جنگهای هفتاد ساله

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

علیرضا ثقفی

 …اکنون ۷۰ سال است که جنگ در خاورمیانه جریان دارد و برسر منطقه ثروتمند و منبع انرژی جهان، جنگ میان قدرت های جهانی ادامه یافته وروز به روز ابعاد گسترده تری می یابد . از روزهای پایانی جنگ جهانی دوم و از آن هنگام که دیگر اهمیت انرژی ارزان فسیلی(نفت) بر تمام دنیا و صاحبان سرمایه جهانی و قدرت های سلطه گر روشن شده بود، منطقه خاورمیانه بخصوص بخش های نفت خیز آن روی آرامش به خود ندیده است…


به مناسبت لشکر کسی آمریکا به خاور میانه و جنگ در سوریه

جنگهای طولانی دز تاریخ تمدن بشر در مقاطعی خاص اتفاق افتاده است و در هر یک از این موارد وقوعآن ،جامعه بشری در آستانه دگر گونی های بزرگ قرار داشته است . از آن جمله میتوان جنگهای طولانی میان بردگان وبرده داران را نام برد که در انتها منجر به از هم پاشیدن امپراطوری رم قدیم شد همچنین میتوان جنگهای صلیبی را نام برد که کشور گشائی ها و طمع کاری های اشراف فئو دال برای گسترش قلمرو خود سبب جنگ های طولانی و لشکر کشی های دراز مدت برای خروج از بن بست های جامعه قرون وسطائی ان زمان بود ودر انتها نه به استحکام که به سست شدن پایه های کلیسا انجامید . در اساس چنین جنگهائی به مواردی خاص گفته می شود که در آن نیروهای متضاد برسر منافعی مهم و حیاتی می جنگند و هیچ یک در کوتاه مدت قادر به نابودی طرف مقابل و حاکمیت مطلق خود نیست و یا آن که منافع متضاد در ادامه آن جنگ است ، تاسر نوشتی دیگر رقم خورد . .

یکی از طولانی ترین جنگ های تاریخ، جنگ های صد ساله(و یا ۱۱۴ ساله)(۱۴۵۳-۱۳۳۷) میان انگلیس و فرانسه بود. ودر آن اشرافیت متاخر ورو به زوال حاکم بر انگلیس و فرانسه برسر ناحیه پر رونق و صنعتی فلاندر(قسمتی از خاک بلژیک کنونی) می جنگیدند، این منطقه به داشتن صنایع و کارگاه های پارچه بافی مشهور بود. و هر کشوری که می توانست بر آن مسلط شود، دارای ثروت و قدرت بیشتری می شد زیرا که یک منطقه صنعتی با درآمد هنگفت را تصاحب کرده بود،و در آغاز دورا ن سوداگری اهمیت زیادی داشت .در این جنگ ها مردم منطقه و صنعتگران و کشاورزان دخالتی نداشتند و قربانی لشکر کشی اشراف و فئودال ها بودند، مردم منطقه که از جنگ ها خسته شده بودند عاقبت به رهبری دختری ۱۸ ساله و دهقان زاده ای به نام ژاندارک بر اشغالگران شوریدند، هرچند با قدرت گیری ارتش دهقانی ژاندارک ،اشراف از هر دو کشور به وحشت افتادند و با تبانی یکدیگر ابتدا ژاندارک را به جرم جادوگری به محاکمه کشیدند واورا اعدام کردند ، اما ترس از قدرت ارتش مردمی آن ها را وداشت که در انتها دست از جنگ بکشند زیرا که آن را سرآغاز آگاهی مردم می دانستند که برای حاکمیتشان خطرناک بود و این سرآغازی بر بیداری مردم اروپا شد تا از حکومت اشراف رهایی یابند….

اکنون ۷۰ سال است که جنگ در خاورمیانه جریان دارد و برسر منطقه ثروتمند و منبع انرژی جهان، جنگ میان قدرت های جهانی ادامه یافته وروز به روز ابعاد گسترده تری می یابد . از روزهای پایانی جنگ جهانی دوم و از آن هنگام که دیگر اهمیت انرژی ارزان فسیلی(نفت) بر تمام دنیا و صاحبان سرمایه جهانی و قدرت های سلطه گر روشن شده بود، منطقه خاورمیانه بخصوص بخش های نفت خیز آن روی آرامش به خود ندیده است.(۱)

استقرار مولود نامشروع و حاصل سازش قدرت های پیروز جنگ(اسرائیل) در قلب منطقه و آغاز جنگ های بی پایان که تا امروز نیز ادامه دارد، بیانگر منافع عظیم منطقه برای قدرت های جهانی است. از زمان جنگ های صد ساله تا کنون چنین جنگ های طولانی در جهان برای تصرف یک منطقه به راه نیافتاده است.

