jrk

اسید پاشی، لکه ننگ دیگری

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

jrk

jrkامروز کم مانده بود از گرمای وسط ظهر اصفهان، 

که داشتم برای خودم، مردمم، برای دولت، برای

کشور عزیزمان، از یک محل کار به یک محل کار

دیگر می‌رفتم، 

گریه کنم. می دانم این پایان گرماست… 

وای به خرما پزان تابستان و تموز……

گرمم بود و به خودم که نگاه می‌کردم دلم به هم 

می‌خورد.

 ‎امروز کم                                                           مانده بود از                                                           گرمای وسط ظهر                                                           اصفهان، که                                                           داشتم برای                                                           خودم، مردمم،                                                           برای دولت،                                                           برای کشور                                                           عزیزمان، از یک                                                           محل کار به یک                                                           محل کار دیگر                                                           می‌رفتم، گریه                                                           کنم. می دانم                                                           این پایان                                                           گرماست... وای                                                           به خرما پزان                                                           تابستان و                                                           تموز......                                                           گرمم بود و به                                                           خودم که نگاه                                                           می‌کردم دلم به                                                           هم می‌خورد.                                                           می‌خواستم                                                           مقنعه و مانتو                                                           مشکی بلندم را                                                           در بیاورم. فقط                                                           گرمم بود همین.                                                           من مدل نیستم.                                                           من مانکن                                                           نیستم. فاحشه و                                                           تحریک کننده هم                                                           نیستم. من فقط                                                           گرمم است...                                                           برادر می‌فهمی؟                                                           گرمم است.                                                           می‌خواهم این                                                           گرما را توی                                                           صورتت بالا                                                           بیاورم.                                                           می‌خواهم این                                                           مقنعه را که با                                                           سیلی نگاهت و                                                           لحن کثیفت که                                                           گفتی:                                                           "بکش جلو                                                           " دور                                                           گردنت بیندازم                                                           و بگویم یک روز                                                           تمام این را                                                           سرت کن، بعد با                                                           همان خفه‌ات                                                           کنم. همین.                                                           خفه‌ات کنم؛                                                           می‌دانی چرا؟                                                           برای اینکه                                                           آنقدر به من                                                           گفتی من کثیف و                                                           پلیدم، من عامل                                                           فسادم، من چنین                                                           و چنانم که                                                           اصلن خودم را                                                           دوست ندارم...                                                           من انگار احساس                                                           می‌کنم باید                                                           خیلی قشنگ و                                                           عروسک باشم. من                                                           باید دل هر                                                           مردی را از دور                                                           ببرم. من باید                                                           بوی تحریک                                                           آمیز، راه رفتن                                                           و حرف زدن پر                                                           عشوه داشته                                                           باشم. من باید                                                           دماغم را عمل                                                           کنم. فکٌم را                                                           هم، چون اندکی                                                           به قشنگی آن                                                           عروسکی که تو                                                           می‌گویی نیست.                                                           من باید هیکل                                                           جنیفر لوپز را                                                           داشته باشم ولی                                                           برایش ورزش                                                           نکنم. چون بد                                                           است. دختر که                                                           نمی‌دود. دختر                                                           که کوه                                                           نمی‌رود. دختر                                                           که دوچرخه                                                           سواری.... پس                                                           رژیم می‌گیرم.                                                           چاره ندارم.                                                           رژیم طولانی و                                                           سخت. رژیم                                                           بیماری. رژیم                                                           اعتماد به                                                           نفس... پس خودم                                                           را از خوردن هم                                                           محروم می‌کنم.                                                           مثل همه‌ی                                                           لذتهای دیگری                                                           که ندارم. باید                                                           خوشگل به نظر                                                           برسم. همین. زن                                                           در نظر من، در                                                           نظر جامعه من،                                                           در نظر مردان                                                           من، در نظر                                                           زنان من یعنی                                                           همین. من اصلن                                                           خودم را دوست                                                           ندارم چون من                                                           می خواهم کار                                                           کنم. موقع کار                                                           کردن نمی‌رسم و                                                           نمی‌توانم                                                           آرایش کنم یا                                                           هتا موهایم را                                                           شانه کنم. من                                                           وقتی وقتم را                                                           به درس و کار و                                                           تحقیق                                                           می‌گذرانم                                                           نمی‌توانم روی                                                           لحن صدایم کار                                                           کنم. نمی‌توانم                                                           ناخنهایم را                                                           دائم پدیکور                                                           کنم. نمی‌رسم                                                           همیشه دلبر                                                           باشم. من میان                                                           یک پارادوکس                                                           عمیق، بین آینه                                                           و تصوُر، گیر                                                           کرده‌ام. دست و                                                           پا می‌زنم. ولی                                                           من باید زیبا                                                           به نظر برسم                                                           برادر. و تو تا                                                           کی می‌خواهی                                                           نان هیزی‌ات و                                                           وحشی گری ات را                                                           بخوری؟ تا کی                                                           می‌خواهی توی                                                           چشم و صورت من                                                           و مادرم اسید                                                           بپاشی؟ یا با                                                           هر اسید پاشیدن                                                           الله و اکبر                                                           بگویی و شب هم                                                           با دخترت و یا                                                           زن و یا مادر و                                                           خواهرت سر سفره                                                           بنشینی و نان                                                           همین وحشیگری و                                                           تحجرت را در                                                           گلویشان فرو                                                           کنی؟ تو و دین                                                           کثیفت لکه ننگ                                                           کشورم هستید                                                           بزودی این لکه                                                           ننگ را پاک                                                           خواهیم کرد                                                           زمانش آغاز شده                                                           است!‎

