کریم قصیم
ِستَم و جفای “حداکثر” که سران مجاهدین و شورا طی یازده ماه اخیر(پس از استعفاء) بر من و ما روا داشته اند به کنار.
با اندیشه به مصلحت ملی و توجّه و التزام به پیکارآزادی ایران ازشرّ وجود ولایت فقیه و جبّاریت مذهبی / عجین به شیّادی روحانی / درعمل افزایش فلاکتها و ازدیاد اعدامها و هجمه و هجوم گشتاپویی به عزیزان زندانی/ …. باری، دریک کلام از سر خیرخواهی برای سازمان مجاهدین وشورا بعلاوه کادرها و اعضای ساده و ساکت آنها… و ضرورت همیشگی توصیه و تشویق به تآمل وتفکر و رفتار عقلایی و… و شاید امید ِ (آخرین ؟) به بهبود کنشها و افکندن طرحی نو توسط آنها (یعنی بازشدن روزنه ای دردیوار دروغها و وزیدن هوای تازه به فضای دود اندود فکریشان نسبت به انتقاد / به ویژه منتقدان دردکشیده و ستمدیده سالیان)، همه این انگیزه ها باردگرمرا به بیان هشدار به حضرات وا می دارد ، و البته (می دانم) برغم دل سیری دوستانی و ُسخره سهل انگارانی.
بله ! من – زیر هجمه افتراها و مداومت هتاکیهای آنان وادامه آشکار نیاز سران به آزار و اذیّت این جانب – صرفاً به ندای وجدان و واداشت مصلحت ملی، از سر احساس وظیفه و(هنوز) اصلاح طلبی نسبت به مجاهدین و شورا… به حضرات و البته به کل شبکه سازمان و شورا (سرتا پا ) پیام بیدار شو و بیندیش می دهم:
از بی فکری آمیخته به نخوت و لجاجت آغشته به شیطنت دست بردارید! دیگر کوروکری گزینشی و سکوت مزورّانن مانع پخش حقایق نمی شود!
حضرات حواستان نیست! دور و بر شما رویدادهایی تکاندهنده و بی سابقه درشرف تکوین هستند. شاهدان ( با اعلام موضع قاطع علیه رژیم ولایت فقیه و بیان التزام به پیکارآزادی ) زنده اند و زبان به افشای دردها گشوده اند. بعضاً حتی با جزئیات و نام و نشان از حقارت بزرگ و اهانت مصیبت بار دوران “رفع ابهام” سخن می گویند …. و شمارشان و شرح خاطرات جانکاه آنها رو به افزایش است…
حضرات! هنوزهم سمت و سوی حقیقت یاب روند جاری را متوجه نشده اید؟ نمی فهمید که این افشاگریها ، درست به همین خصلت، موج انداخته اند، که نورحقیقت گویی جذابّ و دربرابرش انکار / کری و کوری بفرموده/ بی فایده بلکه مضرّ شده است ؟
به خودآئید! دیوارهای سی ساله پنهانکاری و انسداد اخبار وقایع میان«غار» درشرق، وعمارتهای خوش نقش و نگار “دموکراتیک”درغرب (شورا و RBو..)آشکارا مشبّک شده اند. بادهای سرد تاریخ وزیدن گرفته ، پرده های رنگین«حقوق بشری» ازروی «دیوار» واقعیات فرو افتاده اند و اکنون فروپاشی «پرده آهنین ِ»خطا و اختفاء ، خلافکاری و توجیه وارونه و…. – مابین اندرونی و بیرونی تشکیلاتی – پیش چشمان حیرت زده مردمان و هواداران ناباور درحال وقوع است.
نمی بینید که شمارآسیب دیدگان و ابعاد رنج و شکنج به سخن آمده رو به افزایش است… ونخواندید که می گویند هنوز صدها نفرستمدیده ی خاموش دراین سو آن سو پراکنده اند؟
توجه ندارید که تنوع متون جانکاه خاطرات فزاینده جملگی گریبان حرف و عمل گذشته دور و نزدیکتان و عواقب وخیم و آثار سیاستهای آشکار و پنهانی تان را فریاد می زنند؟
چرا خود را به نفهمی می زنید ، دیگر نمی توانید با اشاره به «عوامل وزارت اطلاعات» ، بعلاوه پخش شایعات گریبان خود را خلاص کنید. افشاگران سفت و محکم علیه رژیم برمرز و موضع ایستاده اند. بعضی بازیگران صحنه درونی و کارگردانی شده توسط شما- از آکتورهای نامدارآن زمان تا سربازان اجرائی سناریوهای پردرد و رنج – ، سکوت سالها را شکسته دست به قلم برده اند….یک به یک دروغها را برمی رسند و شیّادیهای پیچیده در زرورق “انقلابی” را برملا می کنند. جملگی این گزارشها به نوعی واکنش رسمی و پاسخ و توضیح مسئولان رامی طلبند… و شماها انگار نه انگار ؟!
شاید فکرمی کنید عمل به آن عبارت معروف کارساز باشد که « سرمان را پائین نگهمیداریم تا توفان بگذرد»؟ با این و آن کنفرانس (آنهم منحصراً در باب حفاظت و نه انتقال ستمدیگان لیبرتی درمحل؟!) و اجتماع لابی خارجی و پنلهای آنچنانی …. تصوّرمی کنید جوش خروش افشاء و اعتراض تمام یا به طاق نسیان سپره می شود؟ یا هیاهوی گوشخراش هتاکیها توسط مشتی بیچارگان محتاج درسایتهای معلوم الحال می تواند جوّ را تیره و تار کند و مانع تآثیر روشنگریها شود؟ گمان می برید با شبهه افکنی علیه این و آن و دامن زدن به جنگ روانی علیه منتقدان مسآله شما حل می شود؟
آه از این انکارمتفرعن و کوته بین! این ماسک بی فایده فریب و سبکسری را کنار زنید و رویدادهای تکاندهنده و رو به افزایش را مدنظرقرار دهید و بسنجید. چشمتان را این قدر خودباخته به«کنفرانسها و ژنرالها و …» ندوزید. این قدرمست میکرفون پاتریک و این و آن نام معروف نشوید. باورکنید وضعیت به گونه ای تغییر کرده که فضا برای گوش سپردن و شنیدن و ارزیابی سخن ِ بی نام و نشانها آماده تر است. وانگهی، لختی به نامها و نامه های اعضا و کادرهای سابق سازمانتان نظری بیفکنید و به جریان و مطالب افشاشده عنایتی کنید. نمونه این مجموعه شهادتها درتاریخ اپوزیسیون ایران بی سابقه/ و درکل تاریخ صد سال اخیرپیکارآزادی قطعاً نادرو کم سابقه. جاذبه روانشناسی این شهادتها و «اسرارمگو» را درنظرآورید. بیدارشوید! حواستان نیست، از همان که می ترسیدید و سالیان دراز ازپرداختن بدان فراری بودید ، همان و بیشتراز آن ، دارد جلوی چشم شما مثل بمب خبری و اطلاع رسانی می ترکد: به پرسش کشیدن تمام تاریخ 35 ساله اخیر سازمان و بیشتر ! سراسر دورانی که شما دررآس امور بوده اید و مسئول، از ابتداء تاکنون. حضرات! دیگر با هیچ تقدس و امام بازی و سناریوی هیچ “انقلاب ایدئولوژیک”ای قادر به قایم کردن سرگذشت تاریخ و رخدادهای مهیب و مسئولیتهایش نخواهید بود. قطعاً قصد تنزل و توهینی ندارم ولی مسآله مسئولیت مباحثی که ُگرگرفته و به قول معروف تقشان درآمده به صورتی است که در زبان عامیانه می گویند “آش خاله ته ، بخوری پاته نخوری پاته”! حال بازهم ازبیان حقایق و پذیرش بحث و نتایج مربوطه فرارکنید. بازهم خود و مردمان را از بررسی وقایع قبل و بعد سی خرداد و دیگرتصمیمات نقاط عطف تاریخ جگرسوزجنبش بترسانید. ازتاریخ بشریت درموارد مشابه که عبرت نگرفتید، دستکم بیدار شوید و به صحنه جاری بنگرید و درسی بیاموزید و متناسب رفتارکنید. گریه خند دارد: سالها سعی کردید “لحظه جیم” انبوه دیگران را “دستگیر” کنید … حالا لحظه جیم تاریخ (جوابگویی!) شما را دستگیرمی کند! بحث دوران دراز طی شده و بود و نبود دروغها و نمایشهای پردرد و رنج(؟) منفجرشده است و ناگهان ذهن و زبان مبارزان آشکارا از ترسهای شما سبقت گرفته اند…..