جنگ های طولانی ۱۹۴۸، برای تصرف سرزمین فلسطین و استقرار اسرائیل و آواره کردن خیل عظیم مردم منطقه و پس از آن کودتا و جنگ های داخلی در کشورهای مختلف، جنگ های داخلی یمن، جنگ ظفار، جنگ های ۱۹۶۷-۱۹۷۳ – اعراب و اسرائیل — قتل عام های صبرا و شتیلا وجنگهای داخلی لبنان و سپس جنگهای طولانی دهساله ایران وعراق ، و به دنبال آن جنگ های خلیج فارس بر سر تصرف کویت وعراق ۱۹۹۱ -۲۰۰۳، جنگ های داخلی لیبی، مصر، و جنگهای داخلی ۳۵ ساله افغانستان که هنوز جریان دارد ، واین آخری سوریه .

اکنون سال هاست که تمام دنیا به جز منطقه نفت خیز خاورمیانه آرام است. اما گویا جنگ و لشکر کشی ها در این منطقه تمامی ندارد و منافع سرشار قدرت های جهانی در آرامش منطقه نیست.

روزی وزیر خارجه آمریکا گفته بود، که کشورهای چین و روسیه که در منطقه خاورمیانه با ما همکاری نمی کنند باید بدانند که در آینده انرژی سهمی نخواهند داشت و روزی همین وزیر خارجه گفته بود که ما مجبوریم با کسانی بجنگیم(منظور طالبان و القاعده) که زمانی خود آن ها را تقویت کردیم……(۴)

همه چیز کاملا روشن است. منافع عظیم انرژی در منطقه خاورمیانه ایجاب می کند که به هر ترتیب شده در این منطقه درگیری وجود داشته باشد تقویت نیروهای بنیادگرا در مقطعی و جنگیدن با آن ها در مقطع دیگر، راه اندازی جنگ های مذهبی(یهودی و اسلام برای چند دهه و جنگ های قومی ومنطقه های ناآرام دائمی مانند کردستان ) و یا شیعه و سنی برای چند دهه دیگر از جمله مسائلی است که بیان گر برنامه ریزی دراز مدت است تا آنکه منطقه روی آرامش نبیند.

قتل عام های اتفاق افتاده در منطقه در ۷۰ سال گذشته، نمونه های بارزی از نسل کشی است. قتل عام های دیریاسین و کفرقاسم در اسرائیل و شکنجه ها و کشتارهای فلسطینیان در زندان ها و قتلگاه های اسرائیل نمونه هایی است که کمتر در دنیا شاهد آن بوده ایم. هم چنین قتل عام های مردم لبنان و کرد ها در کشور های مختلف (ایران ، تر کیه ، عراق و سو ریه ) امروزه دیگر به اندازه کافی اسناد و مدارک وجود دارد که شیوه های مدرن شکنجه و اعتراف گیری در ۷۰ سال اخیر در منطقه توسط متخصصان شکنجه اسرائیل به کشورهای دیگر آموزش داده شده است. ارتباط نزدیک نیروهای امنیتی منطقه با نیروهای امنیتی اسرائیل و آموزش مقابله با اعتراضا ت در منطقه در ۷۰ سال گذشته از شاهکارهای سرمایه داری جهانی بوده است. و در مقابل تقویت بنیادگرایی اسلامی در برابر بنیادگرایی یهودی هم از کارهای برجسته این ۷۰ سال گذشته است. تقویت بنیادگرایی های مذهبی که محصول همان تاسیس اسرائیل در منطقه است یادآور جنگ های ۳۰ ساله پروتستان ها و کاتولیک ها در اروپا و جنگ های صلیبی برای گسترش قلمرو حکومتی در قرون وسطی است. اما امروزه چرا نیروهای سلطه طلب جهانی تلاش می کنند تا جنگ های مذهبی و نیروهای مذهبی را از هر دو طرف تقویت کنند. از طرفی تکفیری ها و جهادی ها القاعده و طالبان و از طرفی حزب الله و…. و در جای دیگر هم بنیادگرایی یهودی و….و ما به خوبی می دانیم که در پس پرده تمام این بنیادگرایی ها منافع سرمایه داری جهانی مستتر است، جنگ شیعه و سنی در عراق و افغانستان و….

