esmail nooriala 02

جنبش سیاسی و برنامه های اجرائی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

esmail nooriala 02

esmail nooriala 02اسماعیل نوری علا

در آستانهء برگزاری سومین کنگرهء سالانهء سکولار دموکرات های ایران، کمیتهء برگزاری این کنگره با پرسش ها و نکات چندی روبرو شده است که من، بعنوان یکی از اعضاء آن کمیته و مسئول دعوت از شرکت کنندگان اش، بیجا نمی بینم که در مورد برخی از این نکات، که مستقیماً به مسائل مبتلابه سیاسی اپوزیسیون انحلال طلب حکومت اسلامی مربوط می شود، بپردازم؛ نکاتی که از موضوع «استفاده از واژگان» آغاز و به حیطهء «برنامه های سیاسی» کشیده می شود.

اشتراکات نظر

            در فروردین 2013، حدود دوازده تن از فعالان سیاسی خارج کشور، گرد هم آمدند تا دست به اقدامی سیاسی بزنند[1]. طی جلسات متعددی که داشتند تحلیل ها و پیشنهادات مختلفی در میان شان مطرح شد و، در راستای منظم ساختن گفتگوها، کوشش به عمل آمد تا کار رسیدگی به «ایده ها» ئی که مطرح می شوند از بحث دربارهء مشترکات آغاز شود. این مشترکات چنین جمع بندی شد:

            1. سه دهه پس از پیروزی اسلامیست های ایرانی بر انقلاب دمکراسی خواهانهء ملت ایران و تجربهء بلند و دلشگن حکومت آنها بر کشورمان، موج خروج و فرار و مهاجرتی که هم از ابتدای کار این حکومت آغاز شده بود تبدیل به نارضایتی عمیق مردم در داخل کشور شده بود و آنها همواره کوشیده اند تا از هر «فرصت» که پیش آمده برای خلاص شدن از شر وجود این حکومت استفاده کنند.

            2. انتخابات سال 76 و پیروزی حرکتی که «جنبش اصلاحات» نام گرفت، و در پی آن تجلی «جنبش دانشجوئی»، که طی آن برای نخستین بار خواستاری حکومت سکولار مطرح شد، و آنگاه فرا رسیدن فرصت انتخابات 88 و رویاروئی با وضعیتی که کل سیاهکاری های حکومت مدعی «جمهوری بودن» را برملا کرد و خود موجب پیدایش «جنبش سبز» شد که طی آن نقش مخرب اصلاح طلبی در راستای حفظ حکومت اسلامی نیز آشکار گردید، مراحلی از مسیر پست و بلندی بشمار می روند که ملت ایران، با تحمل مشقات بسیار، آن را طی کرده است.

            3. نمود اصلی نارضایتی وسیع مردم از حکومت اسلامی بخوبی در تبدیل شعار «رأی من کو؟» به شعار «جمهوری ایرانی» خودنمائی کرد. اگرچه شعار اول همچنان مورد استناد هواخواهان «مبارزه برای وصول به انتخابات آزاد» است اما شعار دوم، آشکارا، انحلال «جمهوری اسلامی» و برقراری «جمهوری ایرانی» هذف قرار گرفته بود. این شعار نیازی به تفسیرهای معوج نداشت و بروشنی بیان می کرد که حکومت نمی تواند صفتی را بخود بگیرد که خاص بخشی از ملت است و بقیه را تبدیل به شهروندان درجهء دو می کند. شرط «ایرانی» بودن حکومت خروج مذهب و ایدئولوژی از قانون اساسی و ساختارهای حکومتی برآمده از آن است.

            4. ایرانی شدن حکومت و سکولار گشتن آن، به معنی برقراری «حاکمیت ملی» است و اینگونه حاکمیت تنها از مجرای استقرار دموکراسی واقعی و انجام انتخابات منصفانه و آزادی که بوسیلهء بین المجالس سازمان ملل تعریف شده ممکن می شود.