ازبرج عاج بی اعتنایی یا آن «چاه غیبی» که ناهمزمان درآن جای خوش کرده اید بیرون آیید و ازآخرین شانسهای بشری که (شاید هنوز درحدّ وامکانتان باشد؟) برای شرکت در مباحثه شفاف وصادقانه و البته دگرگون کننده اوضاع بهره جویید! شاید ، به قول خودتان (درباره منتظری البته) شما هم با نشاندان سعه صدر و همنشینی با مردمان عادی و قبول اشتباهات ” عاقبت به خیر” شوید. محذوردارید؟ مانع خودتان هستید یا مقام معصومتان ؟ آیا بازگشت به زمین (واقعیات)این قدرسخت است ، سختراز رسوایی قطعی و محکومیّت غیرقابل بازگشت درافکارعمومی؟
امیدوارم تتمه هوش و ذکاوتتان یاریتان کند، لابد حواستان هست که خودشیفتگی و سهل انگاری به زمانه ی بحران مصیبت می آفریند. تا دیر نشده و سیلاب افشاگری ها و بازبینی های تکاندهنده تروخشک شما را به غرقاب داوری محتوم نکشانده ازخواب غفلت بیدارشوید وخردمندانه چاره ای بجویید! یک دم چشمان خودشیفته را ازتماشای بال و پر”رنگین” خارجی پسند خویش برگیرید وکمی واقع بینانه و دوراندیشانه به رویدادهای یک سال اخیربنگرید و وضع و حال کنونی خودتان را در بین ایرانیان(نه آمریکاییها و مثلا افتتاح شعبه واشنگتن شورا توسط آن ژنرال!) سبک سنگین کنید. بخصوص شما مسئولان بالانشین مورد خطابم هستید:
ملاحظه فرمائید حضرات ، شما نه وقوع صدها مورد مدعای “جرم و خلافکاریها”ی سبک و سنگین مطرح شده را رسماً تکذیب فرموده اید و نه تاکنون با افشاگران و پرسندگان و خرده گیران شارح وقایع مزبور بر کرسی مناظره و مباحثه علنی نزول اجلال کرده اید و نه حتی درجهت کاهش تضادها و ُتُنک کردن تراکم موارد طرح شده کاری صورت داده اید. رویهم ، مثل این که به خودزنی کشش خاصی دارید ، چرا که فراسوی هیاهووهتاکی ، عملاً بر سونامی رسوایی ناشی از فرار و عدم پاسخگویی یکسره چشم فروبسته اید! به واقع اسفناکی وضعیت شما بی سابقه و رقت انگیز است:
آخر این چه فقر سیاست و قوه تدبیری است نزد شما ، که به وقت بحران ِ نظام ضدبشرو ستمگر خود را زبونانه حقیر می کنید( ودرنامه ی علنی”حقیر” می نامید) و به سران ظلم و کشتار مجاهدین و مبارزین /چون رفسنجانی و خامنه ای/ به تکرار مرقومه چاره جوئی می فرستید ، یا این جا درخارج، با تبخترو طاوس جلوه فروشی همراه خارجیها بالا می نشینیدو…. ولی به هموطنان ستمدیده یا به بحران سازمان و مسائل مابه ابتلای خودتان و وابستگانتان که می رسد، درنهایت غفلت با منیّت و کبرّ و غرور منحصربه فرد ، یکسره تندی و ترکتازی و فحاشی پیشه می کنید که «دورشو گم شو»!
حتی یک بار هم نشده به قصد تنش زدایی و دستکم کاهش تضادها علامتی دهید و دستی از سر مسالمت به سوئی دراز کنید ؟! اینچنین است صفت یک “رهبرملی”؟؟
این جا اشارتاً بنویسم به واقع سخت درشگفتم ازرفتار کسانی که وقتی روزهای خاصی می رسد به ضرب و زور می خواهند خود را به خاطره و شخصیّت مصدق بچسبانند ولی دربرابرفیگورهای خارجی این قدراز خود بی خود شده اند!
