انسان و باور او

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

بهنام چنگائی 

انسان در هر کجای جهان که باشد، او حق مسلم برگزیدن عقیده و آزادی مطلق وجدان اش را دارد؛ و یقینا جای هیچ گمان و زمینه هیچ تردیدی در گستره جامعه ی بشری بر علیه آن انتخاب آزاد هیچگاه مجاز نیست و نباید هم باشد.

همچنین هیچ کس نیز در هیچ شرایطی و در هر جایگاهِ حقیقی و حقوقی که داشته باشد، هرگز حق ندارد انسانی را به خاطر داشتن ایدئولوژی، مرام و یا عقاید خاص اش(هر چه می خواهد باشد) مورد حتی کوچکترین تحقیر، توهین و ملامت قراردهد و البته قوانین اساسی، حقوقی و قضائی کشورها مستقیما مسئول پیشبرد چنین اهداف والائی، طبق منشورجامعه جهانی حقوق بشر بوده و می باشند. این اصل، پایه لازم حق زندگی مستقل فرد و داشتن آرمان آزاد همگانی ست و همزمان، شرط اساسی همزیستی مسالمت آمیز میان همه ملت ها، انسان های رنگین فرهنگ و متفاوت باور در سراسر گیتی بوده و پیوسته در هر شرایطی، نقض آن قانونا اجتناب ناپذیر می باشد؛ دریغ و شگفتا که هنوز در میان اغلب کشورهای مسلمان این حق ابتدائی و ضروری باور آزاد و تبلیغ عقاید اقلیت ها آزادانه و برابر و بدون تبعیض همچنان پذیرفته نشده است.

 

پس آزادی باور، عقیده و وجدان جزو حقوق پایه و جدائی ناپذیر انسان است. اما، برای جنگ و کشتار باورمدارانه ی انسان ها از همدیگر جهت قدرت یابی سران و وابستگان فرقه های متعدد دغل مذهبی و یا دیگر ادیان چطور! آیا ما این حق کشتن و نابود کردن مخالفان عقیدتی را نیز برای باورمندان به این و یا آن گرایش عقیدتی جایز دانسته و بردبارانه این قتلعام های دیروز شیعه و امروز سنی را به نام خدا و یا هر بهانه دیگر مجاز می دانیم؟ هرگز! برای نمونه: به جنگ آرمانگرایانه، تمامیتخواهانه و نرمش ناپذیرانه ی خمینی شیعه چه در داخل علیه معترضان عقیدتی و سپس در خارج که او ادعای رهبری جهان اسلام را داشت تعمق کنیم که او در کوتاه ترین فاصله، بهانه جنگ با عراق را راه انداخت و به تبع آن میلیون ها مسلمان از دو طرف گول خورده کشته شدند، آیا آن جنگ مذهبی درست بود؟ قطعا نه تنها نه! بلکه آن جنگ 8 ساله کاملا نادرست و کشتارهای داخلی و اصولا در مفهوم حق داشتن آرمان آزاد انسانی، روش کور و مفرط دقیقا ضدبشری بود؛ و یا در پی همان جنگ، دیدم که خمینی علاوه بر کشتارهای آرمانی در دهه ی 60 او، دوباره ما شاهد نسل کشی های او در تابستان 67 از مخالفان عقیدتی شدیم که با کشتاری هر چه وسیع تر و بی رحمانه تر ادامه یافت و آن فجایع در تاریخ خونین جنگ های مذاهب اسلامی ثبت شد.

 

در این جنایت های باورمدارانه، خمینی مخالفان عقیدتی عمدتا بسیار جوان خود را تنها با تاکید به حکم آیاتی از قرآن، فاسد شناخت و هزارها انسان آرمانجو و باورمند را در ظرف چند هفته با قساوتی مشابه داعش و یا بیشتر از آن به دار آویخت. امروز نیز پدیده ی داعش، منشأ نسل کشی هائی تازه و هولناک مشابهی ست و اینانِ مدعی تر از سران شیعه خود را «مسلمان ناب محمدی» می دانند و کشتار خود با نام خدا و رسولش بر علیه کردها، ایزدی ها، که او، حتی کرد را مسلمان نمی داند؛ در قتلگاه های شنگالی و کوبانی و دیگر مناطق کردنشین در سوریه کردها را یکدست درو می کند و یا در عمق عراق، در حال جنگ با شیعه هاست و داعش بساط کشتار علیه آنها را به سان خمینی علیه سنی ها بی کم و کاست برپا کرده است! مشابه همان فجایعی که دیروز توسط مالکی شیعه بر علیه سنی مذهب ها در آن کشور بیش از یک دهه جوی خون به راه انداخته بود. پرسش! کدام یک از این جریان ها و فرقه های پلید ضدبشر، اسلام ناب محمدی را نمایندگی می کند؟ و او به اصطلاح حق دارد به نام مذهب اش انسانی را از حق زیستن محروم سازد؟ به باور من هیچکدام! همگی آنان روزی باید در دادگاه علنی توده های ستمدیده و زمینگیرشده بیکار و گرسنه محاکمه شوند. آیا بشریت نوعدوست و آزاداندیش از جنگ سازش ناپذیر مذاهب 1400 ساله اسلام بی خبر است که هنوز بردبارانه این فجایع پلشت فرقه ها را همچنان تاب می آورد و به رفرماسیون مذهبی امید می بندد؟ باید همگان نوعدوست را دعوت به این پاسخ کرد.