            5. اما بسنده کردن به لفظ «دموکراسی» دیگر کافی نیست چرا که طی بیش از یک قرن نحله های مختلف سیاسی و ایذئولوژیک صفات مختلفی را برای آن قائل شده اند که «مردمسالاری دینی» آخرین برساختهء این جریان دموکراسی کش بوده است. بنا بر این لازم است که برای تأکید بر شرط لازم و قاطع سکولار بودن دموکراسی، این صفت نیز آشکارا مورد استفاده قرار گیرد و خواستاری «دمکراسی سکولار و لاغیر» مورد تأکید قرار گیرد. از اینجا بود که تصمیم گرفته شد همهء فعالیت های آیندهء جمع بر اساس طلب «سکولار دموکراسی» انجام گیرد و فعالان این راه خود را «سکولار دموکرات» بخوانند و معرفی کنند.

پیمان نامهء عصر نو

            1. پرسش آنگاه اینگونه فرموله شد که «یک سکولار دموکرات، در عام ترین ذهنیت خود، چگونه آدمی است؟» حاصل بحث ها در این مورد به نوشته شدن سندی با نام «پیمان نامهء عصر نو» انجامید[2]. این سند بیان می داشت که فرا تر از هر نظر و عقیده و فکر سیاسی، و تا حکومت اسلامی در کشورمان برقرار است، باید به تعریفی از سکولار دموکراسی دست یافت که عام ترین شمول را داشته و هیچ بخشی از ملت ایران را از گسترهء خود حذف نکند. پس در دیباچهء «پیمان نامه» چنین نوشته شد: «این “پیمان نامه” برای آنانی فراهم آمده که از زن و مرد، پیر و جوان، کوشندهء سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، کارورز وبی کار، خداشناس و دین مدار و منکر ماوراء الطبیعه، پناهنده و مهاجر، و برآمده از دل اقوام و تیره ها و مردمان گونه گون ایرانی، با زبان ها و فرهنگ ها و ادیان وعقاید گوناگونی که زیر سقف آسمان بلند ایران در هم تنیده اند، چه منفرد و چه همپیوند با گروه ها و احزاب و سازمان ها و شبکه ها و اتحادیه ها و شوراهایمختلف، می خواهند تا نخست تعریفی تفصیلی از صفات مشخصهء خویش را ارائه داده و سپس راهکارهائی را برای اتحاد نیروهای سکولار دموکرات ایران ارائهدهند».

            2. آشکار است که چنین «راهکار»هائی نمی توانند به تشکیل احزاب سیاسی بیانجامند؛ چرا که حزب سیاسی بر اساس تفکیک نظری و عملی گروه های مختلف اجتماعی بوجود می آیند و بجای فراگیری عام دارای شمول خاص هستند.

            3. پس تجلی مادی «راهکارهای سکولار دمکراسی» چه می تواند باشد؟ در برابر ما اصطلاحات متعددی وجود داشت همچون جبهه، ائتلاف، اتحاد و نظایر آنها. اما همهء این اصطلاخات نیز به لحاظ ارائهء خواسته های معین قادر به ارائهء شمول عام نبودند. عاقبت، جمع به واژهء «جنبش» روی آورد که فراگیر، گسترنده، عام بوده و بر فراز تشکل ها و شخصیت های سیاسی مختلف بال و پر می گسترد و تعلق به گروه و سازمان خاصی ندارد.

            4. پیمان نامهء عصر نو بر وجود «جنبش سکولار دموکراسی ایران» گواهی می داد بدون آنکه قصد تصاحب آن را داشته باشد؛ و آن را پدیدهء گسترده و عام در داخل و خارج کشور می دید که قابل تصدیق است چون وجود دارد اما قابل تصاحب نیست چرا که گسترده و جهان شمول است.

            5. در پی امضای حدود 250 تن از روشنفکران و سیاستمداران خارح کشور، پیمان نامه بعنوان سندی قابل اتکاء به دست تاریخ سپرده شد اما جمعی که این جریان را آغاز کرده بود نمی توانست آن را انتهای کار خود نیز تلقی کند. پیمان نامه در واقع آغازگاه راه بلندی بود که در پیش روی قرار داشت. رایزنی پیرامون اقدامات بعدی آغاز شد. «جنبش سکولار دموکراسی ایران» نمی توانست شکل تشکیلات حزبی بخود بگیرد اما می توانست بستری برای فعالیت تشکلات جدید و شخصیت های گرونده به آن باشد. پس، در اولین قدم، لازم بود وسیله ای فراهم آید تا آنان که خود را سکولار دموکرات می دانند و می خواهند که در راستای وصول به اهداف آن عمل کنند بتوانند از طریق آن وسیله با یکدیگر تماس داشته و به رایزنی بپردازند.

