مصاحبه با بنی صدر در رابطه با کوبانی و کرد

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

سوال: آقای بنی صدر وضعیت در کوبانی وضعیت رو به فاجعه ای می باشد.  پیشمرگه های کرد در داخل شهر با شجاعت می جنگند ولی به نظر می رسد جنگ در حال مغلوبه شدن است.  به نظر شما راه حل شکست داعش چیست؟

بنی صدر: مسئله کوبانی و جنگها در منطقه کرد نشین سوریه مسئله داخلی نیست تا بگوییم که  راه حل آن در داخل است بلکه مسئله  ای بین المللی می باشد که در آن امریکا و ترکیه و عربستان و کشورهای خلیج فارس و قدری اروپا در ایجاد ان نقش داشته اند.  بنابراین راه حل نیز باید در این رابطه است که یافت شود.  دو راه حل در درجه اول بنظر می آید:

  1.  برای کردهای سوریه امکانات نظامی و دیگر امکانات فراهم شود تا از خاک خود بر علیه داعش دفاع کنند.  از منظر عملی، این وظیفه بیشتر بر گردن ترکیه می افتد چرا که این فاجعه در ورای مرزهای آنها در حال رخ دادن است و هم امکانات نظامی را در اختیار دارند.  ولی ترکیه اینکار را نخواهد کرد، علت هم روشن است.  از دیدگاه دولت ترکیه به این مسئله نگاه کنیم می بینیم که دولت اوردغان چند سالی می باشد که در رویای باز سازی امپراطوری عثمانی می باشد و از این منظر نه تنها برایش هیچ فایده ای ندارد که به کمک کردهای سوریه بشتابد بلکه کردها را مانعی برای این امپراطور سازی می بیند.  با این وجود اگر هم بخواهد به فشارهای بین المللی سر فرود آورد و واقعا بخواهد که به کردهای  سوریه اسلحه برساند، اینکار را به این دلیل انجام نخواهد داد که هیچ اطمینانی به کردهای سوریه و کردهای خود ندارد و با خود می گوید به داعش کمک شد و حال شده رقیب ترکیه در اجرای برنامه هایش و از کجا معلوم که این اسلحه ای که به کردها خواهد داد فردا بطرف او شلیک نشود و اینکه هیچ تضمینی وجود ندارد که کردهایی که در حال حاضر بر ضد  داعش در حال جنگ هستند فردا بر ضد یکدیگر اسلحه نکشند  و آتش جنگ به ترکیه کشیده نشود.

دولت اسد هم بخود می گوید که برای او بهتر است که بگذارد داعش ترتیب کردها را بدهد و بعد به جنگ داعش خواهد رفت و خود را به عنوان قهرمان مبارزه با داعش و تروریسم عرضه خواهد کرد و اینگونه ماندن رژیم خود را تضمین خواهد کرد.

  1. راه حل واقعی تر این است که یک کنفرانس بین المللی از طرف تمامی کشورهای درگیر تشکیل شود.  کشورهایی که سبب ایجاد داعش و دیگر سازمانهای بنیاگرا شده اند و به این نتیجه برسند که این هیولایی را که ساخته اند فردا به سراغ آنها هم خواهد آمد و بهتر است که تا همه چیز از کنترل خارج نشده ترتیب داعش را به اینگونه بدهند که، اول تمام کشورهایی که در سوریه دخالت کرده اند، بطور جدی دست از دخالت بردارند و کمکهای مالی و نظامی خود را قطع کنند، تا از توان نظامی و تبلیغاتی این گروه ها کاسته گردد و بعد نیروی نظامی از طرف سازمان ملل را به سوریه فرستاده تا دست داعش را از سرزمین کردهای سوریه کوتاه کند.  البته ترکیب این نیروی نظامی باید از کشورهایی باشد که هیچ نفعی در سوریه ندارند.  کشورهایی مانند هنوستان.