تعداد کشته شدگان جنگک های هفتاد سال اخیر خاورمیانه بیش از کشته شدگان در تمام جنگ های جهانی بوده است. جالب توحه تر آن است که هیچگونه چشم انداز روشنی برای پایان این جنگها متصور نیست . در حالی که سایر جنگ های ساللهای نیمه دوم قرن بیستم هر یک باراه حل مشخصی رو برو بودند . جنگهای ویتنام ویا کره و الجزایر ،به صورت منطقه ای و محدود هر یک به نتایج مشخصی انجامید . ویا حتی جنگ های هند و پاکستان که بقایای جنگ های استعماری بود واهداف استعمارگران در ادامه آن رقم میخورد به نوعی آرامش رسید . اما در خاورمیانه او ضاع را به اندازه ای پیچیده کرده اند که انتخاب ها از هر دو سو بازهم منافع نظام سر مایه داری جهانی را تامین کند . انتخاب ها یا صدام است ویا مالکی ، یا حسنی مبارک است و یا محمد مرسی ، یا کرزای است ویا طالبان ، یا بشار اسد است ویا القاعده و جبههالنصر ، یا قذافی است ویا جبرئیل ….واین برنامه قدیمی چیده شده است تا در هر صورت منافع سر مایه داری چهانی در منطقه به خطر نیافتد

اسرائیل به عنوان نیروی سرکوبگر خاورمیانه

اسرائیل نه تنها شکنجه گران ماهری داشته است که به کشورهای دیگر صادر می کند بلکه آموزش شکنجه برای بازجویان کشورهای دیگر را نیز برعهده داشته است- گزارش های فراوانی از قتل عام شکنجه و کشتار در زندان های اسرائیل از طریق عفو بین الملل و سازمان های حقوق بشری همواره منتشر شده است، اخرین گزارش ها حاکی از وجود شکنجه های وحشتناک درباره فلسطینیان و غیریهودیان و حتی یهودیان مخالف در اسرائیل است. گزارش مرگ عرفات جرادات در فوریه ۲۰۱۳ در زیر شکنجه در اسرائیل، با همه روش های بکارگیری شکنجه در این کشور نشان دهنده تداوم شیوه های قبل در شکنجه های سیستماتیک است.

حتی دادگاه عالی یهودیان در اسرائیل در سال ۱۹۹۹ پس از آن که گروه های حقوق بشری و نهادهای خود سرمایه داری گزارش های وحشتناکی از شکنجه های متهمان دستگیرشدگان و مخالفان در اسرائیل را دادند، دادگاه عالی حکم داد که شکنجه مخالفان بلامانع است (۲)

این قانون ،شکنجه را تا حد مرگ مجاز می داند…….

در قوانین بنیادگرایان در سراسر منطقه نیز شکنجه تا حد مرگ مجاز شمرده شده است . گو یا توافق بر این است که در این منطقه اصلا نباید مسائل حقوق بشر و کنوانسیون ها ژنو وغیره مطرح شود .

شهرت شکنجه گران اسرائیلی در ایران و استفاده از روش های آنان در زندان های به خصوص شاه و… برای مبارزان ایرانی شناخته شده است، در شکنجه گاه های شاه شلاق های اسرائیلی معروف بود، دستگاه آپولو که برای اعتراف گیری از شوک های الکتریکی همزمان در چند بخش مختلف بدن استفاده می کرد، به گفته خود بازجویان ساخت اسرائیل بود، – مشهور بود و شاهدان دیده بودند که برای شکنجه غفور حسن پور(اولین فرد بازداشت شده از جریان سیاهکل ۱۳۴۹) شکنجه گر از اسرائیل آورده اند/ بازجویان زمان شاه کتمان نمی کردند که در اسرائیل دوره دیده اند….

مسئله اسرائیل تنها مسئله وجود کشوری به نام اسرائیل نیست، بنیادگرایی اسلامی در خاورمیانه محصول بنیادگرایی اسرائیل است

مدارک و دلائل بسیار زیادی وجود دارد که بنیادگرایی اسلامی نیز در منطقه با کمک مستقیم نظام جهانی سرمایه داری به وجود آمده و تقویت شده است ( برای رو شن تر شدن مطلب به مقاله جنبش مردمی و جناح های مختلف حکومتی کهدر سال ۱۳۸۹ نوشته ام ودر انتهی همین مقاله می آورم تو جه کنید)

.مراکز اسلامی در لندن، و تقویت القاعده و طالبان در افغانستان، گسترش مدارس حقانی در پاکستان و ایجاد ارتش بنیادگرایان، به اندازه کافی مورد بحث قرار گرفته است و در مقابل بحث آن است مگر روسیه و سوریه در جبهه ای غیر از سرمایه داری قرار دارند که فقط حمله کنندگان مثل آمریکا محکوم شوند، آن ها هم زائیده سرمایه داری برای حل بحران های آن هستند، پس آن چه در سوریه جریان دارد فرافکنی بحران نظام سرمایه داری است که قربانی آن مردم بی دفاع منطقه هستند، که مردم سوریه عراق و افغانستان و ایران بار این خیانت را به دوش می کشند، دفاع از هز یک از طرفین و یا حمله به یک طرف از جانب نیرو های مستقل تنها یک کج فهمی وفریب تر فند های سر مایه داری را خوردن است. آن چه وظیفه ما است نه دفاع از یک طرف و حمله به طرف دیگر بلکه دفاع از مردم منطقه و تلاش برای ایجاد جبهه ای مستقل از نظام سر مایه دار ی جهانی است که با تمام توان خود وارد معرکه شده است و برای سهم بیشتر از منابع فراوان و انرژی ارزان ، زندگی و آینده کار گران و زحمتکشان وتمامی مردم را به بازیچه گرفته است.