 

هم اینک در خاورمیانه و در میان اغلب کشورهای مسلمان جهان، و به ویژه در میان مذاهب سنی وهابی سلفی و شیعه 12 امامی علوی و شاخه های متعدد منشعب از اینان، اینچنین دهشتناک که می بینیم، آتشفشان جنگ مذاهب پیاپی غلیان مرگبار دارد. هر جریانی از آنها انسان های مخالف عقیده ی خود را، در محکمه مذهبی خویش به سادگی محکوم کرده و در بزنگاه لازم با اتکا به آیه ای از قرآن گروه گروه پیروان دیگر مذاهب و یا عقاید را کافر شناخته و به سادگی در دم می کشند و یا برای ایجاد وحشت در برابر دوربین های فیلمبرداری همچون رسم عید قربان انسان  را سرمی برند؛ و یا در گرنه گیری های نزاع عقیدتی خویش، آشکارا صد ها انسان بی گناه و بی سلاح را در جاده ها اسیر و در کنار هم چیده و آنان را به رگبار گلوله های هوسناک بهشتی خود می بندند؛ و از چنین قتلعام ها به قول آنها کافرکشی، لذت آسمانی می برند. چرا؟ زیرا (آنهای کرُد سنی و یا شیعه و… ) هستند و بنابرین تابع آن و یا این شاخه ی مذهبی که داعشی ها به آن باور دارند، معتقد نیستند؛ و همین حکم اعدام عاجل آنهاست. دیروز و امروز، صدها هزار انسان توسط همین مذاهب درگیر با هم، فقط به خاطر داشتن عقیده و مذهب متفاوت، فله ای کشته شده اند و دردا که این همنوع کشی ها توسط افرادی اجرا می شود که آنها خود کمترین آگاهی از اصول مذاهب و باورهای عمیق خود که برایش آدم می کشند ندارند. و این واقعیت تلخ بسیار تاسف انگیز و در آینده فاجعه بار می باشد!

 

امروزه همه نیروهای مترقی و آزاداندیش دیگر به خوبی می دانند، که امپریالیست ها، خصوصا آمریکا و صهیونیسم و ائتلاف سران کشورهای عرب وابسته به غرب، و خود بساط ولایت خامنه ای به شکلی دیگر، همگی صحنه گردان جنگ مذاهب و عقایداند؛ آنها با این متد دیرین توانسته اند بنیادگرائی جهانی را به خوبی سازمان داده و ابتدائا علیه نیروهای چپ و کمونیست به کار برند و خوب هم بردند. و حالا نوبت جنگ مذاهب اسلامی ست که دوباره و به شدت در پهنه ی گیتی جان تازه گرفته است. دسیسه ها و طرح های ضدبشری ای که که توسط خصوصا امپریالیسم آمریکا و شرکایش و اسرائیل علیه ملت های منطقه و ستیز و تجزیه ی میان آنان به کار رفته و در طول سده ی بیستِ گذشته در ابعاد جهان اسلام این راهکار مردم ستیز پایه ریزی شده، فرصت مستقل سازمانیابی یافته و عملا هم تاکنون توانسته این جنگ ها و کشتارهای مذاهب اسلامی به سود بازار آزاد، فروش نجومی صنایع نظامی و رشد انباشت مالی انحصارات فراملی بینجامد و آن حداقل زندگی حدودا آرام و فقیرانه مردم سراسر خاورمیانه، شمال آفریقا و تا دوردست سرزمین های استبدادزده ی مسلمانان را زیر بگیرد و یکی پس از دیگری به بهانه ی نجات اسلام اصیل کشورهای منطقه را دچار جنگ مذاهب، دشمنی ها، بی اعتمادی ها و رودرروئی داخلی سازد و عمده ی هستی آنان ساده لوح و ناآگاه را در همه این کشورها طعمه ی این جنون مذاهب کند و  زندگی مصیب بار کارگران و زحمتکشان مسلمان را زیر آوار خشونت کور فرقه ها له کرده و لاجرم بربریت وحشی و ترسناک را بر فضای جامعه تهیدستان و بی پناهان بیش از پیش بپوشاند و حق اعتراض داشتن نان و آزادی و مسکن را به سادگی خفه کند و البته کرده است. ایران، عراق، افغانستان، مصر، لیبی، یمن، سوریه، اردن، پاکستان و فلسطین نمونه هائی از این سرکوب شدگی ها حقیقی هستند. عملا هم می بینیم چندان نپائید که این جنگ ها مایه ی رشد و وقاحت ملیتاریسم، تولید و فروش هر چه بیشتر جنگ افزارهای کشتار دسته جمعی به کشورهای عرب ثروتمند و فرصت ایده آلی شد برای دخالت مستقیم خود آمریکا و عوامل اش در جنگ منطقه ی طلاخیز نفتی خاورمیانه و به تبع آن تشویق ناسازگاری ملی و نابردباری مذهبی را در میان ملت ها رایج کرده است.

