university tehran 01

شصت سالگی جنبش دانش جویی ایران!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

university tehran 01

university tehran 01بهرام رحمانی

جنبش دانشجویی ایران، شصت سالگی خود را پشت سر گذاشت؛ شصت سال افت و خیز؛ شصت سال پیکار با استبداد، شصت سال مبارزه برای آزادی، برابری، رفاه و عدالت اجتماعی! پیکاری که هم چنان ادامه دارد!

دانشگاه، ویژگی های مختلفی دارد. دانشگاه، باید استقلال داشته باشد و حکومت خق ندارد در امور داخلی آن دخالت کند. دانش جویان و اساتید و مسئولین دانشگاه ها در تبادل نظر و مشورت با همدیگر دانشگاه را اداره می کنند. حکومت ها، موظفند بودجه و نیازهای آن را تامین کنند. هم چنین از دیگر ویژگی های دانشگاه، دفاع دایمی دانش جویان و استادان، از آزادی بیان، قلم، اندیشه و آزادی فعالیت جمعی هم در دانشگاه و هم در جامعه است. اما مهم ترین ویژگی دانشگاه، جهان شمول بودن است. یعنی مراکز علم و دانش عالی، باید مجاز باشند و بدون هیچ گونه محدودیتی از همه دستاوردهای علمی و فنی و تخصصی جهان، استفاده کنند و نمی تواند محدود به امکانات و توانایی های علمی کشور باشد.

جنبش دانش جویی، جنبشی بالنده و ضدسانسور و اختناق است. اما در عین حال این جنبش، در حال تغییر و سیال است. به عبارت دیگر، با فارغ التصیل شدن فعالین و رهبران دانش جویی، دستگیری و زندانی کردن آن ها و عوامل دیگری مانند تشدید سرکوب و سانسور و اختناق می تواند آن را برای دوره ای به رکود بکشد و یا رهبری آن به دست گرایشات مختلف سیاسی بیافتد.

سرآغاز و تکوین جنبش دانش جویی به قبل از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ می رسد و به میانه ‌های دهه دوم ۱۳۰۰ خورشیدی باز می ‌گردد. بررسیِ تاریخچه جنبش دانش جویی ایران، در عین حال واقعیت های تاریخی جامعه ایران را نیز به ما نشان می دهد. جنبش دانش جویی در هر دوره، شعارها و مطالبات شان را هم جهت با شعارها و مطالبات روز جامعه و جنبش های اجتماعی ایران، به طور هماهنگ مطرح کرده است.

اولین نطفه ‌های جنبش دانش جویی ایران، توسط تنی چند از دانش جویان در دوره انقلاب مشروطیت آغاز شد. اما با کودتای رضا خان و سیدضیاء جنبش دانش جویی نیز مانند همه جنبش های اجتماعی ایران سرکوب گردید و فعالین آن دستگیر و زندانی شدند. بار دیگر این جنبش با سقوط رضاخان، مبارزه خود را از سر گرفت.

در واقع پانزدهم بهمن ماه ۱۳۱۳، زمانی که «دانشگاه تهران»، به عنوان نخستین دانشگاه مدرن در ایران در دوره حکومت رضا شاه، تاسیس شد؛ شبکه ای از مارکسیست ها با عنوان «پنجاه و سه نفر» در این دانشگاه، اقدام به متحد کردن دانش جویان کرده و جنبش دانش جویی ایران را پایه گذاری نمودند.

گروه پنجاه و سه نفر، که پایه گذاران جنبش دانش جویی ایران بودند، از «حزب عدالت گیلان» طرفداری می کردند. این حزب، عمدتا در شهرهای رشت و بندرانزلی شکل گرفته بود در خرداد ۱۲۹۹، در جریان کنگره خود، نامش را به «حزب کمونیست ایران»، تغییر داد. این حزب، فعالیت خود را به سراسر ایران گسترش داد و به یک جنبش کارگری کمونیستی تبدیل شد. سرانجام «پنجاه و سه نفر» در سال ۱۳۱۶ توسط حکومت رضا خان کشف شد و همه اعضایش بازداشت شدند. ارانی، مغز متفکر این گروه بود که ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ در زندان رضا خان به قتل رسید. در شهریور ۱۳۲۰، به دلیل حمایت و همکاری رضا شاه با آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، متفقین او را از حاکمیت برکنار کردند و به تبعید فرستادند. پسرش محمد رضا را به تخت نشاندند. در این دوره، زندانیان سیاسی و هم چنین باقی مانده پنجاه و سه نفر از زندان آزاد شدند. سازمان ها و احزاب سیاسی و رسانه های فعالیت خود را از سر گرفتند.

به این ترتیب، جنبش دانش جویی با پایان جنگ دوم جهانی و سقوط فاشیسم در آلمان، در جهت مطلبات خود و هم چنین افشای گرایشات ارتجاعی سیاسی، وارد مرحله‌ ای جدید از مبارزه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود گردید که هدف اصلی آن، مبارزه با حکومت دیکتاتوری محمدرضا شاه بود. این مبارزه در بعد سال‌ های قوی تر شد به طوری که حکومت پهلوی را به هراس انداخت. از این رو، هجوم به دانشگاه،‌ در طول سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، ادامه داشت. اما کودتای ۲۸ مرداد نیز نتوانست جنبش دانش جویی را خفه کند. به این ترتیب، حمله ۱۶ آذر گارد شاهنشاهی به دانشگاه تهران و مقاومت دانش جویان مبارز، و جان باختن سه دانش جوی پیکارگر، ۱۶ آذر را به نام «روزِ دانشجو» در تاریخ ایران ثبت کردبه طوری که مبارزه دانش جویان با حکومت محمدرضا شاه، تا انقلاب بهمن ماه ۱۳۵۷ مردم ایران، بی وقفه ادامه پیدا کرد.

با توجه به نفوذ اندیشه های کمونیستی در بین مبارزین و دانش جویان ایرانی، فعالین مذهبی نیز مانند مهدی بازرگان و یدالله سحابی و غیره نیز در دانشگاه ها فعالیت داشتند. در واقع می توان گفت گرایش اسلامی و مذهبی در دانشگاه ها، پس از شهریور ۲۰ توسط بازرگان طالقانی و سحابی، بنیان گذاشته شد.

روز ۱۶ آذر ماه ۱۳۳۲، پس از کودتای ۲۸ مرداد محمدرضا شاه با حمایت سازمان های پلیس مخفی آمریکا و انگلستان و با حمله ارتش به دانشگاه تهران، در تاریخ جامعه مان ثبت شده است. در حمله وحشیانه گارد شاهنشاهی، سه دانش جوی مبارز به نام های احمد قندچی، مصطفی بزرگ نیا و مهدی شریف رضوی در راهروی دانشکده فنی به‌ خون خویش درغلتیدند. بنابراین، ۱۶ آذر تاکید به عزم راسخ و دایمی مبارزه حق ‌طلبانه نسل جوان و آزادی خواه و عدالت جوی ایران است. در آن مقطع و در طول جنگ جهانی دوم، اندیشه های کمونیستی قوی بودند و جنبش دانش جویی ایران در داخل و خارج کشور، عمدتا تحت تاثیر این گرایش قرار داشت.

