نوشته: پروفسور جیمز برگردان : پتراس آمادور نوید
زمانی که دامنه سوء استفاده از حد قدرت تحمل فراتر رود٬ تحولات خودجوش پدیدار می گردد. این اشکال شامل حمله به هم دستان محلی٬ ژاندارم ها٬ مقامات و یورش و به یغما بردن انبارهای مواد غذائی است . چنین اعمالی به آسانی هم چون شعله های خشم(چندین بار به معنای واقعی کلمه) شعله ور شده و به خاموشی می گراید. برخی ها به گروه های مقاومت مسلحانه می پیوندند٬ از جمله باندهای یاغی٬ رقبای سیاسی قومی مذهبی و تروریست هائی که علیه صادر کنندگان نسل کشی و هم کاران آن ها با سبک عدالت و داده ها و پاداش آسمانی خود تسویه حساب می کنند.
«جنگ و نیایج حاصل از آن٬ یمن را به علت تخریب زیر ساختی … بویژه در استان های اودن٬ دالیه و تعیز صدها سال به عقب برگردانده است» – عزالدین ال اسبالی٬ نماینده حقوق بشر یمن «یمن ویران شده است. هیچ جاده ای٬ آب یا برقی وجود ندارد. هیچ کسی بجز دزدها باقی نمانده اند» – یکی از ساکنان صنعا(یمن)
مقدمه
طبقات حاکم اروپائی٬ آمریکائی و ژاپنی٬ و هم چنین هم دستان آن ها در کشورهای آفریقا٬ آسیا و آمریکای لاتین٬ سودهای عظیمی بدست آورده اند. این سودها توسط سیستم پیچیده انباشت مجدد ثروت جهان از طروق زیر رویهم قرار گرفته است:
۱- استثمار نیروی کار/کارگر در جهان اول (آمریکای شمالی و اروپای غربی)؛
۲- ابر استثمار نیروی کار/کارگر در جهان دوم (چین٬ شوروی سابق)؛
۳- سلب مالکیت دهقانان٬ جوامع بومی و ساکنان شهری از طریق غصب منابع زمین و معاملات ملکی/ بنگاه های خانه فروشی و کرایه ای در جهان سوم؛ و
۴- جنگ های نسل کشی علیه فقیرترین فقیران در «جهان چهارم».
علاوه بر تمام اشکال استثمار وحشیانه و سلب مالکیت٬ که طبقات حاکم اروپائی و آمریکائی را ثروتمند می سازد٬ تا اندازه زیادی شوم ترین و تهدید بشریت٬ تلاش هماهنگ سراسری جهانی به معنای واقعی کلمه در نابودی فقیرترین فقیران٬ صدها میلیون انسانی است که دیگر برای انباشت وغلظت سرمایه امپریالیستی امروز نیازی به آن ها نیست .
این مقاله با نگاشت از جنگ های نسل کشی علیه «دوزخیان روی زمین» شروع خواهد شد٬ جغرافیای نسل کشی٬ کشورها و افراد تحت حمله و خط سیری را شناسایی می کند٬ که توسط رهبران رژیم های اروپائی و آمریکائی انتخاب و به اجرا درآمده است.
سپس ما دلیل نسل کشی را در پویایی و اشکال سرمایه داری معاصر بررسی خواهیم کرد. به ویژه٬ ما فرضیه نسل کشی را گسترش می دهیم: که نسل کشی امپریالیستی از فقیرترین فقیران یک سیاست عمدی جهت کاهش نیروی کار اضافی در حال رشد است٬ که دیگر نیازی به آن هانیست و یا برای انباشت ثروت نمی خواهند٬ اما از آن ها بطور فزاینده ای به عنوان یک تهدید سیاسی بالقوه می ترسند.
در بخش آخر٬ ما در مورد چه گونگی پاسخ «دوزخیان روی زمین» به این سیاست نسل کشی امپریالیستی و چه باید کرد٬ را بحث خواهیم کرد.
