رزم و بزم چهارشنبه سوری و ولایتِ عزا

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

 بهنام چنگائی

ما مردم جهانِ کارمزدی، زحمتکشی و تنگدستی در هر گوشه از جهان که باشیم، همگی دیریست که به شکلی از اشکال اسیر فرقه های بیدادگر هستیم؛ اسیر گروه های بدخیم دینی، مالیِ و نظامی و خردگریز! و به ناگزیر سده هاست که ما شدیدا دچار رنج ها، ناکامی ها، بی سرانجامی ها و ویرانگری جانکاه گشته ایم. ما دچاریم؛ دچار در برزخ مشتی ریاکار دینی مذهبی، دچار در فصل زورمداری کور اسلحه داران، دچار در حاکمیت مطلق دیوانگان سیرِ سرمست سرمایه داری، دچار در زنجیر غارتگران داخلی و جهانی و دچار در میانه ی عصر درغگوئی های چشم در چشم، پلشت و اهریمنی و شگفتا در روز روشن و آنهم با نام و یاد خدا! دریغا که: پیوسته سرمایه داران و دینمداران همچنان بر انسان زمینگیرشده حکم می رانند.

قرن ها، هستی فکری، مالی و جانی میلیاردها از ما در سراسر گیتی توسط این جریان های قدر فراملی ـ پولی ـ بانکی، باند های خونخوار نظامی ـ امنیتی و مافیاهای انگل دینی ـ مذهبی و وابسته به ساختارهای ضدمردمی، به تاراج رفته و هرکدام آنان به سهم خود تاب و نای ما را بریده، محصول کار ما را دزدیده و اکثریت قریب به اتفاق نوع بشر را تا هم اکنون اسیر جنگ و چنگ بهره کشی، فقر و محرومیت های مزمن و فساد همه جانبه و سیستماتیک ساخته و خود به آسودگی سرمایه های چپاولکرده اش را بیش از پیش انباشته است.

همینک استراتژی میلیتاریست ها، سیاستگزاران ناتو و به تبع آن اقتصادمداران نئولیبرال غرب، در یک همبستگی فراملی، برای نجات خود و گذر از بحران مالی و سپری کردن رکود توسعه اقتصاد فلج خویش و سرشکن کردن آنها بر پشت نیروی کار و بیکاران جهان، برای محاصره ی و ویرانی روسیه همچون یوگسلاوی طرح های خطرناکی را برای شرق اروپا روی میزهای خویش دارند و در آن میان ادیان و مذاهب ریز و درشت در این بازی و برنامه های مرگبار با قلدران جهانخوار همراه بوده و در یک پیوند پوشیده و ذاتی با آنان، امنیت جهان ما را سست تر ساخته، آرامش و نان اندکمان را فطیرتر کرده، و آینده ی همه ی ما را پیوسته در چنبره ی جنون خشونت و اقتدارگرانی ها مشترک شان گرفتار نموده و در این معرکه ی اخیر توسعه طلبی آمریکا و غرب، پاسداران جهل و حماقت در ایران و اقصی نقاط استبدادی و فقرزده ی دنیا با ماجراجوئی ها و ستیز فرقه ای خویش برایشان بی مضایقه هیزم خشک فراهم می آورند.

با این بازی هولناک آمریکا و همبستگانش مسلما هر هرج و مرج جهانی به سود فرقه های سرمایه و ادیان و مذاهب بوده، ومستقیما به تضعیف نیروی کارگران جهان می انجامد و این قطعی و طبیعی ست که قاچاقچیان، غارتگران، جنگ طلبان و فرقه گرایان در این سیستم ها و ساختارهای مخرب جهان امروزی، روزبروز چاق و چله تر می شوند و مردم کارمزد هرچه بیشتر شکننده! چراکه در این بازار تنها سرکردگان گرسنگی، بیکاری و مرگ بهره خواهند برد و با جاهطلبی ها و کینه ورزی های ضدبشری شان، همواره از همیاری جاهلیت زمان استفاده ی بیشتر کرده، و با ترویج دسیسه های رسوا و نخ نمای ملی، نژادی، دینی و مذهبی در بین ملت های مظلوم و گرسنه، خود سودهای کلان برده و دردا بخشی از تنه ی آسیب پذیر ما را در سراسر جهان، منطقه و ایران در خدمت به امپریالیست ها منکوب و موافق اراده آنان نموده است. ما مردم بلازده ی ایران از دوسو زیر ضرب غارت، تبعیض، تزویر و ستم ولائی دست و پا زده، و همزمان در دام گسترده ی جهانخواران رها بوده و هنوز هم گلویمان زیر دندان طمع آنان تنگ فشرده می باشد.

اما، تاریج می گوید که راز بقا قوانین خاص خود را دارد و بیرون از اراده کاهل و توان این چند کوتوله های بیمار و زار کنونی، چه در ایران ولایت زده باشد و یا هر سوی دیگر جهان، نوع انسانِ کار و اصولا آرمان ِسازندگی و فرآیندِ ذاتِ انسان، در برابر زور و ظلم و بهره کشی تسلیم نگردیده و هیچگاه از مبارزه برای نان و آزادی و زندگی بهتر دست نشسته و یا خسته نشده و هرگز نمی شود. او همیشه همگام طبیعت بوده و همراه دگرگونگی مانده و با هم و در هم آمیخته و آینده ی دلخواه خود را با همه سردی ها و سختی ها و تلخی های گسترده بر کولِ زخمی کشیده، بردبارانه نامردمی ها را تاب آورده و پیوسته پگاه خورشید را از دل شبِ تیره، زمستانِ عبوس و هیولای زمهریرارس، با گرمای مهر و ایستادگی بیرون آورده و بارور کرده است. و همین انسان، گریزناپذیر در آینده هم بی گمان با نبردهای سرریز از غرورش، همچنان به هر انگیزه ی انسانمدارانه، تن و جان خواهد سپرد و آواز بودن و چهرنمودنِ شکوفایش را در گوش تا گوش جهان، منطقه و یا ایرانِ عصیانی، بلندتر و رساتر از همیشه خواهند خواند. تا زندگیِ زندانی، خفته و وامانده دوباره آزاد شود و نفسی تازه برکشد و پای گیرد و دنیای بهتری را با سرود رهائی خویش فریاد زند و میل به بودن و زیستن و عشقورزی را تنها در آغوش های گشاده ی پاکِ دوستی و همبستگی انسانی بیابد و در همکاری بزرگ به ساختن آرمان های همگانی اش همت ورزد و شوق را جاری سازد و همواره فردا را برای برازندگانِ فردا و فرداخویان و آینده جویان باز کند و بی تردید باز خواهد کرد.