پس از کودتای ۲۸ مرداد، اختناق سیاسی شدیدی در کشور حاکم شد. تیمور بختیار سازمان اطلاعات و امنیت را به خصوص با کمک سازمان های سیا و موساد و…، بنیان نهاد و در نتیجه بسیاری از مبارزین از تمام گرایشات سیاسی را بازداشت کردند و فضای سیاسی سنگینی را در دانشگاه ها و جامعه ایران برقرار کردند. اما با این وجود، در این مقطع جریانات چپ به خصوص گرایش چریکی که در آمریکا لاتین بسیار فعال بود، هم چنان به مبارزه خود در عرصه دانش جویی ادامه دادند و پرچم مبارزه آزادی خواهانه و عدالت جویانه را هم چنان برافراشته نگاه داشتند.

در سال های ۱۳۴۰، جنبش های دانش جویی چپ و مارکسیست در اروپا هم با قدرت تمام در جریان بود تا جایی که در ماه می ۱۹۶۸ (خرداد ۱۳۴۷)، جنبش دانش جویی چپ فرانسه در آستانه یک انقلاب مارکسیستی در قلب اروپا توسط ژنرال دو گل سرکوب شد. جنبش دانش جویی ضد جنگ و چپگرای آمریکا هم با الهام از دانش جویان فرانسوی در اعتراض به جنگ ویتنام حرکت بزرگی به پا کرد. جنبش های دانش جویی چپ در تمام دنیا اوج گرفت. حکومت های اروپا و آمریکا از ترس سایه انقلاب های مارکسیستی، دوباره جریان یافت. رهبران این جنبش های دانش جویی، عمدتا افکار مارکسیستی و یا آنارشیستی داشتند. جنبش دانش جویی ایران، هم در داخل و هم در خارج کشور تا انقلاب ۱۳۵۷، عمدتا تحت تاثیر گرایش مارکسیستی به مبارزه خود ادامه داد.

در مقطع انقلاب و پس از پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷، جنبش دانش جویی در دفاع از مطالبات خود و جامعه، نقش مهمی را ایفا کرد به طوری که گروه های اسلامی ارتجاعی به رهبری خمینی که قدرت را به دست گرفته بودند همانند حکومت پهلوی، از بالندگی و اوج گیری جنبش دانش جویی، به هراس افتادند. از این رو، حکومت تازه به قدرت رسیده اسلامی، سرکوب جنبش داش جویی را هم زمان با حمله به جنبش کارگری، جنبش زنان، سازمان ها و احزاب سیاسی، به تجعات زنان و غیره، به کتاب فروشی ها و به آتش کشیدن کتاب ها، رسانه های مستقل، نهادهای دمکراتیک مردمی، به کردستان، ترکمن صحرا و راه انداختن دادگاه های صحرایی خلخالی و…، در اولویت سیاست های جنایت کارانه و تروریستی خود قرار داد.

ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در سیزدهم آبان ماه ۱۳۵۸ توسط «دانش جویان پیرو خط امام»، که نام «دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه» را به توصیه خمینی برای خود بر گزیدند زمینه ساز حمله به دانشگاه به نام «انقلاب فرهنگی» در ایران شد. آرم تشکیلاتی «دفتر تحکیم وحدت» که از زمان گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ تا کنون حفظ شده است.

تهاجم همه جانبه به دانشگاه های کشور، پس از زیر سئوال بردن حکومت اسلامی در سخن رانی رفسنجانی در دانشگاه تبریز توسط دانش جویان و با عنوان «انقلاب فرهنگی» و با هدف اسلامیزه کردن مواد درسی دانشگاه ها، پاکسازی دانشگاه‌ ها از دانش جویان، استادان مبارز و انقلابی، سکولار، آته ئیست و کمونیست آغاز شد. خمینی، در کنار فرمان های ارتجاعی و جنایت کارانه دیگرش، فرمان حمله به دانشگاه ها را نیز صادر کرد. نیروهای سرکوبگر حکومت، به مراکز آموزش‌ عالی کشور، با نام «انقلاب فرهنگی»، حمله کردند.

«فرج حاج حسین دباغ»، معروف به «عبدالکریم سروش» و دفتر تحکیم وحدت نقشی کلیدی در تعطیلی و تسویه خونین دانشگاه های ایران داشتند. در جریان انقلاب فرهنگی برای جلوگیری از اعتراضات سازمان های سیاسی به حکومت اسلامی، تمام دانشگاه های ایران را بیش از دو سال تعطیل کردند. چون که حکومت اسلامی و بینان گذار و رهبر آن خمینی، خوب می دانستند که دانشگاه های ایران، تاریخا سنگر محکم آزادی است. ده ها هزار دانش جو و استاد دانشگاه اخراج، دستگیر، اعدام، تبعید و یا مجبور به فرار و زندگی مخفی شدند. هم چنین تلاش های گسترده ای را در جهت اسلامی کردن دروس دانشگاهی آغاز کردند که تا به امروز ادامه دارد اما هنوز حکومت اسلامی در این راه علم و دانش و فرهنگ ستیزی اش موفق نشده است.

وقتی دوباره دانشگاه ها بازگشایی شدند، دیگر هیچ صدای مخالفی شنیده نمی شد. این فضای سرکوب و سانسور و اختناق، حدود ده سال بر دانشگاه های ایران حاکم بود. تنها جریان دانش جویی که اجازه فعالیت رسمی و علنی داشت همان «دفتر تحکیم وحدت» بود.

در سال های پس از ۱۳۸۰، با فعال شدن جنبش کارگری، جنبش دانش جویی و جنبش زنان نیز جان تازه ای گرفتند. تا این که نخستین حرکت عظیم و تاریخی بیرونی و گسترده بلوغ سیاسی جنبش دانش جویی پس از سرکوب های شدید سال های نخست انقلاب ۱۳۵۷، در هجدهم تیر ماه ۱۳۷۸ شکل گرفت و توسط دولت «اصلاحات» به ریاست جمهوری خاتمی شدیدا سرکوب گردید. به گفته وزیر اطلاعات دولت خاتمی، در آن روزها بیش از ۱۲۰۰ دانش جو دستگیر شدند و صدها دانش جوی دیگر نیز زخمی گردیدند. هم چنین تنی چند از دانش جویان مبارز جان باختند.

دانش جویان دانشگاه تهران و تبریز در اوج قدرت «اصلاح طلبان» حکومتی، مورد هجوم وحشیانه نیروهای امنیتی حکومت اسلامی و لباس شخصی ها قرار گرفتند. پس از آن تهاجم وحشیانه، دانشگاه‌ های کشور در تیر ماه ۱۳۷۸، دست به اعتراض گسترده و وسیعی دست زدند. دانش جویان دانشگاه تهران، به خیابان ها ریختند و با حمایت مردم به مدت پنج روز سراسر جامعه ایران و کاخ های ستم گران و آدم کشان را لرزاندند.

واقعه ۱۸ تیر و وقایع بعدی اش از آن جا شروع شد که پنج شنبه ۱۷ تیر ۱۳۷۸، روزنامه سلام با تیتر یک «سعید اسلامی» معاون فلاحیان وزیر اطلاعات، پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده بود، منتشر شد. پنج شنبه ۱۷ تیر ۱۳۷۸، قوه قضائیه خبر داد که روزنامه سلام که به مدیر مسئولی «حجت السلام والمسلمین موسوی خویینی ها» بود، توقیف شد.

