کنفرانس چپ و بیماری شکوفائی نظام

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

دنیز ایشچی

در درون مجموعه نیروهای جنبش چپ، آنهایی که از اول در خارج از پردایم فکری شکوفائی نظام قرار داشتند، هنوز از شفافیت و قاطعیت لازم و بیشتری در تصویر استراتژی سیاسی خویش برخوردار می باشند. برعکس، آنهایی که پروسه نقد استراتژی شکوفائی نظام را طی می کنند، هنوز با ویروس های فکری این بیماری مضمن کلنجار می روند. ضعف پیوند اجتماعی مردمی و وزنه موقعیت سیاسی چپ در جامعه دقیقا متاثر از کارکرد های این ویروس های فکری می باشند. سلول های اندیشه ای که هر روز رنگ عوض کرده و در لباس های نوینی خود را به صحنه سیاسی چپ وارد می کنند. نوشته زیر تلاشی است در آنالیز آنچه در کنفرانس اخیر وحدت چپ گذشت.

علیرغم آنچه که استراتژی تحول دموکراتیک با سمت گیری سوسیالیستی از طرف بعضی از این دوستان معرفی می شود، آنها در عمل موضع نقد ولایت فقیه، سکوت در مقابل روحانی و حمایت و پشتیبانی آقایان موسوی و کروبی را پیشه کرده اند. این در عمل چیزی غیر از نداشتن استراتژی عبور از جمهوری اسلامی ایران و داشتن سه پارالل تاکتیک محوری اصلاحاتی نیست. مردم هشیارتر از اینها هستند که این اغتشاش تاکتیکی و نداشتن استراتژی جامع، قاطع و شفاف را نبینند.

یکم- استراتژی سیاسی و یا عدم وجود آن.

اگر برای رهبران سیاسی چپ ابعاد سلبی و ایجابی استراتژیک سیاسی محوری و مرکزی ایران هم واضح نباشد، برای میلیونها مردم ایران پر واضح است که آنها چه می خواهند و چه پردایم سیاسی ساختاری را میخواهند نفی کنند. آنها خواهان یک نظام جمهوری با ارزش های دموکراتیک، سکولار ( یا لائیک) و تضمین کننده رعایت کامل حقوق بشر می باشند. جنبه سلبی این خواسته نفی تاریخی نظام جمهوری اسلامی ایران با تمامی نهادهای ولایت فقیه، شورای نگهبان، شورای تشخیص مصلحت، سیستم های امنیتی، قانون اساسی و تمامی دیگر بنیه ها و ارکان این نظام می باشد. بنابر این، جنبه سلبی و ایجابی آن برای بیش از هفت میلیون تحصیل کرده دانشگاهی و میلیونها نفر که در دیگر جنبش های دموکراتیک از قبیل زنان، جوانان، ملی دموکراتیک و زحمتکشان حضور دارند روشن و واضح می باشد.

دوم- نظریه استراتژی سیال.

طرح شعار استراتژی سیال چیزی جز سردرگمی و سرگیجه گی سیاسی نیست. دوستانی که از استراتژی سیال صحبت می کنند، در مرحله اول باید یک استراتژی سیاسی مشخصی داشته باشند، تا اینکه در پروسه سیالیت، آنرا قابل تغییر بدانند. این دوستان نه فقط هیچ استراتژی مشخص سیاسی شفافی را نسبت به عبور از نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام نمی کنند، بلکه در مورد راستای تحولات سیال سیاسی خویش هم هیچ چشم انداز روشنی را طرح نمی کنند. باید منتطر بود تا سردرگمان استراتژی سیال، راستای استراتژیک اولیه خویش را پیدا بکنند تا آنموقع بشود در مورد باورمندی های آنها قضاوت مستندی کرد.

سوم- استراتژی های پارالل و یا تکتیک های محوری موازی.

معتقدین به نظریه استراتژی های پارالل، در وحله اول معتقد به استراتژی عبور از جمهوری اسلامی ایران نیستند. آنها معتقد به داشتن تاکتیک های مختلف سیاسی در زمینه تغییر و اصلاحاتی در جناح های مختلف حکومتی می باشند. در مرحله اول آنها بصورت شفافتری تاکتیک محوری حمایت و پشتیبانی پایدار از آقایان موسوی و کروبی را مطرح می کنند، سپس آنها سیاست سکوت و حمایت از مواضع، یا عدم وجود مواضع روحانی اتخاذ کرده و در تاکتیک محوری سوم آنها خواهان نقد و یا نفی ولایت فقیهی آقای خامنه ای می باشند.

