رامین کامران
برخی چنین تصور میکنند که سری بودن عملیاتی که قرار است منجر به براندازی شود، در موفقیت نقش اساسی خواهد داشت و در این باب سؤالاتی طرح میکنند. ظاهراً نگران این هستند که اگر اسرار لو برود، شکست حتمی است و دنبال این هستند که راهی بجویند تا چنین نشود. البته روشن است که در کار براندازی همه چیز نمیتواند از سر تا ته برای همه هویدا باشد ولی نباید هم در اهمیت این داستان مخفی کاری، اغراق کرد.
اول از همه، تصور میکنم که اهمیت فوق العاده قائل شدن برای وجه سری امور، اصولاً از کودتاگری به انقلابی گری سرایت کرده است، البته نقش درسهای گرفته شده از انقلاب اکتبر را هم که در بین چپگرایان ایران رواج و تأثیر بسیار داشته است، باید در این سرایت مد نظر داشت. به هر حال انقلاب و کودتا از جهاتی به هم نزدیک است و هر دو یکسان از جنگ مجزاست. در جنگ دو واحد سیاسی در برابر هم قرار میگیرند و در این دو خیر. اختلاف بین انقلاب و کودتا در شرکت مردم است. در کودتا چنین شرکتی در کار نیست و در انقلاب اصلاً پایه بر این است. به همین دلیل است که از قدیم، هرگاه خواسته اند برای کودتایی مشروعیت بخرند، مدعی پشتیبانی مردم از آن و بخصوص شرکتشان در آن شده اند. این دوره هم که میبینیم، کودتا را رنگ میکنند و جای انقلاب به مردم میفروشند.
از آنجا که کودتا با نیرویی کم برای ضربه زدن به نقاط حساس انجام میگیرد، عامل غافلگیری در آن نقش عمده دارد و به همان نسبت، سری بودن و سری ماندنش، هم در آماده سازی و هم در اجرا، شرط اساسی موفقیت است. ولی آیا در انقلاب هم داستان همینطور است؟ تصور نمیکنم. ببینیم چرا.
کجای انقلاب سری است؟
انقلاب حرکتی وسیع و مردمی است که نه نقطهُ شروعش از قبل معین شده و نه سیر حرکتش و نه قاطعاً معلوم است که به کجا خواهد رسید. به این ترتیب، نقطهُ شروع کار، سری نیست چون کسی از آن خبر ندارد (دولت اینطور غافلگیر میشود و تا بفهمد که با انقلاب سر و کار دارد، یعنی تا حرکت اعتراضی عادی به راه انقلاب بیافتد طول میکشد)، خط سیرش هم که از اول مشخص نیست تا کسی بخواهد از آن سر در بیاورد، چون در طول راه، به مرور روشن میشود و در نهایت از آنجا که عاقبت انقلاب هم محتوم نیست، از این سر هم نمیتوان آنرا به طور قطع و یقین شناخت و بر اساس آن عمل کرد. غالب شدن گفتاری معین بر انقلاب نشانهُ جهت گرفتن دقیق تر آنست و مسلط شدن یک گروه فکری بر آن. اگر این امر که سری نیست، با وسعت گرفتن آن نیز همراه گردد که معمولاً میگردد، کار پس زدنش را به مرور مشکلتر میکند. هر قدر که گفتار انقلابیان روشنتر شود و به عبارت دیگر، انقلاب گفتار غالب خود را پیدا کند، بر حکومت معلوم میگردد که نیرویش را کجا باید متمرکز کند ولی در عین حال این کار برایش سخت تر هم میشود. در اینجا قرار نیست خبر شدن از اسرار، دست انقلابیان را پیش دولت روکند، پیشرفتشان این کار را میکند و کار دولت را مشکل.
