تصویر کلی شاه در خاطرات علم تصویر مردی است که با همه در میافتاد و به همه پرخاش میکرد اما خیلی زود در برابر همه کس و همه چیز به نوعی تسلیم میشود. “محمد قاید” شاه همانی است که سال سی و دو بنا بر قانون فرمان برکناری نخست وزیر وقت می دهد اما به محض مخالفت او از رامسر به عراق سلطنتی می گریزد و حتی حاضر نمی شود انجا در کنار کشور بماند و از بغداد نیز به رم می گریزد در سال 42 بنا به خاطرات اسدالله علم نخست وزیر وقت حاضر نمی شود مسولیت مواجهه با شورش را به عهده بگیر و علی رغم اصرار علم نه تنها در جلسه بسیار مهم سران ارتش و دستگاه های اطلاعاتی که برای تصمیم گیری منعقد شده حضور نمی یابد بلکه وقتی به اصرار سران ارتش که هر نوع فرمانی باید از سوی بزرگ ارتشتاران صادر شود و علم از طریق تلفن سه باره از او می خواهد تصمیم صریح خود را اعلام کند هر بار طفره می رود و می گوید “هرفرمانی که اسدالله علم داد اجرا کنید” در فروردین پنجاه و هفت به مشاورش احسان نراقی می گوید می خواهد به جزیره کیش برود و در انجا بماند تا ببیند چه اتفاقی در مملکت خواهد افتاد و بطوریکه نراقی تاکید می کند بارها سران ارتش در کاخ نیاوران وقتی او از ملاقات شاه بر می گشته است راه را بر او می ببندند و التماس می کنند “نراقی او می خواهد فرار کند کاری کن در کشور بماند” شاه اما حاضر است مخالفان خود را به زندان بیاندازد فرمان دهد هرانکس که مخالف دستور اومبنی بر تشکیل حزب سراسری رستاخیز و ثبت نام اجباری تک تک افراد کشور در ان است باید کشور را ترک کند و زمانیکه پول نفت از پارو بالا می رود قادر به ایستادگی در مقابل چپاول نزدیکانش نیست رفتار ها و سخنان شاه نشان از فردی به ظاهر قدر قدرت اما در باطن وحشت زده دارد .امری که در کشوری چون ایران که امیال یک تن زندگانی ملتی را تعیین می کرد سرنوشت سازمی شود
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو