ابوالحسن بنیصدر
باوجود این، توافق ضعف مفرط رژیم را نیز آشکارکرد. با بیمحل شدن گروههای وابسته، مسلم است که ایران نه عراق و نه سوریه میشود. از این پس، این مردم ایران هستند که میتوانند به جنبش درآیند و دولت حقوقمدار را جانشین رژیم ایران سوز کنونی کنند. تجربه بسیار تلخ و پر خسارت، یکبار دیگر میگوید راه استقلال و آزادی راست راه حق است و آنها که در این راه هستند، برحق هستند. باید برخاست و بر حق ایستاد.
در 23 تیر 1394، همان روز که «توافق نهائی» میان دو طرف بعمل آمد، بنیصدر به سه پرسش هافینگتون پست پاسخ نوشت و این پاسخ در همان تاریخ منتشر شد. نوشته او را با افزودن، اطلاعات منتشره ظرف دیروز و امروز (24 تیر)، در اختیار ایرانیان قرار میدهد:
پیش از «انتخابات» ریاست جمهوری، در 24 خرداد 1392 (14 ژوئن 2013)، گفتهام کسی «رئیس جمهوری» ایران میشود که مأموریت پایان دادن به بحران اتمی را انجام دهد. آقای روحانی متناسبتر از دیگران برای انجام این مأموریت بود. و پیش از توافق لوزان، مواد آن را اعلام کردم. توافق همان مواد را یافت. توافق وین که امروز، 23 خرداد 1394 (14 ژوئیه 2015) به امضاء رسید، طرز اجرای توافق لوزان است. باوجود این، بنابر آنچه انتشار یافتهاست، واجد سه نکته جدید است: تحریم اسلحه کلاسیک بمدت 5 سال و بازرسی «مدیریت شده» تأسیسات نظامی. و وضعیت گذشته و حال فعالیتهای اتمی ایران، باید شفاف بگردد. تصدی این شفاف سازی نیز با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. اما آیا این توافق بسود مردم ایران است؟
1. آیا این توافق از دید حقوق ملی ایرانیان خوب است؟:
به این پرسش، آقای ظریف، پیشاپیش پاسخ دادهاست. او در گفتگو با مجله «اندیشه پویا»، توافق را از نوع قرارداد ترکمنچای و قراردادهای 1919 و 1933 دانستهاست. اولی، بعد از شکست در جنگ، میان ایران و روسیه تزاری و دومی، زمانی که انگلستان بر ایران مسلط بود و سومی، توسط رضا پهلوی که انگلیسها به سلطنت ایرانش رسانده بودند، امضاء شدند.
در حقیقت، حدود ربع قرن پیش از این، رژیم فعالیتهای اتمی محرمانه را آغاز کرد. هدف، یافتن بمب اتمی بود. از 2003 بدینسو، هدف ادعائی تأمین سوخت اتمی شد. اینک هیچیک از این دو هدف برآورده نشدهاند. سهل است، تأسیسات اتمی که بکاری نمیآیند، دستآویز تحت مهار کشورهای 5+1 قرار گرفتن ایران نیز میشوند. هزینه سنگین را نیز ایران باید بپردازد. برجا ماندن تحریم معامله اسلحه با ایران، یعنی، در منطقه، هنوز ایران در موقعیت کشور تحت مهار نظامی باید بماند. باتوجه به این واقعیت که کشورهای همسایه ایران، با استفاده از انزوای ایران، منابع مشترک نفت و گاز را به تنهائی بهره برداری میکردند، ایران همچنان در موقعیت ناتوان به احقاق حق خود میماند. حال آنکه هرگاه رژیم با مردم ایران توافق به عمل میآورد و حقوق ملی ایرانیان را محترم میشمرد، از لحاظ نظامی و اقتصادی و سیاسی،وضعیت بینالمللی عادی میجست.
امضاءکنندگان توافق و طرفدران آن میگویند: از هرجای ضرر برگردیم نفع است. توافق به تحریمها پایان میدهد و ایران را از وضعیت تهدید به جنگ خارج میکند. اما وقتی میتوان گفت از هرجای ضرر بازگردیم سود است که ضرر پایان پذیرد. یعنی وضعیتی که ایران تحت هیچگونه مهار بینالمللی و تهدید نظامی (وجود پایگاههای نظامی و اطلاعاتی گرداگر ایران) و محدودیت اقتصادی نباشد. اما، بنابر توافق، رژیم میپذیرد که ایران تحت مهار و تهدید و محدودیت باقی بماند.
2. وضعیتی که توافق در درون رژیم و میان رژیم و مردم ایران پدید میآورد:
2.1. هدفی که رژیم میجست و احتمالا به آن رسیدهاست، رها شدن از قصد و برنامه (اگر وجود داشته باشد) امریکا بر سرنگون کردن رژیم است. از دید رژیم، توافق خوب توافقی است که امریکا و غرب را از براندازی رژیم به مدافع آن (دست کم بخاطر اجرا شدن توافق) بدل کند. اما رها شدن از تهدید به سرنگون شدن، سبب آرایش قوای جدیدی در رژیم میشود:
2.2. تا پایان دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، شعار رژیم این بود: «انرژی هسته ای حق مسلم ما است» . اینک آن شعار جای خود را به این شعار دادهاست: توافق نهائی خواست مردم ایران است. یعنی اینکه به حال تعلیق درآمدن تحریمها – که به ایرانیان لغو تحریمها القاء میشود – مابهازای تحت مهار و تهدید و محدودیت درآوردن ایران است. هرچند وضعیت اقتصادی تحمل نکردنی مردم ایران و طبیعت ایران که دارد بیابان میشود، بخاطر تخریب اقتصاد کشور – که تحریمها آن را تشدید کردهاند – است، اما مردم ایران باورکردهاند وضعیتی که درآنند، فرآورده تحریمها است. لذا، باتوجه به این واقعیت که مسئولین اصلی امضای تسلیم نامه، آقای خامنهای و دستیاران او هستند، امضای توافق، بیزاری مردم کشور از آنها را بازهم بیشتر خواهد کرد. به سخن دیگر، وضعیت جبهه دیگر (از روحانی تا اصلاح طلبان) بهتر میشود. باوجود این،
2.3. تا این زمان، مردم کشور نقش فعالی را بازی نکردهاند، هرگاه فعال نگردند، یک وضعیت و اگر فعال بگردند، وضعیت دیگری ببار میآید:
2.3.1. درصورت غیر فعال ماندن مردم، آقای خامنهای فرصت را برای حذف «سران فتنه» (هاشمی رفسنجانی و خاتمی و میرحسین موسوی و کروبی و دستیاران آنها) از دست نخواهد داد. بیخود نبود که دو روز پیش از امضای توافق، کسانی که در «فتنه 88» شرکت داشتهاند را غیر قابل اعتماد توصیف کرد.
2.3.2. در صورت فعال شدن مردم، تعادل در درون رژیم، به زیان «اصولگرایان» یعنی همه آنهائی برهم خواهد خورد که خود را «مطیع رهبر» میخوانند.
2.4. هرگاه رژیم از مهار مردم فعال گشته ناتوان شود، فضای سیاسی میتواند بازتر بگردد.
2.5. بنابراین که رابطه رژیم با مردم ایران همین که هست بماند، توافق نهائی سبب نمیشود که مردم منطقه ایران را الگو کنند و برای تغییر از استبداد به دموکراسی، به جنبش درآیند، در حقیقت،
3. اثر توافق بر موقعیت ایران و رژیم حاکم بر ایران در منطقه:
3.1. رژیمی که ایران را تحت مهار و تهدید و محدودیت درآوردهاست، دیگر رژیمی ضد امریکائی و ضد غرب و در ستیز باآنها تلقی نمیشود. بسا با توجه به اثر توافق بر از دست رفتن موقعیت «امریکا ستیزی» بود که آقای خامنهای لازم دید بگوید: مبارزه با استکبار که امریکا مصداق آناست، ادامه مییابد و روزی پیش از امضای توافق، در مجلس ایران، شعار مرگ بر امریکا سرداده شد. و
3.2. هرگاه آقای خامنهای به «عادی کردن» رابطه با امریکا تن دهد، یعنی به دوران ستیز در ظاهر و سازش در باطن پایان دهد که از گروگانگیری تا امروز، رویه رژیم بودهاست، تعادل قوای جدیدی در برابر اتحاد دولت سعودی و اسرائیل میسر میشود. با توجه به عقل قدرتمدار آقای خامنهای، ایناحتمال که او فرصت را مغتنم بشمارد ضعیف است. و
3.3. باقی ماندن تحریم معاملات اسلحه با ایران بمدت 5 سال و آنچه بکار موشک سازی میآید بمدت 8 سال و بازرسی مدیریت شده تأسیسات نظامی، اطمینان دادن به اتحاد دولت سعودی و متحدان عربش با اسرائیل است که قرار نیست رژیم ولایت فقیه نقش نظامی گستردهای در کشورهای منطقه، افغانستان و عراق و سوریه و یمن و فلسطین، پیدا کند.
باوجود این، رژیم هم اکنون به این جنگها آلودهاست و این پرسش مهم پیش رو است: آیا توافق، این امکان را پدید میآورد که با شرکت رژیم ایران و دیگر رژیمهای منطقه، راهکاری پیدا شود با این ویژگی: رژیمهای منطقه و دولتهای خارج از منطقه بپذیرند که از طریق گروههای نظامی بایکدیگر جنگ نکنند و با ممنوع کردن جریان نفرات و اسلحه و پول به کشورهای گرفتار جنگ داخلی، شرائط را برای پایان یافتن جنگ در منطقه فراهمآورند؟ یادآور میشوم که پیش از حمله نظامی به افغانستان و عراق بدستور آقای بوش، هشداردادم که این حمله دو نتیجه ببار میآورد: توسعه تروریسم و بیزاری از دموکراسی و به تأخیر افتادن تحول کشورها از دیکتاتوری به دموکراسی. اینک سئوال ایناست: آیا امریکا براستی میخواهد از تروریسم بینیاز شود یا خیر؟
٭ آنچه مردم ایران سزا است بدانند و وسائل ارتباط جمعی رژیم به اطلاع آنها نمیرسانند:
1. لوران فابیوس، در مصاحبه با لوموند (14 ژوئیه 2015)، توافق نهائی را مهار کامل برنامه اتمی ایران توصیف کرد و از جمله این اطلاع را برزیان آورد که مقامهای دیگر نگفته بودند: هریک از کشورهای 5+1 میتواند بازگشت خود بخودی تحریمها را به جریان بیاندازند اگر به این نتیجه برسد که ایران توافق را اجرا نمیکند. باتوجه به موضع چین و روسیه، در واقع، چهار کشوری غربی هستند که هریک از آنها میتوانند بازگشت خود به خودی تحریمها را به جریان بیاندازند. و باز باتوجه به موقعیت امریکا، در واقع، توافق به امریکا حق ویژه میدهد که، بنابر ارزیابی خود، بازگشت خود به خودی تحریمها را به جریان بیاندازد.
2. هم سخنان اوباما و هم سخنان وزیر خارجه فرانسه صریح هستند بر این واقعیت که تمامی خطوط قرمز امریکا و فرانسه رعایت شدهاند و از تمامی خطوط قرمز رسم شده توسط خامنهای عبور شدهاست. از جمله، نه تنها تحریمها یک جا و همزمان بهنگام امضای توافق برداشته نمیشوند، بلکه متناسب با عملکرد رژیم برداشته میشوند. تأسیسات اتمی «بطور مدیریت شده» بازدید میشوند و تحریم معامله اسلحه متعارف با ایران بمدت 5 سال و آنچه در ساخت موشک است بکاربردنی بمدت 8 سال باقی میماند. سانتریفوژهائی که ایران میتواند نگاه دارد سالانه بیشتر از 300 کیلو نمیتواند اورانیوم غنی کند و اورانیوم غنی شده موجود باید به کشور ثالث صادر شود. گذشته نیز باید شفاف بگردد. در واقع، رژیم یک اسکلت را نگاه میدارد و بابت آن، ایران را تحت کنترل قدرتهای خارجی قرار میدهد.
3. مطبوعات رژیم بخصوص آنها که وابستگی آشکار به خامنهای دارند، متن توافق را که همان متن توافق لوزان است به اضافه تشدید کنترل، یا «متوازن» ارزیابی کردهاند و یا مورد انتقاد ملایم (سرمقاله کیهان نوشته شریعتمداری) قراردادهاند. یعنی اینکه موضعگیریهای پیشین مانورهای سیاسی بودهاند تا مگر طرف مقابل، یعنی 5+1 خطوط قرمز رسم شده توسط خامنهای را رعایت کند و نکرد. وگرنه، این شخص خامنهای است – در آغاز،به اتفاق هاشمی رفسنجانی – که بحران اتمی را به راه انداخت و همچون گروگانگیری و جنگ، با وارد کردن زیانهای کمر شکن به کشور، آن را در شکست به پایان برد. ایران را نیز تحت کنترل بیگانه قرارداد. و
4. توافق، گروههای وابستهای را بیمحل کرد که به انتظار نشسته بودند امریکا و اسرائیل دست به حمله نظامی به ایران بزنند و کشور را در اختیار آنها قراربدهند . اینک همه آنها که دست به دامن امریکا و اروپا شدند که ایران را تحریم کنید، باید احساس شرم کنند و درس بیاموزند. ببینند که آن تحریمها عامل تشدید ویرانگریهای رژیم در اقتصاد کشور و توسعه و تشدید فقر مردم شدند. رژیم ولایت مطلقه فقیه از حل مشکل با مردم ایران سر باز زد و ترجیح داد آن را با قدرتهای خارجی حل کند.
باوجود این، توافق ضعف مفرط رژیم را نیز آشکارکرد. با بیمحل شدن گروههای وابسته، مسلم است که ایران نه عراق و نه سوریه میشود. از این پس، این مردم ایران هستند که میتوانند به جنبش درآیند و دولت حقوقمدار را جانشین رژیم ایران سوز کنونی کنند. تجربه بسیار تلخ و پر خسارت، یکبار دیگر میگوید راه استقلال و آزادی راست راه حق است و آنها که در این راه هستند، برحق هستند. باید برخاست و بر حق ایستاد.
وضعیت سنجی پنجاه و چهارم در سایت انقلاب اسلامی در هجرت