اما ا یا مشکلات منطقه خاور میانه تنها ناشی از وجود اسرائیل و یا بنیادگرائی است ؟

برای رو سن تر شدن این بحث به بر خی مسائل حاد مو جود در کشور خود مان بپر دازیم و مو ضع گیری های بر خی به اصطلاح تحلیل گرانی که ادعای استقلال می کنند مورد بررسی قرار دهیم .

عده ای تلاش برآن دارند که تمام کاستی ها و فشارهای اقتصادی بر مردم در ایران را ناشی از تحریم ها بدانند و در این زمینه کمپین مخالفت با تحریم راه می اندازندو… تمام تلاش خود را صرف آن می کنند که بتوانند به هر ترتیب شده تحریم ها را لغو کنند، در این زمینه بهتر است دو مطلب گفته شود:

۱ – آیا مشکلات اقتصادی آمریکا و وجود ۴۰درصد مردم آن زیر خط فقر و بیکاری روز افزون آنان هم براثر تحریم هاست، نکند جامعه آمریکا هم تحت تحریم است. در یکی از این نوشته ها میگوید “…از تعطیلی ۸۰ درصد صنایع و بی پولی دولت و ناتوانی در پرداخت حقوق کارمندان و کمبود گرانی وحشتناک دارو و مواد غذایی و مسکن و بیکاری سراسری و…. همگی مستقیما ناشی از تحریم هاست …..” (*)

۴۵ درصد از مردم آمریکا از هیچ بیمه ای برخوردار نیستند و گسترش فحشا در اروپا و فقر گسترده در سراسر جوامع سرمایه داری و فشار بر نیروی کار….؟ آیا آن ها هم نشانه ای از تحریم هاست. این گو نه تحلیل گران هنوز محو زرق و برق ها و تابلو های رنگارنگ کشور های سر مایه داری هستند . کشورهائی که به برکت همین جنگ های هفتاد ساله در خاورمیانه و به خاک و خون غلطیدن مردم آن هنوز توانسته اند تابلو های رنگارنگ تمدن و پیشسرفت را در ظاهر حفظ کنند و امثال این نویسندگان مقالات نیز یا فریب آنان را بخورند یا دست به خود فریبی بزنند .

۲– مشخص است که تحریم ها دو وجه دارد، یکی آن که کالاهای تحریمی که قبلا از بازار آزاد تهیه شده است و به طور قانونی در اختیار ایران بوده است با مشکلاتی مواجه شده که در این صورت این کاملا باید از طرق غیررسمی و به صورت قاچاق تهیه شود. این کالاها که در برابر آن چندان سخت گیری هم وجود ندارد از راه های دیگر قابل تهیه است نظیر کالاهایی که مصرف دوگانه دارد، و هم اکنون تمام این کالاها در بازار وجود دارد- اما مطمئنا گران تر از معمول

الف – کالاهای دارای کاربرد مشخص سلاح های اتمی و مرتبط با انرژی هسته ای و…. این کالاها هیچ گاه از مجاری رسمی تهیه نمی شده است که امروز بخواهد با مشکل مواجه شود.

ب – اما تحریم های بانکی- این تحریم ها با وجود بازار فروش تک محموله ای و بازار نقدی معاملات نفتی که سال های اخیر گسترش یافته است، بخصوص با گسترش بازار مالی و پولی و به همین جهت تا کنون بحث از کمبود منابع ارزی برای ایران در بدترین حالت هم مطرح نبوده است

(هرچند فروش ارز با قیمت گران تر از نرخ های رسمی در وجه اول مربوط به خود دولت است که از این طریق نقدینگی های خود را برای پرداخت یارانه ها و غیره تامین می کند، اکنون دیگر این امر کاملا روشن است که نرخ دلار در بازار آزاد در دست دولتمردان است و شرکت های بزرگ وابسته به نهاد های قدرت تعیین کننده آن هستند….)

اما مسئله جنگ: آتش افروزی و جنگ از شیوه های حل بحران نظام سر مایه داری بوده و هست، تقسیم مجدد منابع و دسترسی به منابع نفتی و انرژی ارزان…. اکنون مشخص است که هر دو وجه جنگ مورد حمایت بخش های از جناح های سرمایه داری است که جنگ را وسیله حل بحران و فروش جنگ افزار های خود می دانند. بخشی از جبهه جنگ سوریه را آمریکا ومتحدانش (انگلیس وفرانسه و…عربستان وقطر و..)و بخشی را سر مایه دارن نوخاسته روسیه و چین ومتحدان منطقه ای آنان …..