می‌خواستم مقنعه و مانتو مشکی بلندم را در 

بیاورم.

 فقط گرمم بود همین.

من مدل نیستم. 

من مانکن نیستم. 

فاحشه و تحریک کننده هم نیستم. 

من فقط گرمم است…

 برادر می‌فهمی؟ گرمم است. 

می‌خواهم این گرما را توی صورتت بالا بیاورم. 

می‌خواهم این مقنعه را که با سیلی نگاهت 

و لحن کثیفت که گفتی: “بکش جلو ” 

دور گردنت بیندازم و بگویم یک روز تمام این را 

سرت کن،

بعد با همان خفهات کنم. همین. 

خفه‌ات کنم؛ می‌دانی چرا؟

برای اینکه آنقدر به من گفتی من کثیف و پلیدم، 

من عامل فسادم، 

من چنین و چنانم که اصلا خودم را دوست 

ندارم… 

من انگار احساس می‌کنم باید خیلی قشنگ و 

عروسک باشم. 

من باید دل هر مردی را از دور ببرم. 

من باید بوی تحریک آمیز، راه رفتن و حرف زدن پر

عشوه داشته باشم. 

من باید دماغم را عمل کنم. فکٌم را هم، 

چون اندکی به قشنگی آن عروسکی که تو 

می‌گویی نیست.

من باید هیکل جنیفر لوپز را داشته باشم ولی

برایش ورزش نکنم.

چون بد است. 

دختر که نمی‌دود. 

دختر که کوه نمی‌رود. 

دختر که دوچرخه سواری….

پس رژیم می‌گیرم.

چاره ندارم. رژیم طولانی و سخت. 

رژیم بیماری. 

رژیم اعتماد به نفس…

پس خودم را از خوردن هم محروم می‌کنم.

مثل همه‌ی لذتهای دیگری که ندارم. 

باید خوشگل به نظر برسم. همین.

زن در نظر من، 

در نظر جامعه من،

در نظر مردان من،

در نظر زنان من یعنی همین.

من اصلا خودم را دوست ندارم چون من می واهم

کار کنم. موقع کار کردن نمی‌رسم و نمی‌توانم 

آرایش کنم یا هتا موهایم را شانه کنم.

من وقتی وقتم را به درس و کار و تحقیق

می‌گذرانم

نمی‌توانم روی لحن صدایم کار کنم. 

نمی‌توانم ناخنهایم را دائم پدیکور کنم. 

نمی‌رسم همیشه دلبر باشم. 

من میان یک پارادوکس عمیق، بین آینه و تصوُر، 

گیر کرده‌ام. 

دست و پا می‌زنم.

ولی من باید زیبا به نظر برسم برادر. 

و تو تا کی می‌خواهی نان هیزی‌ات و وحشی

گری ات را بخوری؟ 

تا کی می‌خواهی توی چشم و صورت من و مادرم

اسید بپاشی؟ 

یا با هر اسید پاشیدن الله و اکبر بگویی 

و شب هم با دخترت و یا زن و یا مادر و خواهرت 

سر سفره بنشینی 

و نان همین وحشیگری و تحجرت را در گلویشان

فرو کنی؟

تو و دین کثیفت لکه ننگ

کشورم هستید

بزودی این لکه ننگ را پاک

خواهیم کرد

زمانش آغاز شده است!

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.