با آمریکائیها آن قدرخودمانی و رام نشست و برخاست و پذیرایی می کنند ( که افتد ودانی!) ولی عجبا، که حتی با نرم ترین منتقدان نیک اندیش/ ازادیخواهان مبارزایرانی با پرنسیپ و ضدرژیم/ هیچ به نرمی رو به رو نمی شوند، چه رسد به گفت و شنود و دلجویی وعاقلانه عذر تقصیر خواستن! که نیازروزشان است و تنها راه نجات از آوار کوهوار وقایع و مسائل سی ساله ای که هنوز از قبول مسئولیّتشان شانه خالی می کنند و جدّی نمی گیرند!
حضرات! ازبیرون که نگاه می کنیم ، شوربختانه، شاکله سیاسی و نمونه رفتاری شما – درمنظر امواج بالاگیرنده افشاگریهای تکاندهنده – ، چنین به چشم می آید:
گاه درسکوتی سُربی ندانم کاری سنگین خود را برمی تابید ، انگار از شدت عجزدر پاسخگویی بکلی سنگ و بی حرکت شده اید. یا این که ازهیبت افشاگریها وحشت زده به افلاج افتاده اید ، چون حالت مات شده ای ناباور را تداعی می کنید. و یا خود را مزورّانه به نفهمیدن و نشنیدن انتقادها می زنید . نه تنها پاسخی نمی دهید بلکه همزمان همچون چشم دریده ای لورفته ، عصبی و شدیداً واکنشی ، دستگاه هجمه وهتاکی “معذور”ان را علیه منتقدان کوک می کنید (رویکردی تکراری کسل کننده و بیمار) و به خود می گویید با فشار فحش و کذا می توان مبارزان قدیمی را از میدان به در کرد یا با دروغ و دغل و اتهام گویا بحران را به جانب آنها چرخاند؟!
ولی آن مات شدگی و این رفتارهای بی آبرو جملگی از درماندگی درطرح و تدبیرسیاسی – فرهنگی کارآمد و نیز از سلطه رواشناسی نخوت ، تعصّب و تمایل به خشونت و ارعاب – به مثابه راه پاک کردن هر«صورت مسآله مزاحم» – خبرمی دهند! اما حضرات، شما که بارها بی فایدگی چنین رویکردی را تجربه کرده اید وبخصوص طیّ یکسال اخیر (پس ازاستعفای ما ) به عینه دیدید که هتاکی و تهمت و افترا افاقه نمی کند، چرا که مردم هم از منتقدین خاطره دارند ، فارغ از دروغهای شما خودشان قوه تشخیص دارند و ناظر و شاهد جوهر و جنم ایستارهای طرفین هستند و صحت و سقم مدعاها را با فکر و فهم خود، با نگاه به سابقه و پراتیک زندگی/ ازجمله ریخت و پاشهای “بی طبقه توحیدی” ، محک می زنند. لابد درضرورت اعمال قبیح یکسال اخیرتان می گویید، اینهمه رسوایی و بی آبرویی برای خود خریدید که “تشکیلات را حفظ ” کنید! ولی فکرنمی کنید با چنین«تغذیه »ای همین سازمان را به شدّ بیماروآسیب پذیرکرده اید؟ ودربیرون از«حصار»همه شاهدند که انتقادها تندتر، موارد افشاءشده تکاندهنده تر و درد و افسوس وفریادهای اعتراض بلندترشده اند….. و شما ازجواب به حتی یک از هزار”مسائل مطروحه” عاجز مانده اید……
آیا نمی بایست و نمی باید – بنا به قاعده آزمون و خطا- در رویکرد و رفتارتان نسبت به انتقاد و منتقدان تغییری صورت دهید و راهی تازه و معقول – گیرم به نفع خودتان و حفظ همان تشکیلات – پیشه کنید؟
به همین جهت به حکم وظیفه و وجدان ، باردیگر نیک اندیشانه شما را به دوراندیشی(فردای کاررا در نظر گیرید) و شهامت خطا پذیری ، سنجش عاقلانه جوانب امر و خردورزی راهگشا فرامی خوانم. بنا به فایده تکرار می گویم: با فکر آرام ، به فروتنی و تواضع و خطاپذیر ، مشگلات را شناسائی و بررسی کنید تا شاید موفق شوید گره اصلی کار فروبسته خودتان را بیابید و بلکه کلاف سردرگم خبط و اشتباهات را بگشایید. …شاید. بله چه اشکالی دارد، در«آرزو» خطاب به شما زمزمه می کنم :
به حکم عقل و آزمایش فرصت حضور و مداخله دهید و نسبت به مسائل جاری سازمان و افشاگریهای منتقدان مدبّرانه مدیریت کنید و درنور چراغ عقل و انصاف چاره جوئی کنید. هیچکس محکوم به امتناع ابدی قوّه سنجش نیست. شما هم می توانید خود را ازچرک و کثافت روشهای استالینیستی پاک بشویید و ازغارتاریک فرقه گرایی بیرون زنید و روشن بینی پیشه کنید، البته اگر(بنا به توصیه قدیمی خودتان به دیگران) قادر به “پوسته شکنی ” جدّی باشید!