پنج شنبه شب ۱۷ تیر ۱۳۷۸، دانش جویان کوی دانشگاه تهران در محوطه کوی در اقدام به تعطیلی روزنامه سلام و در دفاع از آزادی بیان و قلم و مطبوعات، دست به تجمع اعتراضی زدند و به این اقدام قوه قضائیه اعتراض کردند. بلافاصله پلیس به همراه نیروهای معروف به «لباس شخصی ها» در مقابل کوی جمع شدند و از دانش جویان داخل کوی خواستند که به تجمع خود پایان دهند.

در آن روز، حکومت اسلامی سه نیروی مختلف را به کوی دانشگاه اعزام کرده بود. نیروی اول چماقداران حرفه ای «انصار حزب الله» به سرپرستی ده نمکی، نیروی دوم گارد ویژه ضد شورش به سرپرستی «سرتیپ پاسدار نقدی»، «سردار احمدی» و «سرتیپ پاسدار علی ذوالقدر» و گروه سوم نیروی انتظامی از ناحیه تهران بزرگ بود که به فرماندهی «سرتیپ پاسدار لطفیان» برای سرکوب دانش جویان در محل آماده حمله بودند. مهاجمان با پرتاب گاز اشک آور دانش جویان را که بالغ بر سیزده هزار تن بودند، با باتوم، چماق، پنجه بوکس، کابل و قنداق تفنگ مورد ضرب و شتم قرار دادند. حتا تعدادی از دانش جویان را هم از پنجره اتاق ها با فریادهای «یا حسین و «یا زهرا» به بیرون پرتاب کردند.

نیروهای وحشی حکومت اسلامی، تعداد زیادی از اتاق ها را در حالی که دانش جویان هنوز در آن ها خواب بودند، به آتش کشیدند و کلیه وسایل دانش جویان از ظروف غذا خوری، میز و صندلی، تخت و وسایل استراحت گرفته تا نوشت افزار و کامپیوتر و حتی دانشنامه ها و مدارک تحصیلی آنان را نابود کردند.

اما پاسداران و یگان های ضدشورش نتوانستند دانش جویان تمام ساختمان ها را غافلگیر کنند. عده ای از دانش جویان، پیش از این که ماموران به ساختمان شان برسند، موفق شدند از ساختمان خارج شده و با پرتاب سنگ و هرچه در دست داشتند با پاسداران و نیروی انتظامی و لباس شخص ها مقابله کنند. دانش جویان، حین درگیری شعار می دادند: «توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد»؛ «مرگ بر استبداد»؛ «زنده باد آزادی»؛ «وزیر اطلاعات، استعفا، استعفا»؛ «مجلس فرمایشی انحلال، انحلال» و…

با اوج گیری شعارهای دانش جویان، دامنه درگیری ها گسترش پیدا کرد و تا ساعت ۷:۳۰ بامداد ادامه یافت. در اولین ساعات این درگیری ها، ۱۰۰ ها تن از دانش جویان با سر و دست و پای شکسته و با بدن های مجروح بدون کم ترین امکان رسیدگی در بحبوبه درگیری به حال خود رها شدند. مهاجمان وحشی حکومت،، دانش جویان معترض را دستگیر و با خود به محل نامعلومی منتقل بردند. تعداد دستگیر شدگان بالغ بر هزار نفر برآورد شد.

با روشن شدن هوا، ابعاد سرکوب خونین دانش جویان بیش تر روشن می شود. همه وسایل در هم شکسته و همه جا خون آلود است. گروه زیادی از دانش جویان خشمگین، در محوطه کوی تجمع کردند و به شعار دادن علیه حکومت اسلامی پرداختند.

پاسداران، جلو آمبولانس های حامل دانش جویان مجروح را گرفته و با کتک زدن پرسنل درمانی داخل خودرو، مجروحان را با خودروهایشان به نقطه نامعلومی می برند. ماموران هم چنین بیمارستان هایی که دانش جویان مجروح در آن ها بستری شده اند را تحت کنترل گرفته و از هرگونه تماس با دانش جویان جلوگیری می کنند.

حکومت اسلامی، برای سرکوب دانش جویان، چماقداران و عوامل اطلاعاتی و نظامی بیش تری را روز جمعه ۱۸ تیر، به کوی دانشگاه روانه کرد. بر اثر درگیری بین ماموران حکومتی و دانش جویان تعداد دیگری از آن ها زخمی می شوند. ماموران حکومت تا دندان مسلح، تمام کوچه ها و خیابان های منتهی به دانشگاه را در محاصره خود گرفته اند.

به دنبال گسترش اعتراض و تجمع دانش جویان، تعدادی از مقام ها و مسئولین حکومت اسلامی، برای جلوگیری از گسترش اعتراضات به محل آمده و از آن ها می خواهند که برای حفظ آرامش به اعتراضات خود پایان دهند. اما دانش جویان آنان را هو کرده و از خود می رانند. دانش جویان، فائزه هاشمی رفسنجانی را هو کرده و علیه رفسنجانی (پدر او) شعار دادند. موسوی لاری، وزیر کشور دولت خاتمی را هم که مرتب آن ها رابه آرامش دعوت می کرد، سنگباران کردند و عمامه او را از سرش بر برداشتند. لاری، مجبور شد در میان حفاظت شدید پاسداران پا به فرار گذاشت. با این حال شیشه اتومبیل بنز او بر اثر سنگ باران دانش جویان شکسته شد. دانش جویان، خواستار استعفای وزیر کشور شدند. غفوری فرد، را هم که برای میانجی گری به میان دانش جویان رفته بود، آن چنان هو کردند که جرات نکرد به آن ها نزدیک شود.

دانش جویان شعار می دادند: «انصار جنایت می کند، رهبر حمایت می کند»؛ «خامنه ای حیا کن، سلطنتو رها کن»؛ «علی فلاحیان، سردسته جانیان»؛ «زنده باد آزادی» و…

کلیه ارگان های نظامی، لباس شخصی ها، انصار حزب الله، انتظامی، اطلاعاتی و غیره در سطح شهر تهران در حالت آماده باش درآمدند. حکومت اسلامی، حتا به خلبان های هلی کوپترهای یگان ویژه پاسداران نیز آماده باش داده تا در صورت لزوم وارد صحنه شوند.

حوالی ساعت چهار بامداد جمعه ۱۸ تیر، بر اثر شلیک گلوله پاسداران، یکی از دانش جویان از ناحیه چشم مجروح و به بیمارستان منتقل می شود. از اولین ساعات بامداد شنبه ۱۹ تیر، دانش جویان به دانشگاه تهران آمده و همراه با هزاران تن از دانش جویان سایر دانشگاه های پایتخت دست به تظاهرات زدند و شعار دادند: «توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد» و…

بر اثر یورش پاسداران ضد شورش به دانش جویان، درگیری هایی رخ داد که طی آن، شماری از دانش جویان زخمی شدند. وزیر فرهنگ و آموزش عالی در یک اطلاعیه، ضمن اعلام استعفای خود، فاجعه سرکوب خونین دانش جویان را یک «بحران ملی» نامید.

به دنبال بزرگ شدن و ادامه اعتراض دانش جویان کوی دانشگاه تهران، خاتمی رییس جمهور یک نشست اضطراری با سران امنیتی تشکیل داد. به دنبال این نشست، یک حکومت نظامی اعلام نشده در تهران برقرار گردید.

حکومت، در بخش اعظم مناطق تهران، عبور و مرور را تحت کنترل در آورده و عملا پایتخت را به حالت تعطیل درآوردند. حد فاصل چهار راه ولی عصر تا میدان انقلاب، که از مسیرهای مهم عبور و مرور در تهران است، مسدود کردند.

تظاهرات دانش جویان دانشگاه تهران که با شرکت هزاران تن از دانش جویان سایر دانشگاه های پایتخت برگزار شد تعدادشان بالغ بر هیجده هزار نفر بر آورد شد. آن ها هم صدا فریاد می زدند: «۱۸ تیر امسال، ۱۶ آذر ماست»؛ «ای ملت با غیرت، حمایت، حمایت»؛ «هموطن هموطن، حمایت حمایت»، «نیروی انتظامی ننگت باد» و…

آنان در تجمع خود در مقابل وزارت کشور، درب این وزارتخانه را شکستند. هنگامی که تاج زاده معاون وزیر کشور، برای آرام کردن دانش جویان به جمع آنان آمد، دانش جویان بر علیه وی شعار دادند. تاج زاده، با ارائه گزارشی از تلاش وزارت کشور درباره این واقعه گفت: «دانش جویان عزیز، هیچ فاصله ای بین ما و دولت با شما وجود ندارد. غم شما، غم ماست.» دانش جویان، هم صدا فریاد می زدند: «دروغ است، دروغ است»؛ «این ها همه شعارند» پس از آن که تاج زاده در سخنان خود کشته شدن تنها یک نفر را تایید کرد، گروهی از دانش جویان سخنان وی را ناتمام باقی گذاشته و به سمت خیابان ولی عصر حرکت کردند.

حکومت اسلامی، روز شنبه ۱۹ تیر ماه، با چند وانت بار، به ماموران خود که کفن پوشیده اند، چوب های چماق شکل دسته دار، تحویل داد. ماموران سپس با موتورسیکلت و وانت بار در خیابان ها به گشت و نمایش قدرت زدند و به مردم و دانش جویان حمله نمودند.

در تهران، نیروی انتظامی با صدور بیانیه ای اعلام کرد که در رابطه با تظاهرات دانش جویان به «وظیفه قانونی» خود عمل کرده است. یک دانش جو، به خبرگزاری فرانسه گفت که «ماموران نیروی انتظامی مانند دیوانه ها ما را کتک می زنند.»

دانش جویان دانشگاه های تبریز، اصفهان، رشت، شیراز و مشهد نیز در حمایت از دانش جویان دانشگاه تهران دست به تظاهرات زدند.

ماموران به بیمارستان سینا حمله کرده و کادر پزشکی آن را که مشغول مداوای دانش جویان مجروح بودند، مضروب کرند.

روزنامه کیهان نوشت: «دانش جویان دانشگاه تهران می گویند که «مساله ما، کل ایران است.»

هنگام سخن رانی عبدالله نوری، نزدیک ترین مشاور خاتمی، دانش جویان شعار دادند: «قاتل، قاتل، عدالت»؛ «ما دولت زور نمی خواهیم، پلیس مزدور نمی خواهیم» و…

حکومت اسلامی، در وحشت از گسترش اعتراضات دانش جویان تبریز، دانشگاه این شهر را تعطیل کرد. ولی فضای شهر شدیدا ملتهب است. یک شنبه شب ۲۰ تیر، در تبریز حکومت نظامی برقرار شد و تانک در خیابان های این شهر مستقر گردید. به دنبال درگیری های روز یک شنبه در دانشگاه تبریز، هشتصد تن زخمی شدند.

در رشت، بیش از هزار تن از دانش جویان دست به تظاهرات زدند. در اهواز سه هزار تن از دانش جویان در همبستگی با دانش جویان دانشگاه تهران راه پیمایی کردند.

دانش جویان دانشگاه های مشهد، اصفهان، شیراز، ارومیه، اردبیل، سمنان، شاهرود، یاسوج، همدان، یزد، خرم آباد، بندر عباس، زنجان، گرگان، مراغه و اراک نیز در اعتراض به حمله ماموران حکومتی به دانش جویان دانشگاه تهران راه پیمایی و یا با صدور اطلاعیه هایی، این اعمال وحشیانه را محکوم کردند. مامورین حکومتی، یک دختر دانش جو را در مشهد به قتل رساند.

رادیو دولتی، پس از شصت ساعت سکوت، پاسخ خاتمی به وزیر آموزش عالی را پخش کرد. او، در یک موضع گیری، ضمن رد استعفای «معین» وزیر آموزش عالی از دانش جویان خواست که نسبت به جنایت کوی دانشگاه «چشم پوشی» و «خویشتن داری» کنند. خاتمی، در این نامه دانش جویان را متهم به خشونت کرد و گفت: «همه باید بدانید که در شرایط حساس کشور، آرامش و پرهیز از هر گونه خشونت و تشنج، اساسی ترین نیاز کشور و لازمه مهم توسعه سیاسی است و موفقیت دولت مرهون این آرامش است.»

خاتمی، با صدور اطلاعیه دوم شورای عالی امنیت به عنوان رییس این شورا، گفت: «متاسفانه عده ای با شعارهای غیر معقول و افراطی نمودن حرکت سالم دانش جویی، قصد ایجاد درگیری دارند.»

روز یک شنبه دانش جویان در حالی به چهارمین روز تظاهرات خود ادامه دادند که از بامداد، «تحکیم وحدت»، این ارگان جناح اصلاح طلبان و خاتمی در دانشگاه ها به شدت تلاش کرد تا مانع ادامه تظاهرات دانش جویان شود.

لاری وزیر کشور کابینه خاتمی، به صراحت دانش جویانی را که در اعتراض به کشتار کوی دانشگاه راه پیمایی و تجمع می کنند، تهدید به سرکوب کرد.

روز دوشنبه ۲۱ تیر ماه، به دستور شورای عالی امنیت و وزیر کشور، نیروهای انتظامی و لباس شخصی ها و پاسداران و نیروهای امنیتی، تهاجم همه جانبه خود را به اعتراضات دانش جویان و حامیان آن ها، آغاز کردند. آنان ده ها تن را کشته و صدها تن را مجروح ساختند.

رادیو و تلویزیون دولتی به نقل از گزارشگر صحنه در ساعت ۴:۳۰ بامداد، اعلام کرد که علاوه بر آتش زدن خودروها و ساختمان ها، تظاهرکنندگان با توسل به زور وارد دانشگاه تهران شده اند و اقدام به تخریب و آتش زدن جایگاه نماز جمعه کردند.

نیم روز دوشنبه، ده ها هزار دانش جو در ادامه جنبش اعتراضی خود در دانشگاه تهران تجمع کردند. دانش جویان، هنگام پخش سخن رانی خامنه ای که از بلندگوهای مسجد دانشگاه تهران، پخش می شد خامنه ای را هو کردند.

