گفتگو با جمال حسینی، از مسئولان مجموعه فعالان حقوق بشر
جمال حسینی از موسسان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران است که هم اکنون در مسئولیت هماهنگ کننده ی این تشکل، به فعالیت های خود ادامه می دهد. آقای حسینی از جمله اعضای تشکل است که علی رغم حجمه های دستگاه های امنیتی علیه وی، تمایلی به حضور در رسانه ها ندارد؛ با این حال با توجه به پرونده ی ویژه ی این شماره، ایشان را مخاطب خود قرار داده و گفتگویی بی پرده در مورد مجموعه و هم چنین خود ایشان داشتیم که در ذیل می آید:
آقای حسینی به عنوان اولین سوال از شما می پرسیم که: ۱۱ اسفند ۸۸ را چطور به خاطر می آورید؟
خاطره ی بامداد ۱۱ اسفند ماه ۸۸ برای من همراه هست با خیل زیاد تماس های تلفنی از ایران و سایر نقاط که تماماً حامل اخبار شوم دستگیری یا اقدام برای بازداشت یک همکار یا عضو یا حتی اعضای خانواده ی یک عضو بود. صادقانه عرض می کنم که سر در گم و غافل گیر شده بودم؛ نه فقط من، بلکه سایر اعضای مجموعه که از دستگیری ها در امان مانده بودند، همین وضع را داشتند. به هر حال از همان ساعت های اول که توانستیم درک جامعی از آن چه که در جریان بود داشته باشیم، تلاش زیادی را برای حفظ سایر نیروهای در خطرِ بازداشت آغاز کردیم، در کل اجازه بدهید این طور بگویم که، ۱۱ اسفند ماه ۸۸ روز سخت و غم انگیزی بود…
آیا شما انتظار چنین برخوردی با مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران را داشتید؟
مثل اکثر فعالانی که در حوزه ی مدنی یا سیاسی فعالیت می کنند ما هم حرکت نهادهای امنیتی و تقابل آن ها با جامعه ی مدنی را مانیتور و تحلیل می کردیم و بر این اساس باید عرض کنم که بله ما فکر می کردیم که با ما برخورد کنند ولی نه به این شکل و حجم. می دانستیم که موجی در راه است؛ چون قبل از ما تقریباً اکثر گروههای حقوق بشری، دانشجویی، سیاسی و غیره مورد برخورد قرار گرفته بودند و ما هم در آن روزهای حساس اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری، با تکیه بر نیروی انسانی گسترده ی خود فعال بودیم و حتی تعدادی بازداشت شده در همین رابطه را در زندان ها داشتیم و میدانستیم نوبت ما هم به زودی می رسد. همین طور از جانب اعضای زندانی خود در آن مدت، اخباری به ما رسیده بود که این گمانه را تقویت می کرد. ما بر اساس همین پیش بینی ها ضمن هوشیاری بیش تر چند هفته قبل از ۱۱ اسفند، به صورت یک جانبه همه ی عضویت های اعضا که علنی بود را لغو شده اعلام کردیم چون نمی خواستیم به امنیتی تر شدن کار در آن شرایط بیفزاییم و همین طور تصمیم گرفتیم ساختار جدید گروه و چیدمان و نیروی انسانی آن را تا تغییر شرایط، غیر علنی یا حداقل نیمه علنی نگاه داریم. هرچند این موج ضربه زودتر از پیش بینی ما از راه رسید و با این توضیح مجدد عرض می کنم که ضربه قابل پیش بینی بود ولی حجم و شکل آن خیر. ما تصور می کردیم نهایتاً با چند بازداشت این موج را از سر خواهیم گذراند و انتظار یک عملیات هماهنگ و سراسری توسط سپاه پاسداران در شهرهای مختلف که هر کس را با هر درجه ی همکاری و وابستگی و حتی اعضای خانواده ها را در بر بگیرد نداشتیم؛ عملیاتی که مشخص شد حداقل از یک ماه قبل تدارکات اجرای آن چیده شده بود و همزمان در زمینه ی سایبری و رسانه ای کلید خورد… این یک عملیات کم سابقه در مقابل یک گروه حقوق بشری بود .
