اسماعیل هوشیار
درتوصیف ربط پدیده های ریزودرشت به هم ، ادیبی زمانی گفته بود : بال زدن پروانه ها در قطب ، انعکاس پژواکش را در آب و هوای آفریقا هم میشود دید ! شاید این توصیف برای عده ای هنوز فلسفه ای ذهنی باشد . اما درحصار زمان و مکان و در زمین سیاست هم ، این توصیف واقعیتی سرسخت است .
به نوشته یکی از فعالان سیاسی مصطفی هجری دبیرکل حزب دموکرات کردستان ، در ارتباط با اهداف سفر سیاسی سه ماهه خود به آمریکا ، توضیحاتی به دویچەولە ارائه نمودە است. هجری پیرامون سفر خود به آمریکا و دیدار با چندین نهاد و مرکز سیاستگذار آمریکایی و همچنین دفتر چندین سناتور آمریکا اعلام کردە : «توافق نهایی قدرتهای بزرگ بر سر مذاکرات هستهای با ایران و سرنوشت کردها از جمله مسائلی بودند که این حزب با مقامهای آمریکایی در میان گذاشته است.» هجری، به دویچهوله گفته ، که حضور پیشمرگههای حزب دمکرات کردستان ایران در مرزهای کردستان ایران و تصمیم اعزام نیروی پیشمرگە به داخل کردستان ایران از سوی حزبش ، در مقامهای آمریکا واکنشهای متفاوتی را برانگیخته است. مصطفی هجری در این ارتباط گفتە است: «واکنش مقامهای آمریکا متفاوت بود. بعضیها موافق این حرکت بودند اما برخی از مقامها گفتند که این اقدام در شرایط کنونی به نفع حزب نیست به نفع آمریکا هم نیست، چون آنها منتظرند در ماه ژوئن مذاکرات هستهای ایران نتیجه نهایی بدهد….» البته ناگفته نماند که آقای هجری گفته است: «حزب دمکرات کردستان ایران هیچوقت وابسته به آمریکا نبوده است.»؟!
البته که وابسته نیست . حتی سیاست خط موازی رهبر عقیدتی مجاهدین با دولت آمریکا نشانه وابستگی نیست . ولی فراموش نشود که ماندن هر نیرویی در عراق ، بعد از جنگ اول خلیج باید با یک جایی حتما هماهنگ باشد . قوانین سیاسی بعد از جنگ اول خلیج و تحریم عراق کاملا متفاوت شد . هر تصمیمی از طرف نیروهای مانده درعراق باید با عوامل مشخص بیرونی مشروط یا هماهنگ باشد . یکی با حکومت اسلامی ایران ، دیگری با ترکیه و دیگری با حکومت صدام….! تمام آن نیروهای جا مانده در جغرافیای عراق با حفظ استقلال درونی خودشان ، با یک سیستمی حتما و باید و باید ( سیاسی ) هماهنگ عمل وهستند . آن سیستمهای مربوطه هم ، خودشان درسطح منطقه باید با بزرگتران دیگری هماهنگ باشند . آن وابستگی های زمان قدیم این روزها سوال ذهن سیب زمینی هم نیست .
همین مجموعه حاکم بر ایران ، زمانی که در 1357 به قدرت رسید وابسته نبود ، فقط سیاست کردن نمیدانست. واقعا نمیدانست و فکر میکرد که تضادهای جامعه میلیونی قرن بیستم را میشود با شمشیر قرن ششم و سرکوب و انواع فشار….حل کرد . نتیجه این ندانستن روشن بود ، تمام علائم زندگی واقعی جبرا زیرزمینی شد و به جایش مرگ و خون و قرآن را روی زمین نشان دادند و به همین شکل نزدیک 40 سال است که حاکمند .
بعد ازسالها این مجموعه حاکم ، حالا تجربه دارد ومیداند که سیاست کردن سرسوزنی به فشارهای ریزو درشت ربطی ندارد . 40 سال آزمایش عملی کردند و حالا …. فقط نمیتوانند جور دیگری عمل کنند . سیستم ظرفییت زندگی روی زمین را ندارد . شاید اکثر نفراتش متوجل شده باشند که با هرشکلی از فشار نمیشود سیاست کرد ولی سیستماتیک مجبورند تا اطلاع ثانوی ( مسیر استحاله ) با همان سازوکار سابق پیش بروند ! حاکمان فعلی آخوند در دهه خونین 1360 سیاست کردن بلد نبودند . امروز میدانند که سیاست کردن به شمشیر و سرکوب و فشار ربطی ندارد ، ولی هنوز نمیتوانند در مسیر دیگری طی طریق کنند . توافق جامع هسته ای نتیجه نهایی اش یحتمل همین است . زندگی واقعی از زیر زمین به روی زمین خواهد آمد ، و آب بازی و ماهواره و….جرم محسوب نمیشود . با فشار و سرکوب به هر شکل واندازه ای یک وجب هم کاری پیش نمیرود !
