مایکل مبشری
…دل بستن و اعتماد زیاد به رییس جمهوری جدید ایران، جامعۀ ایران را به تکرار دردناک و تلخ تاریخ تهدید می کند: آخوند خاتمی نیز در دورۀ هشت سالۀ ریاست جمهوری خود عنوان« اصلاح طلب» را یدک می کشید، ولی در ذات، سرسپرده و غلام حلقه بگوش نظام خداسالارTheocrat و دستگاه اسلامی بود که در پشت پرده، پیچ سرکوب و اختناق را بیشتر و بیشتر سفت می کرد و همزمان در تلاش بود پتانسیل اعتراض و روح مقاومت جامعۀ مدنی ایران را تضعیف نماید و آن را در هم شکند.”…
گزیدۀ کارنامۀ آخوند حسن روحانی و پیش بینی خلاصه ای از روند کار او – بخش دوم-
روحانی و پروندۀ اتمی ایران
سال ۲۰۰۳ پروندۀ اتمی ایران در آستانۀ ارجاع به شورای امنیت سازمان ملل بود. وزرای خارجۀ وقت آلمان، فرانسه و بریتانیا به ابتکار و به زعم تمهیدات و پیش قدمی آخوند روحانی که آنزمان رییس مذاکرات هسته ای رژیم ایران با غرب بود، قرارداد« اظهارنامۀ تهران » را امضا کردند. تنها دو روز بعد از امضای این قرارداد، روحانی با لحن تمسخرآمیز بینش نحیفانۀ غربیها را مورد استهزا قرار داده و گفت«حتا فکرش را هم نباید کرد که تهران خیال دارد پروتکل جداگانهی آژانس اتمی را به اجرا بگذارد» و با نیشخندی رضایتمندانه افزود:” معلقسازیِ موقتی در پی توافق با گروه E-3 حتا یک ماه هم طول نکشید.”[8]بی تردید یکی از دلایل اصلی پذیرش روحانی در کادر قدرت جمهوری اسلامی، اینگونه اندیشه و برخوردهای حیله گرانۀ آخوندی او است که از ویژگیهای اکتسابی و مبانی اصلی آموزشی حرفۀ بی شرافت ملایی نیز به شمار می رود!
این آخوند روحانی بود که اندکی پس از این ماجرا مدعی شد باید« سر غربیها را باید فعلاً با تظاهر به دست کشیدن از برنامۀ اتمی گرم کرد تا به سود نظام مقدار بیشتری وقت خریداری شود» و افزود:” به لطف قرارداد «اظهارنامۀ تهران» با غرب بود که توانستیم وقت بخریم و برنامۀ نیروگاه اصفهان را –برای غنی سازی اورانیوم در درصد بالا- به پیش ببریم و آنرا به اتمام برسانیم…!” [9]
دکتر کونتزل می نویسد:” ادامۀ چنین الگوی فکری و رفتاری از جانب روحانی را می باید برای آیندۀ مذاکرات هسته ای ایران با غرب از او انتظار داشت” و می افزاید«در بازی شطرنج معمول است که یک یا چند مهرۀ پیاده را قربانی کرد تا در قبال آن، امتیازات بزرگتر و مهمتر بدست آورد. روحانی در سال ۲۰۰۳ هنگام مذاکرات اتمی با غرب بسیار ماهرانه با غربیهای ساده لوح که وزیرخارجۀ وقت آلمان یوشکا فیشرJoschka Fischer در آن ماجرا اصرار داشت خودشیرینی کند و با ملایان تهران مماشات نماید، شطرنج بازی کرد وآنها را استادانه فریفت و در ظاهر همگان پرده ای درست کرد که پشت آن پرده، به ویژه بخش بزرگ و قابل ملاحظه ای از فعالیتهای غیرقانونی اتمی ایران پیش برده می شد و می توانست تکمیل سازی شود.» همزمان وی اروپا را در برابر آمریکا به بازی گرفت. روحانی اظهار داشت:” هنگامی که قرار شود پروندۀ اتمی ایران به شورای امنیت سازمان ملل فرستاده شود، اروپا در کنار ایران قرار دارد و از آن ممانعت می نماید.”[10]
همچنین دکتر ریچارد هرتزینگرRichard Herzinger، نویسنده و کارشناس خاورمیانۀ آلمانی از فرانکفورت، ۲۱ ژوئن ۲۰۱۳ در مقالۀ منتشره در روزنامۀ معروف و پر تیراژ آلمانی بنام« دی- ولت Die Welt» در مورد انتصاب آخوند روحانی اظهار داشت: “به عقیدۀ من انتخاب یک سرکوبگر مکار و جنایتکار موذی چون حسن روحانی، می تواند در برخی مجامع غرب باعث ایجاد توهم و خیالات واهی در مورد تغییر روش رژیم ملایان در مورد برنامه های اتمی ایران شود و این بغرنجی ماجرا را دامن خواهد زد و ممکن است غرب روزی با وحشت از خواب غفلت برخیزد و تشخیص دهد که دیر شده است! اگر غرب و به ویژه آمریکا تصور می کنند در مورد همکاری و نقش ایران برای آرام کردن بحران سوریه و نیز صلح و مذاکرات دوجانبه بین تهران و واشنگتن می توان به روحانیِ به اصطلاح «میانه رو» چشم امید بست و انتظار داشت ایران با ریاست جمهوری وی در مورد مسایل هسته ای تغییر دید و رویه خواهد داد، باید گفت که سیاستمداران غربی وهمچنین جامعۀ بین المللی در حال خودفریبی هستند؛ چرا که اگر روحانی از افراد مورد اعتماد و از دوایر بسیار نزدیک و وابسته به رهبر ایران نبود اساساً به این مقام دست نمی یافت و اصلاً شورای نگهبان ملایان او را تأیید صلاحیت نمی کرد. در ایران، مقام رهبر است که حرف آخر را می زند. روحانی بارها صمیمیت و سرسپردگی خود به نظام را از راه شعار بر علیه اسراییل و فریفتن غرب ثابت کرده است. توهم و امید واهی بستن به او همچنین برای جامعۀ ایران بسیار خطرناک است که در اشتیاق و انتظار لیبرالیزه شدن اوضاع زندگی به ویژه در بخش خصوصی و آزادیهای فردی است! شادی بسیاری از ایرانیان در خیابانهای ایران پس از پیروزی روحانی، بیش از هر چیز نشانگر این نکته بود آنان خشنود هستند که توانسته اند بالاخره از شر احمدی نژاد و دایرۀ تندروهای اطراف او خلاص شوند.
