؟ تا کی!؟ امروز بهترین روز است که به میدان آئیم همگی با هم. پویا بختیاری، ستار بهشتی، ندا آقاسلطان چندین چند هزار کشته میلیونها قربانی در این ۴۳ سال ۱۵۰۰ کشته در اعتراضات برای به میدان آمدنمان کم است!؟ ای اپوزیسیون خارج از کشور ای اپوزیسیون داحلی به جای نشستن پشت کامپیوترها و چشمهای دوخته شده بر موبایلها باید به میدان آمد. منتظر چه هستید. چرا خارج نشینان هر چند روز یکبار یک انجمن یک اتحاد یک فرشگرد یک شورای مدیریت گذار و یک فلان و بهمان درست می کنید و یک شبه وا می روید. یا واقعا کاری بکنید یا و بروید و خاموش باشید تا ما خودمان در ایران کاری بکنیم. این آقای رضا پهلوی هم بهتر است یا واقعا وارد میدان شود و یا کلا استعفا دهد. چرا که این ریتم سخن گفتن به درد این روز و روزگار ایران نمی خورد. ای ایران پس کجایند شهریارانت، جوانمردان و جوانزنانت پهلوانانت!

  6. عزیزان باید قابل مقایسه ها را با هم مقایسه کرد. ناپلئون یک جوان بسیار یک سویه نگر، جنگجو کشورگشا و متجاوز اما بسیار هوشیار و استراتژ بود. بسیار کاردان بود اما تجربت هستی شناسانه و فیلسوفانه نداشت. در ۵۱ سالگی هم مرد! مصدق تازه در ۵۲ سالگی آغاز گل کردنش بود. مرد به غایت مجرب و مدرن. عیب اصلی مصدق همان عیب کلی و معیوبیت ایران بود که اسلام است. یعنی شاید بشود از نام مصدق، محمد به عیب او پی برد. عیبی که آن روز دیدنی نبود و حالا همانند آفتاب روشن است! کسانی دیگر هم نوشته اند و من تکرار نکنم که باید این اسلام را از ایران ریشه کن کرد. سخنان رهزن بیشرف انقلاب مدفوعع را حتما گوش کرده اید. این مردک واقعا دیوانه شده. من بعضی وقتها فکر می کنم که شاید واقعا اسرائیلی او را دوره کرده اند. چرا که این گه خوری او و کشور اسرائیل را پادگان تروریستی خواندن آن قدر به نفع اسرائیل است که نمی شود که این خائن جنایت کار از کس دیگری شنیده باشد. من مطمئنم که اسرائیل حتا در شورت والده آقا مجتبی هم میکروفن گذاشته و در اتاق لواط ایشون هم دوربین کار گذاشته. جد سال پیش سر چهارراهها جوانان سی فروش جار می زدند که: آی سی دی! آی سی دی اتاق خواب رهبر، اتاق خواب خاتمی، آتاق خواب احمدی نژاد… من التبته تازه ازدواج کرده بودم و نمی خریدم. اما کسانی که خریده بودند می گفتند که روی سر بازیکن های فیلم های پورنوگرفیک سر خامنه ای سر زن خامنه ای و سر نوه اش و سر سید خاتمی و احمدی نژاد و زنان چادری و با حجاب گذاشته بودند. یک شب بسیجیها یکی از سی دی فروشان را به شدت کتک زدند.
    من امیدوارم اسرائیل همین امشب پاسخ سخنان گههربار رهبری را بدهد. مرگ بر اسلام و نابود باد تشیع. زنده باد کفر و زنده باد ایران و زنده باد اسرائیل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.