دوستانی که استراتژی های پارالل ( بخوان تاکتیک ها) را مطرح می کنند، انگشت روی عدم حضور فیزیکی سازمان سیاسی چپ در درون کشور گذاشته و تمامی امید خود را به اصلاحات حکومتی دوخته اند تا از این طریق گشایشی برای ایجاد فضایی نسبتا دموکراتیک در کشور فراهم گردد. آنها به میلیونها نیروی اجتماعی و مردمی تحول دموکراتیک در کشور که هر روز با ابتکارهای نوینی چالش های خویش را پیش می برند، بهای لازم را نمی دهند. مردم خواهان مشاهده سیاستی شفاف، رادیکال، قاطع با خط قرمز های مشخص از طرف سازمان های سیاسی چپ را دارند که باید آنان پیشتازان و پیشگامان این حرکت تحول دموکراتیک باشند. قبل از اینکه بخواهد پیوندی گسترده و فیزیکی بین جنبش دموکراتیک مردمی با جنبش چپ شکل بگیرد، این پیوند باید در زمینه های همخوانی های فکری، روانی، آرمانی و شخصیتی مبارزاتی ایجاد شده باشد.

چهارم – استراتژی تحول دموکراتیک با سمت گیری سوسیالیستی

جای تاسف اینجا می باشد که آنهایی که استراتژی تحول مداوم دموکراتیک را مطرح می کنند، در عمل بر محور های نظریه تاکتیک های محوری پارالل همان جریانی حرکت می کنند که خواهان تغییرات و اصلاحات از درون نظام می باشند. دوستانی که استراتژی تحول دموکراتیک و پیوسته را طرح می کنند، شعار عبور از نظام ولایت فقیه به نظام جمهوری سکولار و دموکراتیک را بصورت یک آرزو و خیال مطرح می کنند، نه بصورت استراتژی تحول مرحله ای تاریخی. این دوستان بیشتر از اینکه در فکر تاثیر گذاری، هدایت، بسیج، ارتقا و پیوند به جنبش های دموکراتیک مردمی باشند، در فکر تغییرات دموکراتیک در جناح های حاکمه سیاسی حکومتی می باشند. آنها هم مثل دوستانی که استراتژی سه تاکتیک محوری حمایت از اصلاح طلبان، سکوت در مقابل خط روحانی و نقد و نقی خلافت آقای خامنه ای را مطرح می کنند، عملا بر بستر همین سه تاکتیک حرکت می کنند.

پنجم- نقطه آغازین حرکت چپ سعادت بشری میباشد. بصورت مشخص چپ ایران در راستای تامین سعادت و خوشبختی نسل امروزین و نسل های آینده مردم ایران تلاش می کند. استراتژی و تاکتیک ها چپ ایران در جهت تامین چنین اهدافی تعیین و تنظیم می گردند.

ششم- بستره های پایه ای تحولات اجتماعی در وحله اول جنبش ها و حرکت های مردمی میباشند. خیزش ها و حرکات مردمی یا بصورت های سازمان یافته و یا بصورت شعور اجتماعی تاثیرات ویژه خود را بر روندهای اجتماعی و سیاسی کشوری برجای می گذارند. سازمان های سیاسی با تاثیر گذاری و تاثیر پذیری از این حرکات با آنها پیوندهای ارگانیک خویش را برقرا کرده و بصورت شعور سیاسی اجتماعی حضور خود را در جامعه به منصه قضاوت در می آورند. چگونگی ریشه های ضعف پیوندیابی چپ ایران با حرکات و جنبش های دموکراتیک مردمی یکی از نکات ضعف کلیدی آن می باشد که هنوز هم بعنوان یکی از معضل های اساسی آن مطرح می گردد.

هفتم- محیط طبیعی حیات انسانی و گلوبالیزه شدن خیلی از مسائل اقتصادی، طبیعی، تکنولوژیک، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و غیره موجب می گردد تا نه فقط خیلی از خیزش های اجتماعی از حالت کشوری خارج شده و صورت منطقه ای و گاه جهانی به خود بگیرند، بلکه حمایت جهانی از حرکت های مردمی یکی از پشتوانه های قدرتمند موفقیت این جنبش ها می باشند. اگر در نظر داشته باشیم که حدود دو و نیم تا سه هزار سال پیش سیستان و بلوچستان منطقه ای سرسبز و پر از جنگل و بیشه زار ها بود و الان نه فقط آنجا به یکی از خشک ترین منطقه های کشور تبدیل گردیده است، بلکه مناطق دیگری مثل دریاچه اورمیه و مناطق مرکزی کشور هم به چنین مصیبتی دچار گردیده اند.

گرمایش چندین درجه ای زمین چه فاجعه هایی را می تواند برای بشریت داشته باشد، مساله ای می باشد که کلیت حیات بشریت را تهدید می کند. طبیعی است که جنبش چپ نمی تواند نسبت به چنین مساله ای بی تفاوت بماند و آن را در دیاگرام فاکتورهای استراتژیک تحولی خویش منظور نکند. یکی از راه های کلیدی رسیدن به بالاترین سطح هارمونی زیستی انسان با طبیعت، فاصله گرفتن از نظام اقتصادی مصرف گرائی میباشد که رکن اساسی انگیزه های سود آوری نظام سرمایه داری می باشد. این نظام که بر پایه حداکثر مصرف گرائی مبتنی می باشد خواهان آن است تا از طریق مصرف بیشتر، سیستم های تولیدی بیشترین چرخش تولیدی را داشته باشند تا از این طریق بتوانند بیشترین میزان سود را برای سرمایه گذاران ایجاد بکنند.