دانش جویان، ابطحی رییس دفتر خاتمی را که برای دعوت به آرامش به میان شان آمده نپذیرفته و او و اتومبیلش را سنگباران کردند که موجب شکسته شدن شیشه اتومبیل وی و فراری شدن خود او گردید.

استادان دانشگاه تهران در حمایت از دانش جویان، دست به اعتصاب زدند. حکومت اسلامی، در هراس از گسترش تظاهرات و جهت آمادگی برای سرکوب، دو هلی کوپتر را بالای سر در دانشگاه به پرواز درآورد.

روزنامه نشاط، اعتراف نمود که محمد فرجی، دانش جوی دانشکده حقوق در ناآرامی های روزهای گذشته جان سپرده است.

مردم تهران از حوالی نیم روز دوشنبه در نقاط مختلف شهر از بهارستان و میدان توحید و ولی عصر تا خیابان انقلاب و دانشگاه وارد کارزار شده اند. مردم از سراسر شهر و دسته دسته به سمت چهارراه ولی عصر دست به راه پیمایی زدند و در اعتراض به سرکوب خونین دانش جویان به تظاهرکنندگان پیوستند. از چهارراه امیرآباد تا اتوبان آل احمد، دانش جویان و مردم دست به راه پیمایی زدند.

دانش جویان با تمام قدرت شعار می دادند: «لحظه به لحظه گویم، زیر شکنجه گویم، یا مرگ یا آزادی»؛ «۲۰ سال سکوت تمام شده، مردم، قیام شروع شده»؛ «انصار جنایت می کند، رهبر حمایت می کند»؛ «وای به روزی که مسلح شویم» و…

در اکثر نقاط تهران از جمله میدان توپخانه، لاله زار، ناصر خسرو و چهارراه استانبول مردم دست به اعتراض زده و ساختمان های دولتی حمله کردند.

بر اساس گزارشات تا ساعت ۱۲:۳۰، چهل هزار نفر در چهارراه ولی عصر جمع کرده اند. ساعت به ساعت بر جمعیت افزوده می شد. تظاهر کنندگان یک ماشین راهنمایی و رانندگی، بانک سپه و ایستگاه شرکت واحد را به آتش کشیده و ساختمان های دولتی را مورد حمله قرار دادند.

جمعیت زیادی از سه راه جمهوری به سمت چهارراه ولی عصر در حرکت است. بازاری ها و صاحبان مغازه در محدوده سه راه جمهوری، مغازه های خود را تعطیل و به تظاهر کنندگان پیوسته اند. درگیری های گسترده بین ماموران حکومتی و مردم از ساعت ۲ پس از نیم روز دوشنبه در میدان ولی عصر آغاز شد. حوالی ساعت چهار بعد از ظهر جمعیت تظاهرکننده در برابر دانشگاه تهران به صد هزار تن رسید. نیروی انتظامی دور تا دور دانشگاه تهران مستقر است.

به دستور شورای عالی امنیت، عوامل نیروی انتظامی تظاهر کنندگان را از زمین و هوا به گلوله بستند. ده ها تن کشته و صدها تن مجروح شدند. ماموران نیروی انتظامی در میدان ولی عصر، ده ها تن را دستگیر کردند. این درگیری بزرگ که از ساعت ۲ آغاز شده بود تا حوالی ساعت شش بامداد در میان خون و آتش ادامه یافت.

حکومت اسلامی، هم چنان از انتقال مجروحان به بیمارستان ها جلوگیری کرده و از زخمی های شب گذشته، هفتاد نفر هم چنان در مسجد دانشگاه هستند. حال آن ها وخیم است و ماموران حکومتی، مانع از رساندن دارو به آن ها می شود.

نیروی انتظامی، در مسیر حرکت جمعیت به سوی دانشگاه صنعتی شریف، حوالی کارخانه پپسی کولا، با گلوله و گاز اشک آور به طرف مردم شلیک می کنند. کلانتری هشت در چهارراه رودکی مورد حمله مردم قرار می گیرد.

خیابان آزادی تهران، به هنگام شب نیز صحنه درگیری های خونین پاسداران، نیروی انتظامی و سایر نیروهای حکومتی در مقابل دانش جویان معترض است.

صدای آمبولانس ها قطع نمی شود. هلی کوپترها بر بالای دانشگاه در پروازند. در این تظاهرات و درگیری اکثر جمعیت را مردم از پیر و جوان و زن و مرد تشکیل می دهند و تظاهرات به یک خیزش عمومی تبدیل شده است. اکثر کشته شدگان نیز از مردم عادی هستند.

دانش جویان دانشگاه تهران، با حمله به یک اتومبیل گشت نهی از منکر، ۱۲ زن را که توسط ماموران حکومتی دستگیر شده بودند، آزاد کردند.

به دنبال تحصن دانش جویان در دانشگاه تربیت معلم، آن دانشگاه نیز از سوی حکومت تعطیل و اعلام شد که تا ماه مهر دانشگاه را باز نخواهند کرد.

مردم تبریز به همراه دانش جویان با سنگ و چوب به ماشین های سپاه حمله می کنند و با آتش زدن لاستیک و یک خودروی نیروهای انتظامی راه بندان ایجاد می کنند. درگیری در تبریز پیوسته و وسیع است و از منطقه دانشگاه به نقاط دیگر شهر هم کشیده شد.

ماموران نیروی انتظامی در تبریز اجتماع دانش جویان را به گلوله بسته و دانش جویی به نام کاوه محمدی، دانش جوی رشته عمران را به ضرب گلوله به قتل رساند. ده ها تن دیگر نیز زخمی شدند. هم چنین نیروهای حکومتی بیش از صد هزار تن از دانش جویان را دستگیر نمودند. اوضاع دانشگاه تبریز بسیار متشنج است.

در مشهد، ارومیه، اصفهان، زنجان، شیراز، همدان، رشت، اهواز، قزوین، خرم آباد، بندر عباس، گرگان، سمنان، یاسوج، شاهرود، مراغه و اراک و سایر نقاط کشور دانش جویان به حمایت از دانش جویان دانشگاه تهران، به اعتراضات خود ادامه می دهند.

اعتراضات دانش جویان، در رسانه های بین المللی نیز انعکاس وسیعی می باید. تلویزیون بی.بی.سی، گفت: «اگر خاتمی نتواند این قیام را محدود و کنترل کند کل نظام جارو خواهد شد.» تلویزیون سی ان ان گفت: «خواست دانش جویان این است که روز ۱۸ تیر را به عنوان روز ۱۸ سیاه خطاب کنند.» خبرگزاری رویتر، نوشت: «یک رهبر دانش جویان گفت، خاتمی یا باید کاری بکند یا استعفا بدهد.» لس آنجلس تایمز، نوشت: «رژیم ایران به نقطه فرو ریختن رسیده است.» این روزنامه نوشت: «۲۰ سال پس از تظاهرات های گسترده ای که به حکومت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی خاتمه بخشید، نسل دانش جویان جوان به دادخواهی قهرآمیز از حکومت اسلامی اقدام نموده اند.»