در انقلاب، هر گروه بازیگر طرح و نقشه ای دارد برای اینکه حرکت مردمی را در جهتی که میخواهد سوق بدهد. این کار در درجهُ اول، مستلزم تبلیغ هدف است. هر فرد انقلابی میکوشد تا با تبلیغ، گروه هرچه بیشتری را به سوی هدفی که به آنها عرضه میدارد، جلب نماید. پس باید هدف را هرچه روشنتر و خواستنی تر به آنها عرضه بدارد. تبلیغ هم که در هیچ کجای دنیا سری نیست. البته ممکن است کسی یا گروهی در صدد گول زدن مردم باشد، اما چنین امری را باید استثنایی به شمار آورد. موفقیت «خدعه کردن» خمینی بیشتر برخاسته از لاابالی گری مدعیان اندیشه و سیاست ایران بود تا هوشمندی خارق العادهُ خود او. چون طی انقلاب، ولایت فقیهش در دسترس آنهایی که میخواستند بخوانند و بفهمند، قرار داشت. این از هدف.
در سطح استراتژیک، انقلاب هم مثل جنگ، حاجت به پنهانکاری ندارد. طرح کلی استراتژی هر طرف برای دیگری کمابیش روشن است. کلی بودن کار جایی برای مخفی کاری نمیگذارد و تغییراتی هم که باید بنا به موقع در آن داد، برای هیچکس روشن نیست، از جمله طراحانش. متخصصان معمولاً غافلگیری استراتژیک را، اگر نه ناممکن، لااقل بسیار نامحتمل میشمارند. به هر صورت تکلیف استراتژی ما که براندازی نظام موجود به کمک حرکت وسیع مردمی است و در درجهُ اول با تظاهرات و اعتصاب، بسیار روشن است و در جایی قایمش نکرده ایم که کسی بخواهد دنبالش بگردد، بخصوص که از طرحش برای جلب مردم استفاده میکنیم.
میرسیم به تاکتیک. در اینجا داستان قدری فرق میکند. به کار گرفتن تاکتیک های نوین و بیسابقه، البته در پیروزی مؤثر است ولی تاکتیک هم به محض استفادهُ اول (که معمولاً استفادهُ آخر نیست) برای حریف روشن میشود و او را به راه یافتن بدلش میاندازد. در اینجا هم نباید به مخفی کاری زیاده از حد بها داد، شاهدیم که این کتابهایی که به عنوان روش براندازی به زبان فارسی در آمریکا منتشر میشود و در اختیار ایرانیان قرار میگیرد و بعضی هم از آنها استفاده میکنند، در حقیقت محتوی مقداری تدابیر تاکتیکی است و به همان اندازه در دسترس مخالفان است که اصحاب حکومت. البته در عمل حتماً از سوی انقلابیان نوآوری های تاکتیکی هم صورت میگیرد ولی در جمع آنچه که باید در تاکتیک مخفی بماند، ترتیب اجراست، در این مرحله است که عنصر غافلگیری حفظ میگردد، یعنی روی زمین و روز درگیری، حتی با استفادهُ نو از تاکتیک های شناخته شده. میبینید که خیلی از مدل کودتا دوریم.
آن بخش از کار که باید جداً مخفی بماند، شکل گیری هسته های مقاومتی است که در ایران قرار دارند و باید طی انقلاب وارد عمل بشوند. شکل گرفتن و ادارهُ این هسته ها و تولید مثلشان، یعنی دو یا چند پاره شدنشان هنگامی که زیاده از حد بزرگ شدند، کاریست که باید در ایران انجام بپذیرد و طعمه های اصلی دستگاه های اطلاعاتی حکومت همینها هستند. این بخش مخفی کاری اساسی است و روشن است که باید تا حد امکان در آن دقت بشود. برای همین است که باید از ایجاد هرگونه ساختار خوشه ای و کلاً هر سازماندهی پیچیده، احتراز کرد. قبلاً هم گفته ام که این روش ابتدایی و سادهُ سازماندهی از بازده کار میکاهد ولی در عوض ضریب امنیتی را افزایش میدهد که نقداً ، یعنی در مراحل اولیهُ کار، برای ما مهمتر است.
طبعاً از اینجا میرسیم به مسئلهُ تماس و رد و بدل کردن پیام بین داخل و خارج.
تماسها
یکی از دلایلی که باعث میشود ما به وجه مخفی کار اهمیت بدهیم، این است که انقلابیان در داخل و خارج، محتاج تماس با یکدیگرند و نمیخواهند محتوای پیامها بر هماوردشان روشن شود. این مشکل جدی است ولی حوزه اش محدودتر از آنیست که به نظر میاید چون قرار نیست دو طرف دائم با هم «چت» بزنند.