به نظر شما اساساً چرا باید چنین برخوردی با این تشکل صورت بگیرد و به قولی چرا این سازمان؟
یک سوی قضیه همان طور که عرض کردم این بود که، دستگاه امنیتی نهادهای مدنی را در اعتراضات گسترده ی پس از انتخابات، آغاز کننده و ادامه دهنده می دانست و برای همین یک کارزاری بر علیه سازمان ها راه انداخته بود. اگر به نیمه ی دوم سال ۸۸ نگاه کنید، تقریباً هیچ گروه مستقلی نماند که عضوی بازداشت شده نداشته باشد، اما این که چرا این برخورد با این مجموعه شدت بیش تری داشت باید عرض کنم به هر حال ما تنها گروهی بودیم که ضمن مستقل بودن که، در این جا به معنای بی پشتوانه و بی دفاع بودن هم می شود، تمام مسئولین خود را که عمدتاً در داخل کشور بودند حدود یک سال و نیم قبل با عکس و اسم و مشخصات، علناً معرفی کرده بودیم. همین طور به نسبت بسیاری از سازمان های دیگر استعداد و نیروی انسانی فعال بیش تری داشتیم؛ یعنی از سویی علنی بودیم و دستمان باز بود و هدفی سهل داشتیم و از سویی نیروی انسانی زیادی در سراسر کشور داشتیم. هم چنین ترکیب مجموعه برای سیستم امنیتی خوشایند نبود؛ ما توانسته بودیم مثلاً از عرب فدرالیست خواه تا پان ایرانیست ها و از روحانیون تا فعالان بهائی را در یک مجموعه و تحت یک هدف- که همان فعالیت در زمینه ی حقوق بشر باشد- گرد هم آوریم که این خوشایند نبود. فعالیت های خیابانی که کم تر در بین سازمان های ایرانی حقوق بشری معمول است، توجه ویژه به اقلیت ها و مناطق حاشیه ی کشور و البته فعالیت جدی در فضای سایبری و غیره از کار انداختن ما را تبدیل به یک هدف کرده بود. به هر حال کینه ای که از ما داشتند در کنار سهل الوصول بودن برخورد با مجموعه و همین طور حجم گسترده ی نیروهای ما را که می توانست نیازهای تبلیغاتی سپاه پاسداران بی تجربه که ورودش به حوزه ی اجتماعی و داخلی حاصل ملاحظات داخلی دستگاه امنیتی بود، در آن زمان پاسخگو باشد. جمیع این موارد دست به دست هم داد تا این انتخاب شوم و اقدام تاسف بار صورت بگیرد .
پس از گذشت چهار سال، آیا اکنون امکان دارد در مورد حجم آسیب های وارده بر تشکل صحبت بکنید؟
هرچند هدف سپاه که توقف ما بود، علی رغم بسیج تمام نیروها و ظرفیتشان محقق نشد؛ با این حال به خاطر گرده ی نحیف یک تشکل داخلی، مستقل و جوان، ما هزینه ی سنگینی پرداختیم. ما در روزهای قبل ۱۱ اسفند، جمعاً حدود ۶ نفر همکار زندانی داشتیم، در ۱۱ اسفند ۳۰ نفر و در پایان اسفند هم ۱۲ نفر دیگر؛ یعنی در آخر سال ۸۸ ما ۴۸ فرد وابسته در زندان ها داشتیم که تعدادی از آن ها از نیروهای تشکیلاتی و فعال ما بودند. هم چنین امکانات محدود ما مثل وب سایت ها و امکانات سایبری آسیب دید. ولی از همه سخت تر این بود که گروهی که کاملاً علنی بود، حالا فضای کار علنی از آن گرفته شده بود که این ها جذب نیروی انسانی، گردآوری و کمک های مالی و فعالیت در قالب هایی که گروه در طی سال ها با آن خود را تطبیق داده بود، از آن گرفته شده بود و سپس حجمه ی سنگین تبلیغاتی نهادهای امنیتی علیه ما که مجموعه را، متهم به کار سیاسی می کردند و از این طریق جو رعب و وحشت در اطراف ما می ساختند و هزینه ی همکاری با ما را بالا می بردند؛ کار را برای ما بسیار سخت می کرد .
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران پس از این حجمه چه مسیری را پی گرفت؟
اولین کاری که کردیم، حرکت از کمیت به کیفیت یا به قولی سفت کردن کمربندها بود. بازسازی، جذب نیرو و یافتن منابع مالی جدید از جمله اولویت های ما بود. همان طور که اشاره کردم تمام اشکال و قالب هایی که در طی سال ها با آن منطبق شده بودیم مثل نحوه ی تامین مالی، نیروی انسانی و زمینه های فعالیت و غیره از ما سلب شده بود، باید تمام این ها را به قولی نوآوری و جایگزین می کردیم؛ کما این که هزینه ی امنیتی کار هم به صورت چشم گیری افزایش پیدا کرده بود و حتی همکاران خارج از کشور هم احساس ناامنی می کردند و لازم بود برای افزایش امنیت نیز تلاش کنیم. بازسازی ظرفیت های سایبری ما نیز قسمت دیگری از این مسیر بود و در این خصوص سعی کردیم ظرفیت های خارج کشور را در شرایط امنیتی و پر مخاطره ی داخل فعال تر بکنیم. به هر حال ۱۱ اسفند موجی بود که تغییرات کیفی و بنیادی زیادی در این تشکل به وجود آورد .