سوال: مسئله ای دیگری که با ان مواجه  هستیم این است که بر خلاف حمله اسرائیل به غزه که سبب ایجاد گسترده همدردی در منطقه، دنیای اسلام و حتی در غرب شد، شاهد همدردی ضعیفی با فاجعه کوبان و در عین مقاومت قهرمانانه پیشمرگه های زن و مرد، در منطقه هستیم و حتی در میان خود کردها این احساس همدردی  همه گیر نیست و برای مثال دولت مسعود بارزانی هیچ میل به کمک به کردهای سوریه را ندارد هیچ در سانسور هم می کوشد بطوری که بقول یکی از هموطنان کردمان، در زمانی که کردها در کوبانی شب و روز در حال مبارزه هستند، تلویزیونها دولت بارزانی برنامه آشپزی را پخش می کنند.   بنظر شما علت چیست؟

بنی صدر: باید واقعیت را همیشه صادقانه با مردم در میان گذاشت چرا که بدون دیدن واقعیت آنگونه که هست، راه حل را نمی شود یافت.  واقعیت این است که ناسیونالیسم قرن بیستم بسیاری از سازمانهای کرد، تحت تاثیر ناسیونالیسم اروپایی قبل از جنگ جهانی دوم( و حالا نیز ولی با حالتی رقیق تر.)  در هر کشوری که بوده بر تضاد بنا شده است و تعریف.  در عراق کرد بر ضد عرب خود را تعریف کرده و در ایران برضد فارس و در ترکیه برضد ترک.  خب وقتی گفتمان کردی این گروه ها و سازمانها بر دشمنی با دیگری بنا شده است اولین چیزی که از جای بر می خیزد، احساس اطمینان و نیز همدردی می باشد.  برای نمونه اگر ترکیه اطمینان داشت که این اسلحه ای که به سازمانهای کرد می دهد فردا بر ضد خود او بکار نمی رود، یک چنین حمایتی می توانست واقع بشود.  بنابراین پیشنهاد من به هموطنان کرد،( در اینجا باز یاد آوری شوم که من کردها را ایرانی می دانم و دانسته ام، ) این است که برای اینکه کردها از حالت انزوایی که خود یکی از عوامل اصلی ایجاد آن هستند، خارج شوند این است که گفتمان کرد بودن را از گفتمان  تضاد با دیگری به گفتمان دوستی و آشتی و همکاری با دیگر تبدیل کنند.  کردها هیچ نیازی ندارند که در منطقه ای وسیع و بسته و محاصره در چندین کشور، در حالت انزوا زندگی کنند.  گفتمان خود را به گفتمان دوستی و یگانگی تبدیل کنید آنگاه خواهید دید که هر تهاجمی بر ضد شما موج کمک و همدردی را در منطقه بر خواهد انگیخت.  باز هم برای عبرت بگویم که اگر بعد از انقلاب، سازمانهای کرد قبل از اینکه رژیم جدید حتی فرصت نفس کشیدن پیدا کند و در حالی که انقلاب ما گل را بر گلوله پیروز کرده بود بجای دست به اسلحه بردن و حمله به پادگانها، گفتمان تضاد خود را به گفتمان دوستی و همکاری تبدیل کرده بودند  تا با یاری یکدیگر بتوانیم مردم سالاری را هر چه زودتر در کشور مستقر و اینگونه مانع باز سازی استبداد شویم و اینگونه کردها هم در میان سایر اقوام ایرانی به حقوق شهروندی و قومی و جنسیتی و دینی خود دست میافتند و دیگر ما شاهد باز سازی استبداد و استقرار رژیمی که بر خیانت، جنایت و فساد بنا شده نمی شدیم.

   شما نگاه کنید، حتی امپراطوری ها برای ایجاد امپراطوری، در داخل خود نیاز به گفتمان دوستی و همکاری دارند.  مثال آن را در صلاح الدین ایوبی می بینیم که کرد بود ولی کرد بودن خود را مایه ضد عرب بودن نکرد و در نتیجه ایجاد دوستی و همکاری بین عربها و کردها، صلیبی ها را شکست داد یا نادرشاه که در پی ایجاد امپراطوری خود بود روسای مذاهب سه گانه  را گرد آورد تا سه دین را یک دین کنند و یا همین اتحادیه اروپا، اصل را در داخل خود بر همکاری گذاشته است و برای همین بشدت با هر جنبش تجریه طلبانه ای مخالف است و این را می دانیم که یکی از علل شکست رفراندم اسکاتلند این بود که اتحادیه اروپا کار را بر اسکاتلند سخت گرفت و اینکه اگر جدا شود باید دوباره تقاضای عضویت کند و در آخر صف بایستد و اینجور چیزها.  خب وقتی امپراطوری ها برای استمرار و رشد خود به گفتمان دوستی در درون خود نیاز دارند، جنبشهای مترقی و مردم سالار، بسیار بیشتر به این گفتمان دوستی نیاز دارند.