و برای ما، سنت زیبا، گرانبار و دیرینه ی چهار شنبه سوری، قرن ها هم پشتگرمی رزم زمستان شکنی و هم بزم پیشواز بهاری بوده است. آفروختن آتش و پریدن از روی آن با آن بار سنگین نبرد با سختی و سرما و یخبندان طولانی از یکسو، و تلاش برای شکستن سستی، ایجاد شوق حرکت و دگرگونگرائی از دیگر سو خود یک مبارزه تاریکی ست، و همچنین ارزشِ آتش به مفهوم سوزاندن پلیدی و پشتیبانی از پاکی و امیدبخشی اش به فرداست، که در فرهنگ عام و در طول تاریخ پُرفراز و فرود مان همواره دارای نیروی سازندگی بوده و از ریشه های ناب انسانی و کاملا زمینی برحاسته و برخورداری داشته است؛ که این خود یکی از برجسته ترین انگیزه های مستقل و مهرآمیز و مردمی ماست که خواه ناخواه، ترس کل دستگاه ولایتِ عزاداران و نوحه سرایان را به ویژه در طول این ۳۵ برانگیخته و عذاب آنان را در برابر بزم و رزم و شادی و پایکوبی چهارشنبه سوری مردم شادی دوست ما قرار داده و هنوز می دهد.

بنا برین جشن چهارشنبه سوری، بزمی ست بسیار مردمی، شیرین و شادیبخش و همزمان برای ما مردم ستمزده ی شیعی رزمی ست فراتر از نگاه های خرُد فرقه ای، خرافه پرستانه و تبعیضگر! به ویژه که امسال، فردای چهارشنبه سوری مصادف شده است با نوروز خجسته و همیشه پیروز! پس ما در پی شادی و پایکوبی چهارشنبه سوری، بزمی نیز فردا بر سر سفره ی هفت سین و دعوت عید به خانه هایمان داریم و سپس دیدوبازدید های دوستان و کسانمان آغاز می شود. دو بزم و رزم سمبلیک، یکی برای بیدارباش طبیعت و همراه با خیزش شگرف آن مبارزه علیه دشمنان، دیگری نبردی بر علیه خصلت زمستان تباران! که در هر دوی آنها، انسان با شیفتگی به پیشباز زمانِ تازه می رود؛ گشادهِ دل به سوی دشت و دمن بال می کشد و به دامن سبز طبیعت باز می گردد. تا شاهد اعجاز بهارِشکوفه باران و جوشش چشمه ساران و رویش سبزه زاران نو گردد. از بهار و زندگی طبیعت و فصل حرکت برای خود الهام ها گیرد و تغییری چنین چشمگیر را پاس دارد. شادباشی که اینبار تمام شب با بازی و تن نازی زندگان با آتش شبِ چهارسوری آغاز شده و با پیدایش خورشید و گرما و گرایش به جویش و پویش هستی تا رسیدن عید و نوروز و میهمانی های فردا و فرداها ادامه می یابد! آتش چهارشنبه سوری برای ما، مرز و بوم میان زمستانیان و بهاریان مانده است که همیشه انسانگرایان بهاری بوده اند و پیروز شده اند و نوروز را برایمان به ارمغان آورده اند. ما هم آنرا گرامی می داریم.

ما مردم ستمزده و بلا کشیده از بیداد رژیم، با همه مصیبت هایمان، این فرصت جشن و رقص و آواز خودمانی با طبیعت را از دست نمی دهیم و دست در دست، با هم هلهله های شادی کشیده و تا صبح هیاهوهای بهارانی می کنیم و هوشیارانه اما: هوای تنگدستان محله هایمان را هم خواهیم داشت و بیدریغ آنها را در شادی خویش سهیم خواهیم کرد. امسال با این دامنه ی کمر شکن چپاول ها، تحریم ها، تورم ها، بیکاری ها و گرانی ها قطعا سفره ی مزدبگیران، بیکاران و فرودستان فراوانی بیش از سال های گذشته تهی تر و برای عیدی گیری بچه ها عقده بارتر می باشد. میلیون ها خانواده های فقیر، کودکان آنها و کودکان خیابانی و بی سرپرست بسیاری در این نوروز بیدادرس و بی پناه و تنهایند و رژیم به فکر آنها نیست. دادن یک عیدی و میهمانی ساده می تواند برای خیلی از آنها دلگرمی فراموش نشدنی را ایجاد کند و بخصوص برای آنها و همه ی کودکان بی بضاعت دریافت هدیه ای نوروزی می تواند منشا همبستگی اجتماعی، طبقاتی و انسانی را فراهم سازد. پیشاپیش، چهارشنبه سوری و عید نوروز به کامتان دلنشین و گوارا باد.

بهنام چنگائی ۲۶ اسفند ۱۳۹۲

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.