وضعیت بازداشت شدگان ۱۱ اسفند چه شد آیا هم چنان در بازداشت هستند؟
اواخر سال ۸۸ ما جمعاً ۴۸ مرتبط در زندان ها داشتیم؛ این که می گویم مرتبط به این دلیل است که برخی از آن ها پیش از بازداشت از مجموعه جدا شده بودند. مثل آقای خانجانی یا شهیدی که البته به دلیل همان بی اطلاعی دستگاه امنیتی بازداشت شدند، بعضی ها اشتباه بازداشت شدند و مواردی هم مثل بازداشت عضو خانواده به جای فرد تحت تعقیب داشتیم. به هر حال از این تعداد ۴۲ نفر در اسفند ماه ۸۸ و ۶ نفر در تاریخ های قبل از آن بازداشت شده بودند که به تدریج اکثریت آن ها تا خرداد ماه سال ۸۹ با وثیقه یا شرایط دیگر آزاد شدند، تعدادی هم محکوم شدند و در طی این ۴ سال حبس خود را تمام کردند و آزاد شدند با این حال هم چنان آقایان مهدی خدایی، ابولفضل عابدینی، نصور نقی پور، محمد یوسف پور سیفی، نوید خانجانی و ایقان شهیدی از بازداشت شدگان ۱۱ اسفند و آقایان رسول بداقی و رضا شهابی از همکاران ما، که البته مستقیماً در رابطه با مجموعه بازداشت نشدند، به دلیل محکومیت های سنگین هم چنان در زندان به سر می برند. در کل دستگاه قضایی در برخورد ۱۱ اسفند بیش از ۷۰ سال محکومیت تعلیقی و تعزیری برای این عزیزان صادر کرد، هنوز تعدادی از پروندهها رسیدگی نشده، تعداد زیادی از همکاران ما هم که دستگیر نشده بودند از کشور خارج شدند یا هم چنان تحت تعقیب هستند، تعدادی از کار اخراج شدند و بسیاری محرومیت از دیگر حقوق که واقعا تاسف آور است…
اتهامات مطروحه از سوی سپاه پاسداران تا چه حد واقعیت داشت؟ به خصوص در مورد شخص شما؛ منظور بیش تر فعالیت های سیاسی شماست…
اتهامات بی سند و مدرک دستگاه امنیتی به ما که از صد تریبون به اصطلاح ملی، مکرر پخش می شد و هنوز هم می شود، هر کس را که با الفبای سیاست آشناست، به خنده می اندازد. چطور ممکن است که یک سازمان حقوق بشری علنی با خروجی مشخص به چند کشور و یا ده ها سازمان سیاسیِ بعضاً معاند یکدیگر، هم زمان وابسته باشد!؟ مسلماً مردم ما با توهم توطئه و اتهام پراکنی دستگاه امنیتی در این سه دهه فعالیت، آشنا هستند و همان طور که تجربه ی ما هم نشان داد، توجه و باور نمی کنند. بگذارید خیلی ساده بپرسم که سند این ادعاها چه بود؟ مثلاً چطور ما وابسته به سازمان های وابسته به کشورهای خارجی می شویم؟ صرف ادعا و نشان دادن چند عکس شخصی مونتاژ شده یا حتی واقعی که چیزی را ثابت نمی شود؛ به هر حال بی منطقی و پوج بودن این ادعا بر کسی پوشیده نیست.
