محسن دارائی
حقوقی است که به همه تعلق دارد،صرفاً چون بشر هستیم.به شیوهای که طبیعتاً انتظار دارید با شما رفتار شود و سزاوار آن هستید.مثل حق آزاد زیستن ،حق بیان عقیده ،حق برابری با دیگران. حقوق زیادی وجود دارندو بیشتر آنها متعلق به گروههای خاصی هستند،اما حقوق بشر تنها حقوقی است که قطعا در همه جا و در مورد همه صدق میکند یعنی بچه ها،پیرها ، فقیرها،بسکتبلیستها،کارگران، معلمان،خوانندههای راپ،آفریقائی ها،سرخپوستها،ابنیأی ها،مسیحی ها،یهودیها،مسلمان ها،بی دین ها،مادرن و پدران و همسایگانتان و شما،همگی دقیقا حقوق یکسانی دارید.به عبارت دیگر حقوق بشر جهانی است .اما یک سوال باقی میماند که اینها چه هستند؟
بنا بر منشور سازمان ملل حقوق بشر شامل سی مورد است،که جمعا به آنها حقوق بشر میگویند.اینها در اعلامیه حقوق بشر که در این ازمین معتبرترین سند دنیاست لیست شده اند،اما خیلی طول کشید که به اینجا برسیم.در ابتدا اصلا حقوقی وجود نداشت،اگر فقط عضو گروه خاصی بودید امنیت داشتید،اما بد شخصی به نام کوروش کبیر تصمیم گرفت کلّ این شرایط را عوض کند.او بعد از پیروزی بر بابل کاری کاملا انقلابی کرد و اعلام نمود همه بردهها ازدندبا صرف نظر از اینکه عضو چه گروهی باشندو بد مردم گفتههای او را بر لوحی سفالی که بعدا استوانه کوروش شناخته شد ثبت کردند و به همین سادگی حقوق بشر شکل گرفت.
این ایده به سرعت گسترش یافت و به یونان،هندوستان و سر انجام به روم رسید.آنها دیدند مردم طبیعتاً از قوانین خاصی پیروی میکنند،حتی اگر به آنها گفته نشده باشد و اینها را قوانین طبیعی نامیدند.اما صاحبان قدرت مرتبا اینها را زیر پا میگذاشتند تا صد سال گذشت و پادشاهی در انگلستان پذیرفت که هیچ کس نمیتواند حقوق مردم را زیر پا بگذرد،حتی اگر پادشاه باشا و بالاخره حقوق مردم شناخته شد و تا هادی از دست صاحبان قدرت در امان ماند،تا اینکه یک عده شورشی انگلیسی استقلالشان را اعلام کردند و پادشاه قبول نکرد که همه آدمها برابر آفریده شده اند نه اینکه با این ایده موافق بود ولی نمیتوانست جلوی آنها را بگیرد و آمریکا به وجود آمد،فرانسویها هم بلافاصله برای حقوق خودشان انقلاب کردند و لیست آنها حتی طولانی تر هم بود و اصرار داشتند این قوانین ساختگی نیستند بلکه طبیعی اند.قوانین طبیعی مردم روم هم تبدیل به حقوق طبیعی شد.متأسفانه همه چندان خوشحال نشدند،در فرانسه ژنرالی به نام ناپلئون تصمیم گرفتسمیم گرفت دموکراسی جدید فرانسه را سرنگون کند و خودش را امپراتور دنیا اعلام کند و و تقریبا هم موفق شد ولی کشورهای اروپایی با هم متحد شدند و شکستش دادند و حقوق بشر دوباره موضوع داغ روز شد و قراردادهای بین المللی بسته شدند و در سراسر اروپا حقوق بسیاری به مردم تعلق گرفت ولی فقط در اروپا بود و بقیه به نوعی از این حقوق محروم بودند و امپراطوریهای بزرگ اروپا آنها را مورد تهاجم،تسخیر و بهره کشی نیز قرارشان میدادند ولی بعد وکیل جوانی از هندوستان به نام مهاتما گاندی تصمیم گرفت که این شرایط باید خاتمه پیدا کند و با خشونتهای بسیار اصرار داشت که همه مردم دنیا حقوقی دارند،نه فقط اروپاییها و کم کم حتی اروپاییها هم قبول کردند، اما به این سادگیها هم نبود و دو جنگ جهانی رخ داد و هیتلر نیمی از یهودیها را در اردوگاههای وحشتناک نازیها از بین برد و نود میلیون نفر کشته شدند و هیچ وقت حقوق بشر تا این حد به مرز نبودی نزدیک نشده بود و هیچ وقت دنیا به این شدت نیاز به تغییر نداشت، در نتیجه کشورهای دنیا با هم متحد شدندو سازمان ملل را تأسیس کردند.
هدف اصلی آنها تأکید دوباره بر ایمان به حقوق اساسی بشر،کرامت و ارزش شخص انسان بود ولی حقوق بشر چه بودند ؟بیانیهٔ کوروش کبیر،قوانین طبیعی روم یا اعلامیه فرانسه ؟
ظاهراً عقیده مردم درباره اینکه حقوق بشر چی باید باشد کمی با هم تفاوت داشت،اما زیر نظر الینا روزولت بالاخره با مجموعهای از حقوق که در مورد همه انسانها صدق میکرد،موافقت کردند و چیزی که فرانسویها حقوق طبیعی میدانستند،سر انجام حقوق بشر شد و برای این مهم چند هزار جنگ و خونریزی بی دلیل و بیانیه تصویب کردن لازم بود تا همه قبول کنند،که حقوق بشر به همه تعلق دارد و فقط یک مشکل وجود داشت که اگر همه مردم حق غذا و سر پناه دارند، چرا هر روز شانزده هزار کودک از گرسنگی میمیرند،هر پنج ثانیه یک نفر،اگر مردم حق آزادی بیان دارند،چرا هزاران نفر به خاطر ابراز عقیدههایشان در زندانها هستند؟اگر مردم حق تحصیل دارند،چرا بیش از یک میلیارد بزرگ سال بی سوادند؟ اگر برده داری واقعاً از بین رفته است،چرا هنوز بیست و هفت میلیون برده وجود دارد.
واقعیت این است وقتی اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر به امضا رسید ،رعایت کردنش قانونا اجباری نبود و اختیاری بود و با وجود بسیار زیادی اسناد،توافقنامهها ،قراردادها و قانونهای دیگر،این حقوق هنوز چیزی بیش از کلماتی بر روی کاغذ نیستند و سوال این است چه کسی به این کلمات واقعیت میبخشد ؟
آنهایی که امروز در برابر شکنجه،فقر و تبعیض به مانند (نلسون ماندلا_مارتین لوتر کینگ) مبارزه میکنند،انسانهای ابر هیکل و یا ابر قهرمان نیستند،آنها مردم هستند،مادران،پدران،فرزندان،معلمان و آزاد اندیشانی که از سکوت خود داری میکنند،کسانی هستند که فهمیدند حقوق بشر تنها یک درس تاریخی،کلماتی بر روی کاغذ ،سخنرانی و یا آگهی تبلیغ نیست،بلکه تصمیماتی هستند که ما هر روز به عنوان یک انسان میگیریم و مسئولیتهأی هستند که همه ما باید به عهده بگیریم،احترام گذاشتن به دیگران و کمک به یکدیگر ،حمایت از نیازمندان و من ایمان دارم که اگر ما به خودی خودینها را باور داشته باشیم،می توانیم به آزادی کامل بین و رعایت حقوق بشر در تمام جهان از جمله ایرانمان برسیم.