بهنام چنگائی
شیوه های سوءاستفاده و مسخ مذهبی، شگرد های گمراهی اجتماعی طبقاتی و راهکارهای متنوع چپاول و سودبری از محصول کار کارگران، معطوف به انباشت سرمایه در مجموعه رژیم ولائی بسیار زیاد و بی رحمانه است؛ در مقابل آن، همچنین شتاب روندهای ژرف و برجسته ی روابط سیستماتیک بهره کشانه، غارتگرانه و خانه خراب سازانه ی توده های کارمزدِ طبقات پائینی و میانی از آن ضوابط ظالمانه نیز خیلی گسترده و عمیق و فاجعه بار می باشد.
به نحوی که در این مناسبات گردش پول و اقتصاد بازاری و سیاستِ مذهبی سرمایه سالاری، سرمایه، نه همچون نیروی کار که تنها در پی کسب نان و امرار معاش باشد، بلکه سرمایه خود را مالک اراده ی نیروی کار و مدیریت اجتماعی سیاسی فرهنگی هم دانسته، و می خواهد به تثبیت و تحکم دستگاه سرکردگی و دیکتاتوری خود به قدرت بی منازع ادامه دهد؛ و عرصه ی کار و سهم زندگی کارگران را به هر قیمت مطیع مطلق منافع و آمال نظام ولائی وابسته به خود سازد و ساخته است. محصول مشترک 36 ساله حکومت بورژوائی اسلامی، وجود فقر و فاقه ی 80%نیروهای کار و فرودستان بیانگر این فاجعه در سطح کشور است.
و این در حالی ست که فروشنده ی کار در بازار کارِ تولیدی و یا خدماتی (فکری یدی) اگر حتی کاری متناسب رشته ی خود را بیابد، او همیشه بازنده این ساختار یکسویه بوده و خواهد بود؛ و تنها با درآمد ناچیز کارش جز ذخیره نیرو برای فردای کار، بهره ای چندان از زندگی نداشته و ندارد. زیرا حاصل کار کارگران ایران، می باید منشأ تداومِ حیات سرمایه و همچنین نیروهای مدافع انگل اش، از آن جمله آن میلیون ها روحانی، و بساط چشمگیر عمله و اکره ی وابسته مذهبی و دستگاه عریض و طویل شیعه باشد و می باشد. لاجرم کارگران و جوانان و نیروهای مترقی و مخالف نظام شیعه جماعت می بایست برای امرار معاش و ناگزیر، به شکلی از اشکال در خدمت ساختار سرمایه سالارانه از یکسو و زیر ستم و تبعیض مذهبی از دیگر سو باشند و هستند تا مگر چرخ زندگی خویش را بچرخانند. و هر کدام از آنان تنها به عنوان مهره ای کوچک در ماشین کلان تولید و سود و انباشت اجیر بی اراده ی صاحبان سرمایه شده و می شوند و البته تنها بخش اندکی از ارزش مفید تولید شده و یا از ارزش اضافی سود کار تولیدی خود را از صاحبان کار دریافت می کنند.
به همین خاطر لازم است که ما شناخت درستی از شأن مذهب و باور، سرمایه ملی، جایگاه و پیوند روحانیت با بورژوازی و همبستگی همه مفتخوران داخلی با جهانخواران خارجی را منطقی تر لمس، تصویر و افشاگری کرده و در آن به چگونگی فراروئی قوانین بهره کشی انسان از انسان را که این نیروهای متحدِ ذاتی (روحانیت ـ بورژوازی) آن را به نام “جمهوری اسلامی” بی کم و کاست هدایت می کنند، دریابیم و به تبع آن حقوق تاراج شده و مسلم انسانی کارگری خود و ملت هایمان را در سوسیالیزم علمی کشف کنیم. ما اگر به نقش روحانیت و بورژوازی و تاثیر اجتماعی آنان در تولید سراسری اقتصاد توجه کنیم، در آنصورت است که خواهیم دید که روحانیت و بورژوازیِ رنگین تاکنون بی کمترین تاثیر در رشد و شکوفائی صنعتِ رقابتی و تولید مدرن کالاها، آنان حتی هیچ نقش درستی از بهره وری از ساختار اقتصاد و مناسبات سرمایه داری هم ندارند، و نه تنها ندارند؛ بلکه بازار مالی و تجاری و قاچاق مصرفی را علیه تولیدات داخلی به سوی بازار سیاه و قاچاق داخلی و جهانی بسیار فعال کرده و آنرا نیز تنها در دست نیروی خودی و باندهای مافیائی محدود و محفوظ کرده است.
رهبر و روحانیت با رل انگلی خود در رأس قدرت سیاسی مایه ی رشد فساد اداری، رشوه خواری و باندبازی شده و بیشترین بحران بیکاری و فقر و دله دزدی های اداری تا چپاول های میلیاردی نیز مستقیما از عوارض همین نظام آلوده ی اداری ولائی منتج شده و ریشه های همه ی نارسائی ها در ناتوانائی ها هم به دلیل عدم برنامه ریزی اقتصاد و ساختار هرم بازار اسلامی ست که خود، مطیع تصمیم و طرح های نئولیبرالیسم جهانی ست که رژیم ولائی، دیریست چاره ای جز دفاع از آن نداشته و ندارد و کاملا نیازمند پشتیبانی آنهاست. بنا بر این شگفتا که می بینیم (روحانیت و بورژوازی) بیرون از حیات فعال تولید اجتماعی همیشه قرار داشته و دارند؛ با اینوجود اما بیشترین استفاده مالی و سیاسی را هم اینان از تولید اجتماعی و همین اقتصاد بیمار بازاری و رانت نفتخواری دارند. و این در حالی ست که تولید کنندگان و صاحبان اصلی سرمایه های کشور اغلب خود و خانواده های آنها یک شکم سیر و یا یک سرپناه امن هم ندارند.
به هر رو، اگر چنین آگاهانه و مارکسیستی به امور واقعی و پایه ای نیروی کار دقت کنیم و روابط نابرابر و مناسبات ناعالانه ی و تبعیض های متنوع جامعه سرمایه سالاری را از آنها استخراج نمائیم؛ قطعا آنگاه نقش فسادبرانگیز و برجسته ی کاست روحانیت و عوامل آن در ایجاد اقتدار مطلق سیاسی کنونی را شفاف تر خواهیم دید و برای روشنگرهای مان، ساده تر ویرانی هستی خویش و نالانی دردهای اجتماعی فراوان مان را از ستم حکومت مذهبیِ سرمایه پرست آشکارتر خواهیم دید، و خواهیم دید که سرمایه های تاراج شده خود و همنوعان مان چگونه توسط تمامیتگرائی روحانیت و بورژوازی انگل به نام خدا و رسول اینگونه چپاول شده اند؛ و همزمان فقر مطلق بر اکثریت جامعه حاکم می راند.
تنها آنگاه است که بیشتر از همیشه متوجه جایگاه، پایگاه و منافع خاص اجتماعی هر یک از طبقات شده و وابستگی شان را نسبت به دوری و نزدیکی به دسترسی به سرمایه، برداشت از تولید اجتماعی، سود حاصله و به چگونگی انباشت کلان سرمایه دقیق تر پی می بریم. در آنصورت است که اهمیت و ارجحیتِ تئوریک “نبرد کار با سرمایه” را که همانا یگانه راه نجات بشریت از ستم سرمایه باشد را یافته و علل جدائی منافع طبقاتی خود را در این وابستگی ها و گسیختگی های الزامی و اجباری را برای همیشه، هر چه بهتر روشن می بینیم و تضاد سازش ناپذیر کار با سرمایه را نمایان تر درمی یابیم؛ و سپس ضرورت نبردِ مشترک و سازمانگرایانه پرولتاریائی، و هدایت این مبارزه شگرف را تنها شایسته نیروهای کار یدی و فکری و پیشبرداش را تنها بر پیشانی کارگران به عنوان مبارزان راه برابری و آزادی مدام در پیش دست و چشم و فکر خود یکجا در کنار خود داریم؛ و بیش از پیش ارزش، اعتبار و اعتماد به آن نیروی تاریخ ساز می گذاریم. خصوصا برای همه مزدبگیران فکری در ایرانِ ولائی همبستگی با منافع عام کارگران یدی بیش از همیشه اهمیت خواهد داشت که آنها با هم پی به وجود طبقه ی مستقل و مقتدر خود در برابر بورژوازی اسلامی و جهانی باور بیاورند و هماهنگ با هم بخواهند و عملا بتوانند درک درست و بایسته ای از جایگاه منافع “کاست روحانیت” در ساختار سرمایه داری ایران، و نقش بوژوازی محلی ملی داخلی در آن و پیوند آشکار و یکپارچه ی آنها در همبستگی با سرمایه داری گلوبال جهانی را بهتر شناخته و با درکی انقلابی و سازماگرانه اهداف مشترک خود را در دل مبارزه ی طبقاتی پیاده کنند.
این معادله ناخوان و ناسازگار کار و سرمایه در طول تاریخ پیدایش ابزار تولید و تصاحب آن توسط مالکان، چنان وچنین که ما خوانده و دیده ایم ناعادلانه به پیش برده شده و هنوز به نام خدا مصائب اش برده می شود. تا همین دیروز اشرافیت و روحانیت و فئودال ها مردم را همچون رعایای خود در روی زمینِ کاشت و برداشت به شکل برده ی ملوک الطوایفی می چلیدند؛ و حالا از سر صدقه رژیم فاسد و معدوم پهلوی ها، فرقه ی شیعه و تیم بازارِ تجاری او و رانتخواران چاه های نفت و دلال های داخلی جهانی، پس 36 سال غارت متمادی مردم و کشور، آنهم هربار با بهانه ای تازه یافته، و این بار هم دوباره همگی در یک گروه متحد گرد هم آمده اند تا “طلسم تحریم ها” را با دیپلماسی پنهانی برچینند و می روند که به یک پیوند و آشتی متفاوت از آنچه که ما از رژیم درغگو و متقلب ضدامپریالیستی ولائی می شناسیم، ظاهر آمریکا می خواهد با رژیم یکپارچه تر سر سفره نشسته و منافع خود را مسالمت آمیزانه بین روحانیت حاکم و بورژوازی داخلی و جهانی به شکل مدرن در زنجیره نئولیبرالیسم منسجم کند؛ و راه ولایت مطلق بی آبرو و سرخورده را در درون ساختار امپریالیسم به هر شکل ممکن هموار و گشوده تر سازد و سپس با هم و بیش از این و بی دردسرتر مشغول سرقت نان بخور و نمیر همه کارمزدان اغلب بیکار باشند. ((من شخصا بسیار خوشحال خواهم شد اگر تحریم ها برچیده و بحران نان و کار کارمزدان، به تبع این مذاکرات ریاکارانه و مخفی در پشت درهای بسته اندکی هم که شده به سود طبقات کارگران و پائینی بهبود یابد.)) زیرا، کارگر سیر بهتر توانائی کار فکری و سازمانی و رزم با دشمن خود را دارد!
هر کجا صحبت از غارت و ناامنی و جنگ است، لاجرم ما به سرگردگی امپریالیسم آمریکا به عنوان رأس هرم جنگ ها و جنون ها و توطئه های مدافعان جهانخواری در سراسر گیتی رسیده و خواهیم رسید. و اگر ما از زنجیره ی تناسل بقای آنها با بینشی مارکسیستی دریافتی دقیق تر داشته و همزمان با یاری، بینائی و شعور اقتدارِ پرولتاریائی، بتوانیم برای مقابله آگاهانه و مبارزه حیاتی طبقاتی خود موفق به کسب اهرم های انقلابی کارگری توده ای بشویم. آنگاه اما، رودرروئی نیروی کار علیه تسلط سرمایه ی قدر داخلی و جهانی چندان مشکل نیست. اگر در دست کارگران سازمان یافته پرچم سرخ اتحاد و همبستگی سراسری باشد، در اندیشه آنان و مدافعان آنها دانش پویای مارکسیستی و در عملِ سیاسی، ما جبهه مستقل کارگران را در کنار دیگر طبقات و نیروهای اجتماعی برابری خواه و دمکرات با حفظ هویت تک تک جریان های آنها داشته باشیم، و مبارزه ما برای دمکراسی موازی (هم نان و هم آزادی) توامان باشد، آنگاه پیروزی ما علیه پاسداران ثروت و حماقت بسیار آسان خواهد بود! زیرا، همبستگی روحانیت معمم و مکلا، بورژوازی کمپرادور وطنی و جهانی و سپر پشتیبانی امپریالیست ها، پیوسته گسست ناپذیر و اجتناب ناپذیر بوده و مانده است و آنها در همه حال با هم و برای هم علیه ما ایستاده اند. دعوای زرگری آنها (راست داخلی و جهانی) تنها بر سر سهم بری بیشتر است؛ و اما، نبرد مشترک ما بر سر حفظ هستی انسان نان آور و شگفتا گرسنه است و همچنین یافتن سهم برابری از آن روزی برای همه ی همنوع هائی که حق زندگی مناسب را بایسته و شایسته ی همه ی انسان ها، بی هیچ قید و شرط و تبعیض و برتری جوئی یکسان می دانند و می خواهند.
بهنام چنگائی 20 آبان 1393