هشتم- توسعه جهانی اسلام گرائی نوین و گسترش یابی نیروهای اجتماعی که خواهان نظام شریعت اسلامی هستند یکی از واقعیت های عینی چندین دهه اخیر می باشند. در تشخیص منشا های شکل گیری و رشد یابی این پدیده میشود به چندین مورد اشاره کرد. الف- از ریشه ها و علل اولیه آن، حمایت تاریخی جهان غرب در شکل یابی و تقویت این جریان در آخرین سال های دوران جنگ سرد و ایجاد کمربند سبز بر نوار جنوبی بلوک اتحاد جماهیر شوری سابق می باشد. ب- همزیستی حاکمیت های سیاسی کشورهای صنعتی توسعه یافته دنیای سرمایه داری از قبیل آمریکا و انگلیس با حکومت ها، نظام ها ، نهادها و سازمان های سیاسی شرعی غیر سکولار در راستای تامین منافع متقابل دو طرف، یکی از ویژگیهای استمرار و قدرت گیری نوین این پدیده می باشد.

ج- مورد بعدی که در این زمینه میشود گفت که زمینه را برای شکل گیری و تقویت این نظام اندیشه ای فراهم می کند، خلا فلسفی ناشی از نقد نظام فلسفی مدرنیسم توسط فلسفه پست مدرن و رواج یافتن پلورالیسم فلسفی، دیسکورس و همزیستی اندیشه ها می باشند. چ- موضوع بعدی فراهم کننده بسترهای شکل یابی، کلاستریزه شدن و رشد این اندیشه میباشد، پایان نیافتن جنگ اسرائیل و فلسطین است که در آنجا نه فقط مردم فلسطین مورد ظلم آشکار و در روز روشن توسط اسرائیل قرار گرفته اند و این بی عدالتی، غصب و جنایات توسط حکومت های غرب توجیه می گردد. این در شرایطی می باشد مردم فلسطین توسط صهیونیسم اسرائیل در تلافی هولوکوست هیتلری مورد تنبیه تاریخی واقع می گردند. مظلوم واقع شدن فلسطینیها، به کل جامعه عرب نشین حهان تاثیر گذاشته و آنها را گالوانیزه می کند. چون بخشی از هویت دنیای عرب نشین را هویت تاریخی اسلامی آنها تشکیل می دهد، مساله فلسطین به آن مشروعیت اجتماعی بخشیده و آن را بصورتی رادیکال و منسجم در معادلات سیاسی جهانی وارد می کند. جمهوری اسلامی ایران از این قاعده مستثنا نیست.

نهم- بیماری مضمن چپ ایرانی.

هنوز چپ ایران از همان بیماری مضمنی که مبتنی بر استراتژی شکوفائی جمهوری اسلامی ایران بود، رنج می برد. ویروس های فکری این بیماری هر بار با رنگ های متفاوت از دریچه های نوینی دو باره وارد می شوند و در اشکال نوینی خود را نشان می دهند. امروز این بیماری مضمن در قالب های اندیشه مدرن سوسیالیستی خود را در لباس های نداشتن استراتژی بصورت تئوری استراتژی سیال، جایگزین کردن تاکتیک ها به جای استراتژی بصورت سرگیجه گی استراتژیک در قالب داشتن تاکتیک های پارالل محوری در مقابل جناح های مختلف درون حکومتی خود را به نمایش می گذارد. این بیماری های فکری جان سخت تر از آن هستند که جنبش چپ بتواند به این راحتی های از آن ها خلاصی یابد. دقیقا به این دلیل می باشد که چپ ایران قادر نیست موقعیت در خور خود را در میان جنبش های دموکراتیک اجتماعی و نوین یافته و با آنها پیوند های لازم را بر قرار بکند. مردم نه لزما حضور فیزیکی چپ در حرکت اجتماعی، بلکه قبل از آن حضور آرمانی، نظری، استراتژیک و برنامه ای آن را با شفافیت، قاطعیت و رادیکالیسم در خور آن در صحنه چالش های دموکراتیک را انتظار دارد.

استراتژی تحول دموکراتیک با سمت گیری سوسیالیستی، نزدیک ترین بینش محوری می باشد در تلاش است خود را از این بیماری خلاصی بخشد، ولی همین استراتژی از یک طرف چشم به تحولات دموکراتیک درون حکومتی دارد، از طرف دیگر چشم در گذر دموکراتیک از نظام ولایت فقیه. این استراتژی که هنوز امیدوار است که می تواند از جمهوری اسلامی ایران، جمهوریت آن را حفظ کرده و میخواهد دموکراسی را جایگزن جنبه اسلامی آن بکند. از همین زاویه است که تحول دموکراتیک درون حکومتی بصورت ناگفته ای بخش عمده ای از استراتژی سیاسی آنها را تشکیل می دهد.

دنیز ایشچی ۱۶/۰۷/۲۰۱۴

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.