ولی دل بستن و اعتماد زیاد به رییس جمهوری جدید ایران، جامعۀ ایران را به تکرار دردناک و تلخ تاریخ تهدید می کند: آخوند خاتمی نیز در دورۀ هشت سالۀ ریاست جمهوری خود عنوان« اصلاح طلب» را یدک می کشید، ولی در ذات، سرسپرده و غلام حلقه بگوش نظام خداسالارTheocrat و دستگاه اسلامی بود که در پشت پرده، پیچ سرکوب و اختناق را بیشتر و بیشتر سفت می کرد و همزمان در تلاش بود پتانسیل اعتراض و روح مقاومت جامعۀ مدنی ایران را تضعیف نماید و آن را در هم شکند.“[11]
چون نیک بنگریم، تشریحات این دو استاد فن، واقعیت را بازتاب می دهد و روحانی نیز کاملاً به رهبر نزدیک است و بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ میلادی یکی از مهره های اصلی نظام در مذاکرات هسته ای بود و بمدت ۱۶ سال به عنوان نماینده و کارگزار خامنه ای در شورای عالی امنیت نظام، به سود فاشیسم مذهبیِ اسلامی خدمت و انجام وظیفه می نمود. به راستی باید به نیروی خِرَد و قدرت درک و شعور آنانی که شعارهای تبلیغاتی و ژستهای روشنفکرنمایانۀ آخوند روحانی را جدی می گیرند و به خوش نیتی و بزرگ منشی او ایمان و اعتقاد دارند یا به چرب زبانی های او ابراز خوش بینی می نمایند، تردید داشت؛ چرا که کارنامه و سابقۀ این آخوند مکار نمایان می دارد که او تنها در جهت استحکام نظام و به هدف تقویت رژیم، سیاستگذاری خواهد کرد و تا زمانی که ایران زیر سلطۀ یک نظام توتالیتر و واپسگرای مذهبی و رهبریِ یک دیکتاتور مذهبی بنام«ولی فقیه» اداره شود، هیچ تغییرعُمده ای در ژرفنای وضعیت حاضر در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران و روند مجادلات بین المللی با ایران بر سر برنامه های اتمی بوجود نخواهد آمد. در حالی که احمدی نژاد یک مار زشت رو و مهاجم بود، آخوند روحانی همچون عقربی است که به ظاهر کوچکتر و بی آزارتر می نماید؛ ولی هر دوی آنها یکسان زهرآگین و خطرناک هستند و از بطن رژیم اسلامی برآمده اند؛ هر دو هر چند تفاوتهای ظاهری و گویش متفاوت دارند، برای پیشبرد فاشیسم کریه مذهبی و در خط رژیم پارو می زنند و اهداف تبیین و تعیین شده از سوی دستگاه اسلامی را دنبال می کنند.
همانطور که دکتر کونترل و هرتزینگر نیز با تأکید و به درستی اشاره کرده اند، روحانیِ حیله گر اکنون بجای یک احمدی نژاد روان پریش جایگزین شده تا استحکام رژیم در ایران و همزمان در صحنۀ بین المللی تضمین شود و این مأموریت را روحانی -همانطور که شرح مختصرسابقۀ او در بخش اول این مقاله نمایانگر بود- به قصد ایجاد شکاف و فریب جبهۀ غرب بر عهده دارد تا هم قدری از بار طاقت فرسای فشارها و تحریمهای بین المللی کاسته شود و هم در چشم غربیها خاک بریزد و توان ادامۀ برنامه های اتمی را برای استمرار حکومت اسلامی مهیا سازد.
آنچه بسیار حیرت انگیز است، این واقعیت است که با وجود این کارنامه و سوابق تبهکارانه، هنوز در گوشه و کنار جهان افرادی پیدا می شوند که نمی خواهند بین واقع بینی و دویدن در پی سراب تفاوتی قایل شوند! شاید که شایستگی و قدرت درک آن را ندارند!
لیست منابع مرجع
[8] Elaine Sciolino, A Change of Heart in Tehran? Is It Time to Talk?, in: New York Times, 29. Oktober 2003.
[9] Ali. M. Pedram, In conversation with Hassan Rouhani, in: al-Sharq al-Awsat, June 13, 2013.
http://enmaktoob.news.yahoo.com/conversation-hassan-rouhani-182743986.html
[10] Secretary of Iran’s Supreme National Security Council, Hassan Rohani: The World Must Accept Iran’s
Membership in the World Nuclear Club, in: MEMRI, Special Dispatch Series – No. 678, March 11, 2004.
[11] Richard Herzinger. „Hassan Rohani, der subtilere Unterdrücker“. Die Welt, 21.06.2013.