مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس – توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند با درود اولا اقدام جمشید انور را باید به فال نیک گرفت زیرا نمیتوان با بکارگیری روشهای حاکمان اسلامی از جمله «حذف نام مخالف و سانسور تاریخ مبارزات گذشته»و بازنویسی تاریخ به دلخواه خودمان ثقل زمین را انجا که ما ایستاده ایم بدانیم و از کرده خود دلشاد هم باشیم و فکر کنیم دیگران نمیدانند و حقیقت پشت ابر خواهد ماند. اما قسمت درام جریان پنهانکاری«جمشید انور» است در رابطه با«پرویز نیکخواه» و باوجودی ک به درستی افکار متحجر گردانندگان برنامه را به چالش میکشد اما باز خودش هم همان خودی و ناخودی را رعایت می کند. اول به توضیحش راجع به نیکخواه توجه کنید: «مرحوم پرویز اوصیا میگفت که دو شب تا صبح با نیکخواه صحبت کرده بود . میگفت که پرویز هنوز موضع سیاسیش همان است ولی معتقد است ، با تماسی که در زندان با مذهبیون داشته ، که اینها بارها خطرناک تر از شاه هستند و مملکت را بقرون وسطی بر خواهند گرداند . بنا بر این میبایست بطور تاکتیکی از شاه پشتیبانی کرد تا خطر قشریون اسلامی منتفی شود . در ظاهر نیکخواه با نبوغش به نتیجه ای رسیده بود که ما سالها بعد وقتی رفتار خمینی و دار و دسته اش را دیدیم متوجه آن شدیم! من متاسفانه با وجود نامه سرگشا ده وی که از زندان برای من و فرانسواز نوشته بود از ملاقات با وی امتناع کردم و توسط فیروز فولادی پیغام بدی برایش فرستادم . با وجود این چند بار که فامیل و آشنایان مشترک را دیده بود سلام فرستاده بود.» «بعد از مرگ دردناک او متوجه اشتباه خود شدم. دیرشده بود و چاره ای جز بردن وجدان گناهکارم بگور ندارم .» با وجودی که معترض است به سانسور حاکم بر مراسم بزرگداشت و پایمال شدن زحمات مسئولین اولیه کنفدراسیون و بخصوص اذعان میکند به داشتن عذاب وجدان در رابطه با دوست قدیمی خود«پرویز نیکخواه» ولی باز بجای انتشار علنی نامه «نیکخواه»توضیح زیر را در اخر نوشته خود می اورد. «چون متن این نامه میتواند کمکی به تاریخچه کنفدراسیون بکند همانطور که میبینید آنرا برای عده ای از دوستان که ممکن است تاریخچه کنفدراسیون برایشان مهم باشد میفرستم.»متاسفانه جمشید انور هیچ اعتقادی به اینکه مردم حق دارند بدانند ندارد و فقط صلاح را در این میبیند که نامه را برای عده ای از دوستان که ممکن است علاقه مند تاریخچه کنفدراسیون باشند میفرستد!!! چه رازهای سر به مهر دیگری در رابطه با کنفدراسیون و دیگر جریانات سیاسی هست که ما خبر نداریم و هرگزهم خبردار نمیشویم٬زیرا مدعیان عالم سیاست ما شهامت اعتراف به اشتباه و درس اموزی از خطای خود را ندارند.بیچاره ها نمیفهمند که «تنها کسانی که اشتباه نمی کنند مردگان هستند» ولی کسانی که اشتباهات خود را بنقد میکشند و از خطا درس میاموزند تبدیل به رهبرانی اگاه و کارازموده میشوند و در نتیجه کشور انها هم در دنیا مورد توجه قرار میگیرد و مردمان انجا هم به رفاه نسبی میرسند. این است دلیل عقب ماندگی ما. جمشید در ادامه میگوید:« تجربه ام بعد از سالها ارگانیزه کردن و اداره جلسات سازمان ملل بمن آموخته که فقط در مواقعی که ترس از حقیقت گویی و انتقاد وجود دارد دستور جلسه و لیست ناطقین از قبل تهیه میشود و بشرکت کنندگان فرصت تصویب و تغییر دستور جلسه داده نمیشود. من بشوخی آنرا “دستور جلسه استالینی” میخواندم !» در پایان خطابم به جمشید انور است: اگر واقعا معتقد به جملات بالا هستی پس چرا نامه را انتشار بیرونی نمیدهید؟
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو