مجید نفیسی
کی کشتی خود را به آتش می کشیم؟
دیرگاهیست که درین بندرگاه لنگر گرفته ایم
و توفانهای دریایی در روح ما لانه کرده اند.
دستهایمان از طنابهای سنگین جدا نمی شوند
و چشمانمان بجز سپیدی نمک نمی بینند.
مرگ با آب دهانهامان درآمیخته است
و با هیچ دهانشویه ای پاک نمی شود.
موشهای موذی، یادنامه هایمان را جویده اند
و در سرتاسر عرشه رد پای آنها دیده میشود.
پرندگان دیگر بر فراز دکلها چرخ نمی زنند
و خرده های نان
یادآور هیچ خاطره ای نیست.
همسرانمان دیرگاهیست که عرشه را ترک کرده اند
و کودکانمان در وِلوِله ی باد گم شده اند.
آتش افروزِ ما کجاست؟
تا با کشیدن کبریتی
بادبانهای نخ نما را به آتش کشاند
و راه دهد تا آتشِ پاک
رهنامه های کهن را خاکستر سازد.
بگذار دریا را به دریا واگذاریم
و سفرنامه ی “سندبادِ بحری” را بسوزانیم.
بر این ساحلِ سخت باید ایستاد
و استواری زمین را زیرِ پای خود آزمود.
آیا در میان ما
زنی چون “روما”* یافت نمی شود
تا این کشتی کهنه را به آتش بکشاند؟
او را بگو که بپاخیزد
و پیش از این که کرکسان
بر پیکرهامان به رقص درآیند
بگو که بیاید
تا در درخششِ چشمان وحشیَش
ایرانشهرِ کوچک خود را ببینیم
که در کرانه ی آبهای “آرام”
آرام آرام از دستهای ما می روید.
17 فوریه 2000
*- به روایت پلوتارک، تاریخ نویس یونانی – رومی، پس از اینکه بازماندگانِ
شهرِ سقوط کرده ی تروا به ایتالیا رسیدند، زنی بنام “روما” کشتی ها را به
آتش کشید تا تبعیدیان را وادار کند که از ادامه ی سفر دریایی دست برداشته
و در آنجا شهر جدیدی بنام رُم بسازند.
http://www.iroon.com/irtn/blog/5245/
To Iranians in Exile
by
Majid Naficy