نگاشت نسل کشی علیه فقیرترین فقیران
این تصادفی نیست که خشونت آمیز ترین حملات و تهاجم ها توسط قدرت های اروپائی و آمریکائی علیه فقیرترین کشورها در هر منطقه از جهان صورت گرفته شده است. در نیم کره غربی٬ رژیم های اروپائی و آمریکائی بطور مکرر کشورهای بطور مطلق فقیر را مورد تاخت و تاز قرار داده اند. در٬ هائیتی٬ با سرنگون ساختن دولت منتخب مردمی آریستید٬ کشتار جمعیت از طریق گسترش شیوع وبا با مزدوران «حافظ صلح» سازمان ملل٬ ده ها هزار از مردم فقیر هائیتی را کشتند و هزاران نفر از معترضان را دستگیر کردند٬ و اشغال ادامه دارد. درهندوراس٬ فقیرترین کشور دوم در منطقه٬ کودتای مورد حمایت آمریکا را تجربه کرد که رئیس جمهور منتخب اخبر را سرنگون ساختند٬ یک رژیم دست نشانده تروریستی تحمیل نمودند٬ و مرتب مخالفان و کارگران بی زمین روستائی را ترور می کند. از دهقانان سلب مالکیت می شود؛ اقتصاد و جامعه از هم پاشیده و هزاران هندوراسی(به ویژه کودکان) از خشونت فرار می کنند.
امروز٬ قدرت های اروپائی و آمریکائی بطور فعال از رژیم مستبد عربستان سعودی حمایت می کنند که هزاران شهروند یمنی و مبارزان مقاومت را بمباران و به قتل می رساند. یمن فقیرترین کشور در منطقه خلیج فارس است.
در جنوب آسیا٬ آمریکا به افغانستان حمله برد و اشغالش نمود٬ ائتلاف دست نشانده و متحدان ناتوئی آمریکا میلیون ها کشاورز فقیر و شهروند افغانستان را قتل عام و آواره کرده اند. افغانستان فقیرترین کشور فقیر در منطقه است.
در آفریقا٬ قدرت های اروپائی و آمریکائی و هم دستان محلی آن ها به سومالی٬ چاد و مالی – که در میان فقیرترین کشورهای زیر صحرای بزرگ آفریقا هستند حمله کرده٬ بمباران و اشغالشان نموده اند.
پس از عملیات تخریب آمریکا و ناتو علیه لیبی٬ یک و نیم میلیون نفر آفریقائی جنوب صحرا و شهروندان سیاه پوست لیبی٬ شغل با ثبابت خود را از دست دادند و قربانی کشتارهای قومی شدند. تلاش آن ها برای فرار از خشونت و گرسنگی با فرار به اروپا توسط قدرت های برجسته (همان قدرت هائی که اقتصاد و جامعه لیبی را ویران ساخت) مسدود می گردد. آن هائی که در طول فرار خود در آب ها غرق نشده اند٬ بازداشت شده و به کشور ویران شده خود برگردانده شده و مرگ زود رس در انتظار شان است.
در اروپای غربی٬ میلیون ها یونانی٬ اسپانیائی و پرتغالی٬ ساکنان فقیرترین کشورها در منطقه٬ با از دست دادن شغل های زیاد٬ فقر گسترده و خودکشی فزاینده ای روبرو هستند – که همه ناشی از برنامه های ریاضت اقتصادی جهت غارت اقتصاد آن ها و ثروت مند ساختن طلب کاران اروپائی و آمریکائی طراحی شده است.
در آمریکا٬ یک و نیم میلیون سیاه پوست آمریکائی (اغلب مرد)٬ محصول مرگ زودرس٬ زندان در مقیاس بزرگ و ترور توسط پلیس ناپدید می شوند. جوامع سرخ پوست آمریکائی در معرض غارت و مرگ زودرس ناشی از سیاست دولت های ایالاتی و فدرال هستند. سرزمین آن ها جهت استخراج معادن (و حال فراکینگ/نوعی فراهم کردن نفت و گاز) و خدمت به منافع نخبگان کسب و کار معادن و کشاورزی بدست سلاطین معدن سپرده شده است. کارگران کشاورزی لاتین در سرتاسر آمریکا بطور فزاینده ای به عنوان «قربانی» فن آوری و اثرات جهانی تغئیرات آب و هوائی (مانند خشک سالی شدید در کالیفرنیا) دیده می شوند که از امرار معاش زندگی محروم شده اند.
در منطقه شام / کشورهای واقع شده در کرانه های شرقی دریای مدیترانه٬ فلسطینیان٬ اکنون فقیرترین فقیران و محروم ترین کسانی هستند٬ که با زمین دزدی٬ غارت و خشونت همیشگی اسرائیلی ها در کرانه باختری و حملات نسل کشی در غزه روبرو هستند. کشورهای عراق و سوریه ٬ کشته و آواره شدن میلیون ها نفر را تجربه کرده اند٬ کشورهائی که قبلا مرفه٬ تحصل کرده با جمعیت چند ملیتی خبره و ماهر بوده اند٬ عمداً به قبایل عقب افتاده وفادار٬ فقیر و از جان گذشته تبدیل شده اند.
