گوشه هائی دیگراز جنبش سندیکائی در ایران

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

گوشه هائی دیگر ازجنبش سندیکائی در ایران

 نگرشی سیاسی و اجتماعی

اوضاع بهداشت و درمان کارگران شرکت نفت تا قبل از خلع ید

شاید بربرخی از هم میهنان پنهان باشد که نگارنده این مطلب سال هائی از عمر خود را صرف پژوهش در باب جنبش های اجتماعی وسندیکالیسم در ایران کرده است. بخشی از حاصل این کار در کتابی در۱۹۵ صفحه به سال ۱۳۶۴ شمسی(۱۹۸۵میلادی) به زبان فارسی بنام ” سندیکالیسم در ایران ” (جلد اول) به چاپ رسید. در سال ۱۳۸۶ (۲۰۰۷میلادی) کتاب دیگری، اما تکمیل شده تر در همین زمینه تحت عنوان «Syndicalisme et mouvements sociaux en Iran» در۴۷۳ صفحه به زبان فرانسه به قلم همین نویسنده که شامل نگرشی سیاسی و اجتماعی به این جنبش ها از سال های ۱۹۰۰تا ۱۹۵۳می باشد در پاریس انتشار یافت. …

هردو امروز نایابند. گرفتاری های گوناگون تکمیل این کار را به تعویق انداخت بطوری که همه یادداشت های این کوشش چندین ساله هنوز امکان ارائه پیدا نکرده است. امروز فرصتی دیگر فراهم شد تا از کار گل کم کنم و به کار دل بپردازم. بخش هائی از آن را هرگز انتشار نیافته است در سایت رنگین کمان به مرور انتشار می دهم. شاید برای برخی از شما خوانندگان با توجه به آنچه بر ایران رفت وهرروز می رود این کوشش در دستور روز نباشد و چندان ضروری در نظر نیافتد؟ به هر روی گذشته را هرکس ازافق باورها، خواست ها، تجربه ها و ادراک های خود می بیند. ازهر زاویه که بنگریم در هرآنچه که بر مردمان می رود گوهری یافتنی نهفته است. فرهنگ قاسمی پاریس دوشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۴ – ۱۳ آوریل ۲۰۱۵

اوضاع بهداشت و درمان کارگران شرکت نفت تا قبل از خلع ید

 

از آغاز عملیات شرکت نفت در ایران کوشش فراوان میشد که حتی یکشاهی هم اضافه برآنچه لازم و ضروری بود خرج نشود و دقت بسیار بکار برده میشد که هزینۀ شرکت از حداقل تجاوز ننماید. بکرات مشاهده شد که این مؤسسه عظیم که توفیقش مرهون نفت ایران بود سعی میکرد از صرف چند هزار ریالی از نفعش را که هزینه های ضروری برای ادامه بهتر تولیدات بود هم مضایقه نماید. متأسفانه متصدیان امور دولت هم توجهی باستیفای حقوق خود و مردم نداشتند چون بازخواستی در کار نبود پس شرکت که راه را برای مقاصد خود هموار می دید هرچه میخواست میکرد. چند مثالی این امر را واضح میدارد. مادۀ هفدهم قرارداد 1933 میگوید:

« کمپانی تشکیلات و مخارج تأسیسات و تفتیش و ادارۀ وسائل صحی و صحت عمومی را مطابق جدیدترین طریقهً حفظ الصحه معموله در ایران در تمام اراضی وابینه و مساکن اعضا و عملیات خود که در حوزۀ امتیاز به کار میکنند بعهده میگیرد.»

تفسیر و تعبیر صحیح و ساده و عادلانهً مادۀ فوق این است که شرکت متعهد بود سازمان کاملی برای بهداشت عموم کارکنان به هزینهً خود در تمام اراضی وابینه و مساکن عملیاتی خود ایجاد نماید. همه میدانستند که شرکت برای همهً کارکنان خود خانه و مسکن تهیه نکرده بود و قسمت عمدۀ مستخدمین بایستی از روی ناچاری در شهر آبادان و یا در دهات اطراف معادن نفت مسکنی برای خود اجارۀ نمایند. طبق مادۀ فوق هرجا که کارکنان شرکت مسکنی داشتند مشمول بهداشت مذکوردرفوق میگردید و در حقیقت شرکت موظف بود که در شهر آبادان و نقاط مجاور معادن سازمان بهداشت داشته باشد. گذشته از این شهر آبادان به واسطهً صنعت نفت بوجود آمده بود و اگر غفلتی در امور بهداشتی آن میشد و بیماری واگیری در آنجا بروز میکرد سرایت آن به خانه ها و مراکز شرکت حتمی بود و قاعدتاً شرکت بایستی عهده دار ایجاد وسایلی بشود که بهداشت ساکنین تمام شهر آبادان را تأمین کرده و از بروز بیماریهای گوناگون جلوگیری کند ولی شرکت مدعی بود که در ترجمهً مادۀ فوق اشتباهی رخ داده و عبارتی حذف شده است و ترجمهً صحیح قسمت آخر ماده باید چنین باشد:« در تمام اراضی و ابینه و مساکن اعضاء و عملیات خود که در حوزۀ امتیازیهً کار میکنند و شرکت آنها را برای استفادۀ مستخدمین خود فراهم میسازد بعهدۀ میگیرد.»

برخلاف امتیاز دادرسی که مقرر میداشت متن فرانسهً امتیاز معتبر باشد در قرارداد 1933 چنین مقرراتی موجود نبود و بعلاوه ماده 27 قرارداد صراحت داشت که قرارداد از تاریخ تصویب آن در مجلس شورای ملی و توشیح ملوکانه قابل اجرا خواهد بود. متن فارسی قرارداد (و نه متن فرانسه یا انگلیسی آن) تنها متنی بود که بتصویب مجلس رسید و از لحاظ دولت ایران و مجلس شورای ملی فقط متن فارسی آن معتبر بوده است. در تمام مدت قرارداد 1933 اولیای دولت توجه کافی باین امر نکردند و اگر کرده بودند میتوانستند طبق قرارداد مزبور شرکت را وادار سازند که وسایل بهداشت را در تمام شهر آبادان و مناطق نفت خیز که مسکن مستخدمین شرکت بود تأمین نماید. تفاوت هزینهً این کار برای شرکت اهمیت زیادی نداشت زیرا بر فرض که شرکت وسایل بهداشت و معالجهً تمام نفوس شهر آبادان و مناطق نفت خیز را هم به عهده می گرفت نتیجه اش جلب رضایت عموم مردم بود که بالطبع موجب حسن شهرت آن میشد و فواید بسیاری عایدش میگردید. گذشته ازینکه چنین کار خیری را نمیکرد صرفه جوئیهای بی موردی هم در قسمتهای بهداشت و بهداری میکرد که باعث تبعیض و آزردگی خاطر مستخدمین بود. مثلاً در سالهای آخر که عده ای از کارگران مبتلا به بیماری سل به قانون کار توسل جسته و تقاضای درمان و پرداخت دستمزد خود را تاختم معالجه داشتند شرکت به عذر اینکه بیماری مزبور ناشی از کار نبوده است از مساعدتهای لازم دریغ میکرد در صورتیکه هرکس واضح بود که علت عمدۀ بیماری آنها یکی تغذیهً بد و دیگری مسکن نامناسب آنها بوده است که مسئولیت هر دو متوجه شرکت میگشت. پس از مدتها مباحثه با وزارت کار و توصیه های اکید بعضی از کارمندان ایرانی، شرکت حاضر شد که برای مدت معینی هزینهً درمان آنها را تقبل نموده و دستمزد آنها را بپردازد در حالیکه اگر مدت را محدود نکرده بود و تا ختم معالجه دستمزد آنها را می پرداخت تفاوت مبلغ این اندازه نبود که گروهی بیمار و ناتوان را از خود رنجانده و در انظار عامه خود را بی عاطفه جلوه گر سازد.

بهرحال سازمان بهداری شرکت طوری تنظیم شده بود که با کمترین مبلغ ممکن اداره گردد و آن اندازه وسیع و کامل نبود که حتی احتیاجات کلیهً مستخدمین و خانواده های آنها را تأمین نماید. ظاهرا درمان کلیهً مستخدمین و خانواده های آنها در درمانگاههای شرکت رایگان بود ولی پذیرش در بیمارستان محدود بکارگران و کارمندان و خانواده های کارمندان بود بطوریکه خانواده های کارگران در بیمارستانهای شرکت پذیرفته نمیشدند. تازه آنهائی هم که پذیرفته میشدند چنانچه احتیاج بعمل جراحی داشتند عملی که تعویق آن خطر جانی نداشت باید چندین ماه صبر کنند تا نوبت عمل آنها برسد. در قسمت بهداشت هم عملیات شرکت محدود بنقاطی بود که در آنجاخانه و مسکن ساخته بود و شرکت حاضر نبود که از آن قسمت تجاوز کرده و معاونتی بدیگران بنماید. اینگونه صرفه جوئیها برای شرکت باعظمتی که ملیونها استفاده می نمود اثر فوق العاده بدی در افکار عامه باقی میگذاشت و موجب یأس و بدبینی عموم میگشت. مردم می دیدند و می شنیدند که توانگران و مؤسسات بزرگ صنعتی جهان بیمارستانها و درمانگاهها ساخته و وقف عامه مردم میکنند که برایگان آنها را معالجه نمایند و در جراید میخواندند که در ونزوئلا و دیگر کشورهای نفت خیز شرکتهای نفت چگونه وسایل کامل بهداری عموم مستخدمین و اهالی نواحی عملیات خود را تأمین میکنند ولی شرکت نفت حتی از معالجه خانواده های کارگران خود در بیمارستان مضایقه داشت. این صرفه جوئیهای بی مورد و ناروا مسلم بود که واکنشهای سختی را پدید خواهد آورد و اینگونه خبط ها بود که احساسات مردم را برمیانگیخت. درگزارش سازمان بین المللی کار دربارۀ وضع کارگران نفت که در سال 1950 منتشر گشت چنین میگوید:

« در کشورهای مترقی اروپا عدۀ تختخواب هائی که در بیمارستانها برای هر هزار نفر نفوس آماده دارند بین ده الی پانزده میباشد. در آبادان شرکت برای هر هزار نفر کارمند خود 24 تخت و برای هر هزار نفر کارگر 14 تخت و در ناحیه معادن برای هر هزار کارمند 15تخت و برای هر هزار نفر کارگر هفت تخت خواب در بیمارستان خود دارد. بنظر میرسد که اقلاً در آبادان عدۀ تخت هائی که بکارمندان اختصاص داده شده متناسب با آنچه در کشورهای مترقی اروپا معمول است باشد ولی در همان آبادان نظر به کثرت بیماری و وضع بد مسکن که توقف بیماران را در خانه هایشان نامطلوب میسازد و اغلب بیماران ناچارند روی زمین در اطاقهائی که چند نفر دیگر هم سکنی دارند استراحت کنند احتیاج به تختخوابهای زیادتری در بیمارستان مشهود است و علاوه بر مستخدمین شرکت احتیاجات خانواده های کارگران را نیز نباید از نظر دور داشت (که عدۀ آنها سه برابر عدۀ مستخدمین است) که فقط در درمانگاه ها معالجه میشوند و به بیمارستان راه ندارند و احتیاج چهل هزار نفر اهالی شهر را هم باید در نظر داشت که نه جزو مستخدمین شرکت و نه جزو خانواده های آنها محسوب میگردند. باستثنای موارد بسیار ضروری و فوق العاده درهای بیمارستانهای آبادان و ناحیه معادن همیشه بروی آنها بسته است.»

هنگامیکه کافی نبودن وسایل بهداشت و فرهنگ و غیره به اولیای شرکت گوشزد میشد جواب میدادند که یک مؤسسه صنعتی الزامی برای تهیه چنین وسایلی ندارد و این وظیفه دولت است که آنرا تهیه نماید. در این مورد هم نمایندگان سازمان بین المللی کار در گزارش خود بانهایت متانت چنین گفته اند:

« مسائلی که در نواحی نفت خیز پیش آمده ناشی از عملیات شرکت است که آنها را بوجود آورده است. دولت تاکنون هزینه های بسیاری در نواحی مزبور به مصرف رسانده و دیگر نمیتوان انتظار داشت که مبالغ زیادتری و کوشش بیشتری صرف کارگاه عظیمی بنماید که شرکت موجد آن بوده است.»

فاتح در خاطرات خود می نویسد تا سال 1326 شمسی که نویسنده بآبادان انتقال یافت آب سرد نوشیدنی که در هوای گرم خوزستان یکی از ضروریات است و هنگام کار در آن هوای سوزان تا اندازه ای عطش را فرو مینشاند برای کارگران موجود نبود. اولین اقدامی که نمودم این بود که آب یخ در تمام کارگاه ها فراهم گردد و برای تهیه همین آب یخ با مشکلات بسیاری مواجه شدم که بیشتر ناشی از تنگ نظری متصدیان امر بود ولی پس از آنکه توفیق حاصل گشت رؤسای ادارات فنی شرکت اذعان نمودند که در نتیجه فراهم بودن آب یخ در تابستان برای عموم کارگران میزان کار آنها بالا رفته و خرجی را که شرکت برای این امر لازم کرده چندین برابر بیشتر از کارگران استفاده کرده است.

یخچال برقی و دستگاه سرد کردن هوا در نقاطی که درجه حرارت در تابستان به چهل و پنجاه میرسد برای کسانی که توانائی خرید آنرا داشته باشند جزو ضروریات بشمار میآید. شرکت اینگونه وسائل را در مقابل اجارۀ ماهیانه ای که دریافت میداشت برای کارمندان عالیرتبه خود فراهم ساخته بود ولی کارمندانی که دارای رتبه عالی نبودند و در عین حال حاضر بپرداخت اجارۀ ماهیانه بودند ازین نعمت محروم شده بودند. میزان اجاره ای که شرکت دریافت میداشت کافی برای هزینه نگاهداری و استهلاک بهای وسائل مزبور بود ولی شرکت از تهیه آن برای عموم کارمندان خودداری می نمود و این تبعیض ناروا عدۀ زیادی را ناراضی میساخت.

مثالهای فوق تا حدی صرفه جوئیهای بی مورد و بی تناسبی را که شرکت میکرد آشکار میسازد. بطور قطع اگر تمام این صرفه جوئی ها را با هم جمع می کردند مبلغ گزافی نمیشد و شرکت میتوانست با صرف نظر کردن از آن محبت و دلگرمی مستخدمین خود را بدست آورد که ارزش تجاری و اقتصادی آن چندین برابر بود. بنا برین میتوان گفت: که یکی دیگر از خبط های شرکت آزردن و رنجاندن مستخدمین خود بود.

پس از اعتصاب بزرگ که شرح آن در بالا گفته شد برنامه شرکت برای ساختن مسکن و خانه و سایر وسایل رفاه مستخدمین آن شروع گردید و با سرعت پیشرفت کرد.

در سال 1946 (1325) 3400000 لیره و در سال 1947 چهارملیون لیره و در سال آخر عملیاتش در ایران شرکت 39000000 لیره بمصرف این کار رساند و برنامه ای که طرح شده و اجرا میشد مقرر میداشت که پس از ده سال همه مستخدمین شرکت دارای مسکن باشند. پیشرفت این برنامه از ارقام زیر معلوم میگردد چه که در موقع خلع ید وسایل زیرین در مراکز مختلف عملیات شرکت آماده و مهیا گشته بود:

عدۀ خانه برای کارگران و کارمندان متأهل

17000

عدۀ اطاق برای کارگران و کارمندان مجرد

4000

عدۀ بیمارستان که 1027 تخت را داشت

9

مهمانخانه های شرکت

32

عدۀ درمانگاه ها

39

عدۀ باشگاه ها

49

عدۀ سینما

25

عدۀ زمینهای ورزشی

86

عدۀ استخرهای شنا

21

عدۀ دبستان و دبیرستان

48

عدۀ کارخانه های یخ سازی

31

             

        تقاضاهای کارگران و کارمندان شرکت دربارۀ توسعه بهداشت و فرهنگ هم مؤثر بود و در موقع خلع ید 3392 نفر از مستخدمین ایرانی شرکت کسانی بودند که در ایران تحت تعلیم و تربیت برای اشغال مقامات بالاتر بودند و عده ای هم از ایرانیان در انگلستان بتحصیل علوم عالیه مشغول بودند. در سال 1935 فقط هشت درصد از کل کارگران شرکت سواد خواندن و نوشتن را داشتند. در سال 1948 این تناسب ترقی کرده و چهارده درصد کارگران باسواد شده بودند و در موقع خلع ید بیش از بیست و پنج درصد آنها سواد داشتند. طبق مقررات قانون کار شرکت کلاسهای اکابر در همه مراکز عملیات خود ایجاد کرده بود و سعی می شد که کارگران خواندن و نوشتن را بیماموزند. کارگران هم استقبال شایانی ازاین کلاسها میکردند بطوریکه در موقع خلع ید قریب پنج هزار نفر کارگر در کلاسهای مزبور درس میخواندند و طبق برآوردی که شده بود عدۀ کارکنان با سواد شرکت در سال 1955 بایستی چهل درصد و در سال 1965 به هفتادوپنج درصد برسد.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.