دنیز ایشچی
تحریم غیر فعال، پراکنده و دیر هنگام اشکال اساسی اپوزیسیون تحول گرا بود. گرچه آنهایی که داخل زندان در تلاش بهبود شرایط زندان هستند، هدف بزرگ و کلانشان آزادی از زنجیرهای زندان می باشد، این هدف آنها با هدف آنهایی که در خارج از زندان در تلاش آزادی آنها هستند، همخوانی کامل دارد. سیاستی که زندانیان داخل زندان برای بهبود شرایط خود اتخاذ می کنند، با تاکتیک آنهایی که در مقیاس کلان و خارج از زندان برای فرو ریختن دیوارهای زندان تلاش می کنند، تفاوت اساسی خواهد داشت. این در شرایطی می باشد هدف نهایی هر دوی آنها فرو ریختن دیوارهای زندان می باشد، تاکتیک های اتخاذ شده از طرف این دو گروه تفاوت اساسی خواهد داشت.
مسحور شدگان از تاکتیک پیروان “جنبش سبز” در حمایت از روحانی در این انتخابات، عوض اینکه به درس آموزی از این تجربه بپردازند، نه تنها به شک در مورد تاکتیک تحریم دست زده اند، بلکه توجیهات ضد و نقیض خود در درست دانستن رای دادن به روحانی را به شیوه های جالبی ارائه می دهند. یکی از “اعلمی” که “خط امام زمان نوفل لوشاتو” راهکار برنامه ای خود اعلام می کند، بعنوان ناجی همه ملیتهای ایران اعلام می کند. یکی دیگر اعلام می کند به این دلیل به “روحانی” رای دادم که اگر به خواسته های دموکراتیک مردم عمل کند، در حکومت شکاف خواهد افتاد و زمینه های دموکراسی گسترش خواهد یافت، و اگر عمل نکند، مردم با او به تقابل بر خواهند خواست که این امر آغاز پایان جمهوری اسلامی خواهد بود. سومی میخواهد از ارتجاعی ترین سرکوبگران جمهوری اسلامی ایران “گورباچفی” بسازد که دیوارهای استبداد جمهوری اسلامی را خواهد ریخت.
آیا یاس و ناامیدی ناشی از سرخوردگیها ما را تا این حد به شکست سیاسی نزدیک کرده است که با “سیاستهای ” نوفل لوشاتوی خمینی”، یا ” قورباچفی” مهره های درجه اول جمهوری اسلامی ایران پناه بیاوریم. این در شرایطی می باشد که من حیران می مانم ما چگونه خواهیم توانست سیاستهای ماکیاولیستی خود را در این زمینه که امروز به هزار دلیل و سند از مردم می خواهیم که بسیج شده و به روحانی رای بدهند، تا اگر فردا به خواسته های ما از ایشان عمل نکرد، شروع با افشاء همان شخصی بکنیم که چندی پیش با هزار توجیح خودمان روی کارش آوردیم.
اپوزیسیون تحول گرا، عمدتا تا نزدیکی های انتخابات، هنوز قاطعانه تصمیم شفافی در مورد تحریم نگرفته بود. اکثر سازمان ها همچنان سرمست بازیهای انتخاباتی خامنه ای و حکومتیان ، وقتی که تصمیم تحریم را اعلام کردند، نه تنها فرصتی جهت تحریم فعال برایشان نمانده بود، بلکه هنوز با شک در مورد تاکتیک خود سیاست تحریم انفعالی را اتخاذ کردند. این در شرایطی بود که تحریم نه تنها باید فعال، بلکه باید در مقیاس سازمان های سکولار دموکراتیک بصورتی همگانی و همگام به پیش برده می شد. نمی دانم در این انتخابات جای اعلامیه های پنج و یا نه سازمان سیاسی که قبلا اعلامیه مشترک می دادند کجا بود. جای سازمان هایی که در پروژه وحدت چپ هستند کجا بود تا حضور مشترک و همگون خود را در عرصه سیاسی نشان بدهند؟
اگر آمار جمهوری اسلامی ایران را قبول کرده باشیم، شاید از پنجاه و چند میلیون واجد شرایط رای دهندگان، بیست درصد اصلاح طلبانی بودند که به روحانی رای دادند (این در شرایطی میباشد که فرض کنیم هشت میلیون از رای دهندگان به وی، غیر اصلاح طلب بوده باشند). نزدیک بیست میلیون ( چهل درصد) در انتخابات شرکت نکردند. حدود نزدیک سی درصد بقیه رای ها بین مهره های دیگر تقسیم شده بود.