چرا امپریالیسم «فقیرترین فقیران را نسل کشی می کند»
به استثنای عراق و سوریه٬ تمام کشورهائی که مورد تجاوز نظامی قرار گرفته اند از نظر منابع و بازار فقیر٬ و دارای کارگران/ نیروی کار غیرماهر بسیار زیادی بوده اند. مردم به دلیل این که دیگر به عنوان «ذخایز کار» خدمت نمی کنند مورد هدف و حمله وحشیانه قرار گرفته – آن ها حال مازاد- نیروی کار اضافی هستند – در اصطلاحات بهداشت نژادی نازی٬ آن ها «دهان بی فایده برای تغذیه» شده اند. این بحرانی است که غرب وحداقل بخش های تولیدی سرمایه داری٬ امور مالی٬ املاک و معاملات ملکی و بیمه را بشدت شعله ور ساخته است. دست کم٬ تمام کار خارج کشور مناطق مورد تعارض٬ «نیروی کار ارزان» کم تر مورد نیاز است.
«فقیرترین» کشورهای «فقیر» تحت حمله٬ فاقد منابع زیرزمینی غنی برای غارت هستند؛ جمعیت آن ها در میان اولویت های بانک داران چند ملیتی وجود ندارند – بجز زمانی که به عنوان «مانع» دیده شوند. در دوران گذشته استعماری٬ بخشی از این جمعیت توسط کشورهای امپریالیستی برای ارائه٬ اطاعت و خدمت به عنوان مزدوران امپریالیستی یا کارگر فعله (کار حمالی) به خدمت گرفته می شد . آن ها توسط امپریالیست ها جهت انجام کارهای «کثیف»٬ خطرناک و کم درآمد استخدام و منتقل می شدند- مانند میلیون ها هندی پراکنده در سراسر امپراتوری سابق بریتانیا. امروز٬ کارگران فعله فاقد ارزش اند.
طبیعت جنگ های نسل کشی علیه «فقیرترین فقیران» به بهترین وجهی توسط اهداف واقعی و قربانیان اولیه این جنگ ها تصویر کشیده شده است: میلیون ها شهروند٬ خانواده٬ زنان٫ کودکان و سرپرستان خانوارها بدترین رنج و مشقت را برده اند. این «اهداف» نشان گر پایدارترین و ضروری ترین عناصر مسئول برای تولید مثل دوباره و امنیت خانواده هستند. «فقیرترین» جوامع «فقیر» در حال نابود شدن هستند. بمباران جهت نسل کشی بطور بشدت عوامل ضروری برای زنده ماندن را هدف قرار داده است: یعنی خانواده های منسجم٬ تنظیمات عمومی٬ مناطق رشد مواد غذائی جهت امرار معاش و دست رسی به آب آشامیدنی تمیز. بنابراین٬ این جای تعجب نیست که مراسم عروسی و گردهم آئی های اجتماعی سنتی «اهداف اشتباهی» حملات موشکی هواپیماهای بدون سرنشین/ پهبادها شده اند. علی رغم انکار کاخ سفید٬ دامنه جغرافیائی و تعداد تهوع آور چنین حملاتی نشان گر آن است که طبق «فرضیه نسل کشی» «جائی برای پنهان شدن وجود ندارد/هیچ کجا امن نیست»: جمعیت هدف قرار گرفته هیچ مراسم جشن عروسی نخواهد داشت٬ هیچ زندگی اجتماعی٬ هیچ افزایش اولادی در میان فقیرترین فقیران٬ هیچ حفاظتی برای سال مندان٬ هیچ بافت اجتماعی و سازمان های اجتماعی نباید وجود داشته باشد- برای امپراتوری نباید هیچ شبکه زائدی جهت زنده ماندن وجود داشته باشد.
«فرضیه نسل کشی» زمینه تمرین «جنگ تمام عیار» است. این تمرین شامل حملات گسترده بر اهداف غیرنظامی («شوک و ترس») و استفاده از سلاح هائی با فن آوری پیش رفته جهت هدف قرار دادن فقیرترین فقیران – در یک مدت زمان طولانی و در مناطق جغرافیائی وسیع بارها و بارها تکرار می شود.
