در بُعد زمین سیاست و قوانینش ، سقراط و بقراط و گالیله….و بقیه نصایح ادبی را فراموش کنید . نگاهتان به قدمهای سیاسی باشد و عملکرد مشخص مدعیان سیاسی ! این مدعیان در ورای نصایح و شیوه های سقراطی در توجیه هر قدمی ، نمیخواهند بفهمند که قوانین دنیای واقعی سیاست ، با صحنه های مجازی فیلمهای جیمز باند فرق میکند . مخاطب نگاهش به نصایح سقراطی نیست ، به قوانین و قدمهای زمین سیاست است . مصداقی هم مثل بقیه آزاد است در نوشتن و گفتن و نقد هر موضوعی…اما بهتراست فراموش نشود در زمین سیاست امروز هیچ اتفاق و تلنگری همینطوری نیست . تاریخ فدائیان ، مجاهدین خلق ، زندانهای حکومت اسلامی و هیچ میدان دیگری از نقد و آنالیز ، ملک شخصی کسی نیست تا محدوده اش سند منگوله دار لازم داشته باشد و یا ورود به آن مجوز بخواهد . اما تشریح و آنالیز بعدش هم هست .
درمقابل هر نقدی هم مدعیان میتوانند دفاع کنند و نیازی به مجوز و سند منگوله دار نیست. یک دفاع بد بهتر است از اینکه بگویند به تو ربطی ندارد ! چون بخواهیم یا نخواهیم تاریخ سیاسی انسان به همه ما ربط مستقیم دارد ! اما تئوری و ادبیات سقراطی کاربرد آدرسی انحرافی برای ذهن مخاطب دارد . تفاوت بین فعال سیاسی با متوهمی که خیز رهبری برداشته باشد برای هر کودکی روشن است ! ای کاش مصداقی و هیئت همراه هم به قول خودش همان خرمگسی بود که برای آگاهی و بیداری وزوز میکردند . ولی اندازه و زمان و نحوه وزوز هر خرمگسی ، وقتی در زمین سیاست مهندسی شد دیگر طبیعی نیست !
«…که چون میخواستم نادانی را از ایشان جدا کنم، چنان برمیآشفتند که میخواستند مرا با دندان پاره پاره کنند و آماده نبودند باور کنند که آنچه میکنم، از روی نیکخواهی است و نمیدانستند که خدایان، بدخواه آدمیان نیستند و من نیز قصد بدخواهی ندارم، بلکه تنها از آنرو چنان میکنم که خدایان اجازه ندادهاند که ناحق را حق بخوانم و حق را بپوشانم »..من آن خرمگسم که خداوند به این سرزمین عطا کرده است و هر روز و همه جا خود را به شما میچسبانم، شما را بیدار میکنم، برمیانگیزم و به انتقاد از شما میپردازم . شما به آسانی ، کسی مانند من نخواهید یافت پس سخن مرا بپذیرید و مرا بحال خود گذارید….
پاراگراف بالا مربوط به ایرج مصداقی است که خواسته با ادبیات عیسوی و نقل قول از دفاعیات سقراط مرحوم ، القاء کند که برای آگاهی و خیرخواهی جانش سه قبضه در میرود . ولی مخاطب گوشش به نصایح ادبی نیست . اتفاقی در زمین سیاست افتاده ، که ایرج مصداقی و جریان مربوطه ، نزدیک تشریحش هم نمیشود . نمیتواند بشود . یک چرخش سیاسی ناگهانی و 180 درجه ای در مدت 8 روز با تمامی تبعات مثبت بعدش را ، فقط در فیلمهای جیمز باند میتوانید ببینید که چطور ماشین 007 بدون هیچ علامتی و ناگهان در اتوبان مسیرش را با همان سرعت قبلی کاملا عکس میکند ، و با خونسردی و همان سرعت در مسیر متضاد 8 روز قبلش ادامه میدهد و سالم به هدف میرسد . کسانی که صحنه های جیمز باندی هالیوود را جدی و واقعی دیده اند ، احمقهایی هستند که محصول برتری تکنولوژی به هوش انسان است !
ایرج مصداقی با ورود یهویی در این میدان نقد رهبری مجاهدین ( گزارش 1392 ) دست به ریسک بزرگی زد که غیر طبیعی با نوبر نبود . از ابتدا هم سوال این نبود که چون عراق نبوده و یا شناخت مکفی ندارد پس ساکت بماند . ولی زنجیره سوالات بعد از ورودش خیلی طبیعی است . آنچه که مصداقی را در این حیطه زمین زد ، ریسکش نبود ، بلکه توهم مطلقش بود . از وقتی که خودش را تنها عنصر سالم سیاسی در زمین سیاست معرفی کرد و کتابهایش هم در دانشگاه تهران تدریس شد ، توهم مبصری یا رهبری اپوزسیون ، شاهکار خلقت گیجها در زمین سیاست ! مشکل مصداقی و شرکاء ، نبودن سند منگوله دار برای اثبات حرفهایش نیست ، بلکه توهمات دون کیشوتی از نظر سیاسی به بادشان داد .
مثل بزازی که در پاره کردن پارچه حرفه ای باشد ولی بعد روزی تصمیم بگیرد که با همان ابزار بزازی و تسلط در پاره کردن پارچه ، عمل جراحی باز قلب انجام دهد . چنین توهم احمقانه ای در جریان عمل ، نتیجه اش فاجعه ای کُمدی است که با جملات ادبی سقراط و گالیله….قابل ماستمالی نیست . بزازی که بعد از انجام عمل باز قلب و نتیجه مسخره اش ، هنوز به عملش افتخار میکند و مثل بز طلبکار بقیه است ، دردش چیست ؟ یا هنوز متوجل نشده که زمین خورده وهمچنان در توهمات کودکانه است . و یا ظرفییت پذیرش اشتباه لیز خوردن را در زمین سیاست ندارد ! در نگاه سیاسی اولین و آخرین سوال ، از تمام مدعیان این است که چه کردی ، چه میکنی و چرا ؟ نظم نوین ، ولی فقیه ، رهبرعقیدتی و یا هر خرمگسی، فرقی نمیکند ! بیخودی با عیسی و سقراط و بقراط جمله نسازید که افاقه نمیکند.
همین چند سال پیش یک عضوسابق شورای مجاهدین با تیتر بلند خطاب به مجاهدین نوشت : آیا میشود حرف زد ؟ یک جمله تاثیر گذار بین فعالان سیاسی . یه جورایی یاد مارکس افتادم که گفته بود تنها پدیده مقدس در این دنیا ” نقد ” است . سالها بعد نوشت : تقطیر و تغلیظ یک گنداب در یک قطره ! که کارائی هفت ساله داشت . نمیدانم از 1392 که مصداقی خودش را کشف کرد یا کشف شد ، تا الان چطوری جمع یا ضرب شده و با چه مکانیزمی حاصل جمع 2 ساله هفت سال شد ؟ ولی یادم نمیرود که از همان ابتدا یا 2 سال پیش ، کسانی برای مصداقی نوشتند تو حالت خوب نیست که خیلی به مصداقی نزدیک بودند و شناخت مکفی از این شلغم سیاسی داشتند ! بله ، بیرون از ذهنیت من و ما واقعیتهایی وجود دارد که با خواست دل من و ما تغییر نمی کند . من نه میخواهم و نه میتوانم مگس را از چرخه تکامل خارج کنم . قدمهای سیاسی و نتایج سیاسی غلط یا درست و آنالیز هر ملقی….مسئله این است . ایرج مصداقی هم حق دارد تخم خودش تا همیشه نمایندگی کند !
اسماعیل هوشیار
29.04.2015
……………………………………………………………………………………………………..
بخشی از نوشته مجید خوشدل درهمان ابتدای ظهور مصداقی شلغم سیاسی
به خودمان بیاییم؛ خودزنی نکنیم و توانایی های مثبت خودمان را زیرسوأل نبریم. ارزش های اخلاقی را فدای منافع خقیر لحظه ای نکنیم. من در نوشته “«مرجع تقلید»؛ نماد «از خودبیگانگی»” اشاره کرده بودم : “این مجموعه، هدفِ حقیر و نازل خصومت یا مخالفت با شخصیت های حقیقی یا حقوقی را دنبال نمی کند. اگر چنین هدفی در دستور کار می بود، در جوف مقاله ای که حجم آن چند برابر می شد، اسناد و مدارکی ضمیمۀ می کردم، که آدمهایی حتا در جامعه ای نظیر جامعه ایرانی نتوانند کمر راست کنند. برای نیل به این هدف نازل دست من خالی نیست”.تعریف های بی اساس و غیرواقعی، آدم با وجدان و متفکر را به فکر می اندازد، نه خلع سلاح اش می کند. به این نوع تعریف ها اگر عادت کنیم، دیگر آن آدم سابق نمی توانیم باشیم. در باد «تعریف» ها خوابیدن و به آنها دل بستن اعتیاد آور است. اگر مخالفان مصداقی می خواستند، با اتهام های بی مورد او را ویران کنند، قادر نبودند تا طنز نوشته های تلخی از این دست: “ما جمعی از جوانان داخل ایران هستیم که سالهاست خاطرات زندان و مسائل مربوط به زندان های دهه شصت را مطالعه می کنیم و در جلسات می خوانیم و نقد و بررسی می کنیم. در تمامی این سالها تحقیق و بررسی به این نتیجه رسیده ایم که کتاب های ایرج مصداقی تقریبا بی اشکال ترین و دقیق ترین ها در این زمینه می باشند. اگر قبول ندارید تا فیلم جلسات را با جان و دل برایتان ارسال کنیم تا بدانید ایرج مصداقی نه به عنوان یک “قطب” یا “فرد” و بلکه به مثابه یک “جریان نوین” در قلب ما جوانان داخل ایران است و در دانشگاهی نیست که دانشجویان کتابهای این عزیز را مطالعه نکنند…”!!!
سی ام دسامبر 2013www.tipf.info