در مورد خود من هم که شاید بشود گفت بیش ترین تبلیغات را دستگاه امنیتی در مورد سیاسی بودن فعالیت های من می کرده، به همین شکل پاسخ میدهم. البته دوستانی از ما در آن موقع به دلیل شرایط و بهم ریختگی گروه و از سر نا هماهنگی و بی اطلاعی در مورد من توضیحاتی دادند که، درست نبود. بعد از آن هم به دلیل این که دوستان ما در زندان ها تحت فشار بودند، برای جلوگیری از تنش، شفاف سازی آن را به زمان مناسب که شاید الان باشد، موکول کردیم. به هر حال من معتقدم انسانی که اعتقاداتش را نفی می کند، در واقع خودش را نفی میکند. اگر معیار اعتقادات من، ادعاهای خودم باشد، باید بگویم که بنده هیچ وقت در دنیای سیاست فعالیت جدی یا خاصی نداشتم و از ده سال قبل نیز، همین را هم کنار گذاشتم و به طور تمام وقت به کار حقوق بشری وارد شدم. این تغییر نگرش حتی قبل از آغاز به کار در مجموعه در من شکل گرفت و هیچ گاه هم مرز سیاست با حقوق بشر را در کارهایم به هم نریختم. اتفاقاً همین باور و جسارت و درک ما بود که اتحاد زیر پرچم حقوق بشر در مجموعه را میسر می کرد؛ همان طور که عرض کردم ما از تمام نحله های گوناگون فکری و بعضاً بسیار متفاوت در مجموعه نماینده داشتیم که حول موضوع حقوق بشر فعالیت می کردند و همین موضوع خاری بود در چشم دستگاه امنیتی. شما نگاه کنید، هیچ وقت دستگاه امنیتی در تبلیغات علیه ما در مورد خروجی های کار ما صحبت نمی کند و به آن ها پاسخی نمی دهند یا آن ها را به چالش نمی کشند؛ نمی توانند هم مثلاً، گزارش ما در مورد اعدام ها را زیر سوال ببرند. می آیند ماهیت گروه را به عنوان حذف صورت مسئله مورد هدف قرار می دهند؛ آن هم چون دستشان خالی است به چیزهایی مثل تغییر مذهب و یا مسائل شخصی بسنده می کنند و با آمیختن راست و دروغ-جعل و واقعیت، با استفاده از سرمایه های ملی و به کار گیری تمام عناصر تبلیغاتی، یک سازمان حقوق بشری را تبدیل به دشمن فرضی برای مانورهای تبلیغاتی خود می کنند که که واقعاً خنده دار و البته از نوع زهرخند است. به هر حال بنده کار سیاسی نمی کنم و بیش از هر کسی به حقوق بشر و مرز آن با کار سیاسی و فعالیت در این زمینه معتقدم، سابقه ی ده سال گذشته ی من هم به خوبی همین را ثابت می کند.
امروز مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، کجا ایستاده است؟
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران امروز جایی ایستاده که هر سازمانی در سایه ی تلاش بی وقفه و باور به اهداف و جدیت باید بایستد. ما علی رغم این که سنگین ترین هزینه ی ممکن را در تاریخ معاصر ایران در بین سازمان های حقوق بشری متحمل شدیم، با این حال تسلیم فشار و دشواری ها نشدیم، مفتخریم پس از تمام دشواری ها که هنوز هم ادامه دارد: خبرگزاری هرانا امروز بیش ترین سهم در گزارشگری از نقض حقوق بشر را به دو زبان فارسی و انگلیسی دارد، مرکز آمار ما که بانک دیجیتال وضعیت حقوق بشر ایران است یک منبع بی نظیر از این اطلاعات است که امروزه در اختیار محققان و سایر گزارشگران قرار دارد، ما هم چنان در صف مقابله با سانسور و فیلترینگ و توسط کمیته ی رکن چهارم و سرویس های آن حضور فعال داریم، به تعداد زیادی از سازمان ها و گروه ها که به دلایل امنیتی نمی توانم نام آن ها را بیاورم، خدمات اینترنتی و فنی رایگان ارائه می دهیم، ماهنامه ی خط صلح را که در حال حاضر تنها نشریه ی عمومی و تخصصی حقوق بشر در ایران است؛ هر ماه چاپ و منتشر می کنیم که به گواه آمار و استقبال ها، عملکرد آن بسیار مثبت بوده، در حمایت از قربانیان نقض حقوق بشر، زندانیان عقیدتی و خانواده هاشان در حد توان فعال هستیم، در صحنه ی بین الملل مثل نشست روزهای آتی سازمان های غیر دولتی در ژنو حضور فعال داریم، هم چنین با گزارشگر ویژه ی سازمان ملل و سایر سازمان های بین المللی همکاری نزدیک داریم، علاوه بر موارد منتشر شده ی پیشین، دو کتاب در دست انتشار داریم و هم چنین قصد توسعه ی کتابخانه ی آنلاین خود را داریم، با بنیاد فرزاد کمانگر همکاری میکنیم و همین طور اخبار خوب دیگری از مجموعه و توابع آن در راه است که ترجیح می دهم هموطنان در روزهای آینده از طریق خود مجموعه از آن با خبر شوند. به هر حال ما در طی چهار سال گذشته با دست خالی و اما با باور عمیق به راهی که سال ها قبل شروع کردیم و دوستان زندانی ما سنبل جدیت آن هستند، پیش رفته و می رویم و تلاش ما این است که هرروز موثر تر نسبت به روز قبل در عرصه ی حقوق بشر ایران حرکت کنیم .
با تشکر از پذیرش این گفتگو و فرصتی که در اختیار خط صلح قرار دادید…