روزنامه نیویورک تایمز، نوشت: «حکومت مذهبی خفقان آور در ایران هرگز یک بافت مناسب برای یک جامعه پیچیده و جوان هفتاد میلیونی نبوده است. آخوندهایی که نیروهای امنیتی را کنترل می کنند، اگر فکر می کنند که با گاز اشک آور، گلوله و اوباش می توانند جلوی تغییر را بگیرند، به همان درجه ای که شاه در دو دهه قبل عمل کرد، با تهدید یک اشتباه محاسبه روبرو هستند.»

روزنامه خرداد، به نقل از یک دانش جو که در جریان تهاجم نیروهای انتظامی به کوی دانشگاه دستگیر شده بود، نوشت: «یک مقام ارشد امنیتی با تاکید به ما گفت: بی انضباطی را به هیچ وجه تحمل نمی کنیم. اگر قرار باشد خونریزی شود و کسی هم کشته شود، برای ما مهم نیست. وی گفت: مقام امنیتی مزبور گفت: حادثه قزوین را با گستردگی ای که داشت سرکوب کردیم، سرکوب شلوغی کوی دانشگاه، کاری ندارد.»

نیروهای حکومتی در این درگیری ها از هوا با هلی کوپتر حمایت می شوند و هلی کوپترها در هر کجا که لازم می بینند به روی مردم آتش می گشایند.

حکومت اسلامی، در نقاط مختلف شهر، زره پوش و بعضا در نقاطی مانند سه راه خانی آباد در نزدیکی خزانه، واحدهای تانک مستقر کرده است.

در بین تظاهرات و درگیری های شب گذشته در نقاط مختلف شهر، وقتی صدای خاتمی از بلندگوها پخش شد که می گفت، «باید در مقابل آن ها ایستاد و ما هم می ایستیم»، بسیاری از مردم فریاد می زنند: «خامنه ای اعدام باید گردد، خاتمی اعدام باید گردد.»

مردم تهران در روز سه شنبه ۲۱ تیر از ساعت ۱۱ بامداد در چهارراه ولی عصر دست به تظاهرات می زنند. مردم به خودروهای گشت نیروی انتظامی که ابتدا تیراندازی هوایی و سپس تیراندازی زمینی می کردند، هجوم می برند.

هزاران بسیجی و پاسدار از قرارگاه ثارالله به صحنه آمدند و زره پوش ها در اطراف خیابان انقلاب و ولی عصر مستقر شدند.

در مرکز شهر جمعیت کثیری به جانب وزارت کشور در حرکت هستند. آتش سوزی های میدان توپخانه و چهارراه استانبول از فاصله دور نیز دیده می شود.

دامنه تظاهرات مردم تهران در مناطق جنوبی شهر بسیار وسعت گرفته است. در نارمک و میدان ۷ تیر میان تظاهرکنندگان و ماموران حکومتی درگیری روی داده است. ۲ هزار نفر در چهارراه گلوبندک تا سبزه میدان، دست تظاهرات زدند.

در نازی آباد تهران، مردم دست به تظاهرات زدند. تعداد زیادی از زنان تظاهرکنندگان توسط نیروی انتظامی و انصار حزب الله به شدت زخمی شدند.

حکومت اسلامی، سپاه پاسداران بیش تری را برای مقابله با اعتراض دانش جویان و مردم به خیابان ها آورد. به هنگام شب، مردم تهران، کلانتری بهارستان را به تصرف خود در آورند.

سید‌علی خامنه ‌ای، در بیانیه ۲۳ تیرماه ۱۳۷۸ خود، درباره این خیز دانش جویان چنین داد سخن داد که «دو روز است که جمعی از اشرار با کمک و همراهی برخی از گروهک‌ های سیاسی ورشکسته و با تشویق و پشتیبانی دشمنان خارجی، در سطح تهران به فساد و تخریب اموال و ارعاب و عربده جویی پرداخته و موجب سلب امنیت و آسایش مردم شده ‌اند.»

مسعود ده‌ نمکی، که اکنون بر سینمای ایران چنگ انداخته است در آن دوره، از مهره‌ های کلیدی سازمان انصار حزب‌ اله، هم که بعد از تعطیلی نشریه اش به نام «شلمچه»، «جبهه» را منتشر می‌ کرد، درباره خیزش دانش‌ جویی در نشریه اخیر خود، نوشت: «جبهه این شماره روزنامه نیست، خاکریز است! بنده از روز جمعه گذشته در میدان درگیری برای تهیه خبر حضور داشته و دارم. اراذل و اوباش، مجال کار تحریریه را از ما گرفته‌ اند. انشا‌ء اله در شماره آینده اگر زنده بودم، تحت عنوان یادداشت یک خبرنگار، از شورش اراذل و اوباش، مطالب ناگفته بسیاری را برای شما خواهم نوشت.»

روز ۲۳ تیر ۱۳۷۸، «شورای امنیت ملی کشور» که حسن روحانی رییس جمهور فعلی در آن دوره، دبیر آن بود دستور حمله به دانش جویان را صادر کرد. بلافاصله پلیس و دیگر نیروهای سرکوبگر، اقدام به سرکوب دانش جویان در خیابان ها کردند. در همان روز و روزهای بعد از آن نیروهای امنیتی اقدام به بازداشت رهبران و فعالین دانش جویی در سرتاسر کشور کردند و تعداد بسیار زیادی از دانش جویان را دستگیر و زندانی کردند و تعدادی از آن ها هم به حبس های بلند مدت محکوم شدند که در میان آن ها «اکبر محمدی» چند سال بعد از آن سال در داخل زندان به قتل رسید.

آخوند حسن روحانی، گفت: «در مورد سرکوب تظاهرکنندگان هیچ اختلاف نظری بین خامنه ای و خاتمی وجود ندارد و دستگیر شدگان بی تردید اعدام می شوند. این حوادث زمینه را برای پالایش جدید در انقلاب ما و نظام ما به وجود آورد.»

به دستور شورای عالی امنیت، ناحیه انتظامی تهران بزرگ موظف شده است برای کلیه دستگیرشدگان، پرونده «اراذل و اوباش»، «دارای سوابق کیفری» و «دارای جرایمی چون اعتیاد، حمل و فروش مواد مخدر، سرقت از اماکن و سرقت های مسلحانه، هتک نوامیس، جعل و اخاذی» و…، تشکیل بدهد.

از روز پنچ شنبه ۲۴ تیر، پاسداران در اکثر نقاط شهر تهران، مستقر شده اند. در میدان ۷ تیر، خیابان و میدان ولی عصر، پامنار، میدان توپخانه، بهارستان، بازار، میدان انقلاب، کوی دانشگاه و گیشا حضور نیروهای حکومتی تجمع بیش تری نسبت به سایر نقاط تهران دارد و نیروهای ضد شورش و بسیجی ها که باتوم و انواع و اقسام تجهیزات به همراه دارند در همه جا دیده می شوند. ماموران حزب الله در خیابان ها از خودروهای نیروهای ضد شورش استفاده می کنند.

وزارت اطلاعات روز پنج شنبه ۲۴ تیر ۷۸ با انتشار اطلاعیه ای که به کرات از کلیه رسانه های دولتی پخش شد، از مردم خواست تا اخبار و اطلاعات خود را پیرامون عناصر مخرب و آشوبگر و هرگونه تحرک مشکوک را در تهران، به این دستگاه تحویل دهند.