کنگرهء سالانهء سکولار دمکرات ها

            1. این «ملاحظات» فکر برگزاری یک «گردهمآئی سالانه» را مطرح ساخت. قرار شد جمع مشورتی، که تا آن زمان عده ای به آن افزوده شده و عده ای از آن کناره گرفته بودند، خود را «کمیتهء برگزاری» بخواند و، بدون ورود به هرگونه بحث سیاسی، کار خود را بر تهیهء منابع مالی، تهیهء محل گردهمآئی و وسائل فنی مورد نیاز، و نیز تعیین برنامه های کلی گردهمآئی، متمرکز کند. بموازات این کار قرار شد تا، علاوه بر امور مزبور، نسبت به تهیهء فهرستی از نام های نویسندگان، روشنفکران، سیاستمداران و فعالان سیاسی و حقوق بشری  و یافتن آدرس ای ـ میل آنها اقدام شده و فهرست مزبور بعنوان «مدعوین عام» منتشر شده و برای کسانی نیز که آدرس ای ـ میل شان در دسترس است دعوتنامه های فردی ازرسال شود[3].

            2. در کنار این تصمیمات بر یک نکتهء مهم نیز تأکید شد: این گردهمائی باید همواره شکل «داوطلبانه» داشته باشد، و کلیهء هزینه های آمد و شد و اقامت شرکت کنندگان در شهری که گرد هم می آیند به خرج جیب خودشان انجام گیرد. کمیتهء برگزاری تنها خرج تهیهء سالن برگزاری کنگره و نیازمندی های مربوط به برگزاری گردهمآئی و نهارها و چای و قهوهء دو روز را بر عهده می گیرد.

            3. آنگاه، در این مورد بحث شد که گردهمآئی را چه بنامیم. آیا مشخصات آن با ویژگی های یک کنفرانس یا سمینار خوانائی داشت؟ به نظر کمیتهء برگزاری، طبیعت عام و مکرر سالانه ای که برای گردهمآئی در نظر گرفته شده بود چندان ربطی به کنفرانس ها و سمینارهای رایج نداشت. شاید بهتر بود آن را گردهمائی سالانهء سکولار دموکرات های ایران بنامیم. اما عاقبت تصمیم گرفته شد که لفظ «کنگره»، هم به دلیل طنینی آشنا که در زبان فارسی دارد و هم بخاطر تشخصی که این «گردهمائی» دارد، برای کار مناسب ترین است.

            اما گفته شده است که «کنگره» بالاترین نهاد تصمیم گیری یک تشکل سیاسی است و نمی توان کنگره ای بر پا کرد بی آنکه پشت سر آن چنان تشکیلاتی وجود داشته باشد. این ایراد، از نظر من، بیشتر از عادات سنتی من بر می خیزد و ربطی به معنای واقعی واژهء «کنگره» ندارد. کنگره درست به معنای «گردهمآئی» است و از ترکیب con به معنای «بسوی هم»  gress به معنای رفتن یا آمدن و بطور کلی حرکت کردن می آید. con را در واژهء کنفرانس یا کنفدراسیون هم می بینیم و gress را مثلاً در واژهء progress که در فارسی به «پیش رفت» ترجمه شده است. به عبارت دیگر، congress به معنای «به سوی هم رفتن یا آمدن» است و همان معنای «گردهمآئی» را می دهد که، بر خلاف معادل ِ فارسی اش، حاوی اشاره ای به رسمی بودن کار نیز دارد؛ حال آنکه «گردهمائی» می تواند برای هر گونه فعالیتی بکار برده شود.

            همچنین، واژهء کنگره را در موارد مختلفی، جدا از معنای «بالاترین نهاد تصمیم گیری یک تشکل سیاسی»، بکار برده اند. مجموع دو مجلس نمایندگان امریکا را «کنگرهء امریکا» می خوانند و یا بزرگ ترین حزب سیاسی هندوستان «حزب کنگره» نام دارد.