 

پس از فروریزی بلوک چپ، اوضاع جهان به شدت آشفته شده و بلوک های هارِ راست و نئولیبرال در غیاب نیروهای چپ مقتدر، متحد و منسجم و هموندان مترقی او، پیوسته عربده ی حقانیت ساختار فاسد و فرسوده ی خود را در سراسر جهان متلاطم، گرسنه، بیکار و فقیر بی شرمانه با وجود این همه محرومیت ها و نارسائی و ناامنی های زندگی همچنان در رسانه ها جار می کشد. در حالیکه آرامش جهان ما فروریخته و جنگ مذاهب دنیا را خیره کرده است. هر از چندگاه کردنکشانی ناشناخته تر از پیشینیان مسلمان خود، یکباره پا به عرصه ی سیاسی و جنائی جهان نهاده و به مرور خود آنها، یک پای محکم آغاز بسیاری از ستیزهای دهشتناک مترتب ملتی یا مذهبی علیه ملت و یا باوری دیگر گشته و نرمش ناپذیرانه کوس جنگ را می نوازد. چه القاعده بن لادن، چه ولایت خمینی و چه همینک داعش البغدادی و یا بسیاری دیگر*، هرکدام تا توانسته اند غیرخودی ها را به دلایل من درآوردی کشته است، دشمنی ها را میان مردمان کارمزد و فرودست راه انداخته است و در آینده نیز بی گمان هر یک از آنان گذشته، اینان امروزی و سران مذاهب آتی برای گرفتن انتقام شخصی و یا چیرگی خود بر دیگری(ان) همانسان و سازش ناپذیرتر برابر مدعیان خود خواهد ایستاد و قربانیان خود را نثار راه مذهب خویش خواهد ساخت؛ و چه بهتر از این موهبت جنگ سران فرقه ها برای تمدید قوای مالی و حیاتی جهانخوار اسرائیل، آمریکا و یارانش و اصولا جهان تک قطبی سرمایه؟ همگی با هم فعلا بسیار مسرور بر سر سفره ی (اسلامِ مذاهب)متحد و متفاهم مشغول غارت و کشتار هستند و حقیتا هم آنها به دنبال ایجاد و گسترش چنین منابع حیاتی جهت نجات جان خود از بحران عمیق سرمایه های انباشته و بادکرده ی خود بوده و می باشند. توهم به عدم دخالت آمریکا، غرب، اسرائیل، ترکیه و سران عرب وابسته در منطقه، با توجه به اهرم قدر نظامی ناتو و نیروی گسترده ی اطلاعاتی و ضداطلاعاتی آنها در کل جهان و منطقه، به ویژه در این معرکه های مسخره دمکراتیک ولی ضدبشری که می گیرند مشمئزکننده است؛ چراکه داعش را چنان یاری داد که او تنها در یک فقره 25000 دختر ایزدی را ربوده و از سرنوشت آنها هیچ آگاهی کوتاهی هم موجود نیست؛ به راستی باور به استقلال داعش لااقل در چنین وضعیتی، فقط یک ساده لوحی سیاسی و یا برعکس حمایت پوشیده از جانیان حرفه ای و سرکرده جهان است؛ و مسلما ترویج چنین خوشبینی های مرگبار در میان چنین بازی های هولناکی در عمق افکار ملت های خاورمیانه خسته و نگران می تواند بیش از این فرصتی باشد برای دعوت به دخالت امپریالیست ها، کشورهای غرب و طرح های اسرائیل در تک تک کشورها و حضور بیش از پیش آنان را دوباره توجیه، مهیا و عملا در اعماق ناخودآگاه مردم به پاخاسته ی بهار عرب، جهت فریب خوردن به آسانی فراهم کند.