از روز چهارشنبه ۲۳ تیر، پاسداران و عوامل اطلاعاتی، جوانانی را که در مناطق اطراف دانشگاه تهران در دسته های سه یا چهار نفری در خیابان باشند، دستگیر می کنند.

هاشمی رفسنجانی، گفت: «تلخ ترین موضوع این حوادث، اهانت به ولایت فقیه بود.» ملاحسنی امام جمعه ارومیه، در حالی که مسلسل بر دوش آویخته بود، گفت: «نباید اجازه می دادید دانش جویان جمع شوند. من با آن مخالفم. کسانی که تهییج می کنند، باید دست راست و پای چپ و یا دست چپ و پای راست آن ها قطع شود. به ما خشونت گرا می گویند. ما آن ها را اعدام می کنیم. من خودم با مسلسل حاضرم این کار را بکنم. به چشم او خواهم زد. به خدا تیرم به خطا نرفته است. ما را خشونت گرا می گویند.»

موسوی لاری، در مصاحبه ای با تلویزیون دولتی، گفت: «به هیچ گونه تظاهراتی در روزهای آینده مجوز داده نخواهد شد.»

امام جمعه درود، با تهدید گقت: «هر کس بخواهد ضد ولایت فقیه باشد، دست و زبان او را قطع می کنیم.»

اعتراض خانواده های هزاران جوان دستگیر شده در تهران در مقابل مرکز اصلی ناحیه انتظامی تهران بزرگ در روز جمعه ۲۵ تیر هم چنان ادامه دارد. آن ها برای پیدا کردن فرزندان خود به آن جا آمده اند.

در واقع سرکوب دانش جویان در خیزش ۱۸ تیر ۱۳۷۸، تداعی جنایتی دیگر در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، به دست ماموران حکومتی شاه است.

در همان شب حمله به کوی دانشگاه تهران، «عزت ابراهیم نژاد» جوانی که سرباز بود و آن شب در کوی مهمان دوستان دانش جوی قدیمی خود بود در این تهاجم جان باخت.

فرشته علیزاده، فعال دانش جویی دانشگاه الزهرا و مسئول انجمن این دانشگاه بود که در میان درگیری‌ های پس از حمله به خوابگاه دانش جویان در کوی دانشگاه تهران در وقایع ۱۸ تیر ۸۷ ناپدید شد. منابع دانش جویی معتقدند که وی کشته شده ‌است.

علی اکبر موسوی خوئینی، نماینده مجلس ششم، ۴ سال پس از واقعه ۱۸ تیر در همایشی که در دانشگاه امیرکبیر تهران برگزار شده بود، گفت علیزاده توسط ماموران امنیتی ربوده شد و هیچ نهادی مسئولیت آن ‌را به عهده نمی ‌گیرد. مادر فرشته علیزاده، بر اثر فشارهای روحی سکته قلبی کرد و درگذشت. خانواده وی در تلاش برای پیگیری سرنوشت او از طریق سازمان ملل برآمدند. مجموعه فعالان حقوق بشر اعلام کرده اند هفت نفر در واقعه حمله به کوی دانشگاه کشته شده ‌اند. بنابراین، هیچ آمار دقیقی در مورد کشته شده ها و زخمی ها و دستگیرشدگان اعلام نشده است.

چند سال بعد، در دادگاه شکایت دانش جویان از پلیس، فرهاد نظری فرمانده پلیس تهران تبرئه شد و تنها یکی از پرسنل نیروی انتظامی به جرم سرقت یک عدد ریش تراش به ۵۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم گردید!

سعید اسلامی یا همان سعید امامی از معاونان وزارت اطلاعات بود که مسئولیت قتل های زنجیره ای بر عهده او بود که بعدها وزارت اطلاعات اعلام کرد این فرد و اعضای گروهش به صورت «خود سر» روشنفکران و نویسندگان ایرانی را به قتل می رساندند و او و اعضای گروهش بازداشت شدند و بعد از مدتی که از بازداشت او گذشت اعلام شد که او در اثر خوردن داروی نظافت در زندان خودکشی کرده است. خاتمی رییس جمهور وقت هیاتی به ریاست علی ربیعی، از بنیان گذاران زبده وزارت اطلاعات انتخاب کرد تا در مورد قتل های زنجیره ای تحقیق کنند. ربیعی مسیر پرونده قتل های زنجیره ای را طوری هدایت کرد که سعید امامی واجبی خور شد تا پرونده «قتل های زنحیره ای» مختومه شود. از سوی دیگر، ناصر زرافشان، وکیل خانواده های جان باخته گان را دستگیر و زندانی کردند. زرافشان بی گناه، پنج سال در زندان ماند. ربیعی هم اکنون وزیر کار دولت روحانی است.

رسانه فرارو، در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۷۸، چنین نوشت:«مرتضی نبوی، عضو کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام و از چهره های شاخص جناح راست سنتی، در یک گفتگوی تفصیلی با خبرگزاری دولتی ایرنا به بیان خاطرات خود از چگونگی پیروزی انقلاب، تشکیل سپاه پاسداران و وقایع ۱۸ تیر سال ۱۳۸۷ پرداخت.»

نبوی، در مورد وقایع ۱۸ تیر، گفت: «در مساله ۱۸ تیر، شورای عالی امنیت ملی کمی با سستی کار کرد. آقای «روحانی» دبیر وقت شورا در آن زمان در خارج از کشور بود و جلسات شورا که به ریاست رییس جمهور (سید محمد خاتمی) تشکیل می شد، اجازه نمی داد که بسیج وارد شود و جلوی شلوغی‌ ها را بگیرد.»

او، افزود: «وقتی آقای روحانی به کشور بازگشت، مجوز را صادر کرد و این کار موجب شد تا برپاکنندگان این غائله، به لانه هایشان بازگردند.»

نبوی، خاطر نشان کرد: «جمهوری اسلامی از این مراحل عبور کرده است و مستقرتر از آن است که دشمنان بتوانند با انقلاب ‌های رنگین آن را جا به جا کنند.»

بخشی از سخنان حسن روحانی، در روز ۲۳ تیرماه ۱۳۷۸ (بعد از ۵ روز اعتراضات دانش جویی در تهران و چند شهر دیگر ایران به دلیل حمله به کوی دانشگاه)، به شرح زیر است:

«مردم ما به خوبی می ‌دانند مساله ولایت به عنوان مظهر وحدت ملی جامعه است. مساله ولایت مظهر اقتدار ملی ما است. اهانت به مقام ولایت، اهانت به ملت است. اهانت به ایران است. اهانت به اسلام است. اهانت به مسلمانان است. اهانت به همه آزادگانی است که قلب شان برای ایران به عنوان ام‌القرای جهان اسلام می ‌تپد. بنابراین این حرمت شکنی نه برای مردم ما و نه برای عاشقان انقلاب در سراسر جهان قابل تحمل نیست…