سالها پیش دوستی خاطره ای از دوران زندان تعریف میکرد که چگونه در مقابل سوال بازجو قسم خورده است که نمیدانم….و بازجوی مسلمان شیعه واکنش جالبی درمقابل قسم خوردن زندانی داشته است . بعد از قسم خوردنهای زیاد زندانی ، بازجو رفت و قرآنی را آورد و جلوی زندانی اول پاره کرد و بعد به کاغذ پاره های قرآن رسما شاشید و بعد ضمن بستن دگمه های شلوارش ، هر چی فحش و ناسزا بود به خدا و امامان و ائمه اطهار داد و دست آخر گفت : دیگه لازم نیست قسم بخوری ، الان فقط به سوال جواب بده !
یادم آمد که مقامات حکومت اسلامی هم هر از گاهی قسم میخورند که ایرانی ها برگردند و سرمایه گذاری وهی برگردند…. و هی قسمهای زیاد میخورند که همه چیز خوب و آرومه ! آنها که با حرف مفت و قسمهای قبلی برگشتند حالا در زندانند . یک عده هم هستند که کلا به دنیا آمده اند با فلسفه کارنداشتن به هیچ چیز . به دنیا آمده اند که سیاسی نباشند ، قطعا هدف حکومت اسلامی ایران این نرم تنان نیستند . حکومت اسلامی ایران در ابتدای حاکمییتش سیاست کردن بلد نبود . حالا میدانند که فشار و سرکوب اسمش سیاست نیست ، ولی روش دیگری بلد نیستند . کسب اعتماد به عملکرد مشخص ربط دارد وکاری به قسمهای ریز ودرشت حاکمان ندارد. آن حکایت بال زدن پروانه درقطب و تاثیرش درآب و هوای آفریقا ، فقط یک حکایت سمبلیک نبود . یک حس جدی است . این حواس پنج گانه آدمها را جدی بگیرید حتی در ریزترین حرکات و در دورترین نقاط زمین و کهکشان .
قسم خوردنهای شدید در میان بخشی از نیروهای سیاسی هم هنوز رایج است . قسمهای بزرگ برای نشان دادن آن چیزی که نیستند و یا توجیه کردن آن چیزی که هستند یا میخواهند بشوند ! ولی شرایط جهانی ومنطقه به گونه ای شده که مخاطب به قسمهای زمینی و آسمانی کاری ندارد که وابسته نیستی و مثلا مخارج ما را کسی نمیدهد وبه خرج خودمان جانمان برای خاک و پاسارگاد آریایی و اینا….درمیرود . شرایط امروز جهانی شدن ، اشکال استقلال قرن پیش را منتفی کرده است . غرب مطمئن است که نیروهای موجود سیاسی کلا ومجموعا هیچ ربطی به منافع مردم ایران و پایگاه مردمی ندارند . پس به همه اجازه کار و فعالییت میدهد تا گزینه های بیشتری برای زمانهای مختلف ، جهت انتخاب مطلوب خودش داشته باشد .
مخاطب قرن 21 سوالش نیست که مخارج کارهایت را بیل و کلنگ میزنی و تامین میشوی ؟ یا انواع شرکتها و بنیادهای ریزودرشت مستقیم و غیرمستیقم دستشان به جیب میرود . تهیه مخارج سوال کسی این روزها نیست چون مخاطب میداند که باید از جایی تهیه شود . مخاطب متوجل است که ساده ترین مخارج از پول بلیط اتوبوس تا پول یک قهوه یعنی چه ؟ . چه رسد به برگزاری مراسمهای 100 نفره و یا بیشتر ! مخاطب خط وعملکرد مشخص سیاسی هر نیرویی را با دقت دنبال و آنالیز میکنند . مخاطب مطمئن است که انواع بنیادها و شرکتها و دولتهای عمدتا غربی ، برای منافع مردم ایران دست به جیب نمیشوند . مخاطب حداقل تاریخی تجربه شده در 100 سال گذشته را نیم نگاهی بکند ، به سادگی متوجل میشود که منافع سیستمهای غرب و منافع مردم ، همیشه در تضاد مطلق بوده است .
این توهم کودکانه که اگرپایگاه مردمی داشته باشم ،غرب مجبور میشود که این پایگاه فرضی را احترام بگذارد وبه رسمییت بشناسد….بدترین توجیه ممکن است . اسمش را مالیخولیای سیاسی هم میشود گذاشت ونه داشتن پایگاه مردمی با 50 میلیون هوادار ذهنی که از میدان شوش پیام اتحاد وهمبستگی میدهد ، اما در عالم خارج از ذهن و واقعییت ، جمعییت میلیونی ایران نگاه اندرسفیه هم به گله ماموتهای سیاسی ندارد . دقیقا مثل همان فاکتی که آن دون کیشوت قبلی منعکس کرده بود و مدعی شده بود کتابهایش در دانشگاههای ایران تدریس میشود و تنها عنصر سالم سیاسی فقط همین است !
تا جایی که به یاد داریم این رقم 50 میلیون هوادار را ، مجاهدین هم مدعی هستند که هوادار دارند ، رضا پهلوی هم مدعی است دارد ، اگر ادعای خود حکومت اسلامی ونیروهای چپ پرولتری هم حساب کنیم ، آمار جمعییت ایران حدود 200 میلیون نفر خواهد شد ، این را اداره آمارجهانی باید تصحیح کند ! چیزی که غرب جدی میگیرد و رویشبرنامه ریزی هوشمندانه میکند، همین توهمات کهنه خانه سالمندان است !
اسماعیل هوشیار
12.06.2015