اگر٬ به همان گونه ای که توجیه گران جنگ های نسل کشی ادعا می کنند٬ بمباران مراسم های عروسی و کشتار کودکان مدارس «خسارات جانبی» در «جنگ جهانی علیه ترور» هستند٬ پس چرا این بمباران ها همه جا در کشورهای جهان چهارم و تقریبا هر روزه اتفاق می افتد؟
فرضیه نسل کشی٬ داده ها را به بهترین وجهی شرح می دهد. حتی اصطلاحات و ادعاهای ساخته شده توسط کارشناسان ماهر امپریالیستی در ارتباط با سیستم سلاح های خودشان٬ حامی فرضیه نسل کشی است. به ما گفته شده است٬ که این سلاح ها در هدف قرار دادن و نابودی «دشمن»٬ «هوش مند٬ بسیار دقیق٬ و عاری از خطا» هستند. طبق اعتراف خود آن ها ٬ همان گونه که سازندگان سلاح های امپریالیستی حامی نسل کشی «هوش مند»٬ و با «دقت تمام» نشانه گیری می کند٬ پس٬ فقیرترین فقیران به «دشمن» تبدیل شده اند .
وقتی که لیبرال ها و چپ ها انتقاد می کنند که چه گونه حملات هواپیماهای بدون سرنشین امپریالیستی غیرنظامیان را به جای «تروریست های مسلح» می کشد٬ نقطه ضروری سیاست را درنظر نمی گیرند. هدف نخست این جنگ ها و سلاح های کشتار جمعی امپریالیستی کشتن تعدادبیشترین تعداد از فقیرترین ها در کوتاه ترین مدت است.
هیچ عضو مالی- فن آوری پیش رفته طبقه سرمایه داری هرگز درباره کشتار جمعی «فقیرترین فقیران» در هیچ جا یا در هیچ زمانی شکایت نکرده است٬ برای این که قربانیان به منظور انباشت سود امپریالیستی و تمرکز ثروت٬ زائد هستند. فقیرترین ها در فرمول سود و بهره وری به شمار نمی آیند؛ آن ها «سازندگان یا صاحبان» بازارها نیستند. از طرفی دیگر٬ ادامه وجود آن ها خسارتی بالقوه برای سرمایه داری است. از نظر زیباشناسی وجود آن ها در حومه استراحت گاه های لوکس ناپسند است. به نظر ثروت مندان٬ آن ها نشان گر عناصر جنائی ناامیدند و ممکن است تهدیدی واقعی یا «تروریست» فرضی باشند. به این دلائل٬ ثروت مندان «ترجیح» می دهند که آن ها بی سر وصدا از بین برده شوند٬ یا اگر جنگ سالاران آنان را ازبین ببرند٬ جهان مکانی امن و جذاب تر برای انباشت ثروت خواهد شد. «بگذارید آن ها یکدیگر را بکشند٬ به همان گونه که برای هزاران سال انجام داده اند»٬ امپراتوری با تقوی اظهار نظر می کند و بانک داران و متحدان فن آوری پیش رفته آن ها بدون آلوده کردن دست خود می توانند از ارتش و مزدوران خود استفاده کنند. در حالی که نظامیان «مشکل» را با بمباران از بین می برند٬ نخبگان بر بی نوائی و درماندگی توده ها چشم فرو می بندند.
امروز نسل کشی نه در «اردوگاه های کار اجباری یا بازداشتگاه اسرای جنگی»٬ بلکه در جوامعی اتفاق می افتد که زمانی زندگی پرجنب و جوش زحمتکش داشت. یک «منطقه باز گسترده» از سلاح های آتش افروزی که به زندگی خاتمه می دهد٬ محله ها و کارگاه ها را می سوزاند٬ و دام ها و محصولات کشاورزی را ازبین می برد٬ جایگزین کوره های مخفی و اتاق های گاز گشته است. آن هائی که از بمباران زنده می مانند گرسنگی می کشند٬ محصورند٬ دچار سوء تغذیه اند و با امراض و بیماری دست به گریبانند. پزشکان برجسته به ما می گویند که بدبختی «خود خواسته» است و فقیرترین فقیران نادان و فاقد عادات سالم اند. بازگشت بیماری های واگیر از ایدز گرفته تا وبا و ابولا مهمترین مثال « بیماری های طبقات جهان چهارم» است. اگر چه که کارائیبی ها برای بیش از یک قرن وبا را ندیده بودند٬ ورود آن را به هائیتی نه از طریق مدفوع سربازان مزدور امپریالیستی (سربازان حافظ صلح نپال)٬ بلکه عدم دسترسی مردم هائیتی به آب تمیز به عنوان عامل مرض مقصر شناختند! از زمان معرفی آبله در قرن ۱۹ توسط ارتش آمریکا و شیوع آن توسط پتوهائی که به سرخ پوستانی می دادند که از سرما در حال یخ زدن در اردوگاه های بومیان اسیر آمریکائی بودند٬ چنین توجیه رساله دفاعی برای نسل کشی نشنیده بودیم.