من در این حادثه چند روزه چیزی که می ‌دیدم در میان این مردم با وفا، مردم مخلص، مردم انقلابی، مردم در این چند روز، صبر ۲۵ ساله مولای متقیان علی (ع) را به نمایش گذاشتند که فرمود «صبرت ‌و فی‌ العین ‌غذی‌ و فی‌الحلق شجی» استخوان در گلو و خار در چشم این چند روزه تحمل کردند. این صبر انقلابی، این تحمل توام با «کظم‌غیض» این حفظ نظم و آرامش، این هوشیاری، آماده بودن اما منتظر دستور ماندن و دست روی دست گذاشتن نکته بسیار جالبی بود. اگر منع مسئولین نبود مردم ما، جوانان مسلمان، غیور و انقلابی ما با این عناصر اوباش به شدیدترین وجه برخورد می‌کردند و آنها را به سزای اعمال شان می‌ رساندند…

در کدام کشور جهان، حرکت ‌های آشوب ‌طلبانه این چنین تحمل می ‌شوداین ها خیلی پست‌ تر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آن ها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم. در کجای دنیا و در کدام کشور و توسط کدام دولت، آشوب، تخریب و بر هم زدن نظم جامعه، تحمل می ‌شود. مگر دولت مقتدر جمهوری اسلامی ایران مسئولین امنیتی نظام، این گونه حوادث را تحمل خواهند کرد. این صبر و متانت، در یکی دو روزه برای این بود کهماهیت این چند صد نفر اوباش به خوبی برای مردم ما روشن می شود و همه به خوبی بدانند این ها چه کسانی هستند و دارای چه ماهیتی هستند…

دیروز نسبت به این عناصر دستور قاطع داده شد، دیروز غروب دستور قاطع صادر شد تا هر گونه حرکت این عناصر فرصت طلب، هر کجا که باشد با شدت و با قاطعیت برخورد شود و سرکوب شوند. (تکبیر حضار) مردم ما شاهد خواهند بود که از امروز نیروی انتظامی، نیروی قهرمان بسیج حاضر در صحنه، با این عناصر فرصت‌ طلب و آشوبگر – اگر جرات ادامه حرکت مذبوحانه داشته باشند- چه خواهند کرد. (تکبیر حضار)»

شورش دانش جویان در تیر ماه ۱۳۷۸، در نهایت با سرکوب آشکار اصلاح طلبان حکومتی و شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت روبرو شد. فعالین و رهبران مستقل دانش جویی به زندان افتادند. در حالی که سران دفتر تحکیم وحدت، توسط بیت رهبری به عنوان پاداش کنترل «آشوب ها»، به مکه اعزام شدند. شورای امنتی ملی و وزارت اطلاعات حکومت اسلامی، طرح گسترده را برای سرکوب جنبش دانش جویی و دانش جویان مبارز به مرحله اجرا گذاشتند.

با روی کار آمدن دولت محمود احمدی ‌نژاد در خرداد ماه ۱۳۸۴، محیط های دانشگاهی هر چه بیش تر میلیتاریزه شد و دوران سختی برای جنبش دانش جویی آغاز شد. دستگیری جمعی فعالان جنبش دانش جویی، گسیل نیروهای سرکوبگر تحت عنوان «بسیجِ دانش جویی» به دانشگاه ها، با هدف تبدیل دانشگاه‌ ها به پادگان نظامی، دفن «جانبازان» در محوطه دانشگاه ها و…، در جهت جلوگیری از فعالیت ‌های صنفی، سیاسی و فرهنگی جنبش دانش جویی و سرکوبِ آن در سراسر کشور بود.

در واقع، سال ۱۳۸۸ و پس آشکار شدن تقلب خامنه ای – احمدی نژاد در نتایج انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه ۱۳۸۸، جنبش دانش جویی بار دیگر فعال شد. در این دوره، جنبش دانش جویی ایران در تداوم و گسترش اعتراضات خیابانی نقش مهمی ایفا کرد.

در چنین شرایطی، روشن است که جنبش دانش جویی، در پیوند با جنبش کارگری و جنبش زنان می تواند بالندگی بیش تری داشته باشد. این جنبش های در پیوند با یکدیگر، می‌ توانند سیاست های اقتصادی نئولیبرالی و سیاست ها و طرح های زن ستیز و آزادی ستیز کل حاکمیت و دولت امنیتی و آدم کش حسن روحانی را به ‌نفع خود تقویت و کل جامعه تغییر دهند و فضا کشور را برای دست زدن به تغییرات جدی فرهم سازند.

بدین ترتیب، جنبش دانش ­جویی ایران، از ۱۶ آذر ۳۲ تاکنون فراز و نشیب­ های بسیاری را پشت سر گذاشته و تجارب فراوانی کسب کرده است. اگر حکومت اسلامی، و یا قبل از آن حکومت پهلوی ها، تمام تلاش­ های ارتجاعی و سیاست ­های سرکوبگرانه خود را به کار گرفتند تا دانشگاه­ ها را یا با سیاست­ های دیکتاتوری و ارتجاعی ملی و مذهبی خود هم ­گام سازند، یا با سرکوب دانش ­جویان را مرعوب کنند. اما این جنبش هر بار که سرکوب شده دوباره برخاسته و قوی ­تر و محکم­ تر از گذشته، به جایگاه و سنگر آزادی­ خواهانه چپ و سوسیالیستی خود برگشته است.

روز ۱۶ آذر، اوج مبارزه دانش جویان در راستای تحقق مطالبات صنفی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شان است؛ روز همبستگی با جنبش کارگری، جنبش زنان، روز تاکید و طرح مطالباتی چون حمایت از کودکان کار و خیابانی، علیه آپارتاید جنسی در جامعه، تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها، ممنوعیت زبان مادری و تلاش برای جدایی دین از دولت، به خصوص آموزش و پرورش و دستگاه قضایی، روز مبارزه برای خروج نیروهای حراست و امنیتی از دانشگاه ها، روز مبارزه برای تحقق آزادی بیان، قلم، اندیشه و تشکل، مبارزه علیه سانسور و اختناق، روز مبارزه علیه اعدام و روز طرح و پیگیری آزادی همه زندانیان سیاسی و اجتماعی است.

در حال حاضر، جنبش دانش جویی به خوبی می داند که آخوند روحانی، از جمله سرکوب وحشیانه جنبش دانش جویی را در کارنامه سرتا پا سیاه و امنیتی خود دارد. او، هم اکنون کلیه اطلاعاتی های آدم کش حرفه ای و با سابقه چون پور محدی و ربیعی و غیره را در کابینه خود جمع کرده است. بنابراین، ضروری ست که این جنبش، علیه دولت روحانی و کل حاکمیت اسلامی جهل و خرافات و ترور و آدم کش را گسترش دهد و افق جدید دیگری را در مقابل مبارزه آزادی خواهانه و عدالت جویانه خود و جامعه مان قرار دهد!

بار دیگر، گرامی ‌داشت ١۶ آذر و پیگیری سازمان ­دهی هر با شکوه­ تر مبارزه بر علیه تبعیض و ستم و استثمار سرمایه­ داری و حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی حامی سرمایه را به همه دانش­ جویان مبارز و آزادی ­خواه و مردم آزاده تبریک می­گویم.

شنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۲ – هفتم دسامبر ۲۰۱۳

شیون های آخوند خامنه ای درباره وقایع ۱۸ تیر، در آدرس زیر:

http://youtu.be/MNI3tU4w_yM

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.