چرا جنگ راهی برای نجات خود است ؟

بنیادگراها که روزی برای سرمایه داری ضرورت تحکیم مواضع خود در برابر دشمنان آن روز یعنی بلوک شرق بودند، امروز خود به جناحی از سرمایه داری تبدیل شده اند، این جناح از سرمایه مالی بخصوص در منطقه خاورمیانه که بخش بزرگی از بازار مالی جهان را در اختیار دارد، وبخصوص به خاطر درآمدهای نفتی و انباشت نقدینگی، توان زیادی در تملک و تصاحب بازارهای جهانی و هم چنین بازارهای بورس را دارد و آشوب جنگ، فروش سلاح و بازار سیاه بهترین زمینه برای گردش مالی- پول شوئی و سودآوری هنگفت برایشان است.

جنبش ضدجنگ یا جنبش رهایی:

برخی افراد نیک اندیش و انسان دوست در این میان صحبت از راه اندازی جنبش ضدجنگ دارند، جنبش ضدجنگ چه مشخصه هایی دارد، آیا جنبش ضدجنگ تا کنون در جهان تا چه میزان توانسته است جلو جنگ ها را بگیرد، اساسا جنبش ضدجنگ چه معنایی به جز حفظ وضع موجود دارد، ما ضد جنگ هستیم ، چه معنائی در شرا ئط کنونی دارد ؟یعنی آمریکا و اروپا و سرمایه داری هم چنان در جایگاه خودشان بمانند و مردم تحت ستم هم در کمال بدبختی و فقر و فلاکت زندگی کنند، هیچ جنگی هم صورت نگیرد، همه جهان هم گل بدهند و استثمار کنند و جمعه ها هم به دنبال فوتبال بروند و سر و صورتشان را رنگی کنند…..

و راه دفاع از مردم منطقه چیست؟

این راه دفاع از محکومیت یک جامبه نمی گذرد

مشهور بین برخی آن است که کلید تدبیر و امید همان کیک و کلید مک فارلین است که امروز سنبل قرار گرفته است چه این امر درست باشد یا تصادفی.(۵)

آن چه مسلم است عسل و خربزه هستند که با یکدیگر ساخته اند تا پدر ما را دربیاورند حال در نظر بگیریم که اصلا یکی از این جناح ها بر دیگری مطلقا پیروز شود، یا بشار اسد بماند و یا آمریکا آن را تسخیر کند، و جبهه تکفیری و یا ارتش آزاد و غیره زمام امور را به دست گیرند، در هر حال چه خواهد شد. حافظ اسد و بشار نزدیک به ۵۰ سال بر سوریه حکومت کردند، حاصل آن فقر و سیه روزی و کشتار در این سرزمین بوده است. و حاصل حکو مت جبهه مخالف چه خوهد بود ؟ در بهترین حالت چیزی همانند مالکی در عراق و یا السیسی مجدد در مصر و یا حکو مت لیبی . حکومتی که سالها باید منابع و دسترنج مردم را بازهم غارت کند ودر انتها اگر چیزی ماند صر ف بازسازی خرابی های ناشی از جنگ های خانمان بر انداز …

جالب است که تمام مجیزگویان نظام سرمایه داری جهانی تمام تلاش خود را به کار می برند تا مثلا اسرائیل را کشوری دموکرات، و دارای آزادی های مدنی و غیره نشان دهند، و یا ترکیه را سرزمین مطلوب و الگوئی برای منطقه جلوه دهند . در حالی که مبارزات کارگران و زحمت کشان در اسرائیل و ترکیه … جنبش صلح اکنون در اسرائیل و مبارزات کارگران و زحمتکشان در هر دو کشور تحت شدیدترین فشارها قرار دارند و مدارک و شواهد روشنی از وجود اختناق و خفقان و شکنجه و سرکوب با پیشرفته ترین شیوه ها در این کشورها غیرقابل انکار است و بنیادگرایی مذهبی تا عمق وجود این حکومت ها نفوذ دارد و همه ارکان آن را دربر گرفته است و برای حاکمیت ایدئولوژیک خود هرگونه جنایتی را مجاز می دانند، بازهم به اصطلاح روشنفکران خودفروخته و فریب خورده ای برای فرار از بنیادگرایی اسلامی، به بنیادگرایی یهودی پناه می برند، همان گونه که برعکس آن را هم در برخی به اصطلاح روشنفکران دیگر شاهد هستیم، گویا این افکار منجمد تنها باید به نوعی از بنیادگرایی باور داشته باشند.زندانهای تر کیه بزرکترین زندان روزنامه نگاران در جهان است ودر این زمینه تنها زمانی مقام اولی را از دست داد که در ایران چهل روزنامه نگار یک جا دستگیر شدند …