واقعیت درباره نسل کشی این است که تمام حقایق شناخته شده است٬ بارها تکرار و ثبت شده و فراموش گردیده است. این در حالی است که کارگران در جهان اول حتی نمی توانند در جلوی چشم خود این «حقایق» را ثبت کنند٬ چه رسد که هر نوع ابراز همبستگی نمایند. ارتکاب نسل کشی امپریالیستی٬ توسط نظامیان فعال و نخبگان ثروت مند « پاسیو»آشکار است٬ اگر چه آن ها مشارکت در جرم خود را انکار کنند. در این جا کلمه کلیدی٬ «مأموریت» است. «مأموریت به پایان رسید» بنر جشن بر نابودی کل عراق بود. جنگ سالاران برای پایان کامل «مأموریت» خود ادعای پاداش دارند. یمنی ها زیر بمب هائی که آمریکا به سعودی ها داده٬ کشته و زخمی می شوند؛ سومالی ها در چادرهای ده ها هزار نفری در چهارگوشه جهان پراکنده شده اند؛ هائیتی ها مشغول لذت بردن از «هدیه وبا» از «نیروهای حافظ صلح» سازمان ملل اند و در حال پوسیده شدن در فضای باز زندان های کثیف پر جمعیت – رهبرانشان زندانی و یا به قتل رسیده اند.
پاسخ فقیرترین فقیران
فقیرترین فقیران در برابر نسل کشی و بی ربطی خودشان به انگیزه سود تکنولوژی مدرن و سرمایه مالی٬ پاسخ های متفاوتی را برگزیده اند:
(۱)- مهاجرت توده ای٬ ترجیحاً به جهان اول٬ جائی که آن ها را بمباران نخواهند کرد٬ تجاوز جنسی نمی شوند و یا گرسنگی نمی کشند به آن صورتی که در «خانه» خود بوده اند؛
(۲)- مهاجرت داخلی به شهرها٬ تحت توهم یک « پناه گاه امن شهری»٬ در حالی که در واقع تمرکز در مناطق پرجمعیت فقیرنشین آنان را برای بمب افکن ها هدف آسان تری می سازد؛
(۳)- بازگشت به مناطق روستائی کشور و امرار معاش از راه کشاورزی یا به کوهستان ها و امرار معاش از طریق گله داری٬ اما موشک ها و هواپیماهای بدون سرنشین آن ها را بی وقفه تعقیب می کنند.
(۴)- فرار توده ای به کشورهای همسایه که ژاندارم های محلی آنان را در اردوگاه ها «گله وار» اسکان می دهند تا بپوسند و
(۵)- سرانجام مقاومت.
مقاومت اشکال گوناگونی دارد:
زمانی که دامنه سوء استفاده از حد قدرت تحمل فراتر رود٬ تحولات خودجوش پدیدار می گردد. این اشکال شامل حمله به هم دستان محلی٬ ژاندارم ها٬ مقامات و یورش و به یغما بردن انبارهای مواد غذائی است . چنین اعمالی به آسانی هم چون شعله های خشم(چندین بار به معنای واقعی کلمه) شعله ور شده و به خاموشی می گراید. برخی ها به گروه های مقاومت مسلحانه می پیوندند٬ از جمله باندهای یاغی٬ رقبای سیاسی قومی مذهبی و تروریست هائی که علیه صادر کنندگان نسل کشی و هم کاران آن ها با سبک عدالت و داده ها و پاداش آسمانی خود تسویه حساب می کنند.
جنگ تمام عیار از بالا و خارج باعث جنگ تمام عیار در داخل و پائین می شود. شورش «دوزخیان روی زمین» در قرن ۲۱ به مراتب متفاوت از آن است که توسط فرانتس فانون در اواسط قرن گدشته به تصویر کشیده شده است. فانون قیام علیه استعمار و استعمار نو را توصیف کرد. امروز قیام علیه قلع و قمع و نسل کشی است. در دوران استعمار گرائی ٬ ضروری بود که «دوزخیان» برای اسثثمار بهتر کار و منابع آن ها شکست داده شوند ومهارشوند شوند. امروز٬ «فقیرترین فقیران» برای امپراتوری زائد و درنتیجه قربانی سیاست نسل کشی می باشند. جنگ جهانی کنونی بین طبقات٬ جنگی شده است بین نابود کنندگان و آن هائی است که برای زندماندن خود می رزمند.
درباره نویسنده:
پروفسور جیمز پتراس استاد جامعه شناسی باز نشسته بارتل(بازنشستگان) در دانشگاه بینگهامتون٬ نیویورک است.
برگردانده شده از:
Techno-Financial Capital and Genocide of the Poorest of the PoorBy Prof. James Petras,