نسل جوان و جنبش سکولار دموکراتیک مردمی در داخل ایران از هر بهانه ای مثل پیروزی در مسابقه فوتبال، مرگ یک امام جمعه و یا فرصت انتخابات سرتاسری در جو خفقان امنیتی داخلی استفاده می کند تا حضور خویش را در صحنه به نمایش بگذارد. اگر در چنین جو خفقان امنیتی، بیست درصد مردم بین دو زندانبان وحشی و معتدل ، زندانبان معتدل را ترجیح می دهند، نه استراتژی و نه تاکتیک سازمان های واقعی سکولار و دموکراتیک نمی تواند حمایت از هیچ کدام از زندانبانان باشد. آنها در شرایطی که تلاش در فرو ریختن نظام امنیتی سیاسی زندانی کشوری بنام ایران را خواهند کرد، بلکه بصورتی همزمان حضور فعال خویش را در صحنه های خیابانی مردم نشان خواهند داد. آنها در حالی که کلیت نظام زندانی امنیتی سیاسی ولایت فقیه را افشا خواهند کرد، در مورد شرایط داخلی زندان، افشاگری اصلی خود را متوجه زندانبان وحشی تر خواهند کرد، تا شانس زندانیان در برخورداری از شرایطی بهتر را در داخل زندان افزایش دهند.
این انتقاد اصلاح طلبان سکولار دموکرات خارج حکومتی خارج از کشور را از تحول طلبان باید پذیرفت که تحول گرایان تاکتیکی انفعالی در پیش گرفتند. این تاکتیک انفعال نه تنها به این صورت تبلور کرد که آنها خیلی دیر موضع گیری خود را اعلام کردند، بلکه وقتی هم که این موضع را اعلام کردند، از شفافیت و قاطعیت کافی برخوردار نبود. حتی از طرف این سازمان ها چگونگی عملکرد تاکتیک تحریم فعال تشریح و مشخص نشده بود. در نتیجه و به همین دلیل هم این موضع گیری از طرف اعضا و هواداران و ارگان های این سازمان ها و جریانات بصورتی فعالی به پیش برده نشد. موضع گیری تحریم انتخابات که میتوانست بصورت شعاری محوری جهت همکاری و همگامی مستقل و یکپارچه اپوزیسیون سکولار دموکرات مطرح شود، قادر بود نقش کلیدی فعالی در شکل گیری نهاد همگرای سیاسی جبهه ای واخد عمل بکند، از حالت نطفه ای خویش فراتر نرفت و براستی بصورتی منفعل در حاشیه قرار گرفت. این فرصت از دست داده شده و انفعالی تحول طلبان نباید به این توجیح منجر گردد تا دوستان ما دست به دامن کسانی که با ارتجاعی ترین اندیشه های قرون وسطائی میخواهند حکومت ولائی و الهی خویش را بر جامعه مدنی قرن بیست و یکم تحمیل بکنند بشوند و از آنها انتظارات “گورباچفی”، یا ” ماکیاولیستی” و یا ” نوفل لوشاتوئی” داشته باشند.
در دریای پر طلاطم چالشهای سیاسی و در تاریکی های سیاسی شرایطی مثل ایران، باید سکان کشتی حرکت به منزلگاه آزادی، حقوق بشر و سکولاریسم را استوار گرفته و در تاریکی های شب در راستای ستاره آزادی و عدالت با متانت سیاسی، استوار و پا برجا به حرکت خویش ادامه داد. قطب نمای سیاسی را به کناری گذاشتن و مست و مسحور شهاب های آسمانی گشتن، کار کارکشته گان سیاسی نیست. تحول طلبان سکولار دموکرات فرصت سیاسی طلائی را از دست دادند، اما اصلاح طلبان همتای آنها هنوز سرمست از جشن و شادی پیروزی مهره درجه یک ولایت فقیه، هنوز در خواب مستی غوطه ورند. بیدار کردن آنها یک مشکل، متوجه کردن آنها به خطاهای شب گذشته شان، مشکلی بمراتب بزرگتر.
دنیز ایشچی ۳۰/۰۶/۲۰۱۳