راه چاره چیست ؟

در این هفباد سال گذشته تمام تلاش نیروهای متجاوز وسلطه صلب ، محو و نابودی نیروهای مستقل وآزادیخواه بوده است . نیروهای سلطه طلب با معاملات پشت پرده وبده بستان های موضعی ویا کلی ، همواره بر سر تسلط برتمامی منطقه ویا یک کشور مشخص ، به معامله پر داخته اند و دراین معاملات میان خود استقلال وآزادی مردم منطقه را معامله کرده اند .ودر غالب موارد دربرابر قتل عام ها و سر کوب نیروهای مستقل راه سکوت را بر گزیده اند . در این زمینه نمونه های بسیار وجود دارد . ومیتوان یک به یک آنهارا شمرد . از آن جمله قتل عام روشنفکران در ایران در دهه شصت و یا سکوت کامل شوروی آنزمان در برابر کودتای ۲۸ مرداد و یا همچنین قتل عام اردو کاه های فلسطینی صبرا و شتیلا که پایه سرکوب نیروهای چپ و گسترش بنیاد گرائی در میان مبارزان فلسطینی بود . و حتی این آخری قتل عام اردوگاه اشرف که در سکوت کامل وموافقت قدرت های بزرگ صورت گرفت .

واکنون لشکر کشی به سوریه ودر انتها توافق برای ادامه کشتار مردم منطقه وباقی نگه داشتن نقطه آشوب برای آینده ای دیگر .

اما در این میان مطلب مهم آن است که روشنفکران ودر مجموع نیروها ئی که توانائی مقابله با این مسائل را دارند در این هفتاد سال نتوانسته اند همبستگی وهم آهنگی متشکلی برای مقابله با این شرائط بیابند . آنان دربسیاری موارد با گمراهی وندانم کاری ، ارتش ذخیره یک جناح از سر مایه داری در برابر جناح دیگر شده اند . و جناح های سرمایه داری در این زمینه (به خصوص پس از فرو پاشی اردو گاه سوسیالیستی آن زمان ویکدست شدن نظام سر مایه داری )با دست به دست کردن قدرت و در انتها حفظ سلطه خود در منطقه در بسیاری از موارد توانسته اند نیرو های مبارز و مستقل منطقه را به دنبال خود بکشانند . تا زمانی که نیروهای مستقل مردمی به یک نیروی مادی به لحاظ تشکل و سازماندهی تبدیل نشده اند، اختلاف درون سرمایه داران نه تنها هیچ سودی برای مردم ندارد بلکه شاید در بدتر شدن وضعیت و بیکاری و فقر و جنگ و کشمکش های مشتی آزمند و حریص، بدتر هم بشود تا زمانی که مردم آزادی خواه و کارگران و زحمت کشان به یک نیروی مادی تبدیل نشده اند و وحدت و حرکت آن ها در سراسر قلمرو زندگی یک بخش یک منطقه و یک حرکت اجتماعی سراسری خود را نشان نداده است، چگونه می توان از اختلاف میان حاکمان خشنود بود، زیرا که این اختلاف سبب کشمکش و هرج و مرج بیشتر و در نتیجه استثمار وحشیانه تر می شود.

اصولا به ما چه مربوط که دو دیوانه با یکدیگر می جنگند، ما باید عاقلان را گرد یکدیگر جمع کنیم که زمینه جنگ را بخشکانیم، نه آن که در جنگ بین دو دیوانه مشارکت کنیم…….

اکنون نزدیک به یک دهه است که بنیادگرایی دیگر آن عملکرد سابق را برای نظام سرمایه داری ندارد. عملکرد سابق این بنیادگرایی، کنترل نیروهای آزادی خواه و مستقل و قتل عام آنان در مواردی بود{قتل عام روشنفکران در دهه ۱۳۶۰یکی از آن موارد است } اما پس از دو دهه که از این قتل عام ها گذشته است اکنون بنیادگرایی به عنوان وزنه تعادل و حفظ وضع ,موجود، مورد استفاده قرار می گیرد هرچند در ابتدای قرن بیست و یکم افکار عمومی علیه بنیادگرایی بسیج شد و بخصوص از انفجار برج های دوقلو در ۱۱ سپتامبر، اما ضرورت وجود این نیرو به عنوان وزنه تعادل سر مایه داری در برابر نیروهای لیبرال ، به خصوص در خاورمیانه، هم چنان از میان نرفته است. بنیاد گرائی ای که این بار میتواند در نظام های پارلمانی آرائی نیز بدست آورد .