من ، با توجه به روند رویدادها که می بینم/ گرایشهای بالقوه درونی صحنه انتقاد و سمت وسوهای احتمالی / صرفاً به ندای وجدانم – و دغدغه آن چه حوادث آتی می تواند آبستنش باشد – با صدای بلند به تک تک شماها بیدارشو و بیندیش می گویم ، چون این رنجنامه های جانکاه که نمونه های تازه آنها پی درپی منتشر می شوند – به شمار بیشتر و به محتوا تکاندهنده و کوبندتر ازپیش- سرانجام می توانند مثل یک جمع عظیم تظاهرکنندگان خشمگین و مصمم، شما را دوره کنند و…..
به خود تکانی دهید و ازاین خواب آلودگی خود خواسته نخوت آلود بیرون زنید و تدبیری کنید، چون اگر راه تازه ای نیابید و مرهمی برزخمهای کهنه نگذارید، / درفقدان خرد و غلغله لمپنیسم رسانه فحشکاران «معذور» تان / چه بسا تتمه فرصت مانده هم ازدست برود و کار از کار بگذرد. آن گاه دیگر دورنخواهد بود دوره ای که در ادامه و تکرار افشاگریهای رنجدیدگان / و ای بسا با تجمّع و تصمیم مشخصّ/ رنج و شکنجهای برخروشیده به صورتها و صحنه های دیگر پرکشند و داوری اهل فن را بطلبند!
پس ، به خاطرآبروو شرف جانباختگان و حفظ و شآن سازمان ِ زندگان ، به حرمت تقویت پیکارآزادی علیه ولایت فقیه و…. به خود آیید ، ابتکاری به کاربندید و هرچه زودتر درسمت کاهش تضادها پای پیش گذارید و با دست شستن از خودپسندی و دروغ و ریا و هتاکی، با پرهیز از انکار و تفرعن ورشکسته ی( “پاسخگویی فقط به خدا”) کاری کنید. پیشنهاد:
تعهد به مسئولیت تان در قبال تک تک اعضاء و کل سازمان و شورا و تاریخ سی چهل سال اخیر را به یاد آورید و احیاء کنید: به «مسئول شورا» و جانشین مسئول شورا و… بودن خودتان وفا کنید و به انجام وظایف مربوطه کمربندید! یعنی به جاده صلاح و صداقت گام نهید(برای هیچ کس دیرنیست). لزوم گشایش گره ها و ضرورت حتمی دلجویی از رنجدیدگان و رنجیدگان سابق و اکنون را فهم و درونی کنید و در افکندن طرحی نو عزم و شتاب و همت بلند به خرج دهید. صمیمانه به پاسخ پرسشها همت کنید و درپذیرش اشتباهات شجاعت و بی باکی نشان دهید…..
/مهمتراز هرچیز/ مرهمی از توجه و احترام و پوزش بر زخمهای اعتماد شکسته نیروهای دیرو دورتان بنهید ( جداشدگانی که همچنان متعهد به مرزها و اصول پیکار آزادیند)….
بیدارشوید و به حال و آینده خود و سازمان بیندیشید.
۲۸ آوریل ۲۰۰۴ کریم قصیم