    در مورد کردستان عراق نیز، همین خود را ضد غیر کرد تعریف کردن،  سبب شد این منطقه تنها بماند. ورود امریکا به عمل و کمک رژیم ولایت فقیه نه بخاطر دفاع از حقوق این مردم که برای حفظ منافع خویش بود. اما وقتی مردمی نه برحقوق خویش، از جمله حق دوستی با دیگران تکیه نکنند، زندگیشان همواره در قید منافع دیگران است. در حمله داعش به آنها، تنهائی حکومت خودمختار را دیدیم و مداخله رژیم ایران و نیروی هوایی آمریکا بخاطر منافع خویش را نیز دیدیم. آسیب پذیری شدید، حتی دربرابر داعش را نیز دیدیم.

سئوال: سئوالی که بسیاری مطرح می کنند این است که چرا اکثر سازمانهای سیاسی کرد مسلح هستند و بقول یکی از هموطنانمان در میان آنها فتیش اسلحه وجود دارد و انگار برایشان سازمان سیاسی که مسلح عمل نکند، سازمان بی یال و دم و اشکم است.  بنظر شما علت این تمایل بسیار شدید به مسلح بودن چیست؟

بنی صدر: بیشتر پاسخ را باید در همان گفتمان «دیگران دشمن من هستند» یافت.  وقتی شما اصل را بر تضاد با دیگری می گذاری، البته  بکار گیری اسلحه محل پیدا می کند ولی اگر اصل را بر دوستی و همکاری گذاشتی، البته برای دفاع از خود باید آماده باشی. اما با اطمینان از اینکه تنها نیستی.  حال شما نگاه کنید این سازمانهای کرد در سوریه، مسلح هم بوده اند و سه سال هم برمنطقه خود مهار داشته‌اند. در این سه سال، داعش در حال پیدایش و سازماندهی گسترده خود بوده است. پرسش این‌است که کردها چرا خطر را ندیدند و فکر مقابله با آن را نکردند؟ اگر خطر را دیده‌اند، بیشتر دلالت میکند براین واقعیت که نفس مسلح بودن هم هیچ تضمینی ایجاد نمی کند. و اگر خطر را ندیده‌اند، هم یعنی این که مسلح بودن تضمین کننده نیست و هم می‌گوید مردم سوریه با همکاری با یکدیگر بسا می‌توانند مانع از بروز فاجعه بشوند. کاری که با هم می‌توانند بکنند، جدا جدا نمی‌توانند بکنند.با تکیه به قدرت خارجی نیز، زندگی در دشمنی و بی‌ثباتی است.

  در پایان خوب است که گفتگو را با تمام کردن روایت به پایان ببرم.  توضیح اینکه چندی بعد از جنگ دو سنندج، دو سازمان کومله و حزب دموکرات کردستان با من تماس گرفتند و پیشنهاد دادند که در مقابل عمومی، حاضر هستند اسلحه را زمین بگذارند.  یعنی به این نتیجه رسیده بودند که مسلحانه کردن مبارزه سیاسی نتیجه عکس داده است.  برای اقای خمینی نامه نوشتم و پیشنهاد کردم که عفو عمومی و تمام و کمال از نوع عفوی که پیامبر بعهد از فتح مکه به مکیان داد را بپذیرد.  آقای خمینی پاسخ داد که شما بگوئید عیبی ندارد تا بعد. گفتم نه نمی‌شود، خلاف حق و اخلاق است. حاضر نشد تأمینی که باید داد را بدهد.    معلوم بود که اگراسلحه را زمین می‌گذاشتند، خلخالی به سراغشان می‌رفت برای اعدام.  بهمین دلیل برای دکتر قاسملو و رهبران کومله پیام فرستادم که اسلحه را زمین نگذارید چرا که من ضمانت جان شما را نمی توانم بکنم.  در اینجا هم می بینیم که خمینی برای باز سازی استبداد به اهمیت ایجاد بحران پی برده بود.  بی علت نیست که استبداد حاکم همیشه کشور را از یک بحران وارد بحران دیگری کرده است و همین بحران سازی ها نیز بالاخره کارش را خواهد ساخت. 

شاد و پیروز باشید

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.