امروزه هم بنیادگرایان و هم قدرت های سلطه طلب به خوبی می دانند که در منطقه در اقلیت کامل هستند و تنها یا کشتار و شکنجه و اعدام و سرکوب می توانند حاکمیت خود را تثبیت کنند . برعکس نیروهای مستقل و مردمی به خوبی می دانند که در اکثریت عددی کامل هستند و اصلا نیازی به روشهای غیر متعارف ندارند، درهر بخش یا کشوری که حتی یک انتخاب نیمه آزاد برقرار شده است، چپ ها و مستقل ها بیش از از ۳۰ الی ۴۰ درصد آراء را داشته اند، نمونه، مصر، عراق، ترکیه، تونس و.(۶)…. و درست پس از آن که بنیادگراها و نیروهای متحد سرمایه جهانی فهمیده اند که اکثریت عددی هم ندارد…. به رغم همه اهرم های قدرتی که در اختیار دارند توده های مردمی با آن ها مخا لف هستند

همه قوانین شناخته شده خودشانرا زیر پا گذارده و بالاجبار ، دست به کشتار و سرکوب زده اند….. که نمونه آن در مصر و ترکیه و…. قابل مشاهده است . نفرت از نظام سرمایه داری در همه زمینه ها بخصوص در خاورمیانه به گونه ای آشکار قابل رو یت است .

در همین را ستا است که دو وجه سر مایه داری در سر کوب نیروهای نسبتا مستقل هم ،تر دیدی به خود راه نمیدهند . زیرا که از هرگونه استقلالی در وحشت اند . که از نمونه های جدید آن :کشتار رهبران مستقل ارتش آزاد سوریه یکی پس از دیگری و یا قتل عام اردو گاه اشرف را نیز در این رابطه باید دانست که در آن همه جناح های متفاوت حفظ وضع مو جود ،هریک به دلایل خاص خود در آن مشارکت داشتند . ویا تقویت ملی گرائی در کردستان و ایجاد کنگره ملی کرد و قتل رهبران مستقل کرد در پاریس در پی سازش های پ.ک.ک. و تلاش در منزوی کردن نیرو های ستقل مبارز کرد را در همین را ستا باید ارزیابی کرد . و از نمونه های قدیم تر آن کشتار رهبران مستقل کارگری در عراق (۳) در طی جنگ های داخلی و سر کوب کارگران در مصر در قیام نان و…….

اما به رغم آنکه نیرو های مستقل و کارگری در منطقه کم نیستند و حتی به لحاظ عددی در همین شرا ئط سر کوب کثرت و کار آئی آنان قابل مشاهده است اما از داشتن انسجام و یک پاچگی و همچنین ساز ماندهی نیرو های ازادی خواه واقعی بی بهره هستند . هر چند که سر کوب مداوم ورشد بنیاد گرائی وزا هم پاشیدن اردو گاه شرق در سی سال گذشته میتواند عامل مهمی در به وجود آمدن این شرائط باشد اما نمیتواند همه مسئله باشد . زیرا شاهدیم که و ضعیت این نیرو های مستقل و کارگری با ذر نظر گرفتن شرائط فوق در آمریکای لاتین بسیار بهتر از و ضعیت آْنها در خاور میانه است . پس باید به دنبال دلایل دیگر نیز برای این برای این و ضعیت بود . که از جمله میتواند دلائل زیر باشد :

الف . پرا کندگی نیرو های مستقل و کارگری و عدم خود باوری آنها به نیروی خود که میتواند یکی از دلائل آن عدم آشنائی و شناخت آنان از یکدیگر باشد .

ب. عدم تشکل و ساز ماندهی متناسب با شرا ئط هر یک از کشور های منطقه .

ج. وجود فرقه گرائی و گروه گرائی که میراث دوران استعمار است و هنوز به اندازه کافی مضرات آن برای نیروهای جوان و فعال و هم چنین قدیمی تر ها مشخص نشده است .

د. عدم ارائه بر نامه ای فرا گیر مقابل نظام سر مایه داری . که این مهم و ظیفه نیروهای مستقل و کارگری است .

مهمترین موار د فقوق همان است که نیروهای مستقل و کارگری باور کنند که هیچ راه دیگری برای نجات این منطقه زر خیز و در گیر جنگهای هفتاد ساله ، بجز وحدت وانسجام آنها نمانده است . تغییر و تبدیل قدرت در منطقه از جناحی به جناح دیگر سر مایه داری ، راه حل مشکلات و بیرون راندن سلطه طلبان نیست . این امر بارها در طی این سالها تکرار شده است . نیرو های جدیدی با شعارهای استقلال وآزادی به منصه ظهور رسیده اند وبرالی مدتی موفق شده اند تا حرکت های اجتماعی را به دنبال خود بکشانند ،اما از آنجا که به اصل نظام سود مهور نپر داخته اند به زودی در راس این نیرو ها سر مایه داران سود طلبی قرار گرفته اند کهار ضاء خواسته های خود را در وحدت با سلطه طلبان یافته اند . بارز ترین نمونه آن را در ظهور ناصریسم در کشورهای عرب شاهد بوده ایم کهبا که با در گذشت جمال عبدالناصر به عنوان پیشوای این تفکر جانشینانش با سر عت هر چه تمامتر به سازش با نیرو های سر مایه داری و سلطه طلب تن دادند و پایگاه بزرگی برای سلطه دراز مدت قدرت های سر مایه داری

شدند . و اخوان المسلمین ها و و سایر نیرو های مذهبی که به بزر گترین بانکداران متحد سر مایه داری جهانی در سراسر خاور میانه تبدیل شده اند .