            «کنگرهء سکولار دموکرات های ایران» هم گردهمائی سالانهء کسانی است که خود را سکولار دموکرات می دانند اما نه دارای رابطهء مشخصی با هم اند و نه لزوماً تعلق به حزب یا تشکیلات معینی دارند. به همین دلیل، این کنگره شامل افرادی از صنوف و صفوف و احزاب و گروه های سیاسی و نیز شخصیت های سیاسی منفرد گوناکونی هستند که پذیرفته اند تنها در سایهء یک حکومت سکولار دموکرات است که هم حاکمیت ملی به دست می آید، هم دمکراسی برقرار می شود و هم، بالاتر از همه، احزاب سیاسی قادر می شوند که «برنامه ها» و نه «ایدئولوژی ها»ی خود را به جامعه ارائه داده و از آنها برای مدت معینی اجازه بگیرند تا کشور را اداره کنند.

جنبش و برنامه های سیاسی

            1. به این ترتیب، از جنبش سکولار دموکراسی ایران و حتی نهاد هماهنگی خاصی که ممکن است برای آن ایجاد کرد، و نیز از کنگرهء سکولار دمکرات ها، نمی توان انتظار ارائهء برنامه های اجرائی داشت و از آنها طرح های اجرائی خاص را مطالبه کرد[4]. در این زمینه پیمان نامهء عصر نو کوشیده است تنها خطوط کلی برآمده از اندیشهء سکولار دموکرات را ارائه دهد.

            2. مسلماً اگر اعضاء بی شمار «جنبش» موفق شوند تا در مورد ایجاد یک «آلترناتیو سکولار دموکرات» با یکدیگر به توافق برسند و آن «آلترناتیو» اجرای نقش هماهنگی و هدایت مبارزات ملت ایران برای رسیدن به آزادی و استقلال و حاکمیت ملی را بر عهده بگیرد و، پس از انحلال حکومت اسلامی نیز، کشور را تا رسیدن به موعد انجام رفراندوم ها و انتخابات های گوناگون اداره کند، لازم است که در دوران مبارزات و، پس از آن، در دوران موقت ادارهء کشور، انتظار ارائهء همه گونه برنامه های ویژه و موضع گیری های خاص را از آن داشت.

            3. پیمان نامهء عصر نو، علاوه بر تشریح ویژگی های مربوط به یک شخصیت سکولار دموکرات، خطوط کلی برآمده از اینگونه تفکر را نیز بصورت زیر ارائه داده است:

            الف: ما، قبل از هر امر دیگری، خود را «ایرانی» می دانیم… و، طبعاً، این نخستین «هویت» سراسری ما، تا زمانی می تواند معنای واقعی داشته باشدکه کشوری به نام ایران، با حدود و ثغور جغرافیائی و مرزهای سیاسی شناخته شدهء کنونی اش در سطح بین المللی، وجود داشته باشد. به همین دلیل ماخواهان «حفظ تمامیت ارضی ایران کنونی» و یکپارچگی مردمانی هستیم که خود را متعلق به آن می دانند و «ملت ایران» خوانده می شوند…

            ب: ما، در درون مرزهای خدشه ناپذیر ایران، «وحدت گرا و تمرکز پرهیزیم»؛ و معتقدیم که حکومت آیندهء ایران باید بصورت «نامتمرکز»، و بر اساس الگوئیکه مجلس مؤسسان آینده جزئیات آن را تعیین می کند، شکل بگیرد. در نزد ما «حکومت نامتمرکز» به معنی تقسیم اختیارات میان حکومت مرکزی و حکومت هایمحلی، که چگونگی آن بوسیلهء مجلس مؤسسان تعیین می شود، در راستای کارا کردن دمکراسی و تشدید وحدت ملی ایرانیان و جلوگیری از بازتولید استبداداست.

            پ:  باور داریم که لازم است تصمیم گیری امور جاری در هر منطقه ـ که حدود و ثغور آن نه بر اساس پیوندهای قومی و زبانی، که بر بنیاد معیارهای علمیو بین المللی تقسیمات کشوری، بصورت استان بندی کارا صورت می گیرد ـ توسط مردم هر منطقه اداره شود…

            ت: ما «نوگرا» (مدرن) هستیم و بدین لحاظ «آینده نگر» و «آباد سازیم»؛ بدین معنا که معتقدیم ضرورت دارد تا هرچه زودتر کار برنامه ریزی

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.