 

بنا بر این، سمت و سوی مبارزه ی انقلابی، طبقاتی، پایه ای و توده ای ـ کارگری ما و مواضع روشن سیاسی روزمره مان همواره باید معطوف به روشنگری ها نقاط مبهم، افشاگری های نکات پوشیده و شفاف سازی ها از پنهانکاری ها، گمراه سازی و دله دزدی های این فرصتطلبان دینمدار باشد؛ و هرگز نباید احساسات رقیق عقیدتی و تعلقات طبیعی، ملی و فرهنگی مردم باورمند خودی و یا منطقه ی کلان مسلمانان نشین سنی و شیعه مذهب و شاخه های دیگر جهانی آنرا را نبز نادیده بگیریم؛ و به غلط  و علیه خود با ترویج و تحقیر تمایلات مذهبی و ملی افراد، همدردان گرفتار ستم مذهبی و تبعیضات ملی و همراهان جنگ طبقاتی خود را که دچار فریب این ریاکاران و سران هزارچهره ی فرقه ها شده اند مجروح، مغموم و معترض به خویش و نگاه اصیل و انسانمدارانه خود سازیم و به تبع آن نباید بیش از پیش آنان را به اردوگاه دشمن خبُره ی طبقاتی سوق دهیم و با این شیوه رهبران ریاکار، فاسد و چپاولگر مذاهب را مسرور نسازیم؛ زیرا آنها همیشه مترصد یافتن چنین “بهانه هائی معجزه وار”هستند تا به اهداف نامشروع و غیر اخلاقی و ضدبشری خود، نام جنگ آرمانی ـ الهی نهند و در پنهان، ترفندهای جاهطلبانه خود را به آسانی برکول توده های خوشبین نهاده و به پیش برند. اغلب ما نیروهای مترقی، دمکرات، چپ و کمونیست برای این و یا آن سرکرده خودکامگی هرگز چنین روش و شیوه های ماجراجویانه، افراطی و مردم ستیز را جایز و درست نداسته و نمی دانیم و اصولا نزاع و مخالفت ما تنها با روابط بهره کشانه و ظالمانه ساختار سرمایه داری ست، که اسلام همچون دیگر ادیان موافق و مشوق بهره کشی انسان از انسان است و ناگزیر جدائی دین از سیاست و حکومت و دولت برای حفظ حقوق اقلیت های عقیدتی امر حیاتی ست.

*جریان های فعال و مترجع اسلامی

داعش ۲- جبهه النصره ۳- تیپ احفاد الرسول ۴- تیپ النصیر ۵- گردان فتح الله ۶- تیپ لا اله الاالله ۷- ابن تیمیه ۸- گردان علی بن ابی طالب ۹- گردان الجزیره ۱۰- گردان میرگرد ۱۱- شاخهٔ امنیتی رقه ۱۲- الشام ۱۳- گردان العادیات ۱۴- گردان محمدیه ۱۵- گردان الابرار ۱۶- گردان شداده ۱۷- گردان احرار الخویران ۱۸- گردان جندالحرمین ۱۹- گردان شمال ۲۰- گردان جندالله ۲۱- جوانمردان جربوی ۲۲- گردان احرارالطوافی ۲۳- گردان سرّین ۲۴- گردان اهل السنه ۲۵- گردان مارعی ۲۶- گردان عایشه ۲۷- گردان احرارالشام ۲۸- گردان احرار ابو راسن ۲۹- گردان احرار الحرب ۳۰- تیپ انقلابیون رقه ۳۱- گردان اسامه بن زیاد ۳۲- گردان القارعه ۳۳- گردان الموحدین ۳۴- گردان طائفه المنصوره ۳۵- گردان الله اکبر ۳۶- تیپ الضلال ۳۷- گردان المدینه المنوره ۳۸- فداییان انقلاب ۳۹- گردان شهدای الظاهریه ۴۰- گردان شهید حسن الخلف ۴۱- واحدهای ابن القین ۴۲- گردان ملی ۴۳- گردان شهید ابو لطیف ابوالخطاب ۴۴- مجلس نظامی رقه ۴۵- گردان احرارالشدادی ۴۶- گردان انورالحق ۴۷- گردان احرار جبال عبدالعزیز».

 

 

بهنام چنگائی 18 مهر 1393

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.