 

(*)…..،(اخبار روز۸/۶/۹۲ مقاله بازگشت دوباره گشت ارشاد، تفسیر خود اخبار روزی ها)
۱) هرچند در جنگ جهانی اول پس از فروپاشی کشور عثمانی این منطقه میان قدرت های غالب در جنگ جهانی اول تقسیم شد . اما مردمان منطقه وهمچنین قدرت های غالب این تقسیم بندی را نپذیرفتند ودر نتیجه کشمکش ها جریان داشت . بطوری که در جنگ جهانی دوم یکی از منطقه های نبرد ولشکر کشی ،خاورمیانه بود

۲) TTp bh //..tnews.ir khAbur/6D136249967.hTmi

۳) مراجعه کنید به مقاله و ضعیت کارگران در عرق در وبلاگ کانون مدافعان حقوق کارگر و مبارزات کارگران در مصر در سالهای ۲۰۰۴. و اخبار بی .بی سی. در دهم ژوئن ۲۰۱۳ در باره قتل سه زن از رهبران کرد

۴) مراجعه شود به مقاله “چرا طرح تحولات اقتصادی با این سر عت تصویب شد ” نوشته شده در خرداد ۱۳۸۹ منتشره در وبلاگ کانون مدافعان حقوق کارگر”.

ژنرال حمید گل مدیر سابق سازمان اطلاعات ارتش پاکستان که سازمانده اصلی طالبان افغانستان که آنها را علیه روسها تجهیز کرده است، به صراحت می‌گوید که پاکستان و امریکا در تجهیز طالبان در پاکستان و افغانستان نقش داشته‌اند. طالبان در افغانستان و به تبع آن و برای پشتیبانی از آن طالبان پاکستان بوجود آمد. گروه‌های تندرو و سلفی

سلفی از نزدیکان این ژنرال پاکستانی هستند که به وسیله‌ی او تجهیز شده‌اند. اوبه صراحت گفت طالبان پاکستان از کانال امریکایی‌ها تغذیه می‌شوند.همچنین هیلاری کلینتون در جلسه کمیته فرعی تخصیص بودجه در مجلس نمایندگان امریکا در خصوص ایجاد شبه‌نظامی‌گری در پاکستان و ارتباطش با جنگ دوگانه امریکا علیه شوروی سابق در افغانستان گفت: باید بگویم مشکلاتی که اکنون با آن روبرو هستیم تا حدود زیادی با مسئولیت خود ماست و باید بگویم که ما خود در تشکیل آن دخیل بوده‌ایم. ما تاریخچه‌ای از ورود و خروج به پاکستان داشته‌ایم. بگذارید یادآوری کنم کسانی که امروز با آنها می‌جنگیم بیست سال قبل با سرمایه‌گذاری ما تشکیل شدند. ما این کار را انجام دادیم چرا که در جنگ با اتحاد جماهیر شوروی درگیر بودیم. (۲۵ )

.

۵) ماجرای کیک و کلید مک فارلین ،نماینده ویژه امریکا در سال ۱۳۶۴ جنجال زیادی را در آن زمان بر پا کرد .مک فارلین مشاور امنیت ملی ریییس جمهور آمریکا برای تحکیم روابط بگونه ای مخفیانه سفر چند روزه ای به ایران داشت که با یک انجیل و یک کیک به صورت کلید وارد ایران شد وچند روزی با مقامات ایران به گفتگو پرداخت. آن زمان ایران و آمریکا در ظاهر دشمنان هم بودند ودر بخلوت مراوده داشتند . گفته میشود رئیس جمهور فعلی جزء هیات مذاکره کننده بود fa.wikipedia.org/wiki/ماجرای_ایران–کنتر

(۶)

 http://www.islamtimes.org/vdcg3z9u.ak9yn4prra.html(در آخرین انتخابات تر کیه حزب دموکرات مستقل کردها با افزایش ۱۰ کرسی نمایندگی تعداد نمایندگان خودرا به ۳۶ نفر افزایش داد و حزب چپگرای جمهوری خلق با افزایش ۲۳ کرسی تعداد نماینگان خودرا به ۱۳۵ نفر افزایش داد که این تعداد بیش از ۳۰در صد از نمایندگان را تشکیل میدهند و این در حالی است که در این انتخابات که تحت حاکمیت همین نظام انجام میگیرد حزب راستگرای mhp تعداد کرسی هایش از ۷۱ کرسی به ۳۵ رسید یعنی به کمتر از نصف  رسید.

همچنین در مجلس موسسان تونس تعداد نیرو های مستقل و چپ قابل ملا حظه هستند . نگاه کنید به  .   http://www.asnoor.ir/Public/News/ViewNews.aspx?Code=791850

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.