بهنام جنگائی
آرشِ کمانگر ما نمرده است!
”
از لشگر مهر ما
نه کمانگری ونه خدنگی
هیچکدام:
نشکسته است ـز دست و پا!
+++
اما، بر افلاک ننگ شمایان چطور؟
دیدید: مهر ِفرزاد داد
چه ساده، شکست تان،
تیر غرورش نشست بر اعماق ِچشم و قلب تان؟
+++
ای کور وکران ِ بیمهر،
دشمنانِ عاطفه!
شیرِ شعور و شرف ما
خوب، تابتان رابریده بود ـ
آرامشتان را ز ترس مرگ،
چو سوهانِ روح
هر لحظه،سوده و گرفته بود.
نازم بر آن اسیر!
+++
نه، آرش کمانگر ما نمرده است
از او تنها، کمانی شکست
او زنده است، دور تا دور این خانه
در هر سوی و سوگ این ویرانه
پیام اش در کمینتاننشسته است.
اما، صبور و بردبار
او: کنارِ کمان شکسته هاست!
همگام کمانگران روزـ
در هر کنامِ فقر
در هرنگاهِ درد
در هرگوشه ای از این زندان
در هر آن،او دیگر بسیارانند، ز دست بیدادتان، سر بفریادانند
که، عده ای تیر آگاهی میسازند
ودیگران،چشم مهر در دست و کمان!
این را یقین بدان
تیر نان است
در هدف هر کمان و تو در نشان!
نه، آرش کمانگر ما نمرده است.
بهنام جنگائی 19 اردیبهشت 1392