تمامی دغدغه و کوشش دماغی اهل علم سیاست در این است که راه کارهایی را ارائه دهد و در جامعه عملی سازد که انسان ها بتوانند در رفاهیت و امنیت و حرمت زندگی کنند. به همین دلیل اندیشمندان هر کدام از زاویه دید خود برای رسیدن به این اهداف نظریات و تئورى هایی را ارائه میدهند و مکتبی را بوجود میآورند که گاهى مکمل اند و زمانى متضاد. ملاحظه میشود که تضادهای متاثر از خود محوری ها و روحیات بیمار قدرتمداران غالباً تا جایی پیش میروند که این اندیشه ورزی و آفرینش راهکارها، که در ابتدا برای پیشرفت بشریت بوده خود تبدیل به مشکلات و معضلاتی شده و صاحبان اندیشههاى قدرتمدار و یا دست نشاندگان آنان برای اعمال نظریات خود به زور متوسل میشوند که در نهایت به سود انسانیت نبوده و عامل بروز جنگها میگردد که این جنگها خود در نهایت باعث از بین رفتن رفاهیت و امنیت و حرمت انسانها میشوند.
طرفداران این سه اصل باید بکوشند با احترام به حقوق افراد و گروهای اجتماعی، و نه با سوداگری و منفعت طلبی که تحت عنوان «منافع ملی» از سوی اصلاح طلبان پاسدار رژیم اظهار می گردد، راهکار هائی را بیابند و عملی سازند که این اصول سه گانه در جامعه هستی پیدا کنند و پاسداری شود.
متاسفانه به جرات میتوان ادعا کرد که اپوزیسیون جمهوری اسلامی در این ۳۵ سال از ظرفیت خود استفاده نکرده که هیچ، بلکه از گذشته خود درسی هم برای اتحاد و همبستگی نگرفته است و کماکان در چند دستگی و ناهماهنگی نیروهای به سر میبرد . اپوزیسیون امروز جمهوری اسلامی همانند منظومهای است بدون مرکزیت اما پر از اقمار کوچک و بزرگ که به شدت از نبود گرمای هسته مرکزی رنج برده و در تاریکی به سر میبرد. در این منظومه گرمای اتحاد و همبستگی جایش را به سرما و پراکندگی داده است .
ما هنوز نتوانستهایم به عظمت قدرتی که در اثر همسازی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به وجود خواهد آمد پی ببریم، یا اگر در نظر به این ادراک رسیده باشیم کارنامه عملی ما نشان میدهد که آنرا هنوز در عمل نیاموخته ایم. در این شرایط ، اگر این گره گشودنی است، بوسیله مشارکت آزادانه مردم سرانجام خواهد گرفت و اگر معضلات آن از راه احترام به آزادی و مشارکت شهروندان، گشوده نشود جامعه شکست خورده و نیروی سازندگی و رمق ایستادگی در برابر استبداد را نخواهد داشت و می توان گفت که قدرت رزمندگی خود را از دست داده است. راه رهایی از این شکست و سستی و بی رمقی، همت فکری و عملی استوار زنان و مردان آزادی خواه و متعهد به حقوق انسانی می تواند باشد .
همه واقفیم که امروز قحطی آزادی در جامعه ما از زمان قبل از انقلاب ۵۷ بیز به مراتب بیشتر است، (البته بیان این واقعیت نباید به عنوان مشروعیت دادن به آن رژیم و طرفداران امروزین پادشاهی باشد) پس به تبع آن، هر کوشش در جهت دگرگونی در سامانه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی جامعه امروز باید به مراتب از اهمیت دقیق تر و بیشتری نسبت به سال های قبل ار انقلاب بر خوردار باشد، در عیر این صورت مخاطره شکست و سرخوردگی و از هم پاشیدگی شدید تری می تواند در چشم انداز باشد.
در چنین شرایطیی راه کارهائی که میتوانند موفقیت فردا را تضمین کنند: تجربیات تاریخی ماست که بزرگترین ثروت غیر مادی ایران را تشکیل میدهد، اندیشه های مدرن و جهانشمول کنشگران ماست که راه ساز آینده است، همسازی و هماهنگی ما درعمل است که راه گشای سد ها ومشکلات در حرکت می شود، و در نهایت قدرت تساهل و آفریتش های ما در برابر دشواری هاست که واقعیتهای فردای ما را میسازند. واقعیتهایی که باید دارای ارزشهای تازه و ناب انسانی باشند تا بتوانند زیست و تولید کنند و در جهت استقرار رفاهیت و امنیت و حرمت مردم ما اثر گذار بوده و نقش اساسی بازی کنند .