اول باید گفت اکثر قریب به اتفاق حرفهایی که قرار است از خارج به داخل برود، مطلقاً حاجت به سری ماندن ندارد. در انقلاب قبلی شاهد بودیم که عملاً تمامی رهنمودهای خمینی از رسانه های جمعی به اطلاع همگان میرسید. این البته غیر از دستوراتی بود که به پیروان نزدیک خود میداد که آنها هم، تا آنجا که میدانم، رمزبندی نشده بود و محرز است که حکومت وقت، حتماً، اگرنه از همه، از مقداری از آنها کسب اطلاع مینمود. با تمام این احوال، این وضعیت مانع پیروزی انقلاب نشد.
میماند پیامهایی که از داخل به خارج میاید که البته سری بودن محتوای آنها، از آنجا که منطقاً مربوط است به جزئیات کار، به همین دلیل، اهمیت بیشتری پیدا میکند. ولی در اینجا هم بخشهایی که باید سری بماند، آنچنان زیاد نیست. آن بخشی که مربوط است به فرستادن اطلاعات، به تناسب موضوع است که باید مخفی بماند نه از اصل و اساس. آن بخشی هم که مربوط است به کسب نظر برای هدف و ترتیب عمل تاکتیکی، بهتر است با خارج در میان گذاشته نشود و اگر جایی واقعاً لازم شد، با فاصلهُ خیلی کم از شروع عملیات باشد تا به فرض اطلاع هم، به حریف فرصت زیادی برای بهره برداری ندهد. خلاصه اینکه تا آنجا که به تماسها مربوط میشود، در انقلاب قبلی سر نگهداری حیاتی نبود ـ لااقل به غیر از بخش لو ندادن همکاران در صورت دستگیری. دلیلی ندارد که این بار حکایت با بار قبل فرق کند.
رمز ناگشودنی؟
باید آگاه بود که در این جاسوس بازار دنیا، اپوزیسیون یک لا قبای ایران اصلاً نمیتواند برای ترتیب تماسهایش از سیستمهای رمزبندی موجود استفاده کند، و به به این دل خوش نماید که کسی از محتوای آنها مطلع نخواهد شد. امکان طرح سیستم رمزی ناگشودنی هم، از آن نوعی که توسط کشورها و لشکرها به کار میرود، اصلاً از جانب ما مطرح نیست. میماند یک روش بسیار ابتدایی که امکان بسیار کمی برای تماس سری در اختیار ما میگذارد. آنرا بیشتر محض تفریح به شما عرضه میکنم تا استفاده، ولی اگر هم دیدید که به کارتان میاید و خواستید از آن استفاده کنید، اختیار با خودتان است. فقط باید به محدودیت هایی که در پایین خواهد آمد دقت کنید.
شرط اول عمل کردن سیستمهای رمزگشایی، حال هرقدر هم پیچیده، این است که پیام رمزبندی شده قابل تجزیه به اجزای کوچکتر است. به عنوان مثال اگر پیام با حروف الفبا نوشته شده باشد، این حروف کوچکترین اجزای تشکیل دهندهُ آن به شمار میاید.
شرط دوم وجود رابطهُ یکسره بین کوچکترین اجزای پیام و جایگزین رمزبندی شدهُ آنهاست. در پیام رمزبندی شده، فرضاً هر حرف الفبا با چند یا چندین نشانهُ دیگر جایگزین شده است و بین دو سر این زنجیره، ارتباطی قاطع و یکسره و تک وجهی هست. این ارتباط پنهان است ولی هیچ ابهامی ندارد، چون اگر داشته باشد پیام قابل کشف نخواهد بود.
شرط سوم این است که این نشانه ها در طول پیام تکرار شده باشد، فرضاً همانطور که حرف «نون» در متنی چند یا چندین بار تکرار میشود. این شکافی است که در هر پیام رمزی مرکب، یعنی عملاً در هر پیام رمزی، هست و از اینجاست که میشکنندش. به این ترتیب که فرضاً اول از همه سعی میکنند حرفی را پیدا کنند که در استفادهُ معمول زبان بیشترین بسامد را دارد، زیرا از آنجا که بیشتر تکرار شده راحت تر میتوان جستش. تصور میکنم در فارسی «الف» در این موقعیت است. روشهای پیچیده تری هم حتماً موجود است ولی نقطهُ شروع همه مکرر شدن اجزای پیام اصلی است.
پس برای درست کردن پیامی که قابل کشف نباشد باید از رمزی استفاده کرد که در کل معادل یک نشانه باشد، حتی اگر تعداد اجزایی که در آن به کار رفته است، متعدد باشد. کلمه ای یا عددی شبیه همین گذرواژه هایی که همه هرروز روی این سایت و آن سایت میسازیم، حال درازتر یا کوتاهتر. این واحد باید حاوی کل پیام باشد، مثلاً این کار را بکنید یا نکنید یا… این معنا باید بین مبدأ و مقصد، هر دو، روشن و از قبل معین باشد.
قابل تجزیه نبودن و مکرر نشدن، دو خاصیتی است که باید در همه حال رعایت شود و البته خاصیت سوم: اینکه بین شکل نشانه و محتوای آن هیچ رابطهُ قیاسی موجود نباشد یا به عبارت عام و محدود، عبارتی که به عنوان رمز انتخاب میشود، از خود معنا نداشته باشد، چون ممکن است دریچه ای به سوی دریافت پیام بازکند. البته میتوان چنین دریچه ای را به اختیار باز گذاشت، منتها به سوی غلط یا به چند سوی غلط. به علاوه باید توجه داشت که از چنین رمزی بیش از یک بار نمیتوان استفاده کرد، چون اگر خودش هم تکرار گردد، در معرض کشف قرار میگیرد.
اینهایی که شمردم میدان استفاده از چنین رمزی را بسیار محدود میکند ولی در عوض نفوذناپذیرش میسازد. کسانی که بکوشند معنای آنرا دریابند فقط میتوانند به حدس قناعت کنند. یعنی به جای یافتن معادل دقیق آن و رمزگشاییش، مشغول تفسیرش شوند که البته دامنه اش بسیار وسیع است و میتواند مدتها سرگرمشان کند، بخصوص اگر در زمینهُ هرمنوتیک هم مختصر مطالعاتی داشته باشند. اگر هم نداشته باشند میتوان تشویقشان کرد که در این باب کسب اطلاع بکنند، برای توسعهُ افق ذهنشان مفید خواهد بود. افراد مردم آزار که بخواهند گام در این راه بگذارند، میتوانند از ابیات حافظ هم در رمز خود استفاده کنند.
این سرگرمی را میتوان به طرق مختلف وسیعتر هم کرد و فرضاً پیامی درست کرد که با تکرار نشانه هایی از نوعی نشانهُ حاوی پیام، پر شده باشد و پیام اصلی را در دل خود پنهان سازد. این کار البته کشف پیام را به برنامه های معمول کشف رمز که از کامپیوترهای بسیار قوی استفاده میکنند، حواله خواهد داد و علاوه بر رمزشکنان، سر خود کامپیوتر را هم گرم خواهد کرد که خالی از تفریح نیست…
مخلص کلام
از تفریح گذشته، احتیاج به مخفی کاری و رمز البته هست، ولی حوزه اش بسیار محدودتر از آنی است که تصور میشود. باید به تفاوت بین انقلاب و کودتا توجه داشت و دقت کرد که در انقلاب بخش اعظم و مهمتر مبارزه کشف است، از ابتدا هم کشف است و تا آخر هم کشف است و اگر حکومتی نمیتواند جلوی انقلابی را بگیرد، به دلیل عملیات جیمزباندی نیست، به این دلیل است که وقتی مردم کشور، یا بخش عمده ای از این مردم، برای طلب تغییر بسیج شدند و رهبری و استراتژی درست هم پیدا کردند، هیچکس جلودارشان نخواهد بود ـ به همین صراحت. آنچه پایهُ پیروزی انقلاب را میریزد، تبلیغ وسیع و جلب مردم است به سوی راه حلی که برای خلاصی از نظام اسلامی و دست یافتن به زندگانی معمول و معقول، به آنها عرضه میداریم. حواستان را، به دلایل فرعی و کم اهمیت، از این مسئله منحرف نکنید. رمز پیروزی اینجاست نه توی کامپیوتر.
منبع : این لیبرال
۲